cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

گالری لیبیدوایسم

مارو دنبال کنید: https://instagram.com/libiido_gallery #error اینجا جمع شدیم تا اصالتمان یادمان نرود... https://t.me/BChatBot?start=sc-303424-zsqUoLU لینک ناشناس برای ارائه نظرات و درد و دل☆

Show more
Iran278 946The language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
220
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

سلام☆ خب بچه ها فردا شنبه و اول هفته فعالیت گالری هم توی این هفته با تغییرات شروع میشه و این چنل تا اخر هفته پاک میشه هر کسی می خواد تو چنل جدید باشه لطفا تو این کانال جوین بدید تا پستا رو از دست ندید.
Show all...
دوستای عزیزمون این چنل به زودی حذف میشه اگه می خواید کارای بچه ها رو دنبال کنید توی چنل جدید جوین شید🙏💙
Show all...
☆با سلام خدمت هنرمندا و طرفدارای هنر☆ (انگار وسط کنگره ام) همه ی شما برای ما عزیزید و تمام این مدتی که بچه ها شروع به زحمت و اجرای هنراشون برای گالری کردن لذت بخش بوده. حالا قراره یکم شرایط چنل تغییر کنه و یه جابجایی داریم(داریم اساس کشی می کنیم) ممبرهایی که همیشه همراهمون هستن لطفا به چنل جدید گالری بیاید. به زودی فعالیت ها شروع میشه و دوباره فعالیت میکنیم و همون طور که گفتیم قراره اموزش انواع هنر و بزاریم. لطفا ما رو به دوستاتون معرفی کنید و این لینک رو به اشتراک بزارید تا خیلی زود ممبر جمع کنیم و اموزش رو قرار بدیم. 🙏✅ https://t.me/joinchat/YxlmLwU_kctjZjg0
Show all...
بیا درد بکشیم و یه روز که حالمون خوب شد زخمامونو بهم نشون بدیم و بگیم ، یه روز قرار بوده بمیریم و بخوریم زمین و بلند نشیم ولی موفق نشدن فقط قوی باش عزیزم _لیبیدو_ ________________ °○ @glibiido ○° ________________
Show all...
قرار نیست بمیری قرار نیست کم بیاری قرار نیست بزاری زخمات باعث شن مریض شی و عفونت بگیری و بمیری قراره یه روز به زخمات نگاه کنی وبگی روزاییی رو گذروندم که قرار بوده بمیرم :) _لیبیدو_ _________________ °○ @glibiido ○° _________________
Show all...
زندگی پیچیده تر از چیزی بود که برایم گفتند. پیچیده تر از باز کردن شکلات در دوسالگی پیچیده تر از بستن بند کفش در هفت سالگی پیچیده تر از رفاقت در سیزده سالگی پیچیده تر از ورود به دانشگاه در نوزده سالگی و پیچیده تر از غروب آفتاب در هزار سالگی __________________ °○ @glibiido ○° __________________
Show all...
""" اگر دلت برام تنگ شد . به اسمون نگاه کن و لبخند بزن . منم بهت لبخند میزنم """ _لیبیدو_ _________________ °○ @glibiido ○° _________________
Show all...
#hurricane ✒️ #moon #پارت_چهل_ویک #رمان #طوفان "کریس" کمی روی مبل جابجا شدم و نگاهم را به عدل و پیتر دادم. تصمیم داشتیم بعد از مهمانی ناهار قضیه را به بقیه بگوییم و من و الینا نگران این دو بچه بودیم. الینا-می دونم کریس تا فردا هم چیزی نمیگه.....ما..........قراره بریم پیتر-چی؟....کجا؟ کریس-کالیفرنیا عدل-پس خونت تو بوردو چی میشه؟ کریس-برای رد گم کنی جای خوبی بود با اینترنت ضعیف ویه خونه ی ساده....ولی جایی رو می خوایم که هم من کار کنم هم شرایط ارتباطی بهتری داشته باشه پیتر-دلیلتون برای این کار چیه؟ عدل-کار خوبی میکنین پیتر-صبح گازولین زدی؟ نیک-ایندفعه جنسش بهتر بود اگزی-راستش...حالا که اینجاییم بگم که....من و همسرم می خوایم بریم آلمان مایک-من ودیلنم تا ماه آینده میریم شهر خودمون....دانشگاهمون داره شروع میشه نیک-من و پیترم قراره بریم....فکر کنم قراره همه از هم جدا بشیم میرتل-ولی ما قراره برای همیشه اینجا بمونیم پیتر-خوبه پس لولو تنها نیست عدل-لولو هیچ وقت تنها نیست فقط همیشه تنها است. بابی حوصی از پای سیستم بلند شدم و با همان صورتی که بعد خوردن پاپ کرن کثیف شده بود در خانه را بازکردم. عدل-واو....زوج جذاب مایک-خیلی بچه ی عاقلیه مگه نه دیلن؟ دیلن-خفه شین دیلن مرا کنار زد ووارد خانه شد.مایک هم همان طور که واردخانه می شدو درب را می بست گفت: -مواد تموم کرده...ال اس دی داری؟ دیلن-صداتون و میشنوم به سمت اتاق خواب جدیدم رفتم و پنجره اش را باز کردم. اینجا خانه ای بود که در چهارسالگی ام پدرم بدون کمک هیچ کس و با تلاش خودشخریده بود وحالا بعد از چهارده سال خانه امان را فروختیم و به اینجا آمدیم. حالا دور از همه ی ماشین ها و سروصداها پنجره ی اتاقم رو به طبیعت باز می شد. هوای اتاقم با باز شدن پنجره عوض شد و با صدای مادر به سمت آشپزخانه رفتم.دیلن و مایک با ظاهر خسته پشت میز نشستند و مشغول غذا خوردن شدند. پدرم همانطور که برای خودش غذا می ریخت گفت: -به نظر اوضاع جاهایی که سیل اومده اصلا خوب نیست دیلن-اوضاعشون خیلی وخیمه.....از نظر مالی بهشون کمک میکنیم ولی نمی تونیم خانواده ها و شرایطزندگی قبل روبهشون برگردونیم -آفرین پسرا....حتما خانواده هاتون بهتون افتخار میکنن مایک-ممنون خاله....می دونم عدل باعث سرافکندگیتونه مادر و پدرم از ته دل خندیدند و با من زیرچشمی نگاه می کرد.من هم غذایم را محکم می جویدم و سعی میکردم جدی تر برخورد کنم. عدل-چند نفر حدودا مردن؟ مایک-بیشتر از صد نفر....البته جایی که من توش بودم بیشتر خسارت مالی زد عدل-که این طور مایک-با یه دختر آشنا شدم....اسمش مافالدائه -برای ازدواج؟ مایک-من که هنوز چیزی نگفتم عدل-از دست مامانا دیلن-به فرزندی قبولش کرده مایک-شده بچه ی من و دیلن -خیلی کوچیکه؟ لیندا-همسن منه؟ دیلن-هم سن خواهرته عدل-مطمئنی برای ازدواج نیست؟....دختر هم سن من و به فرزند خوندگی گرفتی؟....چطوری؟ مایک-اومده بودن مسافرت که پدر ومادرش تو سیل غرق شدن....اونم تو ایتالیا کسی و نداشت و گفت می خواد همینجا بمونه....یک هفته طول کشید تا بهش نزدیک بشم و بهش گفتم که قرار نیست اتفاق خاصی بینمون بیافته....فقط مثل دخترم ازش مراقبت میکنم......برای همین تصمیم گرفتم تا زمانی که نیستم عدل ازش مراقبت کنه عدل-پیش من؟ دیلن-من و مایک داریم انتقالی میگیریم که این درس بخونیم....یه خونه می گیریم و می بریمش اونجا....تو هم می تونی بیای همونجا با ما زندگی کنی تا زمانی که ازدواج کنی چون مطمئن باش با شوهرت دعوام میشه عدل-گفتی اسمش مافالداس؟ مایک-اره عدل-و ایتالیاییه مایک-آره....ماکسوله این داستان ادامه دارد... روزهای فرد #hurricane ✒️ #moon ________________ °○ @glibiido ○° ________________
Show all...
خودم را رها میسازم تا میل تو مرا در خود غرق کند در موجی از لطافت و در اقیانوسی از احساسات • پاتریسا گونو __________ °○ @glibiido ○° __________
Show all...
" یکم به خودت احترام بزار . همیشه قرار نیست تو مشکل گشای بقیه باشی . هرموقع بهت نیاز بود وارد شو . حتی اگرم بهت نیاز بود و وارد شدی ، غمارو کپی نکن تو خودت . لازم نیست اینکارو بکنی . چیزی رو حل نمیکنی اینطوری . فقط اگر یه مشکلی رو میشه حل کرد حلش کن . کنار ادما برای مشکلاتشون غصه نخور " _لیبیدو_ ________________ °○ @glibiido ○° ________________
Show all...