cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

یادداشت های شنبه

"یادداشت های شنبه" کانالی است که هر هفته شنبه ها، یادداشت های هفتگی ام را در آن منتشر می کنم. سهند سامی راد facebook: Sahand Samirad Instagram.com/sahandsamirad @Sahand_Samirad :ارتباط

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
259
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Show all...
Mohammad Moussavi - Khorous Fesenjan

"مراحل طبخ "خروس فسنجان" بدین صورت است که عرض می‌کنم: گَمَجی سفالی را به قدر کافی آب ریزند و بر اجاق نهند و خروسی جوان و فربه را قطعه قطعه کرده، به نمک و فلفل تازه سابیده، با اندکی زردچوبه طعم دار کنند و با یک عدد پیاز درشت زرد درون گمج بار نهند. یک ساعتی که گذشت و خروس پخته گشت، پیاز و خروس را از گمج خارج کرده، دو مشت گردو تازه چین را که در انتهای فصل تابستان به بار می‌نشیند با چرخ دستی یا "نمک یار" می‌سابند و اندکی تفت دهند، به درون گمج ریزند تا گردو در آب پخته گردد و به آن ربّ انار ترش اضافه کنند و این خورش دلربا را به حال خود گذارند تا قُل زند و قُل زند و قُل زند... تا بدان جا که رنگش تیره گردد. حال تکه های خروس پخته را درون فسنجان اندازند تا در آب فسنجان بیشتر بپزد و طعم ترشی گیرد، دوباره تکه های خروس را خارج کنند و در گوشه ای گذارند و شعله را کم کنند تا فسنجان به آرامی غلیظ گردد و جا افتد، کمی پیش از پایان کار، "کَچَ" (کفگیر آهنی) را بر آتش نهند تا رنگش رو به سرخی رود، سپس کفگیر گداخته را درون آب فسنجان اندازند تا خورش رنگش رو به سیاهی نهد و آهن خوراک متعادل گردد و این کار را چند بار تکرار کنند. حال که فسنجان غلیظ و سیاه گشت، تکه های خروس را دوباره بدان اضافه کنند و در کنار برنج کته (درست آن است که اندکی دودی باشد)، ماهی سفید دودی، تُرب سیاه و فلفل سبز میل کنند. چه بهتر که روزی بارانی و هوا اندکی رو به سردی باشد. . نوشته شده توسط: @morri_ratines " . شعر: آرش منصف، محمد موسوی . گیتار بِیس: مازیار خَوّاجیان . طراح کاوِر: مجید حیدری . مَسترینگ: سینا طالبی

به عنوان یک اُسکُل باتجربه، در حال گردآوری و تدوین مرجع آنلاین اُسکولوژی (اُسکُل شناسی) هستم. هر هفته شنبه ها یکی از قوانین اُسکولوژی را در کانال تلگرام و صفحه ی اینستاگرام اُسکولوژی به آدرس های زیر به اشتراک خواهم گذاشت. از دوستانی که مشاهدات میدانی خود را با من در میان گذاشتند سپاسگزارم. در فیسبوک فعالیتی نخواهم کرد. فعلا. بای بای. Instagram.com/Oscology2022 @Oscology
Show all...
Repost from That's all folks!
چون شبکه‌های اجتماعی فرصت ابراز عقیده می‌دن، همه در مورد همه‌چی حرف می‌زنن و نظرشونو می‌گن در حالی که واقعا لزومی نداره و بیشتر نظرات هیچ پایه و اساس درستی ندارن. یک نفر که شاعر هم هست حتا شاید نتونه نظر فکرشده و درستی درباره‌ی یک شاعر دیگه بده، دیگه چه برسه به بقیه. من؟ نه، چیزی نمی‌گم. به نظرم شما هم زیاد به نظرات بقیه اهمیت ندین! بیشتر خودشون رو نشون می‌دن تا شخصیت شاعر فوت شده رو. مخصوصا حالا که جو همه رو برمی‌داره، نه زیاد به حرف بقیه اهمیت بدین و نه جو بگیردتون. اگر شعرهای ایشون رو دوست داشتین خب طبیعی‌ست که غمگین بشین و اگه هم اصلا شعر نمی‌خونین یا شعر سایه رو دوست نداشتین لازم نیست حتما حرفی بزنین که جهان بدونه نظر شما چیه. زمان خیلی خیلی زود همه‌ی ما رو قضاوت می‌کنه و شوخی و جو و زبون‌درازی هم سرش نمی‌شه!
Show all...
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ بابت فوت هوشنگ ابتهاج چیزی نمیگی؟ آخه دیدم داخل اینستا الان تعداد زیادی متاسفن از این خبر و تعداد خیلییی کمتری راجبش بد میگن و یجورایی ناراحتم کرده این موضوع
Show all...
به دوستم گفتم واقعا برای چه و که می نویسم، نه می شود چیزهایی که دلم می خواهد را بنویسم نه اصلا مطمئن هستم همین چیزهایی که می نویسم و اولویت دَهُم یا بیستم از چیزهایی که دلم می خواهد است، به درد کسی بخورد. کسانی که شاید مخاطب نوشته باشند، خودشان بلدند و نیازی به نوشته های من ندارند؛ کسانی هم که بلد نیستند اصلا این نوشته ها به دردشان نمی خورد. بیخود وقت مردم را بگیرم برای چه! از بابت سرگرمی هم حتی اگر بخواهیم ارزشی به نوشته ها بدهیم، فکر کنم کلی سریال و کتاب سرگرم کننده تر هستند که نویسنده های خلاقشان شانس این را داشته اند که به زبانی بنویسند که هم دست آدم برای نوشتن بازتر است هم می شود وقت و انرژی بیشتری برای نوشتن گذاشت چون از طریق آن می توان ارتزاق کرد. فکر کنم بهتر است شنبه ها به جای پست یادداشت یک کار دیگر کنم. مثلا گیتار یاد بگیرم، یا بروم کمدی کلاب به زبانی که راحت تر می شود به آن زبان حرف زد توی اوپن مایک حرف بزنم. البته کوبلن دوزی هم بد نیست، تا حالا امتحان نکرده ام. چه می دانم. خلاصه اگر دیدید شنبه آمد و درِ مغازه بسته است دارم کوبلن می دوزم. بای بای. #یادداشت_های_شنبه #سهندسامی_راد @Sahandsamirad https://t.me/Sahandsamirad/823
Show all...
یادداشت های شنبه

Photo unavailableShow in Telegram
Show all...
AC/DC - Jailbreak (lyrics)

AC/DC - Jailbreak (lyrics) Hola este video es la letra de la cancion "Jailbreak" de AC/DC Agradeceria que te suscribieras, dejaras tu like y compartas. DESCRIPCION DEL VIDEO OFICIAL: Provided to YouTube by Columbia Jailbreak · AC/DC '74 Jailbreak ℗ 1976 J. Albert & Son Pty Ltd Released on: 1984-10-15 Guitar, Composer, Lyricist: Angus Young Vocal, Composer, Lyricist: Bon Scott Guitar, Composer, Lyricist: Malcolm Young Drums: Phil Rudd Bass: Mark Evans Producer: Harry Vanda & George Young for Albert Productions Auto-generated by YouTube.

مرحومِ مغفور، جنت مکان، خُلد آشیان، بان اِسکات، خواننده ی سابق گروه اِی سی دی سی، یکی از خوانندگان محبوب من است. اگر بپرسید چرا، نمی توانم دقیقا بیان کنم. می دانم چرا ولی برای توضیحش کلمه کم می آورم. مثل اینکه از آدم بخواهند مستی را توضیح دهد. حالا اگر بخواهم به زور، بار معانی را به گردن کلمات بیندازم مجبور می شوم بگویم چون صدایش از توی قلبش در می آمد نه حنجره اش. راوی چیزی بود که چشیده و با ذره ذره ی جانش مزه مزه کرده. او فقط آواز نمی خواند، داستان می گفت، داستان خودش را. من هیچوقت جزئیات زندگی شخصی اش را نمی دانستم، بطور اتفاقی دیدم که برای اولین بار بعد از این همه سال با خانواده اش توی یک مستند، مصاحبه کرده اند. وقتی داشتم مصاحبه را تماشا می کردم هر تکه از مصاحبه یکی از ترانه هایی که خوانده بود و دوست داشتم را به یادم آورد. وقتی فهمیدم در شانزده سالگی او را برای یک سال به زندان انداختند چون با معشوقه ی پانزده ساله اش هم آغوشی کرده بود یاد آهنگ جِیل بِرِک (فرار از زندان) افتادم. رابطه با رضایت طرفین بود اما سن دختر زیر حد قانونی محسوب می شد. البته یاد آهنگ پِرابلِم چایلد (بچه ی تُخس) هم افتادم. وقتی فهمیدم دو سال توی لندن با بیست تا آدم دیگر توی یک خانه ی سه خوابه زندگی و تمرین کرد و این ور آن ور با گروهش کنسرت داد و آخر هم با این همه استعداد کارش نگرفت و دست از پا درازتر از انگلستان برگشت به استرالیا و شروع کرد به کارگری یاد آهنگ ایتس اِ لانگ وِی تو دِ تاپ افتادم. وقتی فهمیدم بعد از برگشتن از انگلستان از همسرش جدا شد یاد آهنگ بِیبی دُنت گو افتادم. البته علت جدایی از همسرش، گوگوش نبود. توی مصاحبه، جای هما سرشار خالی، درباره ی اینکه چرا از زنش جدا شد بحث کارشناسی صورت نگرفت. من تا قبل از تماشای مستند، این جزئیات را نمی دانستم و فقط آن تِرَک ها را قبلا صد دفعه گوش داده بودم. یک جمله ی معروف است که می گوید نور از شکاف دل شکسته وارد قلب آدم می شود. فکر کنم بان، نور را سوار کلمه ها و نت ها می کرد و می تاباند به آدم. حدس می زنم که خیلی از آثار ماندگار، حدیث نفس است و قصه ای شخصی. قصه ای که کمی دست به سر و گوشش کشیده باشند و جزئیاتش را یا به اجبار یا به اختیار کمی این ور آن ور کرده باشند جوری که قلب داستان، دست نخورده باقی مانده باشد. آخر هم بان آنقدر مشروب خورد تا مرد. نمی دانم، شاید دل شکسته اش جوری درد می کرد که با الکل بی حسش می کرد، اما جسمش تاب این همه الکل را نیاورد، آن هم وقتی دیگر ستاره شده بود. وقتی مرد من هنوز به دنیا نیامده بودم. به هر حال صدایش هنوز زنده است. نمی دانم تا چند سال دیگر، ولی هنوز زنده است. چه می دانم، شاید هم الان شراب بهشت به بدنش ساخته باشد و آنجا دارد کنسرت می دهد. @Sahandsamirad https://t.me/Sahandsamirad/820
Show all...
یادداشت های شنبه

Photo unavailableShow in Telegram
Show all...
By Order Of The Peaky Blinders (Nick Cave, Laura Marling, Royal Blood)

Songs used in this mashup : Nick Cave And The Bad Seeds - Red Right Hand Laura Marling - What He Wrote (vocals & guitar) Royal Blood - Out of the Black (score) No Drums - Out Of The Black - Royal Blood by Stephen Craven (vocals & guitars) Ederlezi - Souzana & Eleni Vougioukli (vocals) Radiohead - I Might Be Wrong (guitar riff)