cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

گفتمان طب اسلامی

این کانال به بررسی مسائل مختلف فکری و اعتقادی، پیرامون «طب اسلامی» میپردازد ... قطعا نظرات مطرح شده در این کانال مصون از خطا نیست و قابل نقد خواهند بود. 👈 ارتباط با مدیر کانال: @Hre_Rahimi

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
575
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

👇👇👇👇👇 ادامۀ جلسۀ 111: 📚 ملا محمد حسن قزوینی در کتاب «کشف الغطاء» در اشاره به این نکته می نویسد: ▫️مراد از عدالت، نفسِ ملکات و فضائل سه گانه نیست که بگویید از جمع آن ها ترکیب حاصل می شود، بلکه مراد از عدالت، هیئت مخصوصی است که حاصل اجتماع و امتزاج سه فضیلت است و این هیئت، همان هیئت حاصل از تعديل قوه عمليه است. بنابراین عدالت، معنای بسیط دارد. 📚 ملا مهدى نراقى نیز در «جامع السعادات» نظر خود را چنین بیان داشته است: ▫️أن الاعتدال الخلقي بمنزلة الاعتدال المزاجى الحاصل من ازدواج العناصر المتخالفة، و قد برهن في‏ أصول الحكمة أن المزاج كيفية بسيطة. یعنی: اعتدال اخلاقى به منزلۀ اعتدال مزاج است كه از تركيب و در آميختن عناصر متخالف حاصل مى شود، و در اصول حكمت ثابت شده است كه مزاج كيفيتى بسيط است. 💡پس همانطور که مزاج، یک کیفیت بسیط است ــ و نه مرکّب ــ، عدالت نیز معنایی بسیط دارد؛ یعنی ملکۀ عدالت، صِرف ترکیب هیئات حاصل از سه قوه پدید نمی آید، بلکه هماطوری که امتزاج میان عناصر اربعه، یک کیفیتِ واحدِ بسیط و نو را ایجاد می نماید که منجر به افاضه شدن صورت نوعیۀ جدید به مجموع عناصر می گردد، حاصل امتزاج میان هیئت های نفسانی نیز پدید آمدن حالت جدیدی است که منجر به افاضه شدن یک روح واحدِ معنوی به مجموع آن هیئات می گردد. این روح واحد، متناسب با قابلیتی است که از امتزاج میان هیئات و ملکات نفسانی پدید آمده، همانطور که صورت نوعیۀ افاضه شده بر هر مزاج طبیعی، مناسب شأن آن مزاج و میزان اعتدال آن است(جلسه35). پس امتزاج میان هیئت های نفسانی، باعث پدید آمدن نوعی از مزاج می شود که آن را «مزاج روحانی» می نامیم. لذا همانطور که تسویه در مزاج عنصری را «اعتدال» نامیدیم، تسویه در قوای نفسانی و مزاج روحانی را «عدالت» می خوانیم. (جلسه55) 📚علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) در کتاب «نهاية الحكمة» می فرماید: ▫️و الهيئة الحاصلة من اجتماع الملكات الثلاث التي نسبتها إليها نسبة المزاج إلى الممتزَج و أثرها إعطاء كل ذي حق من القوى حقه إذا اعتدلت سميت عدالة و إن خرجت إلى حد الإفراط سميت ظلما أو إلى حد التفريط سميت انظلاما. یعنی: هيئتى كه از اجتماع ملكات سه گانه حاصل می ‏شود هيئتى است كه نسبت آن به هر يك از ملكات، نسبت مزاج به ممتزَج می ‏ماند، و اثرش اعطاى حق هر ذى حقى از قوا به آن است. هنگامى كه در حد اعتدال باشد، آن را «عدالت» خوانند، و اگر به جانب افراط تمايل يابد آن را «ظلم» و اگر به جانب تفريط متمايل گردد «انظلام» می ‏نامند. 📚 استاد محسن دهقانی در کتاب «فروغ حکمت» در شرح سخن علامه چنین بیان می دارد: ▫️[جناب علامه] گفته ‏اند: «هيئتى كه از اجتماع آن ملكات به وجود می ‏آيد، نسبت آن به مفردات (يعنى تك تك اين سه قوه) مانند نسبت مزاج به ممتزَج می ‏ماند». در طب قديم چنين می ‏گفتند كه اگر در انسانى كيفيت ‏هاى ملموسى چون حرارت، برودت، رطوبت و يبوست در حد اعتدال باشد، فرد از نظر جسمى داراى مزاجى معتدل هست و سالم می ‏باشد. هيئت حاصل از اين چهار كيف ملموس را «مزاج» و خود اين كيف ‏هاى ملموس را «ممتزَج» می ‏گفتند. در بحث اخلاقى نيز نسبت هيئت حاصل از اين سه قوّه عقل، شهوت و غضب را به تك تك اين قوا مانند نسبت مزاج به ممتزج می ‏دانيم. يعنى همان طور كه مزاج هيئت جمعى كيف ‏هاى ملموس، و ممتزج آحاد اين كيف ‏ها می ‏باشد، در اين‏جا هم نسبت هيئت جمعى اين ملكات سه ‏گانه به تك تك آنها همان نسبت مزاج كه هيئت جمعى است به مفردات خود كه ممتزج است می ‏باشد. 👈 بر این اساس، هیئت های نفسانی و ملکات اخلاقی به منزلۀ عناصر سازندۀ مزاج روحانی هستند؛ و این بدان معنا است که ارکان بدن مثالی و برزخی انسان از خُلقیاتِ غالب او ساخته می شود. همین امر زمینۀ دسته بندی انواع متکثر انسانی را در عالم برزخ فراهم می آورد. 💢 ادامه دارد... #تاثیرات_متقابل_نفس_و_مزاج #استکمال_نفس #مزاج_روحانی #عدالت #اخلاق #مزاج #قوا •┈✾🔷💠🔷✾┈• @GoftemaneTeb
Show all...
🔶💠🔶 آشنایی با سیر فلسفی ارتباط میان نفس و مزاج (111) 💢تأثیرات متقابل نفس و مزاج (جلسه 54) 🔶 مزاج روحانی (قسمت هشتم) 💠 امتزاج روحانی انسان دارای قوای عقل نظری و غضب و شهوت است، که هر کدام در پی کسب امور مطبوع خود اند؛ و عقل عملی در این میان موظف است که حق هر ذی حقی را به اندازه و عادلانه به او برساند تا نه افراطی در آن پیش بیاید و نه تفریطی. پس هر کدام از این قوا در امور مختلفی که مربوط به او است، به افعالی دست می زند که نتیجۀ آن برای نفس، کسب یک هیئت نفسانی(جلسه63) است که این هیئت ــ بسته به نحوۀ عملکرد عقل عملی ــ یا هیئتی است که بر صراط میانه ایجاد گشته است که ملائم طبع نفس است، و یا هیئتی نفسانی است که در اثر افراط و تفریط آن قوه از حد عدالت به دست آمده که در تضاد با طبع نفس می باشد. (جلسه98) 👈 حال، همۀ این هیئات مختلف و گوناگون وقتی در کنار یکدیگر قرار گیرند، در نهایت دارای یک برآیند مشخص و واحدی می گردند که حال روحانی شخص را معلوم می نمایند. این برآیند روحانی در بهترین حالت خود، منجر به کسب ملکۀ عدالت می شود؛ و این زمانی محقق می گردد که عقل عملی موفق به ایجاد تعادل در همۀ قوای ثلاثه شده باشد. اما به هر میزان که عقل عملی در انجام وظیفۀ خود کوتاهی کند، حال روحانی شخص از نقطۀ میانی عدالت منحرف گشته و بسته به میزان غلبۀ هرکدام از جوانب افراط و تفریط در هر یک از قوای ثلاثه، از این حالت اعتدالی دور می گردد و به سوی ظلم یا انظلام کشیده می شود. 💡پس هرچند که هر کدام از قوا و هیئات حاصل از افعال آن برای خود حد تعادل و افراط و تفریطی دارد، اما یک روح جمعی بر همۀ هیئات و ملکات کسب شده از این قوا حاکم است که میزان و معیار این روح جمعی، ملکۀ «عدالت» است، همانطور که میزان در مزاج طبیعی، اعتدال حقیقی یا مزاج معتدل انسانی است که سایر مزاج ها با او سنجیده می شوند (جلسه60). توجه به این معنی، وجود نوعی امتزاج را در میان هیئات و ملکات نفسانی تداعی می کند. 📚 چنانکه جناب صدر المتألهین، ملاصدرای شیرازی در تفسیر قرآن خود می نویسد: ▫️و من تركيب هذه القوى الثلاثة و امتزاج أوساطها الثلاثة تحصل قوة اخرى لها توسط هي الفضيلة المعبّر عنها بالعدالة. یعنی: از ترکیب این قوای ثلاثه (عقل، غضب و شهوت) و امتزاج حد وسط آن ها، قوۀ دیگری حاصل می گردد که در حالت توسُط دارای فضیلتی است که از آن به «عدالت» تعبیر می کنند. 📚 خواجه نصیرالدین طوسی (رحمة الله علیه) نیز در کتاب «اخلاق ناصری» می فرماید: ▫️و چون اين سه جنس فضيلت (حكمت و شجاعت و عفت) حاصل شود و هر سه با يكديگر متمازج و متسالم شوند از تركيب هر سه حالتى متشابه حادث گردد كه كمال و تمام آن فضايل بآن بود، و آنرا فضيلت «عدالت» خوانند، و از اين جهت است كه اجماع و اتفاق جملگى حكماى متأخر و متقدم حاصلست بر آنكه اجناس فضايل چهار است: «حكمت و شجاعت و عفت و عدالت». و هيچكس مستحق مدح و مستعد مباهات و مفاخرت نشود الا بيكى از اين چهار يا بهر چهار. 👈 جناب خواجه در این فراز، فضیلت عدالت را حاصل امتزاج سه فضیلت دیگر دانسته است که منجر به پدید آمدن حالتی متشابه میان این سه فضیلت می گردد. این رویکرد، مشابه همان نگرشی است که در مورد نحوۀ امتزاج عناصر اربعه وجود دارد. هرکدام از عناصر خاک و آب و باد و آتش، پیش از اینکه در مزاج با یکدیگر جمع شوند، صورت نوعیۀ خاص خود را دارند و از یکدیگر متمایز اند. اما وقتی امتزاج یافتند و به حد مشخصی از تعادل رسیدند، جسم جدیدی تشکیل می شود که هرچند این عناصر در آن وجود دارند، اما دیگر تمایزی از یکدیگر ندارند و متشابه و متماثل اند (جلسه31)، زیرا صورت نوعیۀ اولیه از آن ها خلع شده و یک صورت واحده و جمعی بر همۀ آن ها حاکم شده است. 💡باید توجه داشت که این حالت، فقط با در کنار هم قرار گرفتن عناصر اربعه ایجاد نمی شود، همانطور که ترکیب کردن شکر و نمک، موجود جدیدی را ایجاد نمی کند؛ بلکه برهمکنش میان عناصر اربعه به واسطۀ طبایع متضادی که دارند، منجر به پدید آمدن یک کیفیت متشابهۀ جدید به نام «مزاج» می گردد که تمایز و ترکیب از آن رخت بربسته، و یکپارچه و بسیط شده است. در پدید آمدت فضیلت عدالت نیز چنین امری روی می دهد. ادامه در نویسۀ بعدی👇👇👇👇👇 #تاثیرات_متقابل_نفس_و_مزاج #استکمال_نفس #مزاج_روحانی #عدالت #اخلاق #مزاج #قوا .
Show all...
sticker.webp0.66 KB
👇👇👇👇👇 ادامۀ جلسۀ 110: اصول خُلق نيك آمد عدالت پس از وى، حكمت و عفت، شجاعت حكيمى راست‏ كردارست و گفتار كسى كو متصف گردد بدين چار به «حكمت» باشدش جان و دل آگه نه گربز باشد و نه نيز ابله‏ به «عفت» شهوت خود كرده مستور شره همچون خمود از وى شده دور «شجاع» و صافى از ذل و تكبر مبرا ذاتش از جبن و تهور «عدالت» چون شعار ذات او شد ندارد ظلم از آن خلقش نكو شد (شبستری) 🔻برخی نیز، عدالت را همۀ فضیلت می دانند و لذا در مقابل آن فقط یک رذیلت یعنی صفت ظلم (جور) را قرار می دهند که مجموع تمام رذیلت ها محسوب می شود. 📚 امام خمینی (قدس سرّه الشریف) در کتاب «شرح حدیث جنود عقل و جهل» در این باره می نویسد: ▫️‌‏پس «عدالت» که عبارت از حد وسط بین افراط و تفریط، و غُلوّ‌‎ّّ ‌‏و تقصیر است، ازفضایل بزرگ انسانیت است؛ بلکه از فیلسوف‌‎ ‌‏عظیم الشأن «ارسطاطالیس» منقول است که: «عدالت جزوی نَبُوَد از‌‎ ‌‏فضیلت؛ بلکه همۀ فضیلتها بُوَد، و جور ـ که ضد آن است ـ جزوی‌‎ ‌‏نَبُوَد از رذیلت؛ بلکه همۀ رذیلتها بُوَد». 👈 مطابق این دیدگاه، رئوس صفات رذیله به هفت صفت می رسد. 📚 شیخ محمود شبستری در «گلشن راز» این هفت صفت را با هفت در دوزخ تطابق می دهد که در معارف اسلامی بدان اشاره شده است: «لها سبعة أبواب لكل باب منهم جزء مقسوم»؛ بدین معنا که اتصاف به هر کدام از این رذایل نفسانی، به منزلۀ بابی از ابواب هفتگانه ای است که به سوی جهنم گشوده می شود؛ از این رو «حد وسط» را نیز چون «صراط مستقیم» می داند که عدول از آن ــ چه در جانب افراط و چه در جانب تفریط ــ به منزلۀ پای گذاشتن در دوزخ می باشد: همه اخلاق نيكو در ميان است كه از افراط و تفريطش كرانه است‏ ميانه چون صراط المستقيم است ز هر دو جانبش قعر جحيم است‏ به باريكى و تيزى، موى و شمشير نه روى گشتن و بودن بر او دير عدالت چون يكى دارد ز اضداد همى هفت آمد اين اضداد ز اعداد به زير هر عدد سرى نهفته است از آن درهاى دوزخ نيز هفت است‏ چنان كز ظلم شد دوزخ مهيا بهشت آمد هميشه عدل را جا جزاى عدل، نور و رحمت آمد سزاى ظلم، لعن و ظلمت آمد 📚 به تعبیر حضرت امام (قدّس ا‌لله‌ نفسه الزّکیه): ▫️‌‏و ‌‏[‌‏این که‌‏]‌‏ در احادیث شریفه است که «صراط» از مو باریکتر و از‌‎ ‌‏شمشیر تیزتر است‌‎ (أدَقَّ مِن الشَّعرِ و أحَدَّ مِنَ السَّيف) برای همان است که حد اعتدال، وسطیّت حقیقیّه‌‎ ‌‏را دارد؛ از این جهت، در تمثّل در عالمِ ظهورِ حقایق، باید بدین نحو‌‎ متمثّل شود.‏ 👈 توجه به معنای «عدالت» و نسبتی که با فضائل سه گانۀ «حكمت، شجاعت و عفت» دارد، چگونگی شکل گیری مزاج روحانی را آشکار می نماید. 💢 ادامه دارد... #تاثیرات_متقابل_نفس_و_مزاج #استکمال_نفس #مزاج_روحانی #عدالت #اخلاق #مزاج #قوا •┈✾🔷💠🔷✾┈• @GoftemaneTeb
Show all...
👇👇👇👇👇 ادامۀ جلسۀ 110: ظهور نيكويى در اعتدال است عدالت جسم را اقصى الكمال است‏ مركّب چون شود مانند يك چيز ز اجزا دور گردد فعل و تمييز بسيط الذات را مانند گردد ميان اين و آن پيوند گردد (شبستری) 📚 امام خمینی (قدس سرّه الشریف) در توضیح این قاعده می فرماید: ▫️برای انسان لازم است که عقل عملی داشته و قوا و آینۀ طبیعت را‌‎ ‌‏تعدیل کند و آن را از افراط و تفریط به در آورد، و اگر تعدیل کرد،‌‎ ‌‏چنان می شود که گویا قوای طبیعی و شیطانی و حیوانی ندارد؛ زیرا‌‎ ‌‏وقتی متضادین تعادل کردند از خاصیت می افتند؛ مثل اینکه اگر آب‌‎ ‌‏سرد و گرم را به یک اندازه ممزوج کنند، حرارت و برودت تعدیل‌‎ ‌‏شده و ملایم می شود و گویا حرارت و برودت نیستند.. با اینکه هر دو هست و ماء‌‎ ‌‏فاتر، بالنسبة الی الحراره، برودت دارد؛ و بالنسبة الی البروده، حرارت‌‎ ‌‏دارد.. اوصافی که‌‎ ‌‏مقتضای خود را خواهان هستند نیز چنین هستند، مثلاً شهوت‌‎ ‌‏مقتضای خود را می خواهد اگرچه عالم خراب شود؛ و هکذا غضب‌‎ ‌‏می خواهد به مقتضای خود برسد هرچه می خواهد بشود.‏. باید در انسان‌‎ ‌‏قوۀ عدالتی باشد که بتواند با آن قوه، اینها را تعدیل کند و مُشتَهی و‌‎ ‌‏لا مُشتَهای اینها را جمع نماید.. مثلاً تغضّب و لا تغضّب یکی‌‎ ‌‏باشد، به این معنی که آنچه تغضّب است و از او غضب دارد، اگر شرع‌‎ ‌‏اجازه نداد، مثل لا تغضّب باشد، و آنچه لا تغضّب است، اگر شارع به او‌‎ ‌‏امر کرد، بر او غضب داشته باشد، و هکذا در مقتضیات قوای دیگر.‏ ‌‏به هر حال باید نفس بر این قوا استعلا داشته باشد و اینها از آن‌‎ ‌‏منقهر گردند و نفس، قهاریت داشته باشد و هر چیزی را که بر قوا‌‎ ‌‏تحمیل کرد، قبول کنند و از هر چیز که باز داشت بازداشته شوند.. و البته‌‎ ‌‏انسان وقتی توانست قوا را تعدیل کند و افراط و تفریط را به مقام‌‎ ‌‏عدالت بیاورد، انسان می شود.‏ 👈 با توجه به این قاعده، معلوم می شود که برای هر قوه ای، سه جهت متصور خواهد بود: «افراط، تفریط و تعادل»؛ که دو طرفِ افراط و تفریط باعث ظهور صفات مذموم و ناپسند می گردند، و حالت تعادل، باعث ظهور اخلاق حمیده و صفات پسندیده می شود. 🔻حال، از آنجایی که سه قوۀ «عقل، غضب و شهوت» در رأس قوای انسان قرار دارند و سایر قوا و صفاتِ آن ها از این سه قوه ناشی می گردد، پس در ابتدا از هر قوۀ اصلی، دو صفت مذوم و یک صفت پسندیده صادر می گردد که این صفات مذوم، رأس تمام صفات رذیله، و آن صفات پسندیده نیز، رأس تمام صفات فاضله می باشند. یعنی در ابتدا شش صفت رذیله و سه صفت فاضله در رأس تمام صفات قابل تصور است که به منزلۀ «جنس» برای انواع صفات انسانی می باشند و از این جهت به اجناس فضائل و رذائل معروف اند و در علم اخلاق بدین گونه نامگذاری شده اند: (قوۀ عقل) (افراط) (تفریط) جُربزه ➡️ حکمت ⬅️ بلاهت (قوۀ غضب) (افراط) (تفریط) تهوّر ➡️ شجاعت ⬅️ جبن (قوۀ شهوت) (افراط) (تفریط) شَرَه ➡️ عفّت ⬅️ خمود 🔻اما رئوس صفات انسانی به این موارد ختم نمی شوند، زیرا این صفات مربوط به حالاتی است که هر قوه به تنهایی لحاظ شده باشد. لذا اگر همۀ این قوا و نسبت میان آن ها با هم لحاظ گردد، حالت مهم دیگری قابل تصور خواهد بود که به منزلۀ برآیند این صفات خواهد بود. 💡جهت توضیح این حالت، باید توجه داشت که خُلقیات انسانی، مرتبط با اعمال بدنی هستند و تمام اعمال بدنی «جزئی» محسوب می شوند، لذا به واسطۀ «عقل عملی» (با استخدام قوۀ وهم) انجام می پذیرند (جلسه108) و این قوه در انجام همۀ افعال انسانی حضور دارد. حال اگر عقل عملی بتواند، قوای «عقل، غضب و شهوت» را به گونه ای تدبیر نماید که همه در نقطۀ حد وسط خود قرار گیرند، و هر سه فضیلت «حكمت، شجاعت و عفت» حاصل گردد، پس از آن، مهمترین صفت اخلاقی در انسان ظهور می نماید که در علم اخلاق «عدالت» نام گرفته است و خود دارای دو طرف افراط و تفریط است که از آن ها به «ظلم» و «انظلام» تعبیر کرده اند. 👈 بر این اساس، دیدگاهی که رئوس قوا را اربعه می داند، این صفات را مرتبط با «عقل عملی» تعریف می کند: (قوۀ عقل عملی) (افراط) (تفریط) ظلم ➡️ عدالت ⬅️ انظِلام اینگونه رئوس فضائل نفسانی به چهار صفت، و رئوس رذائل نفسانی نیز به هشت صفت خواهد رسید. ادامه در نویسۀ بعدی👇👇👇👇👇 #تاثیرات_متقابل_نفس_و_مزاج #استکمال_نفس #مزاج_روحانی #عدالت #اخلاق #مزاج #قوا .
Show all...
🔶💠🔶 آشنایی با سیر فلسفی ارتباط میان نفس و مزاج (110) 💢تأثیرات متقابل نفس و مزاج (جلسه 53) 🔶 مزاج روحانی (قسمت هفتم) 💠 رئوس فضائل و رذائل نفسانی آنچه عقل و فطرت قدسی انسان را اسیر خاک می کند، تعلق به بدن و گرفتار شدن در دام قوای حیوانی است. شهوت و غضب، در هر انسانی بسته به مزاج طبیعی او، مجال ظهور می یابند تا قوای روحانی نفس را به سمت خویش کشاتده و مانع از عروج طائر روح به آشیان حقیقی اش گردند. نفس در حیات دنیایی خود چاره ای جز همنشینی با قوای حیوانی ندارد، زیرا که استکمال او در گرو این همنشینی و مصاحبت با مزاج چموش عنصری است! مزاج، صفات بدِ ناشی از عدم اعتدال خود را در قوا ظاهر کرده و با تحمیل افعالی که در تضاد با طبع تجرد طلب نفس اند، او را بطور مداوم به چالش می کشد. پس نفس در تقابل با این قوای مزاحم، باید چاره ای بیاندیشد. 👈 شاید حذف این قوا، در نگاه اول راه مناسبی به نظر برسد، اما چنین چیزی ممکن نیست؛ چون وجود این قوا، لازمۀ زندگی دنیایی است و بدون قوای شهوت و غضب، انسان در پی نیازهای واجب خود همچون تحصیل خوراک، ازدواج، تقابل با دشمن، حفظ جان و اموال و.. نخواهد رفت و این گونه حرس و نسل انسانی از میان می رود. 💡 پس چارۀ کار، در تدبیری است که ضمن حفظ این قوا، اثرات سوء آن ها را خنثی و بی اثر نماید. لذا حکما و فلاسفه در بررسی صفات ناشی از قوا، دریافتند که هر قوه ای در ظهور خود، دارای طیفی است که در یک طرف آن، در نهایت قوت، و در طرف دیگر در نهایت ضعف است. هرکدام از این دو طرف، باعث پدید آمدن صفات مذموم و ناشایست در انسان می گردند زیرا: ⬅️ وقتی قوای حیوانی قوت بگیرند، از حیث افراط، بر عقل چیره می شوند و انسانیت انسان از میان می رود؛ ⬅️ و آن زمانی که در مقام ضعف و تفریط قرار بگیرند، جنبۀ بدنی و حیوانی انسان رو به زوال می رود و حیات طبیعی غیر ممکن می گردد. پس باید نقطه ای را در این طیف انتخاب کرد که این دو طرفِ افراط و تفریط، در آن مکان خاصیت خود را از دست بدهند و بی اثر گردند و بدین سان، نفس بدون حذف قوای حیوانی، از قید امور ناملائمی که از سوی آن ها تحمیل می شود آزاد خواهد شد، به گونه ای که انگار قوای حیوانی در او وجود ندارد؛ و انسانی که در بند تمایلات حیوانی نباشد، انسان حقیقی است. این نقطه در علم حکمت و اخلاق «حد وسط» نام دارد که حالت متوسط بین افراط و تفریط است و باعث تعدیل قوا می گردد. 📚 ملاصدرا در اشاره به این قاعده در کتاب «اسفار» می فرماید: ▫️فإن المتوسط بين الأضداد بمنزلة الخالي عنها فإن الخلو المحض و البراءة الصرفة عن آثار هذه القوى غير ممكنة للنفس ما دامت في هذا الكون الدنياوي لكن التوسط بينها بمنزلة الخلوص عنها حتى لا تنفعل عنها و لا تذعنها یعنی: حالت توسّط بین امور متضاد، به منزلۀ خُلو و رهایی از آن ها است؛ پس همانا رهایی محض و جدایی صرف از آثار قوای حیوانی، تا هنگامی که نفس در زندگی دنیایی است امکان پذیر نمی باشد؛ اما ایجاد توسط بین این قوا، به منزلۀ خلاص شدن نفس از بند آن ها است بطوری که از آن ها منفعل نمی شود و در خواسته هايشان از آن ها اطاعت نمی کند. 💡این قاعده در مورد مزاج طبیعی نیز صادق است. عناصر اربعه که متمایز از یکدیگر اند و هر کدام در نهایت فاصله از اعتدال حقیقی قرار دارند، وقتی که به واسطۀ تشکیل مزاج گرد یکدیگر می آیند، سورت و حدّت یکدیگر را می شکنند و آنچه از ایشان باقی می ماند، یک وضعیت اعتدالی است که در آن خبری از گرمی، سردی، خشکی و تریِ افراطی و صِرف نیست. زیرا به واسطۀ قرار گرفتنِ مزاج در حد وسطِ میان این امور متضاد، حالتی در آن ایجاد گشته که گویا از همۀ این امور خالی شده است و وقتی ضدی در میان باشد، دیگر تضادی هم در کار نخواهد بود؛ لذا با اینکه عالم طبیعت عالم ترکیب و مَزج است و امکان تحقق وحدت و بساطت حقیقی در آن منتفی است، اما تحقق توسّط میان اضداد، به گونه ای فعل و خاصیت آن ها را از میان بر می دارد که در مزاجِ مرکّب طبیعی، حالتی شبیه به بساطت ایجاد می گردد و همۀ اجزاء متمایز آن را متحد و متشابه می سازد. همین امر آن را شایستۀ پذیرش فیض وحدانی وجود می نماید و نفس نیز بدین سبب با مزاج پیوند می خورد. ادامه در نویسۀ بعدی👇👇👇👇👇 #تاثیرات_متقابل_نفس_و_مزاج #استکمال_نفس #مزاج_روحانی #عدالت #اخلاق #مزاج #قوا .
Show all...
sticker.webp0.66 KB
👇👇👇👇👇 ادامۀ جلسۀ 109: 📚 حکیم اخوینی، طبیب نامی ایرانی، در کتاب مهم خود «هداية المتعلمين في الطب» در اشاره به این واقعیت می نویسد: ▫️(با کمی بازنویسی:) و ببايد دانست كه اخلاقِ نفسى تابع بود مر مزاج تن را. اگر مزاج دِماغ چنان افتد كه قوّت نفسانى قوى ‏تر آيد و اين دو قوّتِ ديگر را قهر كند ــ اعنى قوّت حيوانى را و قوّت طبيعى را ــ آنگاه اين كس حليم‏ آيد و عادل و عفيف؛ و اگر مزاج دل چنان افتد كه اين قوّت حيوانى كه به دل است قوى ‏تر آيد و آن دو قوّت ديگر را قهر كند ــ اعنى قوّت نفسانى را و طبيعى را ــ اين كس خشمگين بود و شجاع‏ بود و متكبر آيد و بى ‏رحم و ستم كاره‏ و قاهر و مهترفش آيد و با ننگ و نبرد بود و بى ‏مكر و خداع بود و آشكارا هرج [و مرج] كند؛ و اگر مزاج جگر چنان افتاده بود كه قوّت طبيعى قوى ‏تر آيد و آن دو قوّت را قهر كند ــ اعنى قوّت نفسانى و حيوانى را ــ اين كس بسيار خوار آيد و شراب ‏خوار و شادى ‏دوست و جماع ‏كننده و دون ‏همت بود و ستم‏ كش، و هر خوارى كه پيش آيدش بردارد. 💡آنچه در این بخش ذکر شد، مقدمه ای است جهت آشنایی با نگرشی که به حکیمانه ترین شکل، نقش مزاج طبیعی و بدن را در شکل گیری تدریجی مزاج روحانی معلوم می نماید و زمینۀ تحلیل و تشریحِ پیدایش و دسته بندی انواع مختلف انسانی را در عالم آخرت فراهم می آورد. 📚 چنانکه اخوان الصفا در رسائل خود چنین بیان داشته اند: ▫️و اعلم يا أخي أن النفوس المتجسدة لما كانت ثلاثة أنواع، كما قالت الحكماء و الفلاسفة، صارت معشوقاتها أيضا ثلاثة أنواع: فمنها النفس النباتية الشهوانية، و عشقها يكون نحو المأكولات و المشروبات و المناكح. و منها النفس الغضبية الحيوانية، و عشقها يكون نحو القهر و الغلبة و حبّ الرئاسة. و منها النفس الناطقة، و عشقها يكون نحو المعارف و اكتساب الفضائل. و اعلم يا أخي، أيدك اللّه و إيانا بروح منه، أنه ليس أحد من الناس يخلو من نوع من هذه الأنواع الثلاثة التي ذكرناها، أو يكون آخذا بنصيب من كل واحد منها قلّ أو كثر. و العلّة في ذلك أنه لما كان من شأن النفوس‏ أن تتبع أمزجة الأبدان في إظهار أفعالها و أخلاقها و معارفها، و بخاصّة ما كان أغلب منها في المزاج، و أقوى في أصل التركيب. یعنی: ای برادر! بدان که نفس، آنطور که حکما و فلاسفه می گویند سه گونه است و معشوقات آنها نیز بر سه گونه هستند: یکی نفس نباتیِ شهوانی است، و عشق او رسیدن به مأکولات و مشروبات و لذائذ شهوانی است؛ و دیگری نفس غضبیۀ حیوانی است، و عشق او خشم و غلبه و حبّ ریاست است؛ و دیگری نفس ناطقه است که عشق او رسیدن به معارف و اکتساب فضائل است. و بدان که نیست احدی از مردم که خارج باشد از یکی از این انواع ثلاثه ای که ذکر کردیم، یا بهره ای از هرکدام از این ها نبرده باشد، چه کم و چه زیاد، و علت آن این باشد که همانا از شئون نفس، پیروی کردنِ او از مزاج بدن است در اظهار افعال و اخلاق و معارف خویش، و بخصوص پیروی از آنچه در مزاج غالب و در اصلِ ترکیبِ آن قوی تر است. 💢 ادامه دارد... #تاثیرات_متقابل_نفس_و_مزاج #استکمال_نفس #مزاج_روحانی #اخلاق #مزاج #قوا •┈✾🔷💠🔷✾┈• @GoftemaneTeb
Show all...
👇👇👇👇👇 ادامۀ جلسۀ 109: آری، صفات انسانی که اموری روحانی هستند برآمده از طبایع اربعه (گرمی، سردی، خشکی و تری) اند که معانیِ عناصر اربعه محسوب می گردند و از این جهت، حکما ظهور این صفات را در انسان از لوازم عناصر اربعه برشمرده اند. 📚 چنانکه ملاّ عبدالباقی تبریزی در «شرح نهج البلاغه» می گوید: ▫️اما چون مركّب است اين روح حيوانى از اركان اربعۀ عالم سفلىِ عناصر، ميل او به سفل است و كثافت، و بُعد از حق تعالى، و رغبت و حرص در دنياويات و شهوت و غضب و غيرذلك كه از لوازم و نتايجِ اركان عالم طبيعت است، چنان كه ساير حيوانات. 👈 پس در هر حال نباید فراموش کرد که نفس ولیدۀ طبیعت است؛ و عناصر اربعه که اجزاء سازندۀ عالم طبیعت اند، امّهات اربعه اند و مادر نفس محسوب می گردند؛ از این رو، قوای حیوانی نفس، و در رأس آن قوای شهوت و غضب، که در پی غلبه بر حقیقت عقلانی و نورانی انسان هستند، قدرت و خاصیت خود را از عناصر اربعه وام گرفته اند. 📚 نجم الدين رازى در «مرصاد العباد» می نویسد: ▫️اكنون چون معرفت نفس فراخور اين مختصر بدانستى كه نفس كيست، رمزى بشنو كه تربيت و تزكيت او در چيست. بدانكه نفس را دو صفت ذاتى است كه مادرآورد است، و باقى صفات ذميمه ازين دو اصل تولّد مى‏كند و آن صفات فعل اوست. امّا آن دو صفت كه ذاتى اوست هوا(شهوت) و غضب است، و اين هر دو از خاصيّت عناصر اربعه است كه مادرِ نفس بود، «هوا» ميل و قصد باشد بسوى سفل، چنانكه [در قرآن] فرمود: «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى؛ يعنى ستاره چون فرومى‏ شود».. و اين ميل و قصد بسفل از خاصيت آب و خاك است [که عناصر سنگین اند و میل به پایین دارند]، و «غضب»، ترفّع و تكبّر و تغلّب است و آن صفت باد و آتش است [که عناصر سبک اند و میل به بالا دارند]. پس اين دو صفت ذاتى، نفس را مادرآوردست، و خميرمايۀ دوزخ اين دو صفت است، و ديگر دركاتِ دوزخ از آن تولّد كند. و اين دو صفت هوا و غضب به ضرورت در نفس مى‏ بايست تا به صفت هوا جذب منافع خويش كند، و به صفت غضب دفع مضرّات از خويش كند، تا در عالم كون و فساد وجود او باقى ماند و پرورش يابد. 🔻اما نکتۀ مهمی که در ادامه باید به آن توجه داشت، این حقیقت است که هرچند قوای مذکور در همۀ انسان ها وجود دارد و از عناصر اربعه نیز اخذ شده است، اما شدت و ضعف و نحوۀ بروز و ظهور آن ها در هر شخصی متفاوت است، زیرا نسبت های ترکیب و امتزاج این عناصر در بدن اشخاص، متفاوت از هم بوده و بسته به اینکه کدام عنصر در اعضای بدنِ شخص حضور بیشتری داشته باشد، قوای روحانی آن عنصر در آن عضو نمود بیشتری خواهد داشت. 👈 حال، از آنجایی که اعضای رئیسه در میان اعضای بدن، سمت ریاست داشته و مبدأ قوا محسوب می گردند، کیفیت امتزاج عناصر در این سه عضو مهم، شدت و ضعف قوای اصلی را تعیین کرده و بیشترین تأثیر را در احوال و خُلقیات اشخاص خواهد گذاشت. بدین معنا که اگر مزاج هرکدام از اعضای رئیسه، بر مزاج دو عضو دیگر غلبه نماید، قوۀ صادره از آن عضو نیز بر دو قوۀ دیگر غلبه خواهد یافت و اخلاق طبیعی شخص را به سوی خود متمایل خواهد کرد. مثلاً اگر مزاج قلب که گرم و خشک است، بر مزاج کبد و مغز غلبه داشته باشد، قوۀ غضب که از قلب صادر می گردد نمود بیشتری از قوای شهوت و عقل در آن شخص خواهد داشت و صفات مربوط به این قوه، همچون شجاعت و دلیری و خشم و... در او بیشتر دیده می شود. ادامه در نویسۀ بعدی👇👇👇👇👇 #تاثیرات_متقابل_نفس_و_مزاج #استکمال_نفس #مزاج_روحانی #اخلاق #مزاج #قوا .
Show all...
🔶💠🔶 آشنایی با سیر فلسفی ارتباط میان نفس و مزاج (109) 💢تأثیرات متقابل نفس و مزاج (جلسه 52) 🔶 مزاج روحانی (قسمت ششم) ⭕️ هـ ـ رئوس صفات انسانی 💠 مبادی طبیعی صفات و خلقیات انسانی ظهور قوای نفس در بدن به قدر قابلیت ارواح است، و ارواح نیز برخاسته از اخلاطی هستند که از امتزاج عناصر اربعه تکوّن یافته اند؛ لذا قوای نفس، در هر انسانی بر وفق مزاج بدن او ظاهر می گردد؛ و چون قوا مبدأ صفات اند، خُلقیات و خصوصیات رفتاری هر انسانی، در ابتدا ریشه در مزاج طبیعی او دارد (خُلق طبیعی). به عبارت دیگر، هر مزاج به حسب قابلیت و استعداد ویژۀ خود، شدت ظهور قوای مختلف نفس، و به تبع آن، قوت و میزان ظهور صفات مختلف انسانی را در هر شخص تعیین می نماید و او را از حیث خصوصیات و ویژگی های رفتاری از سایرین متمایز می سازد. 📚 ملا مهدی نراقی در کتاب «جامع السعادات» در فصلی با عنوان: «تأثیر مزاج بر اخلاق»، بیان می دارد: ▫️للمزاج مدخلية تامة في الصفات؛... الخ. یعنی: مزاج دخالت تامی در صفات انسانی دارد؛ بعضی مزاج ها در اصلِ خلقت، مستعد بعضی اخلاق ها هستند و برخی اقتضای خلاف آن را دارند؛ و ما مطمئن هستیم که بعضی اشخاص، اخلاق خاصی را به حسب خلقت ذاتی و جبلّیِ خود دارند که ربطی به اسباب خارجی ندارد؛ به طوری که با کوچکترین علتی غضب می کند و می ترسد و ناراحت می شود و با کوچک ترین امر خنده داری می خندد؛ و برخی این گونه نیستند و حتی برخلاف این، افرادی به دشواری عصبانی می شوند. اعتدال قوا امری ذاتی است به طوری که انسانی که عقلش کامل است و اخلاق فاضلی دارد قوت عاقله اش بر قوت های غضب و شهوت غلبه می کند، همان طور که در انبیا و ائمه ـ علیهم السلام ـ مشاهده می شود. اما وقتی که قوای او از تعادل تجاوز کند ناقص العقل می شود و صفات بد و زشت پیدا می کند و قوۀ عاقله اش مغلوب قوای غضب و شهوت قرار می گیرد. 👈 پس در عین حالی که قوای اصلیِ نفس را مبدأ صفات انسانی می دانیم، باید ربط میان این قوا و مبادی طبیعیِ مؤثر در ظهور آن را در نظر داشته باشیم تا ارتباط عمیق میان نفس و مزاج را در نشئات ظاهری و باطنی عالم دریابیم. 📚 ابن عربی در کتاب «فتوحات مکیه» می فرماید: ▫️خلق اللَّه الجسم الحيواني من أربع طبائع و هما المرتان و الدم و البلغم و جعل سبحانه في هذه الأخلاط قوى روحانية تظهر آثارها في الجسم المركب عنها. یعنی: خداوند سبحان جسم حیوانی را از چهار طبع(خلط) خلق کرد که عبارتند از: صفرا، سودا، دم و بلغم؛ و در این اخلاط، قوایی روحانی قرار داد که آثار آن قوا در جسمِ مرکّب از آن اخلاط ظاهر می گردد. 💡در واقع، قوایی چون وهم، غضب و شهوت، به واسطۀ تعلق نفس به بدن، که بُعد حیوانی انسان محسوب می گردد در او پدید می آید و گرنه حقیقت انسان، عقلی است که مجرد از اموری اینچنینی می باشد؛ و بدن نیز از ترکیب اخلاط اربعه پدید آمده است که هرچند در ظاهر، اموری مادی هستند که جسمیت انسان را ایجاد نموده اند اما از حیث باطن خود دارای قوای روحانی لطیفی می باشند که از طبایع عناصر اربعه اخذ نموده اند و این قوای روحانی نیز صفات روحانی انسانی را ایجاد می نمایند. 📚 عارف نسفی در کتاب «انسان کامل» می نویسد: ▫️بدانكه خاك و آب و هوا و آتش اُمّهات‏ اند و هريكى صورتى دارند و معنى [ای] دارند. صورت هريكى ظلمت است و معنى هريكى نور است. صورت هريك را عنصر می ‏گويند و معنى هريك را طبيعت می‏خوانند.. چون امهات بياميزند البته صورتِ هر چهار آميخته شود و معنىِ هر چهار هم آميخته شود. از صورت هر چهار، چيزى متشابه الأجزا پيدا آيد و آن را جسم گويند؛ و از معنى هر چهار، چيزى متشابه الأجزا پيدا آيد و آن را روح می‏خوانند. پس «مزاج» هم در جسم باشد و هم در روح بود؛ تا مادام كه امهات با همديگر نياميخته بودند و مفرد بودند، عناصر و طبايع می‏گفتند، و چون با يكديگر بياميختند و مزاج پيدا آمد، جسم و روح می‏خوانند. در ميان چار خصم مختلف كى تواند شد به وحدت متصف؟ گرميت در خشم و شهوت مى كشد خشكيت در كبر و نخوت مى كشد سرديت افسرده دارد بر دوام وز ترى رعناييت آيد مدام (عطار) ادامه در نویسۀ بعدی👇👇👇👇👇 #تاثیرات_متقابل_نفس_و_مزاج #استکمال_نفس #مزاج_روحانی #اخلاق #مزاج #قوا .
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.