cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

روزهاي زندگي

ارتباط با ادمین https://t.me/Amirnajafi123 لینک کانال 👇👇👇👇 @rozhayezendegi1

Show more
Advertising posts
587
Subscribers
+124 hours
+37 days
+1730 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

بیکلام - مرگ قو یکی از معروف ترین بیکلام های دنیا اثر آهنگساز برتر جهان چایکوفسکی بر فرکانس 310 هرتز تنظیم شده و حاوی نویز خاکستری برای تسکین درد احساسی، مناسب برای کسانی هست که دچار مصدومیت روحی و عاطفی هستند.
Show all...
Swan Lake.mp36.47 MB
ببین، سعی کن بفهمی. دنیا همه چیزش اشتباهه. همه جا پره از جهل، خرافه، خشک‌مغزی، بی‌عدالتی و بی‌صبری. به احتمال زیاد تا بوده همین بوده. فردا و پس فردا هم همین‌طور خواهد بود. خوب، که چی؟ این شد دلیل شکست، دلیل بد تلقی کردن با دنیا؟ می‌دونی ویو کاناندا چی گفته؟ گفته: فقط یک گناه وجود دارد و آن ضعف است... حماقتی را به حماقت‌های دیگر خود اضافه نکنید. ضعف و سستی را به شر و پستی‌ای که در راه است نیفزایید... قوی باشید! 📚 نکسوس ✍ هنری میلر 🇺🇸 📄 صفحه ۷۰۵ - طاقچه 📘 ouyaKetab 📘
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
عصر تابستانی در ریکیاویک، ۱۹۰۴ از تورارین بندیکت تورلاکسون Summer Evening in Reykjavík, 1904 By Thorarin Benedikt Thorlaksson
Show all...
01:08
Video unavailableShow in Telegram
🌹🌹🌹🌹🌹 ‏ ‏توجه شما رو به تلفظ حرف «شین» جلب می کنم آخرین ضبط سال ۱۴۰۲ همراه بامزه ترین آرنیکای دنیا
Show all...
40.91 MB
1
سهراب پاکزاد 🌹 𝄠♥️ 🌹 ‎ 💞 💜
Show all...
Noor Cheshmi.mp33.29 MB
Mix Khas.mp323.47 MB
نامه ی یک گوسفند به محبوب ش..!!!؟😔😔🌱🧡 سلام عزیز دلم...محبوب همیشه ی زندگی م... دیشب مرا همراه چند گوسفند دیگر که سر حال تر از دیگران بودیم جدا کردند !!؟ آقایی که ماشین شیکی داشت  ما را از دیگران جدا کرد !!؟؟ نمی دانم برای چه کاری مارا جدا کردند و هر کدام مان را به یک سلول بردند..!!؟ یکی از ما که صدایش می آمد با صدای بلند گفت قرار است ما فردا سربریده شویم..!!!؟ چون عید قربان است و ما باید سربریده شویم !!؟ اعتراض هم فایده ای ندارد می گویند شما را خدواند برای سر بریده شدن آفریده است !!!؟ و این تلخ ترین حرفی بود که شنیدم..!!؟ نیمه شب است و برایمان کاغذ و قلمی آورده اند که آخرین حرف هایمان را بنویسیم و وصیت کنیم..!!؟ من که حرف زیادی ندارم !!؟ حرف های اصلی م با خداوند متعال است که فرصت گفتگو فراهم نیست که چرا ما را برای سربریده شدن آفریده است و خیلی سووال های بی جواب دیگر که می گذارم برای همان روز رستاخیز که فرصت گفتگو و سووال جوابی شاید فراهم شود..!!!؟ تنها بهانه ای که در این نیمه شب چشم های مرا سرشار از اشک کرده است دوری و دلتنگی برای توست و گرنه مرگ حق است گرچه سربریده شدن در عنفوان جوانی و بدون اینکه شبی را با تو حتی در ساحلی قدم بزنم و به چشم هایت خیره شوم خیلی سخت و جانکاه است..!!؟ دوست داشتم در این آخرین شب عمرم می توانستم دستهایت را بگیرم و سرم را روی شانه هایت بگذارم و حسابی گریه کنم شاید کمی آرام بگیرم...!!؟ می گویند سر بریده شدن خیلی درد دارد و غم انگیز تر آنکه قبل از آن به ما آب هم می دهند که تشنه از این دنیا نرویم..!!؟ دوستان م در سلول بع بع می کنند و اشک می ریزند و یکی از ما که بزرگتر است همه را به آرامش دعوت می کند و می گوید بجای این کارها وصیت نامه هایتان را بنویسید که الان صبح می‌شود و باید سر بریده شوید..!!!؟ محبوبم.‌‌.... مرا ببخش که نتوانستم اسباب ارایش و آسایش تو را در زندگی کوتاه مان فراهم آورم باور کن برای آینده برنامه ی زیادی داشتم و فکرش را نمی کردم انسان ها به این زودی ارزوهای مارا پر پر کنند و اکنون که دیگر دست م از همه جا کوتاه هست و کسی صدا و فریادهای اعتراض ما را نخواهد شنید.‌..!!؟. همیشه می گویم چرا از همه جا ما برای سربریده شدن انتخاب شویم ما که مظلوم ترین موجودات عالم بودیم و هستیم!!!؟ این همه چوپان از ما در برابر گرگ ها محافظت کرد این بود آخرش که حالا فهمیدیم چوپان هم ، همدست دیگران بوده است و ما خبر نداشتیم..!!؟ صدای ارباب هنوز توی گوش م هست که از گوسفند ها خوب محافظت کن و ما ساده لوحانه باور کرده و چقدر خوشحال بودیم که سگ ها و چوپان مواظب ما هستند و در دل کوهستان راحت زیر نور ماه می خوابیدیم و علف می خوردیم بعد از طلوع آفتاب!!؟ چقدر ما را دوشیدند و شیر و کره هایمان را به دیگران فروختند !!؟ و ما خوشحال بودیم که سرانجام روز خوشبختی ما فرا خواهد رسید که آخرش این شد...!!؟ ماه من...!!!؟ اکنون که این نامه ی آخر را برایت می نویسم آرزو می کنم که مرا ببخشی !!!؟ زندگی و مرگ ما دست دیگران بود و انسان ها برای ما تصمیم گرفتند و عاقبت ما همین سر بریده شدن بود!!؟ آرزو می کنم که تو و دیگر گوسفند های مظلوم به سرنوشت ما دچار نشوید !!؟ مبادا دلسوزی های چوپان گله را باور کنی !!؟ اگر بتوانی به بیشه ای بگریزی که انسانی در آن نباشد شاید زندگی بهتری داشته باشی...!!؟ .محبوب من ...!!؟ شب از نیمه هم گذشته است و قبل از طلوع آفتاب ما را برای سربریدن به کشتارگاه خواهند برد !!؟ برایمان آب و علف آورده اند که دیگر خوردن ش فایده ای ندارد که " شام آخر " است و آن را برای خودشان می گذاریم.‌..شکوائیه ای هم نوشته و امضا کرده ایم که روز قیامت به خداوند متعال تقدیم که آیا سرنوشت ما همین بود..!!؟ بدرود ای  محبوب من...!!!؟ با اشک و آه از تو جدا میشوم.. با هزار آرزوی نرسیده .. می گویند آن دنیا به بهشت میرویم...!!؟ ولی چه کسی می تواند درد سربریده شدن را تحمل کند...!!؟ مواظب  خودت باش.. و برای آرزوهایت بجنگ..... فراموش ت نمی کنم.‌ فراموش م نکن... گوسفند بخت برگشته...!!؟ دوشنبه...!!! ۲۸خرداد_ 403 ✍امیرنجفی @rozhayezendegi1 شکوه ها و نامه های یک گوسفند... # عید قربان..
Show all...
🔸علیرضا گفت: «آقا فتح الله جان مادرت ولمون كن. تموم شد دوره این حرف‌ها. خدای ناکرده نمی‌خوام بی‌حرمتی کنم اما دنیای قشنگ شماها رو هم دیدیم. انتقاد از خود، خونه تیمی، لباس خاکی دو جیب و سبیل و قرار زاپاس و بایکوت و ازدواج با اسلحه و جزوه ،چه باید کرد،تون رو هم دیدیم نه فقط اینها که آزادی و اصلاح و اعتدالتون رو هم دیدیم خلاصش کنم آقا فتح‌الله به قول مش‌قربون، بالاتون رو دیدیم پایینتون رو هم دیدیم والله این اوستعلی که می‌گید حرف‌هاش دری وریه صد بار بهتر از شما می‌فهمه». بعد رو کرد به بقیه و گفت: «چرا شما یه جور رفتار می‌کنید که انگار این ده مرکز دنیاست و این بنه خشک بالا جزو ناموسمونه؟بابا هیچی ناموس چیز دیگه نیست. زمین، زمینه تا وقتی که سبز و آباده ده و آبادی هم وقتی ده و آبادیه که آباده و توش بشه زندگی کرد... بُنه که تاراج رفت، جلسه‌هاتون هم که برای تنبون کشیدن همدیگه‌ست، به چی افتخار می‌کنید؟…سهم من از این ده چیه؟ جوونیم داره از بین می‌ره. من می‌خوام زندگی کنم، وقت ندارم همه چی این دنیا رو درست کنم…مگه می‌شه به آسید‌حمدالله گفت همه چی دنیا حرف از اون دنیا و استبرا و استنجاء نیست؟ …مگه می‌شه به اوستعلی گفت این تاریخی که می‌گی سروتهش معلوم نیست؟ مگه می‌شه به مش قربون، سردار سرتپه، گفت بابا این قدر پی هر حرف، الله اکبر و تکبیر نگو و بابت لقبی که اوستعلی برای دست انداختنت ساخته باد به غبغب ننداز؟ آقا اصلاً هر چی شما می‌گید درسته من می‌خوام اونجور که خودم می‌خوام زندگی کنم. من خسته‌ام، به درد من نمی‌خوره بدونم آب ناودون گُرزلجین کجا می‌ریخته. من افتخار نمی‌خوام. من غرور نمی‌خوام، من می‌خوام بذارم برم» ... و زد زیر گریه به حدی هم شدید که شانه‌هایش تکان می‌خورد و آوردن دستش جلوی چشمانش هم تأثیری در پنهان کردنش نداشت. فتح الله از جیب دستمال در آورد و به علیرضا داد. علیرضا آب دماغش را بالا کشید و با بغضی شدیدتر ادامه داد: «می‌دونم الان هر کدومتون باز می‌خواید نصیحت و لیچار بار من کنید ولی به خدا آخرین باره که می بینید یه ـ به قول خودتون - بچه …داره این جوری حرف دلش رو محترمانه می‌زنه به خدا قسم الان همین حمید برادر کوچیکم تندتر از این حرف‌ها رو می‌زنه اگه نتونید مشکلتون رو حل کنید بچه‌های هم‌سن حمید ما توی این ده در این حد هم حرمت سن و سالتون رو نگه نمی‌دارن اونها اندازه من هم معطل تصمیم شما نمی‌شن». سکوت تمام اتاق را فراگرفت. عمو هاشم عطسه کرد و بعد آهسته گفت: «یا صاحب صبر!» گزارش آخرین تابستان ✍️سهند ایرانمهر نشر ثالث
Show all...

👏 1
Photo unavailableShow in Telegram
❁  😍آدمها را مهمان کنید مهمان یک دل خوش یک احوالپرسی ساده وبی قضاوت یک فنجان زندگی بی دغدغه مهمان مهربانی آدمها را مهمان کنید به دوست داشتن به خیال راحت از حضورتون به یه حس خوب به حرفهای بی کینه وکنایه به لبخندی به امیدواری دنیا به کام همه باشد به کام تو بیشتر جهان به کام وفلک یار باد جهان آفرینت نگهدار باد .
Show all...
1.10 MB
8.00 MB
4