cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

عاشقانه‌های بی‌مرز 👈🦋

چه فرق می‌کند که این شعر از کجا آب می‌خورد شعر در #تو پنجره‌ای‌ست که پشت آن دریاست باور کن ... @Arbrzgارتباط با ادمین

Show more
Advertising posts
366
Subscribers
+324 hours
+157 days
+7930 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

#سیاوش قمیشی #سراب🎧 #جدید
Show all...
🕊 1
00:39
Video unavailableShow in Telegram
به تو برمی‌گردم بعد از مرگ در لباسی دیگر در جهانی دیگر دوباره تو را خواهم بوسید ! #پویا_جمشیدی مطمئن باش نمی‌میرم تا دوباره بیایی، برگردی، بعد… من ببوسمت! #سیدعلی_صالحی 🎬The Curious Case of Benjamin Button (2008)
Show all...
❤‍🔥 2
ای روزهای خوب که در راهید ای جاده های گمشده در مِه ای روزهای سختِ ادامه از پشت لحظه ها به در آیید ای روز آفتابی ای مثل چشم های خدا آبی ای روزِ آمدن ای مثل روز ، آمدنت روشن این روزها که می گذرد ، هر روز در انتظار آمدنت هستم اما با من بگو که آیا من نیز در روزگارِ آمدنت هستم؟ #قیصر_امین‌پور 📚 پنجشنبه های کاغذی ‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎
Show all...
🕊 2👍 1
آن روز باد می‌آمد و موهای او را پریشان می‌کرد... آن روز در باغ‌های درگزین راه نمی‌رفتم، پا بر روی ابرها می‌گذاشتم و ابرها مرا با خود می‌بردند و می ‌رقصاندند. دیگر به پروانه‌ها سرگرم نمی‌شدم، هیچ‌ گلی را هم نچیدم، حتی کنار چشمه‌ای که از زیر سنگ‌ها بیرون می‌زد و ماهی‌ها را خنک می‌کرد، ننشستم و به صورتم آب نزدم، گفتم شاید از یادم برود. مدام به خود میگفتم چه شکلی بود؟ مادر گفت: «کی چه شکلی بود؟» چه می‌دانم مردی بود که به خاطر موهایش باد سختی در گرفته بود... مادر گفت: «امروز تو چه‌ت شده؟ خودت می‌فهمی نوشا؟» خندیدم و گفتم: «بله مامان، من امروز حال خوشی دارم.» _ «چی خوشحالت کرده؟» + « باد » 👤عباس معروفی 📚سال بلوا 27 اردیبهشت زادروز نویسنده مشهور زندیاد #عباس_معروفی
Show all...
❤‍🔥 2
Photo unavailableShow in Telegram
ای كاش آنان كه چشم مايل به ديدن آنهاست به پلكها و مردمک چشم نزديكتر بودند... #دیوار_نوشت .
Show all...
3
03:38
Video unavailableShow in Telegram
#اجرای_زنده #سوگند #خونه
Show all...
🕊 1
Photo unavailableShow in Telegram
اما من حرف‌های زیادی را در زمانی کوتاه به تو گفتم.. فقط به تو... اوزدمیر آصف برگردان: حانیه محب‌زادگان
Show all...
❤‍🔥 2
Photo unavailableShow in Telegram
دنبال زخمی تازه می گشت تا دردش را از یاد ببرد... #عباس_معروفی #زادروز
Show all...
🕊 1
‏به سکوت خو می‌گرفت و آن قدر بی حضور شده بود که همه فراموشش کرده بودند‌.انگار به دنیا آمده بود که تنها باشد. #سمفونی_مردگان #عباس_معروفی
Show all...
🕊 1
00:14
Video unavailableShow in Telegram
آدم‌ها گاهی گریه می‌کنند نه به خاطر اینکه ضعیف هستند بلکه به خاطر اینکه مدتی قوی بوده‌اند...
Show all...
❤‍🔥 2👍 2