cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

پرسه تا حوالي زندگي

@svdaaB

Show more
Iran390 674The language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
120
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

از اون خانواده هاش هستيم كه هفت صبح خوابيديم، نه صبح با لباساي اتو كشيده ميريم سر كار و عصرش با يه تلفن ميزنيم تو دل شرجي آمل. فقط چرا سرده پ؟🥴
Show all...
از صبح آبي گلبهيِ خنكِ كلاس دارِ آخر هفته اي✌️
Show all...
همه وجودم داد میزنه برم ارومیه ... انقدر زیاد دلم تنگه که میتونم نان استاپ این همه ساعت، بدون وایسادن، بشینم پشت فرمون تا برسم شهری که تلخ ترین خاطراتمو ازش دارم ولی همه دلم اونجاس این روزا ... با خودم بود همین الان ساک میبستم، یه فلاسک چایی ور میداشتم، با موزیک های ترکی عشششق میکردم و وسطای راه زنگ میزدم میگفتم من تو راهم ...
Show all...
Photo unavailable
در نشانه اعتراض به بستني اي كه نخريد و گفت ضرر داره برات😑
Show all...
میدونی ته همه اینا به کجا میرسم؟ همونجایی که تن و روحم زخمی و خونی وقتی آروم نشستم یه گوشه یادم می افته اگر پدر مادرم زرنگ بودن، اگه انقدر تو نقش احترام اضافه نبودن، اگه دریده و بجنگ بودن، نیازی نبود بپرم وسط از حق و حقوق دفاع کنم و الان انقدر آدم بده نمیشدم ... آدم بده شدن اصلا برام مهم نیست آ، فقط روحم خیلی خیلی خیلی زخمیه ...
Show all...
آیا ذهنم مشوشه؟ آیا ضربان قلبم دوباره نامرتبه؟ آیا تنم یه جوری خسته اس که انگاری کوه کندم؟ همش بله. به این حال ها اینم اضافه کنم که تو ذهنم یه صدایی میگه پرسه؟ تند نمیری؟ زشت نباشه؟ بد نشه؟ بعد یکی دیگه با صدای بلندتر و با تحکم میگه دوباره واست لیست کنم همه اداهاشونو؟ برات لیست کنم همه تنها موندن ها رو؟ همه کوتاه اومدن ها رو؟؟
Show all...
میگه مگه خاله بیمارستان نیومد؟ مگه شوهر خاله و پسرش زنگ نزدن؟ واسش نوشتم دستشون درد نکنه ولی چیزی از آبروی رفته من جلوی مهندس کم نمیکنه. میگه ما خانواده ایم نوشتم اگه واقعا خانواده بودیم اون موضوع مسخره رو به خودم میگفتن نه اینکه واسه مهندس انشای توهین آمیز بنویسن. بهش گفته بودم حاشیه های این سال های آخر انقدر زیاد بوده و انقدر ترکش هاش به من خورده، با تمام اینکه به خدا، به جون مامانم به من هیچ ربطی نداشته، فقط چون خصومت با منه، انگشت سمت من میشه همیشه. منم دیگه تو سی سالگی ترجیح میدم خیلی دور وایسم. گفته بود من میخواستم کدورت ها تموم شه وگرنه بازم خدای نکرده، گرفتاری ای باشه ما دور هم جمع میشیم. دیگه نگفته بودم کدوم جمع شدن دقیقا؟ کدوم پشت هم بودن؟ من همیشه همیشه همیشه تو این سال ها فقط و فقط آدم با معرفت های خودمو داشتم نه خانواده. همه چی ظاهریه.
Show all...
طبق نوشته هاي نت واسه نگه داري آجيل ها، ريختمشون تو يه ظرف شيشه اي بزرگ و گذاشتم تو فريزر و اميدوارم مزه اش خوب بمونه. البته نوشته بود وقتي از فريزر در آورديد بعد از پنج ده دقيقه بذاريد تو فر و بعد استفاده كنيد.
Show all...
داغدان باغدان دانيشماخ در موقعيت هاي حساس از ويژگي هاي بارز آنان بود.
Show all...
بعد از ده يازده سال كار كردن، امسال اولين بعد از عيدي هستش كه نميرم آموزشگاه و درگير برنامه ريزي و اموزش پرورش و بخشنامه و رقيب هاي كاري و معلم و منشي و فلان نيستم و بله، بسيار بسيار راضيم. تازه اون مانتو فرم هاي مشكي و مقعنه هم ندارم، به جاش يه جين كوتاه و يه كت كوتاه تر و شال بهاري قشنگ دارم و حالم خوبه كه تو اون چهارچوب فرسوده كننده نيستم.
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.