cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

مجلّه سياست‌نامه

مجله مجازی فصل‌نامه اندیشه سیاسی ایران/ سردبير: حامد زارع

Show more
Advertising posts
3 491
Subscribers
+2924 hours
+397 days
+19830 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

🖊فلسفه سیاسی رابرت نوزیک 📚جنگ با لویاتان 📥حامد زارع 🖇رساله «آنارشی، دولت و یوتوپیا» یکی از مهجورترین و البته پرسش برانگیزترین رساله هایی است که امروزه به مثابه قوی ترین دفاع از دولت حداقلی در سنت فکری لیبرالیسم معاصر مطرح است. اگر چه نام او در دهه های پایانی قرن بیستم زیر سایه بلند نام هایی نظیر چارلز تیلور، الساندر مک اینتایر و جان الزر قرار گرفته است، اما نمی توان از کنار رساله منحصر به فرد او در فلسفه سیاسی به سادگی عبور کرد. رابرت نوزیک استاد سابق فلسفه دانشگاه هاروارد که «آنارشی، دولت و یوتوپیا» تنها رساله او در فلسفه سیاسی است و البته تا آخر عمر نه چندان درازش نیز از اطلاق عنوان فیلسوف سیاسی به خودش ناخرسند بود، در دوران دانشجویی گرایشات چپ گرایانه داشت تا اینکه با خواندن کتاب «فردگرایی و نظم اقتصادی» فردریش فون هایک از اعتقادات سوسیالیستی اش دست کشید. 🖇پس از آن رویکرد آزادی خواهانه در آراء و آثار نوزیک روز به روز بیشتر شد. تا جایی که رساله «آنارشی، دولت و یوتوپیا» را در پاسخ به جان رالز که به دنبال تبیین نوعی فلسفه سیاسی عدالت طلبانه بود به نگارش در آورد و از آن پس به عنوان نظریه پرداز دولت حداقلی و هوادار بازار آزاد بدون محدودیت شناخته شد. شناسایی که تا به امروز نیز به همان کیفیت تداوم دارد. 🖇بدین رابرت نوزیک به قصد حفاظت از جوهر لیبرالیسم، به اندیشه حقوق طبیعی بازمی گردد و با هدف حمایت بی چون چرا از دولت حداقلی، به جنگ با لویاتان به مثابه تمثیل نظریه پردازی دولت در تاریخ اندیشه سیاسی غرب می رود. او جایگاه نهاد دولت را از جایگاه مصدر اقتدارگرایی حاکم بر شئونات جامعه، به جایگاهی برای مواظبت از آزادی های فردی فرو می کاهد. 🖇نوزیک با مطرح کردن حقوق مطلق و غیرقابل تفویض فرد به مثابه جوهر لیبرالیسم، یکی از سخت ترین مواضع را در برابر نهاد دولت و مفهوم عدالت اتخاذ می کند. موضعی که در تاریخ فلسفه سیاسی قرن بیستم بی سابقه است. رابرت نوزیک تنها مشروعیتی که برای نهاد دولت قائل است، پاسداری از امنیت دارائی های شهروندان و حراست از ضمانت اجرای قراردادهای اجتماعی و اقتصادی است. چه اینکه هر میزان که نقش و اختیار بیشتری برای دولت در نظر گرفته شود، برابر با از دست رفتن سنخ هایی از آزادی خودبنیاد فردی است. 🖇نوزیک از آن رو که معتقد است امکان برآورده ساختن خواسته های برخی از شهروندان، تنها در گرو از بین رفتن حقوق برخی دیگر از شهروندان است، دخالت دولت در جامعه را ممنوع و مضر می داند و نظریه دولت حداقلی را تبیین می کند. نظریه رابرت نوزیک که در ایران به عناوین عجیبی نظیر «دولت کمینه» و «کمترین دولت» نیز ترجمه شده است، ناظر بر دولتی است که به هیچ شکلی و در هیچ شرایطی نباید وارد مقوله های اقتصادی به ویژه بازتوزیع اقتصادی شود. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره اول سیاست‌نامه مطالعه کنید. @goftemaann🦉
Show all...

👍 3
📰 من به دلیل یک ویژگی که دارم، صلاحیت سخن گفتن درباره دانشکده حقوق و علوم سیاسی را دارم. تصور نمی‌کنم در تاریخ دانشگاه تهران کسی شبیه به من پیدا شود که بیست و هفت سال دانشجوی این دانشگاه بوده باشد. من در سال 1355 وارد دانشگاه تهران شدم و از یک رشته فنی هم شروع به تحصیل کردم اما بعدا با همه عشق و توانم وارد دانشکده حقوق و علوم سیاسی شدم و سر پرسودایی هم داشتم که باعث شد دوران دانشجویی‌ام تا سال 1382 طول بکشد. من دانشکده حقوق و علوم سیاسی را پیش از انقلاب 1357، حین انقلاب و پس از انقلاب را تجربه کردم. همچنین در فضای پیش و حین و پس از اجرای انقلاب فرهنگی نیز شاهد زنده تحولات دانشکده بودم. دوره تسویه وحشتناکی را که در آن اساتید ممتاز دانشکده در پایان دهه شصت اخراج شدند، با همه وجودم لمس کردم. پس از آن دوره اصلاحات در دهه هفتاد را هم شاهد بودم. از موضع یک دانشجو که سر پرسودایی نیز داشتم، معتقدم که سال‌های 1360 تا 1365 دوران طلایی دانشکده حقوق و علوم سیاسی بود که دیگر در هیچ دوره‌ای تکرار نشد.🗞 🔖 1200 کلمه ⏰زمان مطالعه:6 دقیقه 📮 سیاست‌نامه 21 را از طریق این لینک تهیه کنید: گروه مطبوعاتی هم‌میهن @goftemaann🦉
Show all...
2
📄متن ➕درباره دانش سیاسی ایران 🔻چرا علم سیاست در ایران شکل نگرفته است؟ 📝«علی اردستانی» ▫️می توان به ضرس قاطع گفت علم سیاست هنوز در ایران شکل نگرفته، و در بهترین حالت، در مرحله جنینی است؛ به زبان تامس کوون، در وضعیتی «پیشا علمی» قرار دارد. این که چرا این گونه هست، بحث مفصل و جداگانه ای را می طلبد، اما، در شمایی کلی، به نظر می رسد دو عامل باعث شده تا سیاست در ایران - به رغم تاسیس بیش از یک سده ای مدرسه علوم سیاسی - همچنان در این ضعیت پیشاعلمی دست و پا بزند. ▫️تلقی و انتظارات حکومت، و آشفتگی فکری شاغلان فکری این رشته (اعم از استاد و دانشجو). از یک سو، تمام تلاش حکومت این بوده است تا شاغلان این علم را به کارمندانی اداری تبدیل کند؛ کسانی که باید همانند هر کارمند دیگری در اداره دانشگاه حضور یابند و در قبال انجام وظایف محول شده مقرریه ای دریافت کنند. درواقع، هدف اصلی حکومت تامین کادر موردنیاز خود برای دستگاه های متبوعش بوده است تا ایجاد فضایی مطلوب برای رشد علم سیاست. از سوی دیگر، آشفتگی فکری و فقدان درک مناسبی از اهداف و غایات علم سیاست در میان خود شاغلان علم سیاست است که باعث شده آن نتواند به مرحله «علم» گام نهد و به همه چیز شبیه باشد جز علم سیاست. ▫️برای فهم میزان این آشفتگی فکری شاغلان علوم سیاسی نگاهی اجمالی به سیر تحول این رشته در ایران در سه دهه گذشته کفایت می کند. هر فرد، گروه، و تشکلی به فراخور توان و نفوذش کوشیده است که نظام باور خود را بر این رشته تحمیل کند. نتیجه و پیامد مهم این «تجاوزها» به حریم علم سیاست این شده است که این رشته به محلی برای رشد و نمو نحله های روشنفکری - در بعد سلبی آن - تبدیل شده است، و شاغلان این رشته آن قدر که درمورد افرادی نظیر هایدگر، فوکو، دریدا، لاکان، بلومنبرگ، و... از یک سو، و فقه سیاسی، سهروردی، هانری کربن، و ... از سوی دیگر می دانند، درمورد خود علم سیاست و متفکران اصلی آن نمی دانند. ▫️دیدگاه های این افراد و مکاتب فکری شان در بسیاری از موارد نه تنها ارتباطی با علم سیاست ندارند، بلکه در تضاد کامل با آن نیز قرار دارند. این آشفتگی ذهنی ، که عمدتا به آشفتگی عینی نیز ختم می شود، منجر به این شده است تا دارندگان مدارک عالی این رشته عمدتا در «خیالات» خود سیر کنند، و بجای تلاش برای ترویج آموزه های اصیل علم سیاست، به اشاعه افکاری بپردازند که در بسیاری از موارد ریشه علم سیاست را می خشکاند. این درد را کجا باید گفت که دانشجوی دکترای علوم سیاسی در ایران ملزم به خواندن هایدگر، پدیدارشناسی، آنارشیسم و یا فوکو و هابرماس است، اما نه استاد مربوط و نه آن دانشجو هنوز نمی تواند آثار پدران بنیانگذار را به درستی روخوانی کند، چه برسد به این که بخواهد ظرائف و دقایق آنها را دریابد؟! ▫️تالی فاسد این امر است که بسیاری از شاغلان این رشته به مبلغ دیدگاه های هویت گرا، در ناآگاهی و غفلت کامل از «امر ملی»، تبدیل شده اند. در واقع، پرسش عمده ای که وجود دارد این است که این افراد در علم سیاست چکار می کنند و چرا باید کرسی های این رشته در دست آنان باشد؟ 🎲@politicalmag
Show all...
👍 6
📰 آنچه اردشیر در عهد اردشیر، ابن‌مقفع در صحابه و نظام‌الملک در سیرالملوک انجام می‌دهند، شکل‌دهی به قواعد حکمرانی است. آنها قانون اساسی را در عصر قدمایی برای حکومت می‌نوشتند. طبیعی است که با تکنولوژی‌های ساده نمی‌توان از اشکانیان و ساسانیان فراتر رفت اما مشروطیت تحول در تکنولوژی‌های جدید بوده است. هدف مشروطیت آبادانی کشور، برقراری حکومت قانون و مداخله شهروندان در امور سیاسی بود. اغلب اهداف و قواعد حکومت در سیاست‌نامه‌های قدیمی ایران نیز آمده است اما تفاوت دوره جدید تنها فنون و راهبردهایی است که بر اثر اختراعات و اکتشافات امکان ایجاد بوروکراسی و دموکراسی را فراهم ساخته است. اتفاقا آنچه از دارالترجمه ناصری تا پایان مدرسه علوم سیاسی شکل می‌گیرد، نوشتن و انتقال میراث جدید حکمرانی در زبان فارسی است که تجربه‌ای بی‌مانند و افتخارآمیز را شکل می‌دهد. بنابراین در این دوره رساله‌های مهمی نوشته می‌شود که خروجی آن مشروطیت است و اگر این رساله‌ها تحلیل نشود، فهم درستی از مشروطه حاصل نخواهد شد.🗞 🔖 2800 کلمه ⏰زمان مطالعه:14 دقیقه 📮 سیاست‌نامه 21 را از طریق این لینک تهیه کنید: گروه مطبوعاتی هم‌میهن @goftemaann🦉
Show all...
👍 5
🖊بنیان‌گذار سیاست روی دوش چه کسانی ایستاد؟ 📚 ماکیاوللی و غول‌هایش 📥لئو اشتراوس/ زانیار ابراهیمی 🖇ماکیاوللی از سنّت سترگِ فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ سیاسی می گسلد، سنّتی که سقراط بنا نهاد و به ارسطو ختم شد. ماکیاوللی از سنّتی می گسلد که بر حقِ طبیعی مبتنی است. در عوض، ماکیاوللی بدیلِ کلاسیک را بر می گزیند، بدیلی که حقوق را به تمامی برخاسته از قرارداد می داند. ماکیاوللی برخلاف آریستیپوس و دیوژانوس فلیسوفی سیاسی است که در باب جامعۀ نیک می اندیشد. البته ماکیاوللی اندیشه در باب جامعۀ نیک را از فرضی قراردادگرایانه آغاز می کند، از مقدمه ای بسیار فردگرایانه 🖇انسان طبیعتاً موجودی سیاسی نیست، و طبیعتاً به سوی جامعۀ سیاسی میل نمی‌کند. ماکیاوللی به ترکیبی از دو سنت کلاسیک دست می یابد : او به از سطحی که تمام اندیشۀ کلاسیک بر روی آن حرکت می کند، به سطحی جدید گذر می کند و از دو سنت یاد شده ترکیبی به دست می‌دهد. اگر بخواهیم از تعبیر خود ماکیاوللی استفاده کنیم، می توانیم بگوییم که او قاره ای جدید کشف کرد، چیزی متفاوت با تنها قاره ای که پیش از او شناخته شده بود. 🖇نامۀ تقدیمیِ ماکیاوللی در شهریار سه نکته را به ما می آموزد : نخست، دانش ماکیاوللی از کردار مردان بزرگ ناشی از تجربۀ طولانیِ او در باب امور مدرن و قرائت مداومِ امور باستانی است. دوم، شهریار به موجزترین شکل ممکن تمام آنچه را ماکیاوللی می داند، شامل می شود؛ و سرانجام دانش ماکیاوللی به طبیعت شهریاران و قواعد مربوط به حکومت شهریار ارتباط می یابد. ماکیاوللی کتاب شهریار را رساله می خواند. 🖇شهریار در عین حال نوعی تقاضانامه نیز هست : شهریار زمینه را برای درخواستی فراهم می کند که به زبانی فصیح بیان گشته است، درخواستی که کتاب بدان می انجامد یا با آن پایان می یابد. این درخواست خطاب به شهریار معاصر ایتالیا است تا این کشور را از خارجیانی که تصرف‌اش کرده اند، آزاد سازد. شهریار کتابی است که دست کم در نگاه نخست، زمینه را برای دست زدن به عمل در ایتالیای آن زمان فراهم می سازد؛ با وجود این، شهریار روح‌اش را از تحسینِ دوران باستان می گیرد و حتی تحت هدایت این دوران است. 🖇مدرن‌ها برای آن که درست عمل کنند، باید به تقلید از باستانیان روی آورند. عنوان تمام فصل‌های شهریار به زبان لاتین است. به تعبیری می توان فصل ششم را نقطۀ اوج کتاب شهریار دانست. این فصل به شهریاری های جدیدی اختصاص دارد که شهریار با توسّل به جنگ افزار یا تواناییِ خویش به دست آورده است. 🖇ماکیاوللی در این فصل بزرگترین کسانی را که می توان از آنان تقلید کرد، کسانی که عالی ترین نمونه های امکان پذیرند، مثال می زند. آنان عبارتند از موسی، کوروش، رومولوس و تسئوس. هرچند در این بین از موسی و کوروش نام برده می شود، امّا ماکیاوللی در مجموع بر دوران کلاسیک تأکید می کند. ماکیاوللی تنها یک بار به کتاب مقدس ارجاع می دهد، ارجاعی که به سخن خود او داستانی تمثیلی است که در عهد قدیم اتفاق می افتد. او هرگز از کتاب مقدس نقل قول نمی‌کند. ماکیاوللی یک بار به تاریخ های باستان، دو بار به نویسندگان، یک بار به نویسندگان باستان و یک بار به تاریخ‌ها ارجاع می دهد. همۀ این ارجاع ها معنایی جز نویسندگان کلاسیک ندارد. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره اول سیاست‌نامه مطالعه کنید. @goftemaann🦉
Show all...

👍 6 3
🖊بنیان‌گذار سیاست روی دوش چه کسانی ایستاد؟ 📚 ماکیاوللی و غول‌هایش 📥لئو اشتراوس/ زانیار ابراهیمی 🖇می توان و به باور من باید این نکته را چنین تفسیر کرد : ماکیاوللی از سنّت سترگِ فلسفۀ اخلاق و فلسفۀ سیاسی می گسلد، سنّتی که سقراط بنا نهاد و به ارسطو ختم شد. ماکیاوللی از سنّتی می گسلد که بر حقِ طبیعی مبتنی است. در عوض، ماکیاوللی بدیلِ کلاسیک را بر می گزیند، بدیلی که حقوق را به تمامی برخاسته از قرارداد می داند. ماکیاوللی برخلاف آریستیپوس و دیوژانوس فلیسوفی سیاسی است که در باب جامعۀ نیک می اندیشد. البته ماکیاوللی اندیشه در باب جامعۀ نیک را از فرضی قراردادگرایانه آغاز می کند، از مقدمه ای بسیار فردگرایانه 🖇انسان طبیعتاً موجودی سیاسی نیست، و طبیعتاً به سوی جامعۀ سیاسی میل نمی‌کند. ماکیاوللی به ترکیبی از دو سنت کلاسیک دست می یابد : او به از سطحی که تمام اندیشۀ کلاسیک بر روی آن حرکت می کند، به سطحی جدید گذر می کند و از دو سنت یاد شده ترکیبی به دست می‌دهد. اگر بخواهیم از تعبیر خود ماکیاوللی استفاده کنیم، می توانیم بگوییم که او قاره ای جدید کشف کرد، چیزی متفاوت با تنها قاره ای که پیش از او شناخته شده بود. 🖇نامۀ تقدیمیِ ماکیاوللی در شهریار سه نکته را به ما می آموزد : نخست، دانش ماکیاوللی از کردار مردان بزرگ ناشی از تجربۀ طولانیِ او در باب امور مدرن و قرائت مداومِ امور باستانی است. دوم، شهریار به موجزترین شکل ممکن تمام آنچه را ماکیاوللی می داند، شامل می شود؛ و سرانجام دانش ماکیاوللی به طبیعت شهریاران و قواعد مربوط به حکومت شهریار ارتباط می یابد. ماکیاوللی کتاب شهریار را رساله می خواند. 🖇شهریار در عین حال نوعی تقاضانامه نیز هست : شهریار زمینه را برای درخواستی فراهم می کند که به زبانی فصیح بیان گشته است، درخواستی که کتاب بدان می انجامد یا با آن پایان می یابد. این درخواست خطاب به شهریار معاصر ایتالیا است تا این کشور را از خارجیانی که تصرف‌اش کرده اند، آزاد سازد. شهریار کتابی است که دست کم در نگاه نخست، زمینه را برای دست زدن به عمل در ایتالیای آن زمان فراهم می سازد؛ با وجود این، شهریار روح‌اش را از تحسینِ دوران باستان می گیرد و حتی تحت هدایت این دوران است. 🖇مدرن‌ها برای آن که درست عمل کنند، باید به تقلید از باستانیان روی آورند. عنوان تمام فصل‌های شهریار به زبان لاتین است. به تعبیری می توان فصل ششم را نقطۀ اوج کتاب شهریار دانست. این فصل به شهریاری های جدیدی اختصاص دارد که شهریار با توسّل به جنگ افزار یا تواناییِ خویش به دست آورده است. 🖇ماکیاوللی در این فصل بزرگترین کسانی را که می توان از آنان تقلید کرد، کسانی که عالی ترین نمونه های امکان پذیرند، مثال می زند. آنان عبارتند از موسی، کوروش، رومولوس و تسئوس. هرچند در این بین از موسی و کوروش نام برده می شود، امّا ماکیاوللی در مجموع بر دوران کلاسیک تأکید می کند. ماکیاوللی تنها یک بار به کتاب مقدس ارجاع می دهد، ارجاعی که به سخن خود او داستانی تمثیلی است که در عهد قدیم اتفاق می افتد. او هرگز از کتاب مقدس نقل قول نمی‌کند. ماکیاوللی یک بار به تاریخ های باستان، دو بار به نویسندگان، یک بار به نویسندگان باستان و یک بار به تاریخ‌ها ارجاع می دهد. همۀ این ارجاع ها معنایی جز نویسندگان کلاسیک ندارد. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره اول سیاست‌نامه مطالعه کنید. @goftemaann🦉
Show all...

📰 علم سیاست از آغاز تکوین خود نقش راهبردی نداشت و نقش حل‌المسئله‌‏ای داشت. یعنی قدرت سیاسی از پیش وظایف این علم را تعیین کرده بود. لذا نهاد علم سیاست استقلال و اصالت ساختاری نداشت اما به لحاظ کارکردی همواره از سطحی از استقلال و اصالت برخوردار بوده و از همین رو در انقلاب‌های بزرگ معاصر نقش آفریده است. برای نمونه می‌توان به نقش برادران پیرنیا در جنبش مشروطه اشاره کرد. در این‌باره عبدالله مستوفی در کتاب زندگانی من می‏‌نویسد: «مشیرالملک و موتمن‏الملک از راه تدارک لوایح قانون اساسی و متمم آن به پیشرفت مشروطه کمک شایانی کردند، شاید اگر این دو پسر نبودند همان آزادی‌‏طلب‌های دو‏آتشه هم نمی‌‏دانستند چه باید کرد.» ردپای علم سیاست را می‌توان در فردای انقلاب مشروطه، شکل‌گیری انقلاب اسلامی و همچنین تحولات پس از آن مشاهده کرد اما تولد دیررس و نارس این علم در کوران بحران‌های ایران معاصر همواره وجه آسیب‌‏شناختی این علم را برجسته کرده و در مقاطع مختلف مسیرهای متفاوت و متناقضی را پیش روی آن قرار داده است🗞 🔖 3600 کلمه ⏰زمان مطالعه:18 دقیقه 📮 سیاست‌نامه 21 را از طریق این لینک تهیه کنید: گروه مطبوعاتی هم‌میهن @goftemaann🦉
Show all...
👍 3
🖊بازخوانی رساله‌ای از هگل 📚اولویت دولت مدرن بر آزادی 📥محمّد ایمانی 🖇تعبیر Staat نزد هگل را نمی‌توان حتّی در زبانهای اروپایی معادل آن چیزی دانست که به آن در زبان انگلیسی State گفته می‌شود. در زبان فارسی نیز این تصوّر رایج است که نهاد اجرایی و اداری کشور، دولت است و قوّه مجریّه در ایران را به‌اشتباه دولت می‌نامند. به همین دلیل توضیح مفهوم Staat نزد هگل در زبان فارسی از دشواری مضاعف برخوردار است. هگل درصدد بود تا وحدت فرد و مدینۀ یونانی را احیاء کند امّا می‌دانست نه فرد عصر جدید، فرد یونانی است و نه دولت مدرن، مدینۀ یونانی. 🖇عصر جدید عصر سوبژکتیویته و مهمترین دستاورد آن دولت مدرن بود. در زبان آلمانی پیش از هگل اثر افلاطون تحت عنوان پولیتئیا که در فارسی به جمهور ترجمه‌شده است به Staat ترجمه‌شده بود. مفهوم Staat در زبان آلمانی علی‌رغم تأثیری که از سرچشمه‌های ایتالیایی و بعدتر فرانسوی و انگلیسی گرفته بود سرنوشت دیگری یافته بود. 🖇به اختصار و علی‌رغم امکان سوءتفاهم می‌توان گفت مراد هگل از Staat «نظام سیاسی یک کشور» است. امّا او هر نظام سیاسی‌ای را دولت نمی‌داند و اخلاق را ذیل هر نظام سیاسی‌ای قرار نمی‌دهد. دولت هگل «دولت مبتنی بر حقوق» (Rechtsstaat) است، دولتی در آن حقوق انسان از این‌جهت که انسان است باید استیفاء شود و نه از این‌جهت که کاتولیک، پروتستان، یهودی و... است. دولت هگل دولت نمایندگی است، یعنی باید برخاسته از ارادۀ اصناف و طبقات باشد. 🖇دولت هگل در مقایسه با دولتهای کنونی کارکرد و وظایف کمتری دارد و در این معنا لیبرال‌تر از دولتهای کنونی جهان است. برای هگل به کار بردن قوّۀ قهر توسط دولت یک هدف دارد و آن ایجاد فضای مناسبات دموکراتیک است. در آن شرایط تاریخی که هگل در آن می‌زیست و آلمان از فقدان دولت مدرن رنج می‌برد، مسئلۀ هگل این نبود و اساساً این نمی‌توانست باشد که با چه سازوکاری تحقّق آزادی در دولت ممکن است و چگونه می‌توان این آزادی را در دولت به حداکثر رساند بلکه مسئلۀ اساسی او این بود که در درجۀ اول تأسیس دولت مدرن برای تضمین و تحقّق این آزادی ضروری است. 🖇او در همین رسالۀ دربارۀ نظام رایش که مبنای اصلی نقد بسیاری از منتقدان اوست و تنها رساله‌ای از مجموعۀ آثار هگل است که می‌تواند بهانه‌هایی به دست مخالفان او بدهد صراحتاً می‌نویسد: هر آنچه در حراست و حفظ امنیّت خارجی و داخلی توسط تشکیلات قوّۀ قهریّۀ عالیّه ضروری نیست، حکومت باید در اختیار «آزادی شهروندان» بگذارد، امنیّت نباید مقدّس تر از آزادی عمل شهروندان در این موارد و تضمین و حمایت آن باشد، بدون ملاحظه‌ای بر فایده و سود آن؛ زیرا این آزادی فی‌نفسه مقدّس است. 🖇مسئلۀ هگل در آستانۀ تاریخ جدید سرزمین‌های آلمانی و تکوین دولت ملّی آلمان این بود که چه نظام سیاسی-حقوقی برای دولتهای اروپایی بر اساس شرایط تاریخی‌شان و بر پایۀ التزامات عصر جدید مناسب است؟ پاسخ او در این رساله و در نوشته‌های دیگرش نظام مبتنی بر «نمایندگی» بود. 🔹متن کامل این مقاله را می‌توانید در شماره اول سیاست‌نامه مطالعه کنید. @goftemaann🦉
Show all...

3
📰یکی از آسیب‌‏های بنیادین در نظام آموزشی عالی، فقدان زمینه‌‏های خودآگاهی هویتی و متعاقب آن دگرآگاهی هویتی است. در رشته علوم سیاسی هیچ‌یک از واحدهای ارائه‌شده نسبت مستقیمی با هویت و خودآگاهی ملی ندارد و استادان و دانشجویان نمی‏‌توانند از رهگذر تدریس این دروس به خودفهمی هویتی نائل شوند. در کلاس‌‏های رسمی در دوران دانشجویی اغلب بحثی جدی در باب جایگاه هویت و تعیین نسبت وجودی خود با جهان پیرامون ارائه نمی‌‏شود و ما با شأن نزول اغلب مفاهیم هویتی-وجودی بیگانه‌‏ایم. یکی از بهترین راهکارها برای فائق آمدن بر چنین مشکلی، محور قرار گرفتن افراد دارای وجاهت و اعتبار علمی و تمهید زمینه‏‌های لازم برای جلب اعتماد، مشارکت‏‌پذیری و انتقال این ایده است که برخلاف تجارب پیشین، حضور آنها نمایشی نبوده و اثرگذار است. اگر تجربه مشارکت جمعی با موفقیت همراه باشد، خود می‌‏تواند درسی بایسته برای تمرین هم‌‏اندیشی و تعامل جامعه علمی و دستیابی به یک هویت مشترکِ مورد اجماع باشد🗞 🔖 2800 کلمه ⏰زمان مطالعه:16 دقیقه 📮 سیاست‌نامه 21 را از طریق این لینک تهیه کنید: گروه مطبوعاتی هم‌میهن @goftemaann🦉
Show all...
👍 3
🖊️پاسخ زانیار ابراهیمی به یدالله موقن. بخش سوم 📚شوالیۀ خودخواندۀ روشنگری 🖇️اما دست آخر حیفم می‌آید که به تمایز  ارتجالیِ ایشان اشاره نکنم، تمایزی که آن را در دَم به این مفهوم وارد کرده‌اند‌ تا کارشان راحت‌تر پیش برود: اینکه باید میان برداشت‌های قدیم و جدید از سکواریزاسیون فرق گذاشت و مفهوم جدید نیز همان است که حضرت تیلور نازل فرموده‌اند و من این تمایز را در نظر نگرفته‌ام. اما حتی اگر این تمایزِ خلق‌الساعه را لحاظ کنیم، تفسیر بلومنبرگ از سکولاریزاسیون، به‌لحاظ زمانی و مفهومی، بیشتر تفسیری جدید است تا قدیم. 🖇️ارجاع‌تان می‌دهم به مقالۀ استیژن لاتره، که تبارشناسیِ نسبتا جامعی از این مفهوم ارائه کرده است (و آن را هم در سیاستنامه منتشر کرده‌ام و هم در کتاب تأخیر بنیادین روشنگری) و نیز به جلسۀ اول درسگفتار «مدرنیته و معمای مشروعیت»، و دست آخر به مطالعۀ آثار کسانی مانند آلبرت شوایتزر، فرانتس اوربک، مارتین ورنر و رودولف بولتمان که بلومنبرگ شرح فلسفی درخشانی از آثار ایشان به دست می‌دهد تا به یاد آورید که این بَحر، عمیق‌تر از آن است که در نگاه اول به نظر می‌رسد 🖇️چون گرچه این تمایز را به بحث اضافه فرموده‌ا‌ید، اصلاً قائل به شقوق مختلفِ سکولاریزاسیون نیستید و با ارجاعاتی مکرر به پیتر برگر و دیگر رهروان راه حقیقت، کم شدنِ تعداد کلیساروها و عقب‌نشینی دین به عرصۀ خصوصی را یگانه برداشت صحیح از سکولاریزاسیون می‌پندارید. 🖇️اما آقای موقن، اگر حوصله می‌کردید، با نهایتِ تعجب درمی‌یافتید که من و شما دست آخر اختلاف‌نظر زیادی با هم نداریم. من آنچه را که شما از خودِ سکولاریزاسیون می‌فهمید، در زمرۀ پیامدهای ناخواسته و البته میمونِ آن سکولاریزاسیونِ کم‌وبیش ناگزیری می‌دانم که کوشیده‌ام شرحی اولیه از آن به دست دهم. ولی شما پیش از هر گفتگویی، قرص‌های قرمز و آبی‌تان را رو می‌کنید.آقای موقن شما چهل سال از من بزرگترید؛ امیدوار بودم بزرگوارتر هم باشید، اما نبودید. 🖇️پ.ن: به علاقه‌مندانی که می‌خواهند درباره روش‌شناسی من در آن مقاله بیشتر بدانند، توصیه می‌کنم مقدمه مفصلی را که بر ترجمه کتاب تاریخ و آخرت شناسی رودولف بولتمان نوشته‌ام و نشر هرمس به احتمال فراوان تا چند روز دیگر آن را منتشر می‌کند، بخوانند. این روش‌شناسی، شالوده مقدمه من بر ترجمه مشروعیت عصر مدرن نیز بود که چون نمی‌خواستم مقدمه بیش از حد طولانی شود، تفصیل آن را به وقتی دیگر موکول کرده است. @goftemaann🦉 @zaniarebrahimii
Show all...
11👍 4👎 1🤮 1