✒رد_ قلم

رسیده مژده ی روز های شادی تو کسی که بند تو باشد همیشه آزاد است رسیده نام صاحب زمان و ثانیه ها به زنگ ساعت عاشقی،زمان شاد است @Rade_ghalam

صدای لرزیده ام میان رواق تمام غربت زائر، دخیلِ نام رضاست شنیده است هرکسی که زائر توست میان پنجره فولاد تو چه معجزه هاست دری که باز شود از خان مهربانی تو پناهگاه غریبان به ذکر و نام خداست میان همهمه بال قدسیان به حرم کبوترم که آشیانه من، صحن شماست کنار گنبد زردت، به کنج گوهر شاد قرار آخر بی قراریم آنجاست... ✍️🏻ب.نظری منش #رد_قلم #قرار_دل #دوای_درد #پناه_آخر #یاعلی_بن_موسی_الرضا @Rade_ghalam

ای ماندگارترین غصه شبهای کوچه ها همبازی قدیمی زینب (ع)، آقای بچه ها ای اشک مانده ز غم بر رخ حسین غمگین ترین مرثیه خوان غم حسین روزی صدا و روز دگر در سکوت تو اسرار خلقتی است به ذکر قنوت تو ذکر تو میشود آقا، اَمانمان ای تا ابد، ولی و خلیفه، اماممان هر جا که خالی است کاسه دلهای خسته دل هر جا که مانده است ز رفتن، پای دل به گِل ✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم #یاحسن (ع)

‍ گواه گرفت حقُّ و بنده حق را گواه داد محمد(ص)، بهشتِ عالم را امینِ خلق امانت سپرد کوثر را ولی دَدان* که ندانند رسم و راه آدم را. چو رفت شعله کشیدند روزگار خلقت را و دود، کور کرده هنوز هم، چشمه محبت را پس از غروب غم انگیز یک پدر حالا کسی نپرسد از غم نسلی که ماند دختر را و اشک چاره داغ عظیم زهرا(س) بود کسی ندید غم دریا و داغ کوثر را پدر نبود فقط، روزگار برتر بود *و رفت و آشیانه‌ عالم، بدید بدتر را بسوخت یک در و بعدش شکافت بابُ العلم به تیغ کینه شکستند فرقِ حیدر (ع) را بسوخت یک دَر و عمری، یک پسر خون خورد. غم کبود جگر داشت، رد پای مادر را بسوخت یک در و بعدش، تمام صحرا سوخت. کسی شنید به خیمه، غریب مادر را... بسوخت این دل و بعد از پدر ره گم شد؛ بخوان دعای فرج را، که مرد آخر را ز فصل های خزانی شهر پس گیریم؛ غم بهشت گذشته، گلاب باور را. ✍🏻ب.نظری منش #رد_قلم * ددان: حیوانات وحشی *متن روی عکس: "و رفت و آشیانه عالم بدید بدتر را" #پیامبر_مهربانی #بیست_و_هشتم_صفر #سوخت_آشیانه #غم_زهرا (س) #یارسول_الله #یانبی_سلام_علیک #صفر #دختر #پدر #پیامبر_اکرم (ص) #پدر_رفت #لبیک_یا_رسول_الله (ص) #قرآن #اسلام #پیامبر_اسلام (ص) @Rade_ghalam

فردا با پایی خسته و مویی سپید با بغضی نشکسته و قدی خمیده پس از چهل سال به تو میرسد اویی که چهل روز است از تو جدا افتاده... #استوری #رد_قلم @Rade_ghalam

همیشه با خودم گویم، همان یک لحظه آخر همان لحظه که بر جانت ز کینه میزدند بدتر همان لحظه که گشتی از زمین راهی همان لحظه که در گودی به روی پای زهرایی چه گفتی با نسیم و خاک که طوفانت چنین گشته که ساعتهای عاشورا همه آیات دین گشته چه کردی با دلی تنها، چه کردی با منی رسوا چه کردی که پناهم شد، حسین جانم، حسین آقام.... ادامه دارد... مسافران اربعین شما به سوی کارستان حسین(ع) راهی هستید... التماس دعا... # اربعین #عاشق_تر_از_آنم #امام_حسین (ع) @Rade_ghalam

‍ بشمر یک: تاتی تاتی تاتی بیا بغل بابا! آفرین دختر قشنگم، چقدر بزرگ شده! قند مکرر من! یاس معطر من! بگو بابا! بگو. گفت بابا، از دست خورشید سر خورد در بغل ماه، مسافر آسمان بود دختر بابا. بشمر دو: رقیه جان آروم نخوری زمین! بیا عزیزم موهات بهم ریخته. بیا موهاتو شونه کنم! رقیه کجایی؟ بیا ببین بابا برات چی گرفته؟ بذار گوشش کنم. چقدر قشنگه! چقدر به قشنگتر شدی بابا. مثل اینکه وقت خوابه، حالا بگیر بخواب خوابید شبی دست ماه به سرش، شبی عطر بابا در بغلش، شبی با لبخند برادرش، این است روایت دخترش... بشمار سه! بشمار سه بشمار سه! مگه نمیگم بشمار سه! کری؟ پاشو راه بیفت نکنه راه رفتنم بلد نیستی! چی یادت دادن اینا؟ به جهنم که نخوابیده! ماهم از دست این خواب نداریم. آخی نازی! بلند شو بابا! وقت ندارم. تا سه میشمرم همه به خط... بشمار سه! سه! سایه های کش دار، دردهای دنباله دار، رفت عموی بی تکرار، جای گل سر نار؛ جای بوسه خون به رنگ انار، جای خانه، خار! و ماند دختر با یک قرار! میگوید سه و برمیگردی. سه نفس آخر برمیگردی امام سوم، بابای تنها برمیگردی! سه را که شمرد به بغل زهرا برمیگردی. نه فقط امشب، هرشب، نه کنج خرابه، بالای آن ستاره، کنار ماه، همانجا که جایش بود. سه را که شمرد. تو میمانی و زهرا میدانی چرا؟ چون دخترت تا سه بیشتر بلد نیست بشمرد. پس بشمار سه بابا بیا... ✍️🏻ب.نظری منش #رد_قلم #شهادت_حضرت_رقیه (س) #پنجم_صفر @Radde_ghalM

دیروز یک نفر از کنارم رد شد. از خانه‌ای بیرون زده بود، تمام سیاه پوش. دلت می‌گرفت از جلوی در خانه رد شوی. آنقدر چشمهایش سرخ بود که از کنار هرکس می‌گذشت. چشم می‌دزدیدند. سر پایین می‌انداختند. یک نفر می‌گفت: لابد جوان بوده. یک نفر می‌گفت حتما مادرش بوده. دیگری می‌گفت این چشم فقط از فراغ عشق است. داشتم فکر می‌کردم. آن یک نفر می‌شد اویی باشد که قرنهاست چشم بسته ایم تا نبینیمش. اویی که قرنهاست چشم سرخی دارد. قرنهاست فراغ عشقی کشیده، قرن هاست مادرش را کشتند. قرن هاست پدرش را... عمویش را... عمه اش را... جوانیش را... پیریش را... چرا یک بار فکر نکردم. یک نفر با چشم سرخ سالهاست از کنارم می‌گذرد؟ قرن هاست از کنار اجدادم گذشته. انگار ما رنگهای زمینی را بلدیم. انگار چشم‌های تو، سرخی آسمان دارد که ما در آن گم شده‌ایم. میدانی آسمان که سرخ می‌شود می بارد. تو هم می‌باری، فقط ما زیر چتر پنهان شده ایم. سلام بر چشمان سرخت که سالهاست بارانیست. ای صاحب آسمانی ترین چشم‌ها این روزها زمین بدون چتر به دنبالت می‌گردد. ✍️🏻ب.نظری منش #رد_قلم #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #مرد_بارانی #امام_عصر (ع)‌ @Rade_ghalam

ًچشمم سیر شد. دیگر بعد از تو هیچ جستجویی، هیچ سوالی برایم نماند. تمام جواب‌ها در دیدنت خلاصه بود. عشق باید همین باشد مگرنه؟ عشق باید از جهانی سیرت کند. عشق باید خلاصه شود در یک نگاه، در یک باور، سیرت کند از هرچه حرص است! هرچه بود را هیچ کند و بگوید نگاهش کن! بودن با او کافی نیست؟ دیدنش! باورش! اینکه یک نفر عاشقانه عاشقت کند کافیست. شبی، تو را دیدن، شب‌ها میسازد. عشق می‌سازد چشم ودل سیر می‌سازد. آن وقت می‌فهمی، عشق اگر عشق باشد. شبیه توست. تشنه ولی سیرآب. زخمی ولی شیدا. سیرم از جهانی در کنارت که همه جهان خلاصه است در دیدنت. دیگری چه می‌داند من چه میگویم. چه میداند از چه میگویم. که حسین (ع) شبی مرا از جهانی سیر کرد... ✍️🏻ب.نظری منش #رد_قلم پ.ن: من دلم تنگ، دلم غم؛ دلم مُرد حسین (ع) کنجت، نگاهت، دیدنت را لازمم #امام_حسین علیه السلام @Rade_ghalam

‍ بسم الله الرحمن الرحیم "نحن اقرب الیه من حبل الورید." همه بودند و هیچکس نبود. همه دیدند و هیچکس ندید. همه خواندند و هیچکس نخواند.‌ کجای دنیا کجای آن صحرا دنبال خدا بودند؟ خدا کنار تو بود ، نزدیکتر از نبضت زیر خنجر ایستاده بود. خدا با تو زخم برداشت خدا با تو پخش شد. کلامش! آیاتش! قرآنش! گودال رحلی شد از روز دهم. تو تنها نبودی، خدا زیر خنجر با تو بود و افسوس بر آنکس که با تو نبود که فکر کرد کم و زیاد شدن لشکرت، بالا و پایین شدن مزارت تو را پاک می‌کند. سه بار مزارت را با خاک یکی کردند. بارها و قرن‌ها ممنوع شدی،تو روا ترین عشق خدایی که قرن ها عشق ممنوع بودی. ولی نمی‌بینند خدایت را! نمی‌بینند عرش چقدر حواسش جمع توست. هیچکس نمی‌داند در آن گودال، لحظه آخر چه گذشت؟ در میان رگهایت آن عصر چه گذشت؟ ولی همه دیدند حسین برای ماندگاری احتیاج به لشکر ندارد.هفتاد نفره هزار و چهار صد سال را به اشک نشانده. حسین خدایش را در کلامش، در وقارش، در ایمانش، در روحش، در جسمش با خود به گودال برد و هیچکس ندید یا نخواست ببیند که خدا چگونه به خاک پاشید. که تو چگونه قرنهاست ثارالله شدی... آقای غریبم رد خونت، امضای خداست... چه کسی گفته حسین (ع) در گودال تنهاست؟ این ماییم که بودن با تو برایمان حسرت قرن‌هاست... ✍️🏻ب‌.نظری منش #رد_قلم #آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان (ع) #عاشورا #روز_آه #آه_حسین (ع) @Rade_ghalam