cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

باغ بی برگی

گاهی می‌اندیشم بهشت باید مطالعه‌ای پیوسته و بدون خستگی باشد. @gozideh_ha

Show more
Advertising posts
3 934
Subscribers
-2024 hours
+6097 days
+83530 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

گفتگو با #احمد_شاملو و #یداله_رویایی @Baghe_bi_bar_gi
Show all...
attach 📎

گزارشی از مراسم اهدای جایزه بیتا، دانشگاه استنفورد به دکتر #احسان_یارشاطر @Baghe_bi_bar_gi
Show all...
گفتگوی کاوه باسمنج با دکتر #احسان_یارشاطر در مجموعه چهره‌ها از تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی قسمت دوم @Baghe_bi_bar_gi
Show all...
گفتگوی کاوه باسمنج با دکتر #احسان_یارشاطر در مجموعه چهره‌ها از تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی قسمت اول @Baghe_bi_bar_gi
Show all...
#فهیمه_طیوری رنگ روغن از مجموعه رخصت پرواز خلق آثار: ۱۴۰۰ @Baghe_bi_bar_gi
Show all...
#کوثر_فتحی نقاشی اکریلیک روی مقوای گرم مجموعه ی نجوای طبیعت خلق آثار:۱۴۰۰ @Baghe_bi_bar_gi
Show all...
غمین‌ترین شاخه‌ی دریا می‌وزد در مِهِ مرجانیِ شامگاه فروبند بر خوابِ یال چشم ای آمر به پیچِ طُره‌ی جاویدِ خفته در تُربتها خونین‌ترین شیهه می‌وزد به بَرّ و بحرِ این شامگاه که کفها نشاندی به خضاب و جامه بر اَبر نهادی به تنهایی. ‌‌ #قاسم_آهنین‌_جان ‌ 📘ذکر خوابهای بلوط ‌ ‌نشر نوید شیراز؛ چاپ اول: ۱۳۷۲ @Baghe_bi_bar_gi
Show all...
attach 📎

خاکستری بپای آسیاب من، یادبودها را در قالبی که چوبین» ... از خشت ساختم انگار در پشت کارخانه سیمان بود روزی که باختم مردانه دستها را..‌. من آسیاب کهنهٔ فرسوده را با دستها (به چرخش خوانان) خواندم. بسیار یک... دو... ای آسیاب مردهٔ فرسوده من ، شهریم ، نوازش کن بنواز ای آسیاب خوشان ، این اوست این ، دیده آن آبهای رنگین _ در خواب دست های سنگین .) آن سنگ‌های صخره دندانه یی ای آسیاب مانده ؛ خوانده، آوازهای غم را در خواب! اکنون با چرخ های قهقهه ها (در فضا، رها) اینت! _صدای چرخش افسانه یی در زیر سنگ دندان ، دندان‌ها ای آسیاب خوشان! پالیزهای سوخته را ... _گفتم پالیزبان سوخته را ...) بپذیر! ای آسیاب پیر! از من این هدیه را که دامن دامن بسیار ریختم چون دسته بسته گل‌ها، در زیر چرخ ماشین‌ها بپذیر خاکستر است ، این... خاکستر است برگیر! (این سوده از سنگهای خارایی را ...) ای آسیاب کهنه فرسوده ! #محمد_حقوقی 📘زوایا و مدارات،منتخب شعرهای سالهای ۳۹ تا ۴۳ @Baghe_bi_bar_gi
Show all...
در سال خستگی با شرم قطره قطره ، میان جام اکنون! طلوع شرمی دیگر اکنون که مرگ در من می‌خواند ای شرمگین شقايق من (درخواب) من (مرد مسخ وحشت و شب _ _سایه و سفر) از راه نشئه های شبانی از راه خستگی ها می‌آیم امشب کز ارتفاع شبی بیدار بر بال مستیم به سفر دیدم دیوارهای سنگی را کز بیم می‌شکافت و سقف‌های سربی را کز بام می‌نشست ای شرمگین شقایق من (درخواب) من مرد مسخ وحشت و شب_ _سایه و سفر) از راه نیم‌شبها هنگام آنکه لبها خاموش و خسته بود_ (و آنان که مست و مدهوش، از هوش رفته بودند) از راه خستگی ها می‌آیم. از راه نردبان‌ها وان نردبانیان کمینگر که پله ها را در حرص می شمردند؛ گاهی که شرم ریخت درون جام گاهی که در تفکر تردید مستی ، در آستانه هستی ، به شك نشست. من مرد مسخ پله وشب_ _ نردبان و چشم ) امشب که باز آمده‌ام خواهر در نقشه‌های شب در سال خستگی در فصل فصل‌ها باشرم قطره قطره ، درون جام اکنون طلوع شرمی دیگر اکنون که مرگ در من روئیده ست. #محمد_حقوقی 📘زوایا و مدارات،منتخب شعرهای سالهای ۳۹ تا ۴۳ @Baghe_bi_bar_gi
Show all...
در خط استوائی نعل ها ، هلال ترخاك جای سم اسب نمی‌ماند از مدار قطبی سنگی ، جدا سوار بر اسبی که یال‌هایش در خط استوایی می‌سوخت من ، مدار خيس در فضای آتشی دوزخ و عرق. من، مدار گم شده ام را در مدار دایره های بلند و مجنون فریاد کردم: (آنجا کز خون سرخ خورشید آغشته بود) -« شعر زخم خورده خونین!» من به گرد دایره می‌گشتم از فراز دایره ، می‌گفتند: ناگهان تمام فضا را. صدای شعر صلا داده بوده است. من ، بر اسب سرخ ، _گدازان در شکار ماهی دیگر، در مدار دایره های بلند و مجنون فریاد کردم: (آنجا کز خون سرخ خورشید آغشته بود) _ماهیان سرخ کجائید ! _(ماهیان دهان بگشائید) یونسی دگر از بیگران مستی در آب‌های بادیه می‌سوزد. #محمد_حقوقی 📘زوایا و مدارات،منتخب شعرهای سالهای ۳۹ تا ۴۳ @Baghe_bi_bar_gi
Show all...