999
Subscribers
+224 hours
+87 days
+2530 days
Posting time distributions
Data loading in progress...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Publication analysis
Posts | Views | Shares | Views dynamics |
01 💢حکیم عمر #خیام
▪️نابغه ای که ناشناخته باقی مانده است. | 10 | 0 | Loading... |
02 تفاوت اطلاعات، با خرد واندیشه
نیل دگراس تایسون | 17 | 2 | Loading... |
03 #حکمرانی
#سیاست
جمهوری خطای ترکیب..
یادداشتی از محسن رنانی
وقتی آیتالله خمینی در سال ۱۳۵۷ فرمود «ما، هم دنیا را آباد میکنیم و هم آخرت را ...»،
برای من نوجوان سیزده سالهای که در یک خانواده مذهبی بالیده بودم خیلی خوشایند بود و خود را یکی از خوشبختترین آدمیانی میدیدم که بر حسب تصادف در زمانه و زمینی به دنیا آمده است که به او مزایای زیستی بهشتی در هر دو جهان را خواهد داد..
برای من بیست سال طول کشید تا متوجه شوم این جمله حاصل یک استدلال منطقی همراه با «خطای ترکیب» است و از کسی چون بنیانگذار که فقیهی فیلسوف بود، بعید و عجیب بود که برای برپایی چنان نهضت عظیمی به این دقیقه توجه نداشته باشد.
من امروز تمام بحرانهای موجود کشورمان را حاصل همین «خطای ترکیب» میدانم که از آن زمان تاکنون در تمام ارکان نظام تصمیمگیری جمهوری اسلامی به صورت عمیقی جریان دارد.
نقطه آغازین رسوخ خطای ترکیب در نظام تدبیر پس از انقلاب، همین تصور امکان ترکیب موفق «جمهوری» و «اسلامی» است که در قانون اساسی منعکس شده است.
ممکن است برای من به عنوان یک فرد ممکن باشد که فرزندم را فردی مومن بار بیاورم اما اگر حکومت به عنوان مدیر جامعه بخواهد همه شهروندان را مقید به مناسک خاصی تربیت کند، نتیجه آن بیایمانی و بیقیدی اکثریت جامعه خواهد بود.
برای من به عنوان یک فرد ستوده است که اجازه ندهم فرزندم با یک معتاد ازدواج کند، ولی اگر من قانونگذار باشم و قانونی بنویسم که ازدواج با معتادان را ممنوع کند، تصمیمی غیراخلاقی و غیرعقلانی و خسارتبار برای جامعه گرفتهام.
درباره بسیاری از دستورات فقهی نیز چنین است.
اگر نماز را و روزه را و حجاب را و خیلی دیگر از احکام حوزه فردی را به حوزه عمومی آوردید و الزامآور کردید، اولین خسارت بیننده آن خود نماز و روزه و حجاب خواهد بود.
اینجاست که میگوییم «جمهوری اسلامی» نوعی خطای ترکیب است.
جامعه دینی خودش باید دینی باشد.
یعنی وقتی تک تک مردم یک جامعه از درون دیندار باشند جامعه دینی وجود خواهد داشت.
وقتی شما بخواهید به زور قانون و پلیس، دین را مستقر کنید، اولین آسیب بیننده آن خود دین خواهد بود.
بنابراین ممکن است برای یک فرد شدنی باشد که همزمان دنیا و آخرت خود را آباد کند اما در سطح یک ملت و با فرمان حکومتی، شدنی نیست که همزمان هر دو حوزه دنیا و آخرت با هم آباد شوند، لاجرم یکی یا هر دو آسیب میبینند.
یک خانواده که در محیطی ناامن زندگی می کند، ممکن است بتواند برای امنیت خود تمام دیوارها و پنجره ها را نرده بکشد، دوربین امنیتی بگذارد، قفلها و درها را ایمن کند، شیشه ها را دودی کند، سگ مراقب نگهداری کند و حتی افرادی را برای حفاظت ونگهبانی از خانهشان استخدام کند و همچنان یک خانواده مرفه باقی بماند..
اما اگر یک ملت بخواهد همه امنیت خود را از طریق به کارگیری تعداد زیادی از جوانانش در نیروهای نظامی و ساخت تجهیزات نظامی پیشرفته و اول شدن در قدرت نظامی درمیان همسایگانش تامین کند به ملتی فقیر و ناامن تبدیل می شود.
چون مجبور است در بلندمدت به جای سرمایه گذاری، منابع مالیاش را به سوی امور نظامی ببرد که به تدریج قدرت خلق رفاه را در آن ملت کاهش میدهد.
در دنیای مدرن، پیمانهای نظامی و همکاریهای امنیتی منطقهای برای همین ابداع شده اند که ملت ها مجبور نشوند برای ایجاد امنیت، خودشان را فقیر کنند
وقتی در سالهای پس از انقلاب، روحانیان از حوزه علمیه به سیاست عملیه آمدند، دستگاه فکری حوزوی که مختص عرصه رفتار فردی مومنان بود را به عرصه سیاست که حوزه رفتار هویتهای جمعی است آورند و بنابراین نظام تدبیر را گرفتار خطای ترکیب سیستماتیک کردند.
و مهندسان از این خطای ترکیب روحانیان سوء استفاده کردند.
آنچه امروز در ایران با آن روبهرو هستیم دستاورد مشترک ورود روحانیان و مهندسان به حوزه سیاست است
حاصل مجموعه سیاستهای از نوع «خطای ترکیب» که در این چهار دهه در ایران اجرا شده این است که ایران که جایگاهش در جهان هم از نظر وسعت سرزمینی هم از نظر حجم جمعیت در رتبه هجدهم قرار دارد و قاعدتا باید در سایر حوزهها رتبهاش نزدیک به این موقعیت باشد، اکنون در موقعیت خود قرار ندارد.
یعنی گرچه از نظر قدرت نظامی، خود را به رتبه دهم دنیا رسانده است اما در عوض از نظر قدرت اقتصادی رتبه ۵۱ از نظر رفاه رتبه ۱۰۳ و از نظر تمام دیگر شاخص های توسعه، رتبههایی بین ۶۰ تا ۱۸۴ را در دنیا کسب کرده است.
این دستاورد، نتیجه همان سیاستهای خطای ترکیبی است که در سه دهه پس از جنگ تحمیلی اجرا شد.
نظام حکمرانی ما بیش از آن که «جمهوری» یا «اسلامی» باشد، یک «نظام خطای ترکیب» است. | 21 | 0 | Loading... |
04 📙روابط از دست رفته(فصل ۶)
✍ جوهن هری
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib | 18 | 0 | Loading... |
05 📙روابط از دست رفته(فصل ۵)
✍ جوهن هری
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib | 19 | 0 | Loading... |
06 استبداد و آزادی
همۀ قدرتهای حکومتی، از قانونگذاری، اجرایی و قضایی، به نهاد قانونگذاری بازمیگردد. متمرکز نمودن این قدرتها در یکجا، تعریف دقیق حکومت استبدادی است. بهاجرا درآوردن این قدرتها توسط گروهی از افراد، و نه یک فرد، از استبدادی بودن حکومت نمیکاهد. یکصدوهفتادوسه مستبد قطعاً همانقدر سرکوبگرانه حکومت میکنند که یک نفر. آنان که به این سخن مشکوکند نگاهی به جمهوری ونیز بیندازند. اینکه آنها را خود انتخاب کرده باشیم فایدۀ کمی برایمان در بر دارد. ما برای یک استبداد انتخابی نبود که جنگیدیم. ما برای حکومتی جنگیدیم که نه تنها بر مبنای اصول آزادی بنا شده باشد، بلکه قدرتهای آن چنان میان چندین بخش به نحوی متعادل تقسیم شود که به هیچ یک اجازه ندهد بدون نظارت و مهار دیگران پا را از حیطۀ خود فراتر بگذارد.
﹏﹏✎ #توماس_جفرسون
در «یادداشتهای ایالت ویرجینیا»
#استبداد، #دموکراسی، #آزادی، #سیاست
#حکمرانی | 20 | 0 | Loading... |
07 حکمای معاصر اروپا/٤١٩
مفردات جهان همه تغییر یابند، نسب و روابط ثابت و پابرجا خواهند ماند. «اگر A و B مساوی باشند و X برابر با A باشد، پس X برابر B است»: A هر چه می خواهد باشد، حقیقت فوق ابدی و لا یتغیر است؛ این حقیقت قیاس قدیمی را که همواره به فانی بودن سقراط مثال می زدند (هر انسانی فانی است، و سقراط انسان است، پس سقراط فانی است) به یک فورمول کلی قبلی تبدیل می کند که اگر سقراط و اساساً انسانی هم وجود نداشته باشد واقعیت خواهد داشت. افلاطون و اسپینوزا راست می گفتند: «عالم کلیات باید مثل جهان هستی شرح داده شوند. جهان هستی در نظر ریاضیدان و منطقی و بانی یک دستگاه فلسفی و تمام کسانی که کمال را از حیات بیشتر دوست دارند، لایتغیر و سخت و خشن و دقیق و لذت بخش است.»۴۱ آنچه این فیثاغورس جدید طالب بود این بود که هر فلسفه ای را به شکل ریاضی درآورند و جزئیات را از آن دور کنند و همۀ آن را در ریاضیات بگنجانند.
مردم کشف کردند که چگونه باید استدلال را به صورت نمونه و مثال درآورند، همچنانکه در جبر و مقابله مرسوم است؛ تا آنکه همۀ استدلالات بر طبق قوانین ریاضی نتیجه دهد. نتیجه ریاضیات محض این است که اگر درباره چیزی قضیه ای درست باشد، قضیه دیگری نیز درباره آن چیز صادق خواهد بود، اما بحث در اینکه آیا حقیقتاً قضیه نخستین درست است یا نه و آیا آن چیز مفروض واقعیت دارد یا نه، مهم و اساسی نیست. ...این ریاضیات موضوعی است که در آن از ماهیت شیئی که درباره آن بحث می کنیم (مثل A) خبر نداریم و نمی دانیم که آنچه می گوییم صحیح است یا نه.۴۲
و شاید (اگر کسی بتواند میان کلام دیگری عقیده ای اظهار کند) شرح فوق درباره فلسفه ریاضی نیز صادق باشد؛ برای دوستداران فلسفه ریاضی بازی عالی است و همچون شطرنج ضامن اتلاف وقت است. این یک نوع بازی یکنفره است که از آلودگی اشیاء دور است. جالب توجه است که پس از آنکه راسل مجلدی چند درباره این گفتار بیهوده عالمانه نوشت، ناگهان به سطح خاک نزول کرد و با هیجان تمام درباره جنگ و حکومت و سوسیالیسم و انقلاب سخن گفت و دیگر مانند آنچه در «اصول ریاضی» کرده است باد نپیمود و کوه به مژگان نسفت و ظاهراً هیچکس دیگر نیز چنین کاری نکرد. استدلال برای آنکه مفید باشد باید درباره اشیاء صورت گیرد و هرگز تماس خود را با امور مادی از دست ندهد. تجریدات و انتزاعیات به علت تلخیص و اختصار مطلب مفید هستند ولی اگر بخواهیم آنها را در استدلال به کار بریم احتیاج به تجربه و آزمایش خواهیم داشت. در اینجا خطر ظهور یک اسکولاستیک نو هست که اسکولاستیک قرون وسطا در برابر آن امری عملی جلوه خواهد کرد.
مقدر چنین بود که برتراند راسل از چنین مبدایی به فلسفه لاادری کشیده شود. آنچه او
پ.ن.
۴۱. «عرفان و منطق»، ص ۳؛ «مسائل فلسفی»، ص ١٥٦.
۴٢. «عرفان و منطق»، صص ۷۶ و ۷۵. | 37 | 0 | Loading... |
08 ٤۱۸/تاریخ فلسفه
بود، شاید بزرگترین عملی باشد که قرن ما بدان افتخار می کند.»۳۸ در طی یک قرن هندسه قدیم که دو هزار سال حصن ریاضیات را اشغال کرده بود تار و مار شد و کتاب اقلیدس، که کهنترین کتاب درسی جهان بود، جای خود را به کتب دیگر داد. «با اینهمه افتضاح انگیز است که امروزه در انگلستان کتاب اقلیدس را در مدارس به کودکان یاد می دهند.»۳۹
شاید منشأ بیشتر کشفیات ریاضی جدید طرد اصول متعارفه باشد و راسل مجذوب کسانی است که در قضایای «قیاساتها معها» تردید می کنند و حتی برای اصول مسلمه نیز طلب برهان می نمایند. از اینکه می شنید خطوط موازی بالاخره با یکدیگر تلاقی می کنند و كل ممکن است از جزء خود بزرگتر نباشد، خوشحال می شد. دوست دارد که خواننده بی گناه را با معماهایی نظیر معمای ذیل دچار تشویش سازد: اعداد زوج نیم کل اعداد است (نیم دیگر اعداد فرد است)، با اینهمه به شماره هر عدد عددی زوج وجود دارد؛ زیرا اگر هر عددی را دو برابر کنند حاصل زوج خواهد بود. در حقیقت این مسئله مربوط به لایتناهی ریاضی است که تاکنون تعریف نشده است: لایتناهی ریاضی عبارت از کلی است که اجزاء آن به اندازه کل دارای اجزاء .هستند. اگر کنجکاوی خواننده تحریک شده باشد میتواند آن را دنبال و تحقیق کند.۴۰
باز آنچه راسل را به سوی ریاضیات می کشد، عینیت و عدم تعلق آن به شخصیت است؛ فقط در ریاضیات حقیقت ابدی و علم مطلق دیده می شود؛ این قضایای قبلی همان «مُثُل» افلاطون و «نظم جاویدان» اسپینوزا و جوهر جهان است، هدف فلسفه باید آن باشد که به کمال ریاضیات برسد و این هنگامی ممکن است که قضایای آن مثل ریاضیات پیش از هر تجربه ای دقیق و صحیح باشد. این فیلسوف تحققی عجیب می گوید که «قضایای فلسفی باید «قضایای اولیه» باشد.» این قضایا با اشیاء سر و کار ندارد بلکه با نسب و روابط کلی سرگرم است. این قضایا مستقل از وقایع و حوادث خاص جزیی می باشند. اگر جزییات و
پ.ن.
۳۸ همان. ص ۶۴.
۳۹ همان. ص ۹۵.
٤٠. خواننده ای که متخصص نیست نباید به کتب ریاضی راسل رجوع کند؛ کتاب «مقدمۀ فلسفۀ ریاضی» در آغاز قابل فهم است ولی بعداً فهم آن احتیاج به تخصص دارد. حتی کتاب مختصر «مسائل فلسفی» گرچه برای عموم نوشته شده است مشکل است و دارای مسائل غیر ضروری بحث در معرفت است. کتاب مفصل «عرفان و منطق» روشنتر و قابل فهمتر است «فلسفۀ لایب نیتز» آراء متفکر بزرگی را، که متأسفانه در این کتاب ذکری از او نشده است، به نحو عالی عرضه می دارد. دو کتاب «تحلیل ذهن» و «تحلیل ماده» خواننده را با بعضی جنبه های مسائل روانشناسی و فیزیکی آشنا می سازد. کتابهایی که پس از جنگ نوشته است آسان است، گرچه گاهی مبهم است و این از نویسنده ای که آرزوی او رفع اوهام و ابهام است بعید می نماید. «چرا مردم میجنگند» بهترین مقالاتی است که در این باب نوشته شده است. «راه آزادی» نظر اجمالی به فلسفه های اجتماعی است تا عصر دیوجانس که راسل با هیجانی نظیر کریستف کلمب آن را کشف کرده است. | 33 | 0 | Loading... |
09 حکمای معاصر اروپا/۴۱۷
خود به تحصیل معاش خویش همت گماشت. هنگامی که دانشگاه کیمبریج او را به علت صلحدوستی از درس معاف کرد، جهان را دانشگاه خود ساخت و مانند سوفسطاییان (به معنی کهن و نجیبانه این کلمه) به سیاحت پرداخت. جهان نیز از او به خوبی استقبال کرد.
دو برتراند راسل هست، یکی پیش از جنگ جهانی و دیگری آنکه از تابوت نخستین سر درآورد و با فلسفه عارفانه اشتراکی از خاکستر ریاضیدان منطقی به وجود آمد. شاید یک میل و کشش عرفانی همیشه در وی وجود داشته است؛ این میل نخست به شکل کوهی عظیم از فورمولهای جبری درآمد و بعد راه خود را در سوسیالیسم پیدا کرد که بیشتر نشان مذهبی داشت تا فلسفی. جالب توجه ترین عنوان از میان عناوین کتب او «عرفان و منطق» است که حمله بیرحمانه ای است به غیر منطقی بودن عرفان و بعد چنان ستایشی از روش علمی است که شخص خیال می کند با عرفان منطق سر و کار دارد. راسل وارث سنت فلسفه تحققی و اثباتی انگلستان است و تصمیم گرفته است که همین طور سفت و سخت بماند، زیرا می داند که نمی تواند. شاید میل به یک اصلاح افراطی موجب شده است که وی در فضایل منطق داد سخن دهد و ریاضیات را همچون خدایی بپرستد. اگر کسی او را در ۱۹۱۴ می دید، یک روح انتزاعی موقت خونسرد با یک فورمول ریاضی دوپا به نظر می آورد: نقل می کنند که هرگز در عمر خود به سینما نرفته بود تا آنکه در آثار برگسون تشبیه عقل انسانی را به سینما مطالعه کرد، پس از آن تصمیم گرفت که به سینما برود فقط به خاطر فلسفه. احساس زنده ای که برگسون از زمان و حرکت دارد و اشیاء را بر اثر نشاط حیاتی زنده و جاندار می داند، اثری در راسل نکرده است؛ برای او خدایی جز ریاضیات وجود ندارد. او معارف یونان و رم قدیم را دوست ندارد و مانند اسپنسر به خشونت تمام معتقد است که در مدارس باید علوم بیشتر تدریس شود. به عقیده او گناه درد و رنج جهان به گردن عرفان و افکار مبهم است و قانون نخستین اخلاق باید درست فکر کردن باشد. «بهتر است دنیا از میان برود تا من یا کس دیگر به دروغ معتقد باشیم... مذهب و آیین فکر حکم می کند که تفاله های جهان در آتشی سوزان بسوزند و از میان بروند.»۳۶
عشقی که به روشنی و صراحت داشت او را ناگزیر به ریاضیات رهنمونی کرد. او صراحت آرام این علم اشرافی را سخت دوست می دارد «اگر درست بنگریم، ریاضیات نه تنها حقیقت را در بر دارد، بلکه بالاترین زیبایی را نیز شامل است. زیبایی آن مانند مجسمه ها سرد و سخت است و با هیچ یک از جنبه های ضعف ما سر و کار ندارد و فریبندگی باشکوه نقاشی و موسیقی را فاقد است و می تواند به کمال محضی که فقط برترین هنر می تواند نمایش دهد، برسد.»۳۷ به عقیده او پیشرفت ریاضیات بهترين مشخصة قرن نوزدهم است «مخصوصاً حل مشکلاتی که سابقاً مسئله لایتناهی ریاضی را احاطه کرده
پ.ن.
۳۶. «عرفان و منطق»، لندن، ١٩١٩، ص ٦٤.
۳۷. همان ص ۹۵. | 30 | 0 | Loading... |
10 .
٤١٦/تاریخ فلسفه(ویل دورانت)
معتقدم که ما هرگز به دقت نخواهیم دانست که چرا یک شیء زیباست.» ولی این حکیم پخته و مجرب درسی می دهد که معمولاً ما معنی آن را دیر متوجه می شویم، «کسی تا به حال نتوانسته است بطور مشخصی راه راست را به ما نشان دهد. ... من خود تابع احساسی که به شیء زیبا دارم هستم. کیست که رهنمای بهتری سراغ داشته باشد؟ ...اگر مرا میان انتخاب حقیقت یا زیبایی مخیر کنند، تردیدی به خود راه نخواهم داد و زیبایی را برخواهم گزید. ...در جهان امری حقیقی تر از زیبایی نیست.»۳۵ بیا تا امیدوار باشیم که هرگز احتیاجی به انتخاب نخواهیم داشت. شاید روزی چنان قوی و روشن دل شویم که در
مبهم ترین حقایق درخشنده ترین زیبایی را دریابیم.
🔹۳. برتراند راسل
🔻 الف. عالم منطق
جوانترین و مردترین فلاسفه معاصر اروپا را آخر از همه ذکر کردیم.
هنگامی که به سال ۱۹۱٤ برتراند راسل در دانشگاه کلمبیا سخن می گفت مانند موضوع مورد بحثش ـ بحث معرفت - لاغر و رنگ پریده و مردنی به نظر می رسید و هر لحظه انتظار مرگش می رفت. جنگ بزرگ جهانی (نخستین) شروع شد و این حکیم رقیق طبع صلحدوست از اینکه می دید متمدن ترین قسمت عالم در چنگال توحش دست و پا می زند، رنج می برد. هنگامی که از مسئله بعيدالمنال «معرفت ما از جهان خارج» بحث می کرد، می شد تصور نمود که او خود بعیدالمنال بودن این مسئله را می داند و می خواهد حتی الامکان درباره مسائلی سخن گوید که از شر و شور این جهان وحشتزا دور باشد. پس از ده سال، با آنکه پنجاه و دو سال داشت، سالم و شادمان و نیرومند به نظر می رسید، علی رغم آنکه در فاصله این ده سال آمال او تقریباً به یأس مبدل شده و دوستانش را از دست داده و تار و پود زندگی مطمئن و اشرافیش از هم گسیخته بود.
او از خانواده راسل، یکی از کهنترین و مشهورترین خانواده های انگلستان و جهان است؛ خانواده ای که در طی چند نسل رجال سیاسی بزرگی به بریتانیا داده است. جد او جان راسل رئيس الوزرای بزرگ حزب آزادیخواه بود و مبارزه دامنه داری به خاطر تجارت و آزادی تعلیمات عمومی و استقلال یهود و آزادی در هر قسمت انجام داده بود. پدر او ویکونت امبئرلی مردی روشنفکر بود و مغز پسر خود را از میراث سنگین الاهیات مغرب زمین پر نکرد. خود او منصب ارل راسل را به ارث می برد ولی از دستگاه موروثی دست کشید و با افتخار
پ.ن.
۳۵. آناتول فرانس، «دربارۀ ادب و زندگی». ترجمه انگلیسی، ج ۲، صص ۱۱۳ و ۱۷۶. | 37 | 1 | Loading... |
11 خانواده #تیبو_128
جلد چهارم
کتاب هفتم/تابستان ۱۹۱۴
از ص۱۷۴۳ تا ص ۱۷۵۳
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib | 56 | 0 | Loading... |
12 #رقص_ایرانی
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib | 83 | 4 | Loading... |
13 اگر همه چیز مطابق خواستههایم بود، حتماً افسردهتر میشدم. امّا حالا میفهمم که چقدر میشود آرزو داشت و با امید رسیدن به آنها، از زندگی لذت برد. برنامهای که همه چیزش مطابق میل آدم باشد، هیچ وقت عملی نمیشود.
✍🏽 #جين_آستين
📕 #غرور_و_تعصب
#سلام ، صبح بخیر و شادی
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib | 78 | 2 | Loading... |
14 #شعر_شب
حرف ها دارم اما... بزنم یا نزنم؟
با توام، با تو! خدا را! بزنم یا نزنم؟
همه ی حرف دلم با تو همین است که « دوست...»
چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟
عهدکردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟
گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟
از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:
دست بر میوه ی حوّا بزنم یا نزنم؟
به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟
دست بر دست همه عمر در این تردیدم:
بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟
#قیصر_امینپور | 78 | 2 | Loading... |
15 📙روابط از دست رفته(فصل ۴)
✍ جوهن هری
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib | 73 | 1 | Loading... |
16 #چرا_ادبیات
نقش ادبیات در تابآوری مقابل حکومتهای مستبد
#آذر_نفیسی
در جایی مثل ایران، ادبیات هم میدان مبارزه است، هم پناهگاه امن برای تابآوردن در برابر استبداد. در جایی که مخالف را مجازات میکنند و آزادی بیان وجود ندارد، صرف خواندن و نوشتن نوعی سرپیچی و عامل بقا است. | 74 | 2 | Loading... |
17 #خیام
فلسفهٔ خیام، قسمت اول
موضع خیام در مورد حیات پس از مرگ | 93 | 6 | Loading... |
18 Media files | 84 | 0 | Loading... |
19 قدرت حکومت باید قدرت مردم باشد نه قانون..
روسو سه نوع حکومت را نام می برد.
1مردم سالاری
2اشراف سالاری
3سلطنت
او اشراف سالاری را بر دوتا دیگر ترجیح میدهد..
(مردم سالاری)
منظور روسو در این مورد این بود که مردم سالاری بی واسطه بود یعنی در آن باید نظامی باشد که هر شهروندی حق داشته باشد در باب هر موضوعی رای بدهد
یعنی دارای یک حق و آزادی مطلق باشد اما روسو به این مسئله زیاد خوش بین نیست زیرا به باور او چنین حکومتی در زمین وجود ندارد و یا اگر هم هست در کشورهای کوچک است..
اشراف سالاری.
روسو سه نوع اشراف سالاری را نام می برد.
اشراف سالاری طبیعی.
انتخابی
موروثی.
روسو اولی را برای ملت های ساده مناسب میداند.
و دومی را بهترین نوع آن
و سومین را بدترین میداند
به اعتقاد روسو در حکومت اشرافی ملتها نباید آنقدر ساده باشند که اجرای قوانین بعد از ابزار اراده عمومی که صورت میگیرد انجام گیرد
سومین نوع حکمت سلطنتی یعنی اینکه حکمران میتواند قدرت حکومت را در دست یک فرد متمرکز سازد که همه مسئولان قدرت خود را از او کسب کنند این نوع حکومت رایج ترین آن است.
به اعتقاد روسو یک جمهوری فقط یک دولت آرمانی میتواند باشد ..
تمام مسائل سازمان یک دولت برای روسو بصورت مسئله یافتن آن نوع حکومتی در می آید که در آن قدرت اجرایی با هر شکلی خواه پادشاهی . یا پارلمانی همان خدمتگذار و مامور اراده جمعی پیکره شهروندان باشد
حاکمیت اراده عام صرفا یک آرمان است بنابراین هیچ اراده عامی نیست که به مفهوم کامل حاکمیت داشته باشد بدین معنی که در هر دولت بالفعل حکمران باید اراده عام را تاآنجا که وجود داشته باشد به دیده گیرد...
به نظر روسو در وضعيت طبيعی که در آن همه چيز مشترک است و انسانها برابرند، هيچکس وظيفه ای نسبت به ديگری ندارد، چرا که تعهدی نسبت به ديگری متقبل نشده است. کافيست آن چيز را که استفاده ای برايش ندارد، به عنوان مالکيت ديگری به رسميت بشناسد. اما در وضعيت اجتماعی که همه ی حقوق توسط قوانين تثبيت شده است، اين طور نيست.
روسو ادعای عمومی بودن موضوع قوانين را اينگونه فهم میکند که قانون فرمانبران را به مثابه يک کل و رفتارهای آنان را انتزاعی در نظر میگيرد و هرگز از فرد انسانی و رفتار فردی حرکت نمیکند. به همين دليل قانون میتواند حقوق اوليهای را مقرر کند، اما آن را به نام شخص معينی مقرر نمیکند. قانون میتواند طبقات گوناگونی از شهروندان ايجاد کند و حتا ويژگی هايی را تعيين نمايد که حق اين يا آن طبقه به حساب میآيند، اما نمیتواند مقرر کند که اين يا آن شخص در طبقه ای پذيرفته شود يا نه.
روسو نتيجه میگيرد که بنابراين لازم نيست بپرسيم که قوانين توسط چه کسی وضع میشود، زيرا آنها از اراده ی عمومی ناشی شده اند. لازم نيست بپرسيم که آيا شهريار مافوق قوانين قرار دارد يا نه، چرا که او عضوی از دولت است. لازم نيست بپرسيم که قانون میتواند ناعادلانه باشد يا نه، چرا که هيچکس نسبت به خود ناعادلانه نيست. اين پرسش نيز بی مورد است که آيا انسان میتواند هم آزاد و هم مطيع قوانين باشد، زيرا قوانين صرفا نمايه ی اراده ی ما هستند. بنابراين آنچه که فردی صرفنظر از جايگاه اجتماعی خود به اراده ی خود مقرر میکند نمیتواند قانون باشد. حتا آنچه که فرمانروا در مورد خاصی مقرر میدارد نيز قانون نيست، زيرا قانون تصميم اراده ی عمومی در مورد موضوعی است.
دمکراسی..
روسو در بحث خود در مورد دمکراسی میگوید برای اینکه دمکراسی وجود داشته باشد شرایط فراهم آوردن آن دشوار و سخت است
به اعتقاد او حکومت هایی که دمکراسی را بر میگزینند همواره در معرض خطر وهجوم جنگ های داخلی قرار میگیرند و اغتشاشات درونی همواره برآن نفوذ خواهد کرد
در این نوع حکومت کسیکه وطن پرستی را برمیگزیند باید دارای نیروی اراده و ثبات قدم باشد
به عقیده او تنها ملل کوچک میتوانند تحت رژیم دمکراسی مستقیم بماند و تحقق اراده عامه در ملل کوچک مهمل تر است
چون اگر کشور وسعت یابد و جمعیت آن زیاد شود بر تعداد منافع مختلف و متضاد افزوده میگردد و دمکراسی مشکل میشود پس برای یک کشور خوب و مطلوب اندازه محدود ک طبیعی و مشخصی است.
#بریده_کتاب
هر گاه ملّتی از روی ناچاری به زور تن داده و از مستبدین اطاعت میکند، بر او ایرادی نیست و اگر همان ملّت موقع را مقتضی دید که از زیر بار تعهدی شانه خالی کند و زنجیر رقیّت و بندگی را پاره نمود، اقدام او بسیار قابل ستایش و تمجید است زیرا همان حقی را که آزادیِ او را گرفته بود (حقِ زور) بهکار برده، دوباره آزادی را به چنگ آورده است. اگر قائل شویم که دیگران حق داشتهاند آزادی او را به زور سلب نمایند، باید اقرار کنیم که او نیز حق دارد به زور آزادی خویش را پس بگیرد.
قرارداد اجتماعی/ژان ژاک روسو
پایان. | 75 | 0 | Loading... |
20 Media files | 71 | 1 | Loading... |
21 Media files | 72 | 1 | Loading... |
22 Media files | 1 | 0 | Loading... |
23 قدرت حکومت باید قدرت مردم باشد نه قانون.. | 16 | 0 | Loading... |
24 او در کتاب قرارداد اجتماعی می گوید انسانها عدالت و آزادی را مدیون قانون می باشند این نهاد سودمند اراده همگانی است که برابری طبیعی میان انسانها را در حقوق ایجاد میکند. | 72 | 0 | Loading... |
25 روسو در فلسفه سیاسی خود تحت تاثیر فلسفه جان لاک بود اما فلسفه سیاسی او سادگی فلسفه ی لاک را نداشت. نظریات روسو گاهی مبهم و حتی متناقض است.
روسومیخواهد نشان می دهد که چگونه آدمیان میتوانند تحت حکومت قانون زندگی کنند و در عین حال آزاد بمانند.
روسو جزو اولین فیلسوف هایی بود که مفهوم جدید قانون را ابداع کرد و جنبه عام قانون را اعلام و تایید کرد و از آن نتیجه گرفته است که قانون از اراده عمومی نشأت می گیرد.
قانون نمی تواند جنبه اختصاصی داشته باشد بلکه موضوع آن همیشه کلی و عامل الشمول است.
او در کتاب قرارداد اجتماعی می گوید انسانها عدالت و آزادی را مدیون قانون می باشند این نهاد سودمند اراده همگانی است که برابری طبیعی میان انسانها را در حقوق ایجاد میکند. | 1 | 0 | Loading... |
26 #معرفی_کتاب
#قرارداد_اجتماعی
#ژان_ژاک_روسو | 66 | 0 | Loading... |
27 #سوال :
نظر شما چیه؟ | 73 | 0 | Loading... |
28 .
بریده کتاب
آنتوان: ما همه اعضای یک ملتیم و از این لحاظ ، عملا باید از آن تبعیت کنیم. میان ما و این ملت - که به ما هویت می بخشد و امکان می دهد که در ایمنی نسبتا کامل بسر ببریم و زندگی های فردیمان را، زندگی انسانهای متمدن را در چهارچوب آن سامان بدهیم - میان ما و این ملت از هزاران سال پیش پیوند قراردادی هست، پیمانی هست: پیمانی که همه ما را متعهد می کند! مسئله انتخاب نیست، مسئله واقعیت است... مادام که انسانها در جامعه زندگی می کنند به اعتقاد من افراد نمی توانند تکالیف خودشان را نسبت به این جامعه که از آنها حمایت می کند و آنها از آن بهره می برند نادیده بگیرند.
استودلر: نه همه!
آنتوان: همه! شاید نه به نسبت متساوی، ولی بی استثنا! تو هم مثل من! کارگر هم مثل کارفرما! فراش هم مثل رئیس! و صرف اینکه ما عضو جامعه به دنیا آمده ایم هر کدام در آن مقامی داریم و هر روز از این مقام بهره می بریم. بهره ای که به ازای آن باید «قرارداد اجتماعی» را رعایت کنیم. و اما یکی از اولین مواد این قرارداد این است که قوانین جامعه را محترم بشماریم و خودمان را با این قوانین وفق بدهیم، حتی اگر تفکرات آزادانه و فردیمان این قوانین همیشه به نظرمان عادلانه نیایند. پشت پا زدن به این تکالیف، یعنی باز کردن شکاف در دیوار محافظ نهادهایی که ملتی مثل ملت فرانسه را به صورت یک دستگاه منظم و متعادل و زنده درمی آورد، یعنی لرزاندن پایه های بنای اجتماعی... و مهمتر از این: یعنی نسنجیده عمل کردن، زیرا این کار بر ضد منافع واقعی افراد است، چون اغتشاشی که از این سرکشی حاصل می شود برای فرد عواقبی دارد بسیار زیانبارتر از اطاعت بی چون و چرا از قوانین، حتی اگر این قوانین معیوب باشند.
مگر ما، در مقام شهروند، همیشه به قوانینی گردن نمی گذاریم که، در مقام فرد، آنها را نادرست می دانیم؟ وانگهی جامعه به ما اختیار داده است که با آن مبارزه کنیم: آزادی اندیشه و آزادی قلم هنوز در فرانسه وجود دارد! و ما برای این مبارزه، حتی سلاحی قانونی در دست داریم: ورقه رای.
استودلر: حالا رسیدیم به لب مطلب! بله، انتخابات عمومی در فرانسه! چه گولزنک قشنگی! از چهل میلیون نفر فرانسوی، کمتر از دوازده میلیون نفر قانونا حق رای دارند. فقط شش میلیون و یک رای، یعنی نصف رای دهندگان، برای تشکیل آنچه وقیحانه اسمش را «اکثریت» گذاشته اند کافی است! بنابراین ما سی و چهار میلیون احمق هستیم که به اراده شش میلیون نفر گردن می گذاریم! و خودت می دانی که این عده چطوری رای می دهند: کورکورانه، زیر فشار یاوه سراییهای کافه نشینها! نه، نه، فرانسوی هیچ نوع قدرت سیاسی واقعی ندارد! آیا امکان این را دارد که در قانون اساسی حکومت دست ببرد؟ آیا هرگز می تواند قوانین تازه ای را که به او تحمیل می کنند نپذیرد یا مورد بحث قرار دهد؟ حتی درباره عهدنامه هایی که به نام او منعقد می کنند تا او را به کشتارگاه بفرستند نظرش را نمی پرسند! این است آنچه در فرانسه اسمش را «حاکمیت ملی» گذاشته اند!
آنتوان: من آن قدر هم که تو تصور می کنی ناتوان نیستم. البته درباره هر یک از مسائل زندگی اجتماعی با شخص من مشورت نمی کنند. ولی اگر جامعه سیاستی اختیار کند که از آن خوشم نیاید، من آزادم که رایم را به کسانی بدهم که در مجلس با این سیاست مبارزه کنند... منتها مادام که رای من نتواند کسانی را که تا این لحظه نماینده اراده اکثریت اند از قدرت برکنار کند و کسان دیگری را به جای آنها بنشاند که سیاست دولت را به میل من تغییر دهند، وظیفه من روشن است. و چون و چراناپذیر! من به حکم «قرارداد اجتماعی» متعهدم. باید سر فرود بیاورم. باید اطاعت کنم.
... اگر امشب دولتی که اکثریت مجلس - حتی بر خلاف رای من - انتخاب کرده است فرمان بسیج را صادر کند، من به حکم اینکه درباره جنگ فلان یا بهمان عقیده را دارم یا جزو اقلیت مخالف هستم به خودم حق نمی دهم که آزادانه «قرارداد» را به هم بزنم و از زیر تکالیفی شانه خالی کنم که برای همه یکسان است، برای همه دقیقا یکسان است!
... آخر باباجان، خیلی آسان است که آدم فقط و فقط تا لحظه شروع جنگ، شهروند باشد!
خانواده تیبو
صص ۱۷۳۰ تا ۱۷۳۴ | 80 | 1 | Loading... |
29 خانواده #تیبو_127
جلد چهارم
کتاب هفتم/تابستان ۱۹۱۴
از ص۱۷۳۰ تا ص ۱۷۴۲
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib | 79 | 0 | Loading... |
30 #رقص_ایرانی همراه با #ترانه ناوک مژگان با صدای شیدا جاهد
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib | 81 | 2 | Loading... |
31 "باهمخواندن" تنها کاری است که بیوقفه و منظم انجام میدهیم. باورم نمیشود. ما بیشتر آثار کلاسیک را باهم خواندهایم. دیگر گذر زمان را حس نمیکنیم. همان مخاطبِ مشتاقِ سالهای گذشتهایم و نمیخواهیم ضرباهنگ لحظات را برهم بزنیم. بیشتر او میخواند و من گوش میکنم | 81 | 2 | Loading... |
32 #نقاشی_موسیقی #ونگوگ
کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib | 89 | 2 | Loading... |
33 #شعر_شب
شعر خوب
آتشین است چون بوسه
بُران ، چون تیغ
غرنده ، چون تندر
جهان را به روشنایی ناکجاآباد میبرد
چشمها را بازتر
گوشها را تیزتر
دل را گشادهتر میکند
نوشداروییست برای
فرومایگی ، یاوهگویی ، بیخردی
گزافهگویی ، خوگرفتگی ، بزدلی ، تنهایی ، یکنواختی
دلواپسی و سرمای زمستان...
#چارلز_دوکال | 90 | 1 | Loading... |
34 Media files | 89 | 1 | Loading... |
35 #معرفی_کتاب
#کی
#دنیل_اچ_پینک
زمان یک سرمایهی مهم است که در صورت بهرهبرداری مفید از آن میتوان به زندگی موفقتر و باکیفیتتری دست یافت. عمر انسان محدود است و دارای یک ظرف محدود زمان است به همین دلیل باید بتواند حداکثر بهرهوری را از آن داشت. مفهوم زمان نقطه به نقطهی دنیا تعریف متفاوتی دارد و ممکن است همین الان که در کشور شما روز است در کشوری دیگر شب باشد. برای شخصی که در روستا زندگی میکند مفهوم زمان بسیار متفاوتتر از فردی است که در شهری مدرن و شلوغ زندگی میکند. اما باید بدانیم همهی افراد باوجود تمام تفاوتها در تلاش هستند تا از زمان بهخوبی استفاده کنند | 92 | 1 | Loading... |
36 #بی_پلاس_37
#کی
#دنیل_پینک
#خلاصه_کتاب :
| کِی : ترفندهای علمی زمانسنجی عالی |
When :
The Scientific Secrets of Perfect Timing
نویسنده: Daniel H. Pink | 78 | 1 | Loading... |
37 بریده کتاب
زمان از هر امکان و مؤلفهی دیگری در زندگی ارزشمندتر است زیرا هیچگاه نمیتوان دوباره آن را به دست آورد. پول، سفر، سلامتی و ... را میتوان دوباره به دست آورد و تجربه کرد ولی هیچگاه نمیتوان از زمان ازدسترفته استفاده کرد. برای استفادهی بهینه و باکیفیت از زمان ابتدا باید از ارزش آن آگاهی پیدا کرد و سپس با یک برنامهریزی درست و صحیح از آن بهرهی کافی برد.
📗 کی
👤 دنیل اچ پینک | 79 | 4 | Loading... |
38 #بریده_کتاب
و رسم اصل گرایی به معنای این نیست که در سال جدید عهد کنیم بیشتر «نه» بگوییم یا ایمیلمان را سروسامان دهیم یا در حوزهی مدیریت زمانبر راهبرد جدیدی مسلط شویم. بلکه بدین معناست که پیوسته درنگ کنیم و بپرسیم: «دارم روی فعالیتهای درستی سرمایهگذاری میکنم یا نه؟» در جهان آنقدر فعالیت و فرصت هست که برایشان وقت و منابع کافی نداریم؛ و بسیاری از این فعالیتها و فرصتها شاید خوب یا حتی بسیار خوب باشند، ولی واقعیت این است که بیشترشان بیاهمیت و تعداد انگشتشماری حیاتیاند.
📗 اصل گرایی
👤 گرگ مک کیون | 3 | 0 | Loading... |
39 اوایل دهه ۵۰ که بنده تصدی ایستگاه راه آهن پل سفید درسوادکوه مازندران بودم ساعت ۱۴/۱۵ هنگام ورودقطارمسافری تهران به گرگان بود درمحوطه ایستگاه چندراًس اسب دیدم ازماًمورین پرس و جو کردم گفتند جناب حبیبالله بدیعی نوازنده ویولون رادیو تلویزیون که اهل روستای ازانده درنزدیکی ایستگاه پل سفید بود ازتهران مهمان دارد و برای بردن مهمانهاست. قطارمسافری که رسید خانم مرضیه، پرویز یاحقی، بیژن ترقی وخود حبیب الله بدیعی پیاده شدند تا به روستا عزیمت کنند. درست یک هفته بعد خانم مرضیه همراه با ارکستر آماده اجرای ترانه جدیدشان بودند که قبل از شروع ترانه خاطره بوجود آمدن آنرا برای شنوندگان وبینندگان تعریف کردند: وقتی درایستگاه پل سفید ازقطار پیاده شدیم مارا سواراسب کردند تا به روستای ازانده برویم. فصل پائیز بود درمسیرمان شنیدن صدای خش خش برگ درختان جنگلی درزیرپای اسبها همه مارا منقلب کرده بود ومن ازاسب پیاده شدم تا با پای برهنه روی برگهای خزان دیده راه بروم که با احساس بیشتر لذت فراوانی ببرم دراین موقع بیژن ترقی شروع به سرودن تصنیف تازه ای کرد وتا ب روستای ازانده رسیدیم پرویز یاحقی آهنگ آن را ساخت و شد این آهنگ... | 135 | 9 | Loading... |
40 🎥 گرمی آغوش تو در زیر باران یادم است
🕊 ویدئویی از معلم مسئولیتپذیر دبستان پسرانه شهید میراب طرقی در حاشیه شهر مشهد را می بینید.
🌱 ابوسعید ابوالخیر حکایتی دارد:
«شیخ را گفتند کی فلان کس بر روی آب میرود، گفت سهلست بزغی و صعوۀ نیز بر روی آب میبرود. گفتند کی فلان کس در هوا میپرد گفت زغنی و مگسی نیز در هوا بپرد. گفتند فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری میبرود، شیخ گفت شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب میشود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست، مرد آن بود کی در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و با خلق ستد وداد کند و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدای غافل نباشد.»
شاید حکایت این معلم است. اصلا حکایت معلمی است شاید؛ آنانکه «در میان خلق بنشینند و برخیزند و بخسبند و با خلق ستد وداد کنند و با خلق درآمیزند و یک لحظه از خدای غافل نباشند» | 104 | 5 | Loading... |
19:17
Video unavailableShow in Telegram
💢حکیم عمر #خیام
▪️نابغه ای که ناشناخته باقی مانده است.
#حکمرانی
#سیاست
جمهوری خطای ترکیب..
یادداشتی از محسن رنانی
وقتی آیتالله خمینی در سال ۱۳۵۷ فرمود «ما، هم دنیا را آباد میکنیم و هم آخرت را ...»،
برای من نوجوان سیزده سالهای که در یک خانواده مذهبی بالیده بودم خیلی خوشایند بود و خود را یکی از خوشبختترین آدمیانی میدیدم که بر حسب تصادف در زمانه و زمینی به دنیا آمده است که به او مزایای زیستی بهشتی در هر دو جهان را خواهد داد..
برای من بیست سال طول کشید تا متوجه شوم این جمله حاصل یک استدلال منطقی همراه با «خطای ترکیب» است و از کسی چون بنیانگذار که فقیهی فیلسوف بود، بعید و عجیب بود که برای برپایی چنان نهضت عظیمی به این دقیقه توجه نداشته باشد.
من امروز تمام بحرانهای موجود کشورمان را حاصل همین «خطای ترکیب» میدانم که از آن زمان تاکنون در تمام ارکان نظام تصمیمگیری جمهوری اسلامی به صورت عمیقی جریان دارد.
نقطه آغازین رسوخ خطای ترکیب در نظام تدبیر پس از انقلاب، همین تصور امکان ترکیب موفق «جمهوری» و «اسلامی» است که در قانون اساسی منعکس شده است.
ممکن است برای من به عنوان یک فرد ممکن باشد که فرزندم را فردی مومن بار بیاورم اما اگر حکومت به عنوان مدیر جامعه بخواهد همه شهروندان را مقید به مناسک خاصی تربیت کند، نتیجه آن بیایمانی و بیقیدی اکثریت جامعه خواهد بود.
برای من به عنوان یک فرد ستوده است که اجازه ندهم فرزندم با یک معتاد ازدواج کند، ولی اگر من قانونگذار باشم و قانونی بنویسم که ازدواج با معتادان را ممنوع کند، تصمیمی غیراخلاقی و غیرعقلانی و خسارتبار برای جامعه گرفتهام.
درباره بسیاری از دستورات فقهی نیز چنین است.
اگر نماز را و روزه را و حجاب را و خیلی دیگر از احکام حوزه فردی را به حوزه عمومی آوردید و الزامآور کردید، اولین خسارت بیننده آن خود نماز و روزه و حجاب خواهد بود.
اینجاست که میگوییم «جمهوری اسلامی» نوعی خطای ترکیب است.
جامعه دینی خودش باید دینی باشد.
یعنی وقتی تک تک مردم یک جامعه از درون دیندار باشند جامعه دینی وجود خواهد داشت.
وقتی شما بخواهید به زور قانون و پلیس، دین را مستقر کنید، اولین آسیب بیننده آن خود دین خواهد بود.
بنابراین ممکن است برای یک فرد شدنی باشد که همزمان دنیا و آخرت خود را آباد کند اما در سطح یک ملت و با فرمان حکومتی، شدنی نیست که همزمان هر دو حوزه دنیا و آخرت با هم آباد شوند، لاجرم یکی یا هر دو آسیب میبینند.
یک خانواده که در محیطی ناامن زندگی می کند، ممکن است بتواند برای امنیت خود تمام دیوارها و پنجره ها را نرده بکشد، دوربین امنیتی بگذارد، قفلها و درها را ایمن کند، شیشه ها را دودی کند، سگ مراقب نگهداری کند و حتی افرادی را برای حفاظت ونگهبانی از خانهشان استخدام کند و همچنان یک خانواده مرفه باقی بماند..
اما اگر یک ملت بخواهد همه امنیت خود را از طریق به کارگیری تعداد زیادی از جوانانش در نیروهای نظامی و ساخت تجهیزات نظامی پیشرفته و اول شدن در قدرت نظامی درمیان همسایگانش تامین کند به ملتی فقیر و ناامن تبدیل می شود.
چون مجبور است در بلندمدت به جای سرمایه گذاری، منابع مالیاش را به سوی امور نظامی ببرد که به تدریج قدرت خلق رفاه را در آن ملت کاهش میدهد.
در دنیای مدرن، پیمانهای نظامی و همکاریهای امنیتی منطقهای برای همین ابداع شده اند که ملت ها مجبور نشوند برای ایجاد امنیت، خودشان را فقیر کنند
وقتی در سالهای پس از انقلاب، روحانیان از حوزه علمیه به سیاست عملیه آمدند، دستگاه فکری حوزوی که مختص عرصه رفتار فردی مومنان بود را به عرصه سیاست که حوزه رفتار هویتهای جمعی است آورند و بنابراین نظام تدبیر را گرفتار خطای ترکیب سیستماتیک کردند.
و مهندسان از این خطای ترکیب روحانیان سوء استفاده کردند.
آنچه امروز در ایران با آن روبهرو هستیم دستاورد مشترک ورود روحانیان و مهندسان به حوزه سیاست است
حاصل مجموعه سیاستهای از نوع «خطای ترکیب» که در این چهار دهه در ایران اجرا شده این است که ایران که جایگاهش در جهان هم از نظر وسعت سرزمینی هم از نظر حجم جمعیت در رتبه هجدهم قرار دارد و قاعدتا باید در سایر حوزهها رتبهاش نزدیک به این موقعیت باشد، اکنون در موقعیت خود قرار ندارد.
یعنی گرچه از نظر قدرت نظامی، خود را به رتبه دهم دنیا رسانده است اما در عوض از نظر قدرت اقتصادی رتبه ۵۱ از نظر رفاه رتبه ۱۰۳ و از نظر تمام دیگر شاخص های توسعه، رتبههایی بین ۶۰ تا ۱۸۴ را در دنیا کسب کرده است.
این دستاورد، نتیجه همان سیاستهای خطای ترکیبی است که در سه دهه پس از جنگ تحمیلی اجرا شد.
نظام حکمرانی ما بیش از آن که «جمهوری» یا «اسلامی» باشد، یک «نظام خطای ترکیب» است.
Photo unavailableShow in Telegram
استبداد و آزادی
همۀ قدرتهای حکومتی، از قانونگذاری، اجرایی و قضایی، به نهاد قانونگذاری بازمیگردد. متمرکز نمودن این قدرتها در یکجا، تعریف دقیق حکومت استبدادی است. بهاجرا درآوردن این قدرتها توسط گروهی از افراد، و نه یک فرد، از استبدادی بودن حکومت نمیکاهد. یکصدوهفتادوسه مستبد قطعاً همانقدر سرکوبگرانه حکومت میکنند که یک نفر. آنان که به این سخن مشکوکند نگاهی به جمهوری ونیز بیندازند. اینکه آنها را خود انتخاب کرده باشیم فایدۀ کمی برایمان در بر دارد. ما برای یک استبداد انتخابی نبود که جنگیدیم. ما برای حکومتی جنگیدیم که نه تنها بر مبنای اصول آزادی بنا شده باشد، بلکه قدرتهای آن چنان میان چندین بخش به نحوی متعادل تقسیم شود که به هیچ یک اجازه ندهد بدون نظارت و مهار دیگران پا را از حیطۀ خود فراتر بگذارد.
﹏﹏✎ #توماس_جفرسون
در «یادداشتهای ایالت ویرجینیا»
#استبداد، #دموکراسی، #آزادی، #سیاست
#حکمرانی
👏 1
حکمای معاصر اروپا/٤١٩
مفردات جهان همه تغییر یابند، نسب و روابط ثابت و پابرجا خواهند ماند. «اگر A و B مساوی باشند و X برابر با A باشد، پس X برابر B است»: A هر چه می خواهد باشد، حقیقت فوق ابدی و لا یتغیر است؛ این حقیقت قیاس قدیمی را که همواره به فانی بودن سقراط مثال می زدند (هر انسانی فانی است، و سقراط انسان است، پس سقراط فانی است) به یک فورمول کلی قبلی تبدیل می کند که اگر سقراط و اساساً انسانی هم وجود نداشته باشد واقعیت خواهد داشت. افلاطون و اسپینوزا راست می گفتند: «عالم کلیات باید مثل جهان هستی شرح داده شوند. جهان هستی در نظر ریاضیدان و منطقی و بانی یک دستگاه فلسفی و تمام کسانی که کمال را از حیات بیشتر دوست دارند، لایتغیر و سخت و خشن و دقیق و لذت بخش است.»۴۱ آنچه این فیثاغورس جدید طالب بود این بود که هر فلسفه ای را به شکل ریاضی درآورند و جزئیات را از آن دور کنند و همۀ آن را در ریاضیات بگنجانند.
مردم کشف کردند که چگونه باید استدلال را به صورت نمونه و مثال درآورند، همچنانکه در جبر و مقابله مرسوم است؛ تا آنکه همۀ استدلالات بر طبق قوانین ریاضی نتیجه دهد. نتیجه ریاضیات محض این است که اگر درباره چیزی قضیه ای درست باشد، قضیه دیگری نیز درباره آن چیز صادق خواهد بود، اما بحث در اینکه آیا حقیقتاً قضیه نخستین درست است یا نه و آیا آن چیز مفروض واقعیت دارد یا نه، مهم و اساسی نیست. ...این ریاضیات موضوعی است که در آن از ماهیت شیئی که درباره آن بحث می کنیم (مثل A) خبر نداریم و نمی دانیم که آنچه می گوییم صحیح است یا نه.۴۲
و شاید (اگر کسی بتواند میان کلام دیگری عقیده ای اظهار کند) شرح فوق درباره فلسفه ریاضی نیز صادق باشد؛ برای دوستداران فلسفه ریاضی بازی عالی است و همچون شطرنج ضامن اتلاف وقت است. این یک نوع بازی یکنفره است که از آلودگی اشیاء دور است. جالب توجه است که پس از آنکه راسل مجلدی چند درباره این گفتار بیهوده عالمانه نوشت، ناگهان به سطح خاک نزول کرد و با هیجان تمام درباره جنگ و حکومت و سوسیالیسم و انقلاب سخن گفت و دیگر مانند آنچه در «اصول ریاضی» کرده است باد نپیمود و کوه به مژگان نسفت و ظاهراً هیچکس دیگر نیز چنین کاری نکرد. استدلال برای آنکه مفید باشد باید درباره اشیاء صورت گیرد و هرگز تماس خود را با امور مادی از دست ندهد. تجریدات و انتزاعیات به علت تلخیص و اختصار مطلب مفید هستند ولی اگر بخواهیم آنها را در استدلال به کار بریم احتیاج به تجربه و آزمایش خواهیم داشت. در اینجا خطر ظهور یک اسکولاستیک نو هست که اسکولاستیک قرون وسطا در برابر آن امری عملی جلوه خواهد کرد.
مقدر چنین بود که برتراند راسل از چنین مبدایی به فلسفه لاادری کشیده شود. آنچه او
پ.ن.
۴۱. «عرفان و منطق»، ص ۳؛ «مسائل فلسفی»، ص ١٥٦.
۴٢. «عرفان و منطق»، صص ۷۶ و ۷۵.
٤۱۸/تاریخ فلسفه
بود، شاید بزرگترین عملی باشد که قرن ما بدان افتخار می کند.»۳۸ در طی یک قرن هندسه قدیم که دو هزار سال حصن ریاضیات را اشغال کرده بود تار و مار شد و کتاب اقلیدس، که کهنترین کتاب درسی جهان بود، جای خود را به کتب دیگر داد. «با اینهمه افتضاح انگیز است که امروزه در انگلستان کتاب اقلیدس را در مدارس به کودکان یاد می دهند.»۳۹
شاید منشأ بیشتر کشفیات ریاضی جدید طرد اصول متعارفه باشد و راسل مجذوب کسانی است که در قضایای «قیاساتها معها» تردید می کنند و حتی برای اصول مسلمه نیز طلب برهان می نمایند. از اینکه می شنید خطوط موازی بالاخره با یکدیگر تلاقی می کنند و كل ممکن است از جزء خود بزرگتر نباشد، خوشحال می شد. دوست دارد که خواننده بی گناه را با معماهایی نظیر معمای ذیل دچار تشویش سازد: اعداد زوج نیم کل اعداد است (نیم دیگر اعداد فرد است)، با اینهمه به شماره هر عدد عددی زوج وجود دارد؛ زیرا اگر هر عددی را دو برابر کنند حاصل زوج خواهد بود. در حقیقت این مسئله مربوط به لایتناهی ریاضی است که تاکنون تعریف نشده است: لایتناهی ریاضی عبارت از کلی است که اجزاء آن به اندازه کل دارای اجزاء .هستند. اگر کنجکاوی خواننده تحریک شده باشد میتواند آن را دنبال و تحقیق کند.۴۰
باز آنچه راسل را به سوی ریاضیات می کشد، عینیت و عدم تعلق آن به شخصیت است؛ فقط در ریاضیات حقیقت ابدی و علم مطلق دیده می شود؛ این قضایای قبلی همان «مُثُل» افلاطون و «نظم جاویدان» اسپینوزا و جوهر جهان است، هدف فلسفه باید آن باشد که به کمال ریاضیات برسد و این هنگامی ممکن است که قضایای آن مثل ریاضیات پیش از هر تجربه ای دقیق و صحیح باشد. این فیلسوف تحققی عجیب می گوید که «قضایای فلسفی باید «قضایای اولیه» باشد.» این قضایا با اشیاء سر و کار ندارد بلکه با نسب و روابط کلی سرگرم است. این قضایا مستقل از وقایع و حوادث خاص جزیی می باشند. اگر جزییات و
پ.ن.
۳۸ همان. ص ۶۴.
۳۹ همان. ص ۹۵.
٤٠. خواننده ای که متخصص نیست نباید به کتب ریاضی راسل رجوع کند؛ کتاب «مقدمۀ فلسفۀ ریاضی» در آغاز قابل فهم است ولی بعداً فهم آن احتیاج به تخصص دارد. حتی کتاب مختصر «مسائل فلسفی» گرچه برای عموم نوشته شده است مشکل است و دارای مسائل غیر ضروری بحث در معرفت است. کتاب مفصل «عرفان و منطق» روشنتر و قابل فهمتر است «فلسفۀ لایب نیتز» آراء متفکر بزرگی را، که متأسفانه در این کتاب ذکری از او نشده است، به نحو عالی عرضه می دارد. دو کتاب «تحلیل ذهن» و «تحلیل ماده» خواننده را با بعضی جنبه های مسائل روانشناسی و فیزیکی آشنا می سازد. کتابهایی که پس از جنگ نوشته است آسان است، گرچه گاهی مبهم است و این از نویسنده ای که آرزوی او رفع اوهام و ابهام است بعید می نماید. «چرا مردم میجنگند» بهترین مقالاتی است که در این باب نوشته شده است. «راه آزادی» نظر اجمالی به فلسفه های اجتماعی است تا عصر دیوجانس که راسل با هیجانی نظیر کریستف کلمب آن را کشف کرده است.
حکمای معاصر اروپا/۴۱۷
خود به تحصیل معاش خویش همت گماشت. هنگامی که دانشگاه کیمبریج او را به علت صلحدوستی از درس معاف کرد، جهان را دانشگاه خود ساخت و مانند سوفسطاییان (به معنی کهن و نجیبانه این کلمه) به سیاحت پرداخت. جهان نیز از او به خوبی استقبال کرد.
دو برتراند راسل هست، یکی پیش از جنگ جهانی و دیگری آنکه از تابوت نخستین سر درآورد و با فلسفه عارفانه اشتراکی از خاکستر ریاضیدان منطقی به وجود آمد. شاید یک میل و کشش عرفانی همیشه در وی وجود داشته است؛ این میل نخست به شکل کوهی عظیم از فورمولهای جبری درآمد و بعد راه خود را در سوسیالیسم پیدا کرد که بیشتر نشان مذهبی داشت تا فلسفی. جالب توجه ترین عنوان از میان عناوین کتب او «عرفان و منطق» است که حمله بیرحمانه ای است به غیر منطقی بودن عرفان و بعد چنان ستایشی از روش علمی است که شخص خیال می کند با عرفان منطق سر و کار دارد. راسل وارث سنت فلسفه تحققی و اثباتی انگلستان است و تصمیم گرفته است که همین طور سفت و سخت بماند، زیرا می داند که نمی تواند. شاید میل به یک اصلاح افراطی موجب شده است که وی در فضایل منطق داد سخن دهد و ریاضیات را همچون خدایی بپرستد. اگر کسی او را در ۱۹۱۴ می دید، یک روح انتزاعی موقت خونسرد با یک فورمول ریاضی دوپا به نظر می آورد: نقل می کنند که هرگز در عمر خود به سینما نرفته بود تا آنکه در آثار برگسون تشبیه عقل انسانی را به سینما مطالعه کرد، پس از آن تصمیم گرفت که به سینما برود فقط به خاطر فلسفه. احساس زنده ای که برگسون از زمان و حرکت دارد و اشیاء را بر اثر نشاط حیاتی زنده و جاندار می داند، اثری در راسل نکرده است؛ برای او خدایی جز ریاضیات وجود ندارد. او معارف یونان و رم قدیم را دوست ندارد و مانند اسپنسر به خشونت تمام معتقد است که در مدارس باید علوم بیشتر تدریس شود. به عقیده او گناه درد و رنج جهان به گردن عرفان و افکار مبهم است و قانون نخستین اخلاق باید درست فکر کردن باشد. «بهتر است دنیا از میان برود تا من یا کس دیگر به دروغ معتقد باشیم... مذهب و آیین فکر حکم می کند که تفاله های جهان در آتشی سوزان بسوزند و از میان بروند.»۳۶
عشقی که به روشنی و صراحت داشت او را ناگزیر به ریاضیات رهنمونی کرد. او صراحت آرام این علم اشرافی را سخت دوست می دارد «اگر درست بنگریم، ریاضیات نه تنها حقیقت را در بر دارد، بلکه بالاترین زیبایی را نیز شامل است. زیبایی آن مانند مجسمه ها سرد و سخت است و با هیچ یک از جنبه های ضعف ما سر و کار ندارد و فریبندگی باشکوه نقاشی و موسیقی را فاقد است و می تواند به کمال محضی که فقط برترین هنر می تواند نمایش دهد، برسد.»۳۷ به عقیده او پیشرفت ریاضیات بهترين مشخصة قرن نوزدهم است «مخصوصاً حل مشکلاتی که سابقاً مسئله لایتناهی ریاضی را احاطه کرده
پ.ن.
۳۶. «عرفان و منطق»، لندن، ١٩١٩، ص ٦٤.
۳۷. همان ص ۹۵.
.
٤١٦/تاریخ فلسفه(ویل دورانت)
معتقدم که ما هرگز به دقت نخواهیم دانست که چرا یک شیء زیباست.» ولی این حکیم پخته و مجرب درسی می دهد که معمولاً ما معنی آن را دیر متوجه می شویم، «کسی تا به حال نتوانسته است بطور مشخصی راه راست را به ما نشان دهد. ... من خود تابع احساسی که به شیء زیبا دارم هستم. کیست که رهنمای بهتری سراغ داشته باشد؟ ...اگر مرا میان انتخاب حقیقت یا زیبایی مخیر کنند، تردیدی به خود راه نخواهم داد و زیبایی را برخواهم گزید. ...در جهان امری حقیقی تر از زیبایی نیست.»۳۵ بیا تا امیدوار باشیم که هرگز احتیاجی به انتخاب نخواهیم داشت. شاید روزی چنان قوی و روشن دل شویم که در
مبهم ترین حقایق درخشنده ترین زیبایی را دریابیم.
🔹۳. برتراند راسل
🔻 الف. عالم منطق
جوانترین و مردترین فلاسفه معاصر اروپا را آخر از همه ذکر کردیم.
هنگامی که به سال ۱۹۱٤ برتراند راسل در دانشگاه کلمبیا سخن می گفت مانند موضوع مورد بحثش ـ بحث معرفت - لاغر و رنگ پریده و مردنی به نظر می رسید و هر لحظه انتظار مرگش می رفت. جنگ بزرگ جهانی (نخستین) شروع شد و این حکیم رقیق طبع صلحدوست از اینکه می دید متمدن ترین قسمت عالم در چنگال توحش دست و پا می زند، رنج می برد. هنگامی که از مسئله بعيدالمنال «معرفت ما از جهان خارج» بحث می کرد، می شد تصور نمود که او خود بعیدالمنال بودن این مسئله را می داند و می خواهد حتی الامکان درباره مسائلی سخن گوید که از شر و شور این جهان وحشتزا دور باشد. پس از ده سال، با آنکه پنجاه و دو سال داشت، سالم و شادمان و نیرومند به نظر می رسید، علی رغم آنکه در فاصله این ده سال آمال او تقریباً به یأس مبدل شده و دوستانش را از دست داده و تار و پود زندگی مطمئن و اشرافیش از هم گسیخته بود.
او از خانواده راسل، یکی از کهنترین و مشهورترین خانواده های انگلستان و جهان است؛ خانواده ای که در طی چند نسل رجال سیاسی بزرگی به بریتانیا داده است. جد او جان راسل رئيس الوزرای بزرگ حزب آزادیخواه بود و مبارزه دامنه داری به خاطر تجارت و آزادی تعلیمات عمومی و استقلال یهود و آزادی در هر قسمت انجام داده بود. پدر او ویکونت امبئرلی مردی روشنفکر بود و مغز پسر خود را از میراث سنگین الاهیات مغرب زمین پر نکرد. خود او منصب ارل راسل را به ارث می برد ولی از دستگاه موروثی دست کشید و با افتخار
پ.ن.
۳۵. آناتول فرانس، «دربارۀ ادب و زندگی». ترجمه انگلیسی، ج ۲، صص ۱۱۳ و ۱۷۶.