cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

مقدمه‌

یادداشت‌های رسانه‌ای امیر هاشمی مقدم در زمینه ایران‌شناسی، انسان‌شناسی و گردشگری ارتباط با نویسنده: [email protected] وبلاگ نویسنده: moghaddames.blogfa.com

Show more
Advertising posts
3 131
Subscribers
-224 hours
-107 days
-5430 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

رای بدهیم یا نه؟ امیر هاشمی مقدم همین ابتدا تکلیفم را با خوانندگان روشن کنم: اینها را نمی‌نویسم که به شما پیشنهاد بدهم رای بدهید یا ندهید. یا اینکه به کدام کاندیدا رای بدهید. راستش صادقانه اگر اعتراف کنم، خودم هم هنوز نمی‌دانم فردا چکار خواهم کرد. همچنان برخی ابهامات برایم باقی مانده که دغدغه‌های جدی‌ای هستند. هنوز دارم با افرادی که در این زمینه صاحب‌نظر هستند و قبول‌شان دارم مشورت می‌کنم. اما می‌خواهم اینجا بنویسم که فردا اگر رای دادم یا رای ندادم، کسی اجازه مواخذه مرا ندارد. بله، طبیعتا باید با سنجش جوانب گوناگون اوضاع و شرایط کشور، تصمیم بگیرم که رای بدهم یا نه و اگر خواستم رای بدهم، رایم به نفع چه کسی به صندوق سرازیر شود. اما همه این‌ها حقوق من هستند. «انتخابات» به نظرم با «انتخاب» حق رای آغاز می‌شود. یعنی شما این حق را دارید که رای بدهید یا ندهید. کسی به‌واسطه رای ندادن، نمی‌تواند شما را خائن به وطن و غیرمسئول بخواند؛ همچنان‌که اگر بخواهید رای بدهید هم کسی اجازه ندارد شما را پایمال‌کننده خون کشته‌شدگان اعتراضات بنامد. شوربختانه در روزهای اخیر یک عده در شبکه‌های مجازی و برخی رسانه‌های آن‌ور آبی توپخانه‌شان را روشن کرده‌اند و دارند با توهین به کسانی که تصمیم گرفته‌اند رای بدهند، انها را مزدور حکومت، نان به نرخ روز خور و... می‌خوانند. شوربختانه بخش زیادی از این فضا به دلیل فعالیت رسانه‌هایی همچون اینترنشنال شکل گرفته است. به گونه‌ای که به قول یکی از دوستان، رای دادن برای برخی افراد، با نوعی شرم‌ساری همراه شده. اینکه چرا فضای رسانه‌ای ما افتاده دست امثال اینترنشنال، به غیرمتخصص بودن مسئولین رسانه‌های ملی (همچون صدا و سیما) و نا آگاه بودن تصمیم‌گیرندگان درباره رسانه‌های غیردولتی (به‌ویژه کسانی که فیلترینگ و سانسور نخستین ابزارشان در برخورد با رسانه‌هاست) باز می‌گردد. اما اگر داخل کشور با چنین وضعیتی روبرو هستیم، دلیلی نمی‌شود چشم و گوش بسته هرچه رسانه‌های آن‌ور آبی (که عموما واقعا معاند هستند) می‌گویند را بپذیریم. رسانه‌ای همچون اینترنشنال که توسط عربستان راه‌اندازی شده، معلوم است که صلاح ایران (و نه لزوما جمهوری اسلامی) را نمی‌خواهد. اگر شما خودتان دو دو تا چهار تا کرده و به این نتیجه رسیده‌اید که رای ندهید، خب دیدگاه‌تان ارزشمند است و باید به آن احترام گذاشت. حتی اگر با اطرافیان‌تان صحبت می‌کنید و می‌خواهید متقاعدشان کنید آنها هم رای ندهند، باز هم مشکلی نیست. اما هیچ‌کسی اجازه ندارد دیگران را با برچسب‌زنی از رای دادن منصرف یا خجالت‌زده کند. این همه اصحاب علوم انسانی و اجتماعی و سیاسی که می‌خواهند رای بدهند و دیگران را نیز ترغیب می‌کنند به رای دادن، نادان هستند و مزدور؟ استادانی که بعضا سابقه اخراج از دانشگاه، بازجویی‌های مکرر، زندانی شدن و... دارند را با چه توجیهی «مزدور حکومت» یا در بهترین حالت دچار «سندرم استکهلم» می‌نامید؟ جالب آنکه در روزهای اخیر، برخی از همین استادان اخراجی و زندان‌رفته و... را دارند نیروهای اطلاعاتی و... می‌نامند تا فعالیت‌های انتخاباتی‌شان توجیه شوند. یک عده دیگر هم یاد گرفته‌اند تا کسی سخنی خلاف میل‌شان می‌زنند، در دیدگاه (کامنت‌)ها سریعا می‌نویسند«آنفالو». یعنی همین‌قدر تحمل شنیدن دیدگاه‌های متفاوت را دارند. البته یک عده معدود هم که سابقه زندان و بازجویی و... دارند، در سوی دیگر ماجرا دارند مدام زندان رفتن‌شان را به رخ ما می‌کشند و می‌گویند اگر کسی رای بدهد یعنی هم‌دست زندان‌بان و... بوده است. جالب آنکه در پاسخ به این افراد، شمار بسیاری از زندانیان سیاسی گفته‌اند که اتفاقا خودشان رای خواهند داد و دیگران را هم ترغیب می‌کنند به رای دادن (دست‌کم در توئیتر من موارد زیادی از این دست دیدم). کسانی که هنوز برای ابتدایی‌ترین حقوق انسان‌ها (از جمله تصمیم‌گیری درباره رای دادن یا ندادن) قائل به آزادی نیستند و می‌گویند هر کسی مانند من فکر نکند و تصمیم نگیرد مستحق توهین و تحقیر است، بی‌گمان نمی‌توانند مدعی دموکراسی‌خواهی باشند. @moghaddames
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
بیش از بیست سال است محمد فاضلی را از نزدیک می‌شناسم. ابتدا دانشجویش بودم و بعدها افتخار همکاری با او را پیدا کردم. با یکدیگر برای طرح‌های پژوهشی مختلف، به نقاط گوناگون ایران سفر کرده‌ایم. بارها مهمان خانه‌های یکدیگر شدیم. در همه عمرم انسانی شریف‌تر و با سوادتر از محمد فاضلی ندیده‌ام. بدون اغراق! اگر کوچک‌ترین نقطه سیاه اخلاقی، مالی، علمی و... در کارنامه و زندگی او یافتید، من گردن می‌گیرم. @moghaddames
Show all...
تاریخ نامه‌نگاری‌های عاشقانه امیر هاشمی مقدم (روزنامه بشارت نو) روزگاری این افتخار و فرصت را داشتم که هر پنجشنبه با هوشنگ مرادی کرمانی برویم کوه. در راه از تجربیات نویسندگی‌اش برایم زیاد سخن می‌گفت. آن موقع (حدود بیست سال پیش) هنوز تلفن همراه نداشت. می‌گفت از وقتی این گوشی‌ها آمده، جوانان دیگر برای یکدیگر نامه عاشقانه نمی‌نویسند. به جایش با یک پیامک «کوشی عشقم؟» سر و ته داستان را هم می‌آورند. در حالی‌که در گذشته عشاق موقع نامه‌نگاری، لابلای دیوان‌های شعر به دنبال بیت یا مصرع مناسبی می‌گشتند و جملات‌شان را پر از تشبیه و استعاره می‌کردند. با این کار، زبان و ادبیات‌شان هم قرص و محکم می‌شد. اما الان بسیاری از جوانان ما از نوشتن یک جمله ساده هم ناتوانند. اما از چه زمانی نگارش نامه‌های عاشقانه میان زنان و مردان ایرانی رواج پیدا کرد؟ افسانه نجم‌آبادی در تازه‌ترین کتابش «جریان‌های پنهان خانوادگی: ناگفته‌هایی از عشق و ازدواج در ایران مدرن» بخشی مفصل را به همین نامه‌های عاشقانه اختصاص داده است. او در این کتاب نشان می‌دهد با رواج مدارس دخترانه در اواخر دوره قاجار و یادگیری خواندن و نوشتن توسط زنان، انتشار روزنامه که نثرش به زبان مردم عادی نزدیک‌تر بود، آشنایی با سبک زندگی اروپایی توسط کسانی که برای تحصیل و... به آنجا سفر می‌کردند، آغاز نگارش رمان‌های فارسی و مهم‌تر از همه، پررنگ شدن خواست دختر و پسر در ازدواج (به جای الگوی قدیمی انتخاب همسر توسط خانواده)، نامه‌نگاری میان عشاق هم رواج می‌یابد. ضمن اینکه «احتمالا این نوع ارتباط، مشوقی برای یادگیری خواندن و نوشتن بوده است» (ص: ۷۹). نجم‌آبادی با دسترسی‌ای که در آرشیو «زندگی زنان در عصر قاجار» به بسیاری از این نامه‌های قدیمی دارد، به‌ویژه با دسترسی‌اش به نامه‌های عاشقانه پدر و مادرش در اوایل دهه ۱۳۲۰، اطلاعات خوبی درباره فضای کلی این نامه‌ها و نامه‌نگاری‌های عاشقانه به دست می‌دهد. البته بیشتر نامه‌های باقی‌مانده، نامه‌هایی است که مردان به زنان نوشته‌اند و زنان در نگهداری آنها کوشا بوده‌اند. نامه‌هایی که زنان برای مردان می‌نوشتند عموما در دسترس نیست (ص: ۷۸)، شاید به این دلیل که مردان آنها را پس از مدتی دور می‌ریختند یا نابود می‌کردند. بیشتر این نامه‌ها مربوط به دوران بین عقد و عروسی است؛ چرا که گاهی به دلایلی میان این دو مراسم چند ماه یا چند سال طول می‌کشید. مردان در این زمینه بیشتر فعال بودند و نامه می‌نوشتند. برای نمونه تیمورتاش (که بعدها از درباریان مهم رضاشاه می‌شود) آنقدر برای نامزدش سرورالسلطنه نامه‌های عاشقانه می‌نویسند که نامزدش به او کنایه می‌زند و او را تلویحا متهم می‌کند لابد معشوقه‌ای در فرنگ دارد که این همه با سرورالسلطنه مکاتبه می‌کند! (ص: ۶۳). این کنایه آدم را یاد گیر دادن‌های بدون بهانه زنان به مردان می‌اندازد. اما اگر چند سال دیگر صبر می‌کنیم می‌بینیم گیر دادن‌ها چندان هم بی‌ربط نبود و تیمورتاش که این همه نامه عاشقانه می‌نوشت، بعدها دو زن دیگر هم می‌گیرد (ص: ۶۶). شیخ‌الاسلام قزوین نیز هم‌زمان به سه زنش، سکینه خانم، رخساره خانم و فرح‌السلطنه نامه‌های محبت‌آمیز می‌نویسد (۸۰). به‌طور کلی اگر زنان و مردانی که برای یکدیگر نامه می‌نوشتند، نسبتی با هم نداشتند (مثلا نامزد هم نبودند)، نثر نامه‌ها عاشقانه‌تر بود (ص: ۷۷). اما اگر به عقد هم در می‌آمدند، مهر و محبت جای عشق را می‌گیرد (ص: ۸۰). پس از ازدواج نثر نامه‌ها (اگر تداوم می‌یافت) ممکن بود متفاوت شود. مثلا نثر نامه‌های پس از ازدواج پدر و مادر خود نویسنده کتاب (عباس و فری) «گاهی به نوشتاری اروتیک میل می‌کند [...] در نامه‌های متعاقب، تعریف و تمجیدهای جنسی شکل صریح‌تری پیدا می‌کند» (۲-۹۱). این نامه‌نگاری‌ها معمولا پس از ازدواج کم‌رنگ یا قطع می‌شد؛ اما نمونه‌های استثنایی هم داشتیم. نصرت‌الدوله و همسرش اعظم‌السلطنه که هر دو از شاهزادگان قاجار بودند، تا پایان عمر به یکدیگر نامه‌های عاشقانه می‌نوشتند که در میان اشراف‌زادگان آن زمان معمول نبود. در برخی نامه‌ها لحن محاوره‌ای است و تکیه کلام‌های مرسوم درباره عشق و تحسین استفاده می‌شود (۸۱-۸۰). در کل نامه‌نگاری مربوط به زمان‌هایی بود که عاشق و معشوق از یکدیگر دور بودند. زنی در این باره نوشته: «نیاز به نامه نوشتن تقریبا وقتی سراغ‌مان آمد که پی بردیم نمی‌توانیم به آسانی بر فاصله‌ای که بین‌مان بود فائق بیاییم؛ در آن لحظه‌ای که حس کردیم برای هم مهمیم» (۸۵). گاهی هم زن اول در رساندن نامه شوهرش به زنی دیگر، پیشگام می‌شد (ص: ۷۸) که با عقل امروز ناسازگار است. معرفی خود کتاب در مطلبی جداگانه به زودی منتشر خواهد شد. @moghaddames
Show all...
تاریخ نامه‌نگاری‌های عاشقانه امیر هاشمی مقدم )روزنامه بشارت نو( روزگاری این افتخار و فرصت را داشتم که هر پنجشنبه با هوشنگ مرادی کرمانی برویم کوه. در راه از تجربیات نویسندگی‌اش برایم زیاد سخن می‌گفت. آن موقع (حدود بیست سال پیش) هنوز تلفن همراه نداشت. می‌گفت از وقتی این گوشی‌ها آمده، جوانان دیگر برای یکدیگر نامه عاشقانه نمی‌نویسند. به جایش با یک پیامک «کوشی عشقم؟» سر و ته داستان را هم می‌آورند. در حالی‌که در گذشته عشاق موقع نامه‌نگاری، لابلای دیوان‌های شعر به دنبال بیت یا مصرع مناسبی می‌گشتند و جملات‌شان را پر از تشبیه و استعاره می‌کردند. با این کار، زبان و ادبیات‌شان هم قرص و محکم می‌شد. اما الان بسیاری از جوانان ما از نوشتن یک جمله ساده هم ناتوانند. اما از چه زمانی نگارش نامه‌های عاشقانه میان زنان و مردان ایرانی رواج پیدا کرد؟ افسانه نجم‌آبادی در تازه‌ترین کتابش «جریان‌های پنهان خانوادگی: ناگفته‌هایی از عشق و ازدواج در ایران مدرن» بخشی مفصل را به همین نامه‌های عاشقانه اختصاص داده است. او در این کتاب نشان می‌دهد با رواج مدارس دخترانه در اواخر دوره قاجار و یادگیری خواندن و نوشتن توسط زنان، انتشار روزنامه که نثرش به زبان مردم عادی نزدیک‌تر بود، آشنایی با سبک زندگی اروپایی توسط کسانی که برای تحصیل و... به آنجا سفر می‌کردند، آغاز نگارش رمان‌های فارسی و مهم‌تر از همه، پررنگ شدن خواست دختر و پسر در ازدواج (به جای الگوی قدیمی انتخاب همسر توسط خانواده)، نامه‌نگاری میان عشاق هم رواج می‌یابد. ضمن اینکه «احتمالا این نوع ارتباط، مشوقی برای یادگیری خواندن و نوشتن بوده است» (ص: ۷۹). نجم‌آبادی با دسترسی‌ای که در آرشیو «زندگی زنان در عصر قاجار» به بسیاری از این نامه‌های قدیمی دارد، به‌ویژه با دسترسی‌اش به نامه‌های عاشقانه پدر و مادرش در اوایل دهه ۱۳۲۰، اطلاعات خوبی درباره فضای کلی این نامه‌ها و نامه‌نگاری‌های عاشقانه به دست می‌دهد. البته بیشتر نامه‌های باقی‌مانده، نامه‌هایی است که مردان به زنان نوشته‌اند و زنان در نگهداری آنها کوشا بوده‌اند. نامه‌هایی که زنان برای مردان می‌نوشتند عموما در دسترس نیست (ص: ۷۸)، شاید به این دلیل که مردان آنها را پس از مدتی دور می‌ریختند یا نابود می‌کردند. بیشتر این نامه‌ها مربوط به دوران بین عقد و عروسی است؛ چرا که گاهی به دلایلی میان این دو مراسم چند ماه یا چند سال طول می‌کشید. مردان در این زمینه بیشتر فعال بودند و نامه می‌نوشتند. برای نمونه تیمورتاش (که بعدها از درباریان مهم رضاشاه می‌شود) آنقدر برای نامزدش سرورالسلطنه نامه‌های عاشقانه می‌نویسند که نامزدش به او کنایه می‌زند و او را تلویحا متهم می‌کند لابد معشوقه‌ای در فرنگ دارد که این همه با سرورالسلطنه مکاتبه می‌کند! (ص: ۶۳). این کنایه آدم را یاد گیر دادن‌های بدون بهانه زنان به مردان می‌اندازد. اما اگر چند سال دیگر صبر می‌کنیم می‌بینیم گیر دادن‌ها چندان هم بی‌ربط نبود و تیمورتاش که این همه نامه عاشقانه می‌نوشت، بعدها دو زن دیگر هم می‌گیرد (ص: ۶۶). شیخ‌الاسلام قزوین نیز هم‌زمان به سه زنش، سکینه خانم، رخساره خانم و فرح‌السلطنه نامه‌های محبت‌آمیز می‌نویسد (۸۰). به‌طور کلی اگر زنان و مردانی که برای یکدیگر نامه می‌نوشتند، نسبتی با هم نداشتند (مثلا نامزد هم نبودند)، نثر نامه‌ها عاشقانه‌تر بود (ص: ۷۷). اما اگر به عقد هم در می‌آمدند، مهر و محبت جای عشق را می‌گیرد (ص: ۸۰). پس از ازدواج نثر نامه‌ها (اگر تداوم می‌یافت) ممکن بود متفاوت شود. مثلا نثر نامه‌های پس از ازدواج پدر و مادر خود نویسنده کتاب (عباس و فری) «گاهی به نوشتاری اروتیک میل می‌کند [...] در نامه‌های متعاقب، تعریف و تمجیدهای جنسی شکل صریح‌تری پیدا می‌کند» (۲-۹۱). این نامه‌نگاری‌ها معمولا پس از ازدواج کم‌رنگ یا قطع می‌شد؛ اما نمونه‌های استثنایی هم داشتیم. نصرت‌الدوله و همسرش اعظم‌السلطنه که هر دو از شاهزادگان قاجار بودند، تا پایان عمر به یکدیگر نامه‌های عاشقانه می‌نوشتند که در میان اشراف‌زادگان آن زمان معمول نبود. در برخی نامه‌ها لحن محاوره‌ای است و تکیه کلام‌های مرسوم درباره عشق و تحسین استفاده می‌شود (۸۱-۸۰). در کل نامه‌نگاری مربوط به زمان‌هایی بود که عاشق و معشوق از یکدیگر دور بودند. زنی در این باره نوشته: «نیاز به نامه نوشتن تقریبا وقتی سراغ‌مان آمد که پی بردیم نمی‌توانیم به آسانی بر فاصله‌ای که بین‌مان بود فائق بیاییم؛ در آن لحظه‌ای که حس کردیم برای هم مهمیم» (۸۵). گاهی هم زن اول در رساندن نامه شوهرش به زنی دیگر، پیشگام می‌شد (ص: ۷۸) که با عقل امروز ناسازگار است. معرفی خود کتاب در مطلبی جداگانه به زودی منتشر خواهد شد. @moghaddames
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
انجمن انسان‌شناسی ایران با همکاری نشر فرهامه برگزار می‌کند: 🔸کتابنامک( ۲۴)؛ بوم‌گردی: انسان‌شناسی سفر و گردشگری با حضور: انیس صائب (مترجم کتاب) امیر هاشمی مقدم (ناقد) جبار رحمانی (دبیر نشست) ⏰زمان: چهارشنبه ۲۶ اردیبهشت ساعت ۱۹ الی ۲۰ 📍لینک نشست (اینجا را لمس کنید). شرکت در جلسه برای عموم آزاد است. انجمن انسان‌شناسی ایران @asiorg
Show all...
نجات آقا محمد تابستان ۹۸ بود که خبر رسید پسرعموی ۴۵ ساله‌ام توی رستورانِ خودش افتاد زمین و از دنیا رفت. بعدا مشخص شد که سکته مغزی کرده بود. برای همین چشم و قلب و کلیه‌ها و کبدش را مجموعا به هفت نیازمند عضو اهدا کردند. اما لحظه‌ای که من خبر درگذشتش را شنیدم، در کنار شوکه شدن از مرگ پسرعموی سالم و نسبتا جوانم، بیش از اینکه ناراحت درگذشت خودش باشم، نگران زن‌عمویم بودم. زن عمویم نوروز سال ۶۴ را با خبر شهادت پسر ۲۰ ساله‌اش آغاز کرد. سال ۷۷ پسر دیگرش که ۳۷ سال داشت در سانحه تصادف از دنیا رفت. دو سال بعد عمویم که تحمل دیدن پر پر شدن پسران جوانش را نداشت، سرطان خون گرفت و زن‌عمویم را تنها گذاشت. سال ۹۸ هم دیگر پسرش که ۴۵ سال داشت بدون هیچ بیماری زمینه‌ای مُرد. از عمویم فقط یک پسر دیگر باقی مانده بود. یاد فیلم «نجات سرباز رایان» افتادم. مادری که سه پسرش را در جنگ جهانی از دست داده بود و اکنون تنها پسر باقی‌مانده‌اش، رایان در جبهه‌ها به سر می‌برد. بنابراین گروهی از کماندوها مامور یافتن رایان و بازگرداندن او به مادرش شدند تا دست کم این یک پسر برایش باقی بماند. حالا از میان پسرعموهایم تنها محمد باقی مانده بود و همیشه احساس می‌کردم این محمد حکم همان سرباز رایان را دارد که باید زنده نگهش داریم. خدا را شاکرم که دیگر داغ این یکی را ندید. خبر درگذشت زن‌عمویم را امروز شنیدیم. بعضی آدم‌ها گویا به دنیا می‌آیند تا فقط داغ و رنج ببینند. زن‌عمویم یکی از اینها بود. پی‌نوشت: زن‌عمویم البته از همسر اولش که او هم جوان‌مرگ شد، یک پسر دیگر هم داشت/دارد. @moghaddames
Show all...
پشتیبانی کانال مقدمه

به ماه عاشقی همیشه به درستی شنیده‌ایم که همه جای ایران در اردیبهشت‌ماه، بهشت است. از آن زمان‌هایی که هوا، هوای دو نفره است. اردیبهشت نماد بهار است. به قول سعدی شیرین‌سخن (که امروز یکم اردیبهشت‌ماه مزین است به نامش) «آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار». اما مازندران را در اردیبهشت حکایت دیگری است. اینکه شب پنجره اتاق را باز بگذاری تا همراه با خنکای هوا، شمیم بهار نارنج هم خودش را بچپاند توی اتاق و پخش شود روی پتو تا راه گریزی از استشمامش نداشته باشی. و چه خواب بهشتی‌ای می‌شود. اینکه شب‌ها توی پیاده‌رو راه بروی و بوی شکوفه‌های بهار نارنج مست و از خود بی‌خودت کند. پیاده‌رو شهرهای مازندران در اردیبهشت چه آخر شب‌ها و چه سحرگاهان پر است از مردان و زنان بومی یا گردشگری که نشسته‌اند روی زمین و گل‌برگ‌های بهارنارنج را جوری با دقت و وسواس از روی زمین جمع می‌کنند که گویی کودکی را که به خواب ناز رفته به آهستگی و بی‌آنکه بیدارش کنند از روی زمین برمی‌دارند تا درون گهواره بگذارند. بعد که مشت‌شان را پر از گل‌برگ‌ها کردند، جوری برای استنشاق به صورت‌شان نزدیک می‌کنند که گویی در حال معاشقه و مغازله با معشوق‌اند. اردیبهشت تنها ماهی است که حواسم به نفس کشیدن‌هایم هست. با دقت و عمیق نفس می‌کشم. همچون سیگاری‌های حرفه‌ای که دود را تا اعماق ریه‌شان می‌فرستند، بوی وصف‌ناشدنی بهار نارنج را می‌فرستم به سراسر ریه‌هایم تا مطمئن شوم سلول سلول بدنم را سیراب و نشئه می‌کند. شک ندارم ریه‌هایم سراسر اردیبهشت‌ماه در حق‌ام دعا می‌کنند؛ بس‌که کیفور می‌شوند از این همه نفس عمیق آمیخته به عطر بهارنارنج. این بهار نارنج‌های توی عکس را همین الان از زیر یکی از درختان حیاط جمع کردم. جای‌تان خالی، دو تا پَرَش را که می‌اندازم توی قوری، چایَش شراباً طهورا می‌شود. امروز فیس‌بوک (که من از بازماندگان ایرانیان منقرض‌شده‌ای هستم که هنوز به آنجا رفت و آمد دارم) یادآوری کرد که یازده سال پیش در چنین روزی در مدح بهارنارنج‌های مازندران چیزکی نوشته بودم. و چه خوشبختم من که همچنان وفادار مانده‌ام به این منشأ بوی ملکوتی. کلا بهارنارنج خاصیت بهشت‌سازی دارد. مثلا مطمئنم اگر شیراز اردیبهشت و بهارنارنج نداشت، سعدی شیرین‌سخن و حافظ لسان‌الغیب را نمی‌زایید. غیرممکن است خداوندگار سخن غزل‌هایش را بیرون از بهشت سروده باشد. @moghaddames
Show all...
پشتیبانی کانال مقدمه

کدام حسن صباح؟ کدام اسماعیلیه؟ کدام ایران؟ به بهانه پایان پخش سریال «حشاشین». امیر هاشمی مقدم: انصاف‌نیوز (چکیده بسیار کوتاه‌شده): در ماه رمضان، کلیپ‌های یک گردشگر مصری پر بازدید شده بود که در خیابان‌های تهران با فیلم‌برداری از برخی مردم که روزه‌خواری می‌کردند، از مسلمانی ایرانیان تعجب می‌کرد. در همین ماه رمضان سریال «حشاشین» هم توسط پیتر میمی، کارگردان مصری ساخته شد. ذهنم ناخودآگاه میان این دو رویداد ارتباط برقرار می‌کند. ۱- هنوز بسیاری از مسلمانان، ایرانیان را مسلمان واقعی نمی‌دانند. بخشی از این داستان به دوگانه شیعه-سنی و بخشی به دوگانه عرب-عجم باز می‌گردد. در این میان تاریخ و سرگذشت ایران و مقاومت‌های فرهنگی (همچون نهضت شعوبیه)، سیاسی (همچون سلسله‌های صفاری، سامانی، آل بویه و...) و شورش‌های استادسیس، سنباد، بابک خرم‌دین و... نیز به چنین باورهایی دامن می‌زند. به تعبیر جواد طباطبایی، ایران اگرچه از نخستین سرزمین‌های اسلامی شد و مردمانش اسلام آوردند، اما هرگز پاره‌ای از امت اسلامی نشد و به‌صورت تافته‌ای جدا بافته باقی ماند. در سریال حشاشین، حسن صباح و اسماعیلیان پیرو او صرفا گروهی آدم‌کش هستند که تنها به جهان اسلام ضربه می‌زنند. ۲- سریال حشاشین بیشتر بر پایه داستان‌ها و روایت‌های غیرمستند درباره حسن صباح است. البته در کتاب «بررسی انسان‌شناختی سینمای تاریخی ایران» (۱۳۹۲. انتشارات دریچه‌نو) نشان داده‌ام که سینما یک واسطه یا مدیوم است و موظف نیست تاریخ را جزء به جزء بازنمایی کند؛ بلکه نیاز به دراماتیک کردن تاریخ دارد تا مخاطب را جذب کند؛ اما اصل رویداد نباید قربانی شود. در سریال حشاشین شما با حسن صباحی که نیرنگ‌باز است و در راه قدرت‌طلبی حتی خانواده‌اش را هم قربانی می‌کند روبرو می‌شوید. منابع این سریال یا نوشته‌های مورخان سنی‌مذهب دشمن اسماعیلیه است یا قصه‌پردازی‌هایی همچون «سه یار دبستانی» و «خداوند الموت». در حالی‌که بسیاری از اسناد تاریخی نشان می‌دهد حسن صباح شخصیتی پارسا، ساده‌زیست و عادل بود و همین عدالت باعث شد مردم نقاط مختلف ایران گرد او جمع شوند. تا آنجا که به قول استاد باستانی پاریزی، زنان روستاهای اطراف قلعه تا چهارصد سال پس از مرگش، با درود فرستادن بر او ریسندگی‌شان را آغاز می‌کردند. ۳- این سریال بخشی از تاریخ ایران را روایت می‌کند. تقریبا همه صحنه‌ها در دژ الموت، اصفهان یا ری اتفاق می‌افتد. شخصیت‌های اصلی فیلم هم همگی ایرانی‌اند. اما تمدن و فرهنگ ایرانی دارد توسط غیرایرانی‌ها روایت و مصادره می‌شود و شخصیت‌ها، زبان مکالمه، پوشاک، معماری، موسیقی و... عربی است. علی‌رغم توانایی بالای ایران در حوزه سینمای تاریخی، این توانمندی صرفا بر سینمای دینی متمرکز شده و از ساخت فیلم و سریال درباره تاریخ ایران غفلتی نابخشودنی داریم. اگر درباره پیامبران بنی‌اسرائیل فیلم و سریال می‌سازیم (که باید بسازیم و خیلی هم خوب و لازم است)، فراموش نکنیم به جز ما شش میلیارد دیگر از جمعیت کره زمین هم باورمند به این پیامبران هستند و می‌توانند درباره‌شان فیلم و سریال بسازند. اما درباره تاریخ ایران وظیفه اصلی بر دوش خودمان نیست؟ ۴- آنچه در سریال حشاشین و به‌طور کلی قصه‌پردازی‌ها درباره حسن صباح نادیده گرفته می‌شود، ایران‌دوستی وی است. فرهاد دفتری (به‌عنوان یکی از دقیق‌ترین پژوهشگران حوزه اسماعیلیه) «احساسات ملی ایرانی» را بخشی از انگیزه حسن صباح می‌داند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است. جالب است بدانیم اسماعیلیان نزاری (پیروان حسن صباح) نخستین مذهب اسلامی بودند که کتب و دستورالعمل‌های دینی‌شان را به زبانی غیر از عربی (فارسی) نوشتند. ۵- دژ الموت یکی از شناخته‌شده‌ترین بناهای تاریخی ایران در جهان است. در حالی‌که جز ویرانه‌ای از آن برجای نمانده. ای‌کاش دژ الموت بر پایه منابع تاریخی مورد بازسازی قرار می‌گرفت و تا حد امکان به شکل اولیه‌اش در می‌آمد. در نظر داشته باشیم که پس از پخش هر سریال تاریخی یا انتشار هر رمان تاریخی، بازدید گردشگران از مکان‌های نمایش‌داده‌شده در آن سریال یا رمان تاریخی رشد چشمگیری داشته است. ۶- اسماعیلیان به‌عنوان یکی از مذاهب ایرانی همچنان نسبت‌شان با ایران مشخص نیست. علی‌رغم تفاوت‌های آشکاری که با مذهب شیعه دوازده امامی دارند، اما به باورم همچنان باید آنها را پذیرا باشیم. گویا سال‌ها پیش درخواست داده‌اند به‌عنوان شاخه‌ای از تشیع، شعبه و دفتری در قم تاسیس کنند، اما پاسخی دریافت نکردند. آنان هنوز خودشان را شیعه می‌دانند، هنوز به ائمه اطهار ارادت دارند، هنوز دژ الموت یکی از زیارت‌گاه‌ها (یا دست‌کم مکان‌های مورد احترام)شان است، هنوز جمعیت ۱۵ میلیون‌شان چه در افغانستان، چه در تاجیکستان، چه در هند و چه در افریقا علاقه به ایران دارند و... . یادداشت‌های قدیمی‌ام در معرفی اسماعیلیان در اینجا و اینجا. @moghaddames
Show all...
کدام حسن صباح؟ کدام اسماعیلیه؟ کدام ایران؟

امیر هاشمی مقدم، دانش‌آموخته‌ی دکتری انسان‌شناسی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی به بهانه‌ی پایان سریال حشاشین نوشت: در ماه مبارک رمضان، کلیپ‌های یک گردشگر مصری پر بازدید شده بود که در خیابان‌های تهران با فیلم‌برداری از برخی مردم که روزه‌خواری می‌کردند، از مسلمانی ایرانیان تعجب می‌کرد. در همین ماه رمضان سریال «حشاشین» …

مراقب نا نوروزها باشیم امیر هاشمی مقدم ✅به تازگی واپسین کتاب نعمت‌الله فاضلی را خواندم. همین هفته پیش از تنور انتشارات هم‌رخ بیرون آمد و هنوز داغ است. کتابچه‌ای است کوچک در قطع پالتویی با ۱۱۸ صفحه که می‌توان یک‌نفس خواندش. من البته یک هفته‌ای با آن کلنجار رفتم. مجموعا ۲۲ گفتار است که بیشترشان را فاضلی سال پیش در ایام نوروز نوشت و در کانال تلگرامی‌اش منتشر کرد. امسال در همه آنها بازنگری کرد و یکی دو گفتار دیگر نیز به آنها افزود تا در چارچوب کتاب منتشر شود. هر گفتار، جستاری است که جداگانه و بدون نیاز به خواندن دیگر گفتارها می‌توان خواند. بنابراین می‌توان با نگاهی به فهرست کتاب، تنها گفتارهایی که دوست داری را بخوانی. یا ترتیب جستارها را آنگونه که دوست داری و نه آنگونه که فهرست‌وار پشت سر هم آمده بخوانی. برای نمونه برای خود من جستار «نظریه نوروز» که ششمین روزنوشت نوروزی است، جذاب‌تر از دیگر جستارها بود. بعد هم به ترتیب «نوروز شاعرانه» و «نا نوروز». اتفاقا در اینجا و پس از معرفی کوتاه کلیت کتاب، بیشتر می‌خواهم درباره خطر نا نوروزها بنویسم. ✅فاضلی در کتاب «نوروز نوشت: نگاهی اندیشه‌ورزانه به نوروز امروز» در هر جستار به یک بُعد نوروز پرداخته است که به ترتیب عبارتند از: نوشتن نوروز، چرا نوروز، منطق فرهنگی نوروز، نوروز فرهیخته، رسانه نوروز، نوروز جهانی، نظریه نوروز، حوزه عمومی نوروز، بدن نوروزی، فضای نوروزی، آگاهی نوروزی، نوروز شاعرانه، آینده نوروزی، سیاست نوروزی، یادگیری نوروزی، نوروز پویا، فراغت نوروزی، ربط نوروزی، نوروز طبیعی، نا نوروز، سبک زندگی و نوروز، نوروز و متفاوت بودن، پایان نوروزی. البته خواننده ممکن است در برخی صفحات احساس تکرار مطالب یا شباهت برخی مباحث با یکدیگر را داشته باشد. ✅در این کتاب نوروز را به‌عنوان موهبتی در می‌یابیم که فرهنگ و طبیعت دست کم چندین هزار سال است به ایرانیان عطا کرده‌اند. نوروز آیینی مردمی است که حکومت‌ها باید خود را با آن سازگار کنند، وگرنه نابودی‌شان حتمی است؛ همچنانکه نوروز در درازای تاریخ، گاه فرصتی بوده برای سیاست‌ورزی مردم علیه حکومت‌ها. ✅جستارهای آغازین کتاب به معرفی ابعاد گوناگون این موهبت پرداخته است. اما در جستارهای پایانی کم‌کم نگاه انتقادی نویسنده رخ می‌نماید که در آنها فاضلی هشدار می‌دهد نا نوروزها اندک اندک دارند پررنگ‌تر می‌شوند و کارکردهای چند هزار ساله و مثبت نوروز را کم‌رنگ می‌کنند. چگونه؟ ✅فاضلی در جستارهای ابتدایی کتاب نشان می‌دهد نوروز دانشگاه ایرانی است که در آن درس برابری و برادری/ خواهری آموخته می‌شود. در نوروز فقیر و غنی شاد و خندانند. نوروز برای همه ایرانیان است، فارغ از زبان و قومیت و منطقه جغرافیایی. نوروز زمان نو شدن، گذشت کردن، پشت سر نهادن کینه‌ها و محکم کردن روابط انسانی است. نوروز زمان بازاندیشی درباره انسانیت و یکی شدن با طبیعت است. اما در سال‌های اخیر «نا نوروزها» دارند جای نوروز را می‌گیرند (فاضلی اصطلاح نا نوروز را از «نامکان‌ها»ی مارک اوژه، انسان‌شناس فقید فرانسوی گرفته). نوروز که روزگاری آیین تمرین برابری بود، اکنون به بلای «جامعه مصرفی» (به تعبیر بودریار) مبتلا شده تا مجالی باشد برای مصرف‌گرایی افراطی و به رخ کشیدن دارایی‌ها. می‌توان حدس زد منظور نویسنده برخی خریدهای اضافی و بعضا اشرافی است که به بهانه نوروز رخ می‌دهد؛ اینکه هر سال باید مبل‌ها، یا فرش‌ها، یا پرده‌ها، یا کابینت‌ها و... را با هزینه‌های گزاف عوض کنیم، آن هم در حالی‌که همان قبلی‌ها هنوز کارآیی و تمیزی کافی را دارد. فاضلی نسبت به چهارشنبه‌سوری‌های خطرناکی که اکنون به جای «سور» و شادی، ترس و مرگ و جراحت را جایگزین کرده نگران است. از سیزده به‌درهایی که به جای یکی شدن با طبیعت، عملا تبدیل به روز آسیب به طبیعت شده. ✅در همین سه چهار جستار پایانی کتاب، نویسنده پیشنهاد می‌دهد نوروز را تبدیل به فرصتی کنیم برای گفتگو درباره خود نوروز. درباره کارکردهایی که فراموش شده و نا نوروزهایی که آهسته آهسته دارد رخنه می‌کند به زندگی‌مان. ✅«نوروز نوشت» دو ویژگی مثبت دارد که در همه کتاب‌های فاضلی دیده می‌شود: نخست پیوند نظریات انسان‌شناسی به‌طور خاص و علوم انسانی به‌طور عام با ابعاد زندگی ایرانی (و در اینجا نوروز) و معرفی کتاب‌ها، نویسندگان و نظریات مهم به خوانندگان؛ دوم استفاده از زبان ساده و همه‌فهم که برای خواننده غیرمتخصص نیز خواندنی باشد. شوربختانه در فضای علوم اجتماعی ایران -و البته تا حدودی دیگر کشورها نیز- استفاده از زبان سخت و پیچیده نشانه‌ای از بالا بودن سطح دانش بوده شوربختانه در فضای علوم اجتماعی ایران -و البته تا حدودی دیگر کشورها نیز- استفاده از زبان سخت و پیچیده نشانه‌ای از بالا بودن سطح دانش بوده و همین باعث دوری مردم از علوم اجتماعی شده است. @moghaddames
Show all...
پشتیبانی کانال مقدمه

حمایت از کالای ایرانی 🇮🇷 امیر هاشمی مقدم این‌ یادداشت را پنج سال پیش که به نام #حمایت_از_کالای_ایرانی نامگذاری شده بود، منتشر کردم و هر سال فهرستش را به‌روزرسانی می‌کنم. بنابراین شما هم اگر برند ایرانی با کیفیتی می‌شناسید، سپاسگزار می‌شوم با رایانامه (ایمیل) یادآوری کنید تا در ویرایش‌های بعدی استفاده کنم. این روزها جنب و جوش در بازار زیاد است و همه در پی خرید نوروزی. بیش از همه، بازار پوشاک و کفش داغ است. در این زمینه دست‌کم ما هنوز کارخانه‌ها و کارگاه‌های تولیدی‌ای داریم که هم بهای مناسبی دارند و هم کیفیت‌شان قابل قبول است. برخی از برندهای پوشاک ایرانی، به جز همسایگان و کشورهای نزدیک، در کشورهای اروپایی نیز پخش شده و به فروش می‌رسد. اگر هر یک از ما پوشاک و کفش‌مان را از کالاهای ایرانی بخریم، می‌توانیم از اخراج شماری از هم‌میهنان که در این کارگاه‌ها و کارخانه‌ها کار می‌کنند، پیشگیری کنیم. فهرست زیر درباره پوشاک و کفش تولید داخل را، از دوستان و آشنایان، و همچنین برخی وبسایت‌ها (همچون برندکده، وبلاگ زیست یا حمایت از کالای ایرانی) گرفتم. چند موردش هم تجربه شخصی خودم بود. در فهرست زیر، اگر روی هر کدام که رنگ آبی دارد کلیک کنید، شما را به وبسایت آن تولیدی می‌برد و از آنجا می‌توانید شعبه‌ها، کالاها و بهای‌شان را ببینید. اگر هم وبسایتش نیست یا نزدیک‌تان شعبه ندارد، دست‌کم نگاهی به فهرست بیندازید تا نام‌ها به چشم‌تان آشنا باشد و اگر در فروشگاهی دیدید، بدانید کالای میهنی و با کیفیت است. همچنین چینش نام‌ها بر پایه کیفیت نیست، بلکه نام‌های ایرانی در آغاز و سپس نام‌های دیگر آمده است. دست آخر اینکه این فهرست (با آنکه تهیه‌اش بیش از چند روز زمان بُرد) به هیچ وجه کامل نیست و حتی یک-دهم پوشاک و کفش با کیفیت ایرانی را هم معرفی نکرده است. تنها گامی است در این راه. ✅پوشاک بیرون‌پوش آقایان: هاکوپیان، جامینه، زاگرس پوش، آرشاک، دامات، خانه مد راد، خانه پیراهن ایرانیان، تن ریس (بادی اسپینر)، جامعه، سالیان، مطهری، برک، گراد، ماکسیم، برندس، ایکات، ال سی من، موکارلو، زاگروتی، ایکات، نیو وان، پیکسل و... ✅ پوشاک بیرون‌پوش بانوان: جامک، انارگل، نوین فرم، لالوند، سالیان، پرشین کت وات، هانزا، پوپو، تولین، اریکا، ویچی، تولیکا، طیطه، لوماری، دوشز، مدیسکو، ریمارتی، برندز، حریر پردیس شهریار (hps)، تی تی، لورنزو و... ✅ پوشاک نیمه‌رسمی مردانه یا زنانه: جامه بافت، جامه‌پوش آرا، تن‌درست، پاتن جامه، سله‌بن، جورابان (تنها جوراب) و... ✅ پوشاک خانه و راحتی مردانه یا زنانه: نیکوتن پوش، ایران نخ‌باف، آریان نخ‌باف، رویین‌تن پوش، ناربن، افراتین، پاردایس، دنیس تریکو، ساروک، مادام و... ✅ پوشاک ورزشی: تعطیلات (هالیدی)، آریا، یوسف جامه، بارثاوا، تکنیک، مروژ و... ✅ کفش: اسف‌بار است که بسیاری از کفش‌های تولید میهن، با آنکه به اروپا و دیگر کشورها صادر می‌شود، در برخی فروشگاه‌ها به نام کفش خارجی به فروش می‌رسند تا نظر مشتری را به خود بکشانند. کفش تولید ایران از پیش از انقلاب هم شهرت زیادی داشت. برای نمونه همین کفش طبی ایرانی‌ای که اکنون پوشیده‌ام را در سال ۱۳۹۶ خریدم و بیشتر روزهای سال به پا دارم. بیش از پنج سال از خریدش گذشته و مطمئنم بیش از پنج سال دیگر هم به خوبی برایم کار می‌کند. پیش از آن هم یک جفت کفش طبی ایرانی دیگر داشتم که در کمال ناباوری، هشت سال و نیم هم با آنها به دانشگاه می‌رفتم و هم به کوهنوردی و پیاده‌روی. تا آنجا که وقتی هنگام پایین آمدن از قله دماوند بالاخره پاره شد، سوگنامه‌ای برایش در روزنامه قانون نوشتم (اینجا). همچنین باید از کفش‌های تولید تبریز یاد کرد که بیشترشان کم‌نظیرند. رتبه دوازدهم ایران در تولید کفش در جهان می‌تواند باز هم ارتقا یابد. برخی از صدها تولیدی کفش ایرانی عبارت است از: آذرهنر، البرز، همگام، شوپا، فرزین، پاما، شیما، نهرین، بهشتیان، نسیم، آبرنگ، سی سی (دست‌دور)، آداک، ویوا و... ✅ کیف و کفش چرم: نوین، درسا، کاکتوس، مارال، مشهد، دیبا، آریا، شیفر، تکیف، بوفالو سفید، پاندورا و ساینا (این دو تولیدی چرم آخری، کفشهایی با رویه چرمی و کف طبی هم درست می کنند) و... ✅ پوشاک کودک و نوجوان: سها، فرشید، آشور، سیب سبز، آدمک، پرنیان، نیکا، نیلی، آی‌تک کیدز، هپی لند و... ✅ شکلات و شیرینی: خوشبختانه در زمینه تولید شکلات هم تولیدات داخلی خوبی داریم.از شیرین عسل، پارمیدا، شونیز، آیدین، باراکا، فرمند، سورن، سایرو، برنوتی، مگا استار و... می‌توان در این زمینه نام برد. همچنین خرید شیرینی‌های محلی نقاط مختلف ایران (از گز و سوهان و قطاب و باقلوا گرفته تا نوقا، کلوچه، پشمک و...) هم نیاز به یادآوری ندارد. این فهرست را به هر شیوه‌ای که می‌دانید، به دیگران نیز پیشنهاد دهید. سهم من و شما در کمک به اقتصاد کشورمان از همین کارها آغاز می‌شود. @moghaddames
Show all...

Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.