cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

دل آرا دشت بهشت _ شادی جمالیان

📢کپی رمان‌ها حتی با ذکر منبع و نام نویسنده ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد👀 لینک کانال: https://t.me/+Q3evLttJju4nMAq5 اطلاع‌ازفروش‌رمان‌های‌چاپی‌وفایل‌ها👇 @Ghalbedivar ️ادمین راهنما👇 @Raz_gol_sorkh

Show more
Advertising posts
5 576
Subscribers
-624 hours
-497 days
-16830 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
-رستان...آروم تر...دردم میاد... https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy کلید را در قفل چرخانده و دستگیره را پایین کشیدم. آرام و بی صدا وارد خانه شدم. صدای آه و ناله همه جا را برداشته بود. عرق خشم و شرم در هم آمیخته و تمام جانم خیس کرده بود. احساس می کردم لباسهایم به تنم چسبیده اند. -رستان ،اروم تر، دردم میاد.... - جووووون...‌‌ خوبه دیگه ، خشن دوست نداری؟؟!!! صدای مهتا بود! همان لحن نازدار زنانه که ساعت دقیق قرار ملاقات عاشقانه با همسر عقدیم را با پیام صوتی برایم فرستاده بود. همان که ادعا کرده بود رستان دیوانه وار دوستش دارد و من باید پایم را از وسط زندگی شیرینشان بیرون بکشم. آن هم من ، زن عقدی رستان... - رستان .... آی.... بسته دیگه - قربونت برم من، سیر نمی شم ازت که جلوی درب اتاق خواب ایستادم همان اتاقی که تک تک وسایلش را با عشق خریده بودم. نگاهم کشیده شد سمت تخت،  روتختی دست بافت سفیدش دیگر به چشمم زیبا نمی آمد، وقتی بدن های لخت و عور زن و مرد آشنای زندگی من، بر رویش در هم تنیده بودند. بغض و نفرت در تمام وجودم زبانه می کشید. https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy اول چشمهای مهتا در نگاهم نشست ابتدا بهت بود و بعد لبخندی موزی..!! مانند هنرپیشه ای کار کشته ابتدا تن لختش را از آغوش تب دار همسرم بیرون کشید و با صدایی لرزان به سمتم اشاره کرد. -رس...رستان...!! سر رستان روی گردن چرخید چشمانش گرد شد مبهوت زمزمه کرد. - ر...ریر...ا!!!؟؟؟؟ نگاهش کردم عمیق. این تصویر را برای روزهای پیش رو لازم داشتم. دستهای سردم جسم سخت میان کیف را لمس کرد. آرام از کیف بیرون کشیدمش. دو گلوله داشت! امیدوارم بودم خطا نرود. -چیکار می کنی؟؟!!!! ریرا !؟بزارش کنار دیوونه نشو!!! ریرا.... بزار توضیح بدم.... صدای سکسکه ی مهتا بلند شد نگاهم لحظه ای روی صورت بی رنگش نشست. گمان نمی کرد به اینجا ختم شود؟!!! اسلحه را بالا گرفتم رستان از جایش پرید اما قدرت خشم و نفرت من بیشتر بود. خون از سر و صورت مهتا روی دیوار باشید!! رستان ماتش برد... نفس نفس زد... - ری..را ؟؟؟! ‌چی..کار کردی؟؟!!! گذاشتم خوب صحنه را تماشا کند. هنوز نیم خیز مانده بود که گلوله دوم را شلیک کردم. بدن برهنه ی رستان روی تن لخت مهتا افتاد. هر دو غرق در خون... چند دقیقه فارغ از دنیا تماشایشان کردم. دو نفری که تا همین دیروز عصر، جانم را برایشان می دادم. کسی با ضربه های محکم به در می کوبید. صدای داد و فریاد می آمد. می خواستند در را بشکنند...؟؟!!! آرام جلو رفتم روی پاف میز آرایش نشسته و به صحنه ی روبرویم خیره شدم. درب ورودی خانه با ضربه ی محکمی به دیوار برخورد کرد. صدای بلند حرف زدن و دویدن دقیقا کنار اتاق خواب متوقف شد. - یا خدا..‌‌..‌ منصور خان بود. همسایه ی طبقه ی اول ، همان که همیشه برایمان آرزوی خوشبختی می کرد. برای من و رستان! یک نفر گفت: -  زنگ بزنید آمبولانس - پلیس صد و ده رو بگیر... منصور خان جلوی دیدم ایستاد. خانمی که نمی شناختم با هول و ولا، ملافه ای روی جنازه ها انداخت. - خانم ریرا... خانم؟ صدام رو‌ می شنوید؟؟؟ نمی شنیدم؟؟!!! ضربان قلبم یکی در میان می آمد و می رفت. قرص هایم همراهم نبودند. همه چیز در سرم اکو می شد. یک نفر تکانم داد. - خانم؟! تاریکی همه جا را گرفته بود. دیگر صدای نمی شنیدم. و بعد سوت ممتدی که در گوش هایم پیچید و سقوط...‌ https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy
Show all...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Show all...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Show all...
Repost from N/a
با خشم نگاهش کردم: _ برای چی منو اوردی اینجا عوضی؟ برای چی منو دزدیدی؟! خونسرد به سمتم آمد و بازویم را گرفت. تقلایم راه به جایی نبرد و به زور وادارم کرد روی تخت بشینم. _ ولم کن! زخم دستم تیر کشید که لبم را گزیدم. کنارم نشست و دستم را وارسی کرد! پوزخندی زدم: _ چیه؟ از شاهکارت راضی‌ای؟! نگاه خیره‌اش را به من دوخت. خوب می‌دانست اشاره‌ام به همان روز دعوایش با کیان است. معرکه‌ای که کیان مقصر صد در صدش بود؛ اما این که چیزی را عوض نمی‌کرد. اون باز هم گناهکار بود! https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0 https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0 _ نمی‌خواستم اینجوری شه! _ مثل وقتی که ولم کردی؟ اون موقع هم نمیخواستی دلمو بشکنی... ولی مجبور شدی انتقام بگیری، نه؟! در سکوت نگاهم کرد و هیچ نگفت. دردش عمیق‌تر از این حرف‌ها بود و درد من هم! _ این بار قرار قربانی چی بشم هان؟ باز قراره انتقام چیو ازم بگیری؟! جدی درون تخم چشمانم زل زد و بی‌حرف مچ دستم را بالا آورد و به لبش چسباند. قلبم ناگهان از بالای یک بلندی به زمین پرت شد انگار! بوسه‌ای عمیق مهمان زخم دستم شد. هنوز نگاهم نی‌کرد. لب زد: _ این‌بار خودم میخوامت!🚫🔥 سرش را نزدیک آورد و بوسه کوتاهی روی بینی‌ام کاشت. اما سرش را دور نکرد و در همان فاصله نزدیک به چشمانم زل زد: _ این تازه شروعشه!🔥🔥 https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0 https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0
Show all...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Show all...
Repost from N/a
با عشق سابقش روبه‌رو میشه👇😭 نگاه لرزونم روی در ورودی چرخید و دست کیان رو فشردم. _ آروم باش نفس! نمی‌تونستم...! اومده بودم بسوزونمش تا سوختن خودم رو مخفی کنم.. ولی از همین لحظه اول جا زده بودم.. و همه چیز وقتی بدتر شد که اون پاش رو توی مهمونی بزرگ امشب گذاشت! تنها نبود... دختری که کنارش محکم و باوقار حرکت میکرد، خیلی از من سرتر بود یا من اینطور فکر میکردم؟! کیان نگران نگاهم کرد: _ اگه میخوای میتونیم برگردیم... لازم نیست اینقدر زود باهاش روبه‌رو شی! لبم رو محکم روی هم فشردم: _ نه... بریم جلو! باید تمومش می‌کردم. اگر امشب باهاش روبه‌رو نمیشدم، دیگر جرعتش رو پیدا نمی‌کردم. نزدیک‌تر که شدن، نگاهش بلاخره روی ما نشست.. روی من و کیان..! جلو رفتیم و روبه‌روشون ایستادیم. _ سلام! صدای کیان بود. نگاهش بی‌تفاوت روی اون و بعد دست من که بازوش رو در بر گرفته بود، نشست و در آخر روی من قفل شد.. مثل همیشه خونسرد و پرنفوذ! تمام سعیم رو کردم که توی لبخند کجی که تحویلش میدم، ذره‌ای حسرت و حسادت نباشه.. تماما نفرت! دستم رو به سمت اون دختر دراز می‌کنم و توی چشمای هیراد خیره میشم و میگم: _ بابت نامزدیتون تبریک میگم.. خوشبخت بشید! https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0 https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0 با خستگی وارد اتاق سوت و کور و تاریکم میشم. اینجا دیگه نقابی نداشتم. میتونستم تا هرچقدر که بخوام زار بزنم و بابت قلبی که هنوز عاشقانه میتپید تمام عالم رو نفرین کنم! کیفم رو روی میز میندازم و از جلوی آینه رد میشم و... یه لحظه مکث می‌کنم.. نگاه دوبارم توی آینه نفسم رو توی سینه حبس میکنه! خودش بود.. اینجا توی اتاق من.. پشت سرم ایستاده بود.. درست چند دقیقه بعد از تموم شدن اون مهمونی! با ترس برمیگردم سمتش که با دستای فرو برده تو جیبش ترسناک نگاهم میکنه! _ تو... خونسرد به حرف میاد: _ لباس شبت خیلی بهت میومد.. ولی پوشیدنش جرمه وقتی دست یه بی‌شرف دیگه دور کمرت قفل میشه.. خودت چاره‌ای برام نذاشتی جز پاره کردنش! _ چی؟! نیشخندی میزنه: _ پاره کردن شاهرگ اونی که امشب کنارت جولون می‌داد! وحشت زده خیرش میشم که آروم بهم نزدیک میشه و...❌❌🔥 https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0
Show all...
Repost from N/a
نفس و هیراد رو میشناسین😂👇 نگاهم از روی هیرادی که روی کاناپه کتاب می‌خوند، گذشت و به تلویزیون روشنی رسید که داشت برای خودش داستان زندگی عقاب‌هارو پخش میکرد! کنارش نشستم. نیم نگاهی بهم انداخت و دوباره سرشو کرد تو کتاب! حرصی از بی‌توجهیش، ولوم تلویزیون رو تا ته بردم بالا! بهت زده دوباره بهم خیره شد اما بدون نگاه کردن بهش، زل زدم به تلویزیون که بگم مثلا من چقدر به سرنوشت اون بچه عقاب علاقه دارم! می‌دونستم از صدای بلند بدش میاد‌. با حرص کتاب رو ورق می‌زد.. خندم گرفت. مطمئن بودم هیچی از کتاب نمی‌فهمه! یهو کتاب رو پرت کرد رو میز و بهم خیره شد. حالا این من بودم که با بهت هنوز به تلویزیون زل زده بودم. چون حتی نگاهش رو یک سانتم جابه‌جا نمی‌کرد و میدونست من از اینکه یکی بهم خیره بشه بدم میاد! با حرص پامو تکون دادم و آخر تسلیم شده و عصبی بهش خیره شدم. نیشخندی زد و به یک جهش روم خیمه زد. متعجب و با ضربان بالا رفته گفتم: _ چی چیکار میکنی؟! لبخند کجی زد: _ از اونجایی که خیلی به عقاب‌ها علاقه داری.. خواستم عملی بهت نشون بدم این پرنده چطوری طعمشو شکار میکنه! _ چ چیی میگی.. برو اونور! بینیش رو توی موهام فرو برد و گفت: _ هوم... بوی یه طعمه چاق و چله میدی... واقعا عقاب صبوریم که هنوز یه لقمه چپت نکردم! هولش دادم و خواستم بلند شم که با کاری که کرد....🔥🔥 https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0 https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0 https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0 خدایا😂😂 این دختر و پسر عجوبه تاریخی‌ان! برای هم جون میدن ولی هر روز باید برن روی مخ همدیگه.تازه تهشم که به کارهای خوبی ختم میشه😂🤣
Show all...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Show all...
Repost from N/a
-کجای تو دختر..بابا یخورده هم با ما باش ..! -اوووم..نیستش نازی حتی این یه هفته دستان و لایک نکرده !گفته بود یه سر میره آبادان حالش پدر بزرگش خوب نیست ..نگرانم نکنه اتفاقی افتاده باشه..! -خب چرا سختش میکنی. خودت یه زنگ بزن .! -بزنم چی بگم !؟..وقتی اون یه هفته اس ختی یه زنگ نزده ..! -خب زنگ بزن ببین چی شده شاید اتفاقی افتاده.. زنگ زده بودم هر روز روزی چند بار دو روز اول جواب نداده بود و روز سوم هم خاموش بود تا امروز. که یک هفته گذشته..! میخواستم بگویم باید تهران بروم برای تبلیغ یک مزن اما جواب نداد ..! کلیپ و عکاسی مزن دیشب تمام شد ! دو سه روزی را تهران بودم و حالا در کافه ی فرودگاهم ..!نازی از دوستان صاحب مزن بود و او مرا برای تبلیغات معرفی کرده بود ! کارم تنام شده و باید برگردم نازی شخصا همراهم به فرودگاه آمده بود ! هنوز سفارشمان نرسیده و منتظریم یک ساعت دیگر پرواز بود ..! -میگم مونس!؟ -هوم..؟ -چی شد قرار بود بیاد با خاله حرف بزنه اگه برای بابا بزرگش اتفاقی بیوفته چی میشه !؟چطور میخوایی از دست امیر خلاص شی.. -میاد.. گفت برگرده میاد کیان قولش قول.. دروغ گفته بودم کیان عر بار بهانه می آورد و زیر خواستگاری در میرفت -ایشالا .. -عاع..سفارشمونم داره میاد.. سرم را بالا میبرم نازی را میبینم که نگاهش. میخ در ورودیست من پشت به در نشسته ام.. -مونس!؟ -ها! -گفتی کیان آبادانه!؟ -آره! -پس اون کیه !؟ بر میگردم و باورم نمی‌شود آنچه میبینم ..مگر نه اینکه او الان باید آبادان باشه!؟..پس اینجا و همراه آن زن زیبا چه میکند !؟..دست در دست هم.. بلند میشوم بر میگردم ..باید از کنارمان رد شوند .. حالا او تازه مرا میبیند و رنگ از رخش میپرد ..دست دخترک را رها میکند یک قدم به طرف می آید .. -مونس..تو..اینجا!؟ -اره عزیزم..مزاحمتونم؟!..راستی. حال بابابزرگت انگار خوب شده نه .. -مونس عزیزم..باید..باید با هم حرفـ -حرفی نیست هر چی لازمه بدونم دیدم https://t.me/+vWzNQeOHv_djYzlk نمیدانم حالا با این تن دست خورده و این آبرو ریزی و با آن خانواده و برادر دیوانه چه کنم !؟ اشکم میچکد اما بر میگردم نمیگذارم ببیند ..استفاده اش را کرد و یک هفته غیبش زد .. حالا دست در دست زنی دیگر خوشحال در شهری دیگر وقت میگذراند ! ولی چرا !؟..دوستش داشتم ،میگفت دوستم دارد ..!؟ ولی بعدها وقتی به پشیمان آمد گفته بود ولی دیگر دیر شده بود ..خیلی دیر ..او هم باید درد آن سالها را تجربه کند وقتی مرا کنار مردی میبیند که همیشه از او متنفر بود ..! https://t.me/+vWzNQeOHv_djYzlk https://t.me/+vWzNQeOHv_djYzlk
Show all...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Show all...