پناه
مثل هذیانِ دم مرگ از آغاز، چنین درهم و برهم گفتیم. https://telegram.me/BChatBot?start=sc-125813-JAwBWKB
Show more250Subscribers
+124 hours
No data7 days
-830 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
مثلا سایهی زرد زدم خوشگل موشگل شم، بهم میگه چه باحال انگار پشت چشمت زردهی تخم مرغ داری.
🐳 4👾 1
پیام و فیلان دیگه فایده نداره. دلم میخواد بیام تو اتاقت، یقهت رو بگیرم و بگم غلط میکنی که نیستی.
🍓 3
بعضی مواقع فارغ از هرچیزی عمیقا دلتنگت میشم. و مواقعی که این موزیک رو گوش میدم جزو اون وقتهاست.
🌚 1
میخوام تمام چیزهایی که دوست دارم انجامشون بدم رو بنویسم اینجا، و به خودم قول بدم که حتما یک روز انجامشون بدم.
❤ 4
Repost from N/a
او به تو خندید و تو نمیدانستی
این که او میداند
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدی
از پیات تند دویدم
سیب را دست دخترکم من دیدم
غضبآلود نگاهت کردم
بر دلت بغض دوید
بغضِ چشمت را دید
دل و دستش لرزید
سیب دندان زده از دستِ دل افتاد به خاک
و در آن دم فهمیدم
آنچه تو دزدیدی سیب نبود
دلِ دُردانه من بود که افتاد به خاک.
ناگهان رفت و هنوز
سال هاست که در چشم من آرام آرام
هجر تلخ دل و دلدار تکرار کنان
می دهد آزارم
چهره زرد و حزینِ دخترِ من هر دم
میدهد دشنامم
کاش آن روز در آن باغ نبودم هرگز
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که خدای عالم
ز چه رو در همه باغچه ها سیب نکاشت؟
-«مسعود قلیمرادی»
❤ 4