مجنون بی کلام 🍃
🌹﷽🌹 ܩܟٜߺࡅ࣪ߺ❟ࡍ߭ ࡅߺ߲ܨ ܭࡋߺߊܩܢ🍃 ژانـر:عـاشـقـانـه،اجتماعي،معمایی🥂 به قلم: Mahsa,Az✍ #پارت_گذاری_هر_روز_به_صورت_منظم🤍 کپی حتی با ذکر نام نویسنده اکیدا ممنوع🚫 پیگرد قانونی دارد و حرام میباشد.❌ #انسان_باشیم🍃 محافظ چنلمون👇♥️ @majnon_bi_kalam
Show more3 274
Subscribers
-224 hours
-467 days
-19730 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from N/a
من رویام دختری که زیر دست پدر خوندم بزرگ شدم و اون مرد زندگیمو نابود کرد.
بخاطر سهلانگاریش، مثل یه موجود اضافی افتادم تو دست یه حرومزاده که فکرای کثیفی تو سرش داشت.
درست تو یه شب که مثل کابوس برام میگذشت، وقتی که اون عوضی میخواست بهم تجاوز کنه. مردی از راه رسید و شد فرشته نجاتم. مردی که با مرور زمان با تموم خشونت و سرد بودنش عاشقش شدم.
ولی اون هیچ علاقهای به من نداشت و..🔞🔥
https://t.me/+RUaQArxxLXE3ZjU0
https://t.me/+RUaQArxxLXE3ZjU0
10000
Repost from N/a
00:04
Video unavailable
اهورا مَجد پسر یکی از بزرگترین باندهای مافیایِ کشوره🤤🔥
خیلی اتفاقی تو یکی از قرارهاش با دختری چشم آبی رو به رو میشه. دختری که زیر دستاش قصد داشتن با بی رحمی بهش تجاوز میکردن.
ولی اون به موقع سر میرسه و اونو نجات میده.
رویا دختری تک و تنهاست عاشق مردی میشه که مافیاست و رئیسشه
مردی که اونو فقط بخاطر منافع خودش میخواد و هر بار با بی توجهی و سردی دل دخترمونرو میشکنه🥲💔
https://t.me/+RUaQArxxLXE3ZjU0
https://t.me/+RUaQArxxLXE3ZjU0
IMG_0452.MP43.94 KB
9800
من راحیلم...❗
یک روز مثل همه ی جوونای هم سنم رفته بودم تور کویر اما شب ها موقع خواب صدای ارتعاشاتی بهگوشم میرسید!
انگار کسی من رو صدا میکرد و جالب اینجا بود که هیچ کس جز من این صدا رو نمیشنید...
و بالاخره در آخرین روز کمپ تصمیم گرفتم سمت صدا برم و به صدا رسیدم...
صدا مثل تپش قلب بود و از زمین به گوشم میرسید پس خاک داغ رو کندم و کندم تا به صندوقچه ای رسیدم و در صندوقچه رو که باز کردم با قلب انسانی مواجه شدم!
قلبی که در تپش بود و من به قدری وحشت کردم که از حال رفتم اما وقتی بهوش اومدم با صاحب اون قلب در بُعدی دیگر مواجه شدم و این شروع داستان من یا بهتر بگم ما بود...📵🔥
https://t.me/+LTPSyy7Ab28wZTRk
https://t.me/+LTPSyy7Ab28wZTRk
#اصلا_ذهنتممم_نمیرسههه_که_چیههه😱❌
فقط پارتاشو بخون😉💯
13200
Photo unavailable
@malhuf_roman
کسی حواسش ب من ک شبیه درخت ی جا ایستاده بودم نبود..
پس با خیال راحت واسه آخرین بار نگاهش کردم....
واسه اخرین بار؟
عاره خب اخرین باری بود ک میتونستم انقدر راحت بهش زُل بزنم بدون هیچ محدودیتی
اون هنوزم یه پسر مجرد بود هنوز خطبه ای خونده نشده بود ک...
یه لحظه با خودم فک کردم خدایا ینی واقعا داری ازم میگیریش؟
منکه تاحالا هیچی ازت نخواستم جز امیر ک از نوجونیم تنها خاستم بود.....
اونم بهم نمیدی؟
چقدر هرشب ازت طلبش کردم
مگ تو خودت نگفتی از من بخواین تا خاسَتونو اجابت کنم؟
پس چیشد؟
چرا آرزوی منو واسه یکی دیگه برآورده کردی؟
.................
اصل و ادامهی ماجرارو اینجا بخون👇🏼🌱🫧
@malhuf_roman
13800
#part725
با لحنی حرصی جوابم را داد.
_نه اصلا.... فقط میخوام محکم گازت بگیرم از حرص!
نگاه کوتاه و چپی به صورتم انداخت و رو از من گرفت.
با خنده دستم را جلوی لبهایش گرفتم
_بفرما اگر صدام در اومد.
چشم غرهای برایم رفت و دستم را پس زد.
_امیر واقعا عصبیم، میزنمتا!!
همانطور که دستم دور شانهاش بود. خم شده و گونهاش را بوسیدم.
_صورت آویزونشو!! کوچولو شوخیم نمیشه باهات کرد؟؟؟ خب دلم میخوادت چیکار کنم؟!
نمیتونم جلو خودمو بگیرم. تقصیر من چیه این همه خواستنی و شیرینی برام؟
با پایان حرفم. لبخند محوی که تا پشت لبهایش آمد را فوری جمع کرد.
کلافه نفسم را بیرون دادم و سعی کردم کمی سکوت کنم. باهم قدمزنان سمت جایی که بقیه نشسته بودند رفتیم.
هنوز هم صورتش گرفته و قهر بود. ولی میان راه آنقدر مسخره بازی در آوردم که نرسیده به آلاچیق، بالاخره موفق شدم. کاری کنم که لبخند به لبهایش بیاورم.
چون تحمل دیدن صورت ناراحتش را نداشتم.
وارد آلاچیق که شدیدم بچهها با دیدن من و نیلو جوری ذوق کردن که بقیه به خنده افتاده بودند.
نیلو نشست و مازیار را بغل گرفت. من هم خم شده و ماهک را از روی زمین برداشته و بغلش کردم.
چند بار صورت فرشته کوچکم را بوسیدم. با لباسش جوری دلبری میکرد که دلم برایش هر لحظه غنج میرفت.
یک ساعتی میشد که کنار بقیه نشسته بودیم.
قرار بر این شد که شام را همینجا خورده بعد به ویلا برگردیم. شاید تا نصف شب هم طول بکشد چون سه ساعتی راه بود.
نیلو به بچهها شیر داد. کنار بقیه چای خوردیم و کمی حرف زدیم.
هوا کمکم رو به تاریکی میرفت. آتش کوچکی روشن کرده و بقیه با اصرار خواستن که برایشان گیتار بزنم و آهنگ بخوانم.
با اینکه حسی برای خواندن. آن هم در جمع را نداشتم. ولی ذوق و شوق نیلوفر را که دیدم نتوانستم نه بگویم. و به ناچار قبول کردم.
از همان روزی که خواستیم مسافرت بیایم. اول از هر چیزی گیتارم را در ماشین گذاشته بود.
برای همین، نمیتوانستم در ذوقش بزنم و ناراحتش کنم.
تمام مدتی که سعی میکردم گیتار بزنم. ماهک برعکس مازیار با دیدن گیتار، بازیش گرفته بود و از بغلم بیرون نمیرفت. تا از خودم جدایش میکردم به گریه میفتاد و سر و صدا به پا میکرد. با گریه او مازیار هم به گریه میفتاد.
به اجبار همانطور که بغلم بود شروع به گیتار زدن کردم.
از هر آهنگی که خواستن چند خطی خواندم.
نگاهم به نیلوفر و چشمان درخشانش بود. و از یک طرف تمام حواسم به بچهها...
_ آسمونو دوره کردم. پی تو باید بگردم.
دور چشمون سیاهت من بگردم.
راز شب، راز نگاته! چشم من هر شب به راهته.
بگو دنبال تو تا کی من بگردم.
ماه شب تارم تو که باشی کنارم
دیگه غم مگه دارم؟ چیزی کم مگه دارم؟
بگو اسمتو چی بذارم! بذارم دارو ندارم؟
بذارم تورو رو چشمام.
تورو قدر چشام دوست دارم. ماه شب تارم!
تمام مدتی که میخواندم. نگاهم به نیلو بود به کسی که با تمام جان و دل عاشقش بودم و دین و دنیایم بود. کاش این روزهای خوبمان تمام نشود.
نیم ساعتی با خواندن و شیطنت بچهها و خنده گذشت. و بعد از خوردن شامی سر پایی، ساعت نزدیک ده شب بود که به سمت ویلا حرکت کردیم.
🍃🍃🍃
❤ 72😍 6👍 5
325035
سردار... مربی بدنسازی و سر دستهی مبارزای زیر زمینی، که خوی وحشی و بیرحمیش زبانزده...
زندگیش روال بود و همه چیز طبق برنامه ریزیاش پیش میرفت و به زودی مراسم عروسیش بود.
تا اینکه اون دختر ریزه میزه برگشت. دختری که سه سال پیش بعد از یه خوشگذرونیِ یه شبه، از خونهش بیرون انداخته بود برگشت.
اونم با یه بچهی کوچولو که زیادی شبیه سردار بود.
https://t.me/+oea3J7-d1fc4M2U0
#پیشنهادی ❌
5000
00:10
Video unavailable
🔞روژکـــــا🔞
میثاق صدر صاحب رستوران های زنجیره ای صدر بعد از خیانتی که زنش به اون میکنه از هرچی زنه متنفر میشه و درحالی که آوازه ای زن گریزیش همه ای شهر رو پر کرده پروا دختری کم سن و سال برای پرستاری از پسر بچه ای دوساله ای میثاق وارد خونه اش میشه و ...و پسر حاجیمون رو جوری رام خودش میکنه که یه شب ...📿🙊🔞👇
https://t.me/+AhiZi7BWJgYwMTk0
https://t.me/+AhiZi7BWJgYwMTk0
VID_20211224_220759.mp46.94 KB
7000
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.