🔲بحران استیصالسازی در ایران
🔹عباس آخوندی، 24اردیبهشت 1403
🔻چندی پیش در یک گروه تلگرامی از من خواستند که در باره اینکه آیا بحرانی در پیش است، صحبت کنم. من در آنجا از قدرت گرفتن جریانی که راهبرد و برنامهی عملش به استیصال کشیدن مردم و خلق بحران است سخن گفتم. دوست بسیار ارجمندم جناب اقای جواد روح، بر آن اساس یادداشتی انتقادی بر گفتهی من نوشتهاند که در اینجا با شما به اشتراک میگذارم. البته در موقع مناسب، نظریه خودم را در باره جریان استیصالساز انتشار خواهم داد.
🖋 یادداشت راهبرد:
دوگانه استیصالسازی
▪️
چگونه کاهش مشارکت سیاسی - اجتماعی اکثریت به برکشیده شدن رادیکال ترین طیف اقلیت انجامید؟
👈 محمدجواد روح
▪️روزنامه هممیهن یکشنبه۲۴اردیبهشت۰۳
▪️
"در علم سیاست در نهایت ما نیازمند یک چارچوب یا راهحل برای تغییر هستیم. وقتی ما علوم سیاسی میخوانیم، در نهایت باید به سیاستگذاری برسیم... همانطور که افلاطون، ارسطو، مارکس و برخی از متاخرین میگویند هدف علم سیاست توضیح امور نیست (مثل بیولوژی و زمینشناسی). هدف علم سیاست، تغییر امور است... اگر در سیاست هدف نداشته باشیم و یا برای رسیدن به اهداف وسیله نداشته باشیم، علم سیاستی نداریم. علم سیاست نباید علم توضیح امور سیاسی باشد... به گمان من، کلاً علم سیاست برخلاف سرشت و اهداف خود از سیاست جدا شده است".
✍ این گفتار دکتر حسین بشیریه در گفتوگویش با علی میرسپاسی، لبلباب نقدی است که امروز نهفقط به دانشمندان و استادان علوم سیاسی در ایران میتوان وارد کرد، بلکه باید گامی فراتر گذاشت و مدعی شد که بخش بزرگی از نیروها و نخبگان سیاسی ایران امروز نیز، از درک مسئله و ارائه راهحل بازماندهاند.
✍ حتی استراتژیستها و نظریهپردازان سیاسی نیز، امروز تا حد زیادی از راهبردهای پیشین خود دست کشیدهاند و از وادی عمل به حاشیه نظر بازگشتهاند.
✍ یادداشت اخیر سعید حجاریان و یا فایل صوتی منتشرشده از سیدمحمد خاتمی را میتوان مصادیقی از این تغییر رویکرد در میان سیاستمداران ایرانی تلقی کرد. این تغییر رویکرد را ناچار باید به نقد نشست؛ چراکه این چهرههای مؤثر اصلاحطلب، عملاً راهی را که از پسِ تجربههای اندوخته تاریخی و دانش انباشته نظری گشوده بودند و در سایه آن به جوانان پس از دومخرداد درسها آموختند، کنار گذاشتهاند و بهجای کنشگری، در مقام توصیف وضع موجود و نقد و هشدار درباره آن نشستهاند.
✍ حال آنکه به گفته بشیریه، سیاست علم توضیح امر موجود نیست؛ چه رسد که سیاستورزی به این سطح فروکاهد. این گفتار بشیریه را بهعنوان یکی از مؤثرترین استادان علم سیاست در ایران باید شنید و در پرتو آن، نقدها را به جان خرید.
✍ یکی از این گرایشهای توصیفی، مباحثی است که اخیراً در محافل سیاسی مطرح شده و از جمله عباس آخوندی به آن پرداخته و تئوریزه کرده است. در این مباحث، از طیف نوپدید و رادیکال جریان حاکم تحتعنوان «جریان استیصالسازی» یاد میشود؛ جریانی که در این روایت، در جهت مستأصل کردن مردم در زندگی روزمره خویش برآمدهاند و نهفقط عرصه سیاست را به گروگان خویش گرفتهاند که به تحمیل ارزشها و سبک زندگی مطلوب خود میپردازند و حتی، کسبوکارهای بخش خصوصی تا خردترین مراتب را تهدید میکنند (همان مواجههای که حسن روحانی نیز اخیراً از آن با عبارت «برخورد خصومتی با اقتصاد» یاد کرد).
✍ از منظر جامعهشناسی سیاسی، جریان «استیصالساز» را میتوان نیرویی اقلیت در ایران امروز دانست که هویت، اعتبار و موقعیت خود را در شرایط ریزش مشارکت اکثریت و بهویژه بحران و بیثباتی سیاسی-اجتماعی میبیند و مییابد. این جریان عموماً در قالب جبهه پایداری صورتبندی میشود؛ اما فراتر از آن است و در حوزههای پیداوپنهان قدرت سیاسی-اقتصادی حضور دارد و صاحب نفوذ است.
✍ این جریان در فضای دوقطبی رادیکال و تاریخی میان محمود احمدینژاد و اکبر هاشمیرفسنجانی در سال ۱۳۸۴ تاحدی بروز یافت و در فضای دوقطبی و بیثباتی سیاسی-اجتماعی پس از انتخابات ۱۳۸۸، خود را بهعنوان نیروی وفادار، پایکار و پایدار حامی سیستم که در اوج بحران، تمامقد وارد میدان میشود؛ معرفی کرد.
🔅 ادامه و متن کامل یادداشت را در لینک زیر بخوانید:
https://hammihanonline.ir/fa/tiny/news-16036
@javadrooh