cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

تا روشنایی بنویس!

📖🐛 @zahramahboubi

Show more
Advertising posts
474
Subscribers
+724 hours
+47 days
+130 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

فرمانروایی که از عشق مردمانش محروم باشد چیزی نیست جز مترسکی مفلوک. همین... همین... مگر می‌توان توقع دیگری هم داشت؟ به‌راستی چه کسی جز جاه‌طلبی واخورده حاضر می‌شود چنین نقشی را بپذیرد؟ #سکوت_دریا #ورکور / ژرژ پطرسی @abooklover
Show all...
👍 2🕊 1
دستینه را دیگر هیچ‌وقت ندیدم. دیگر هیچ‌وقت خبری ازش نشد. کارفرماهای هیپربول حتماً ثروت کلانی به جیب زده‌اند و او را انداخته‌اند بیرون. مسخره است که مسئولیت همه‌چیز را همچه آدم‌هایی عهده‌دارند، از بی‌نهایت می‌رسند، می‌آیند جلو رویتان بار و بندیل بزرگ احساساتشان را مثل بساط پهن می‌کنند. عین خیالشان نیست، هر طور شده کالای خودشان را عرضه می‌کنند. بلد نیستند چه‌طور درست و حسابی چیزها را تبلیغ کنند. وقت ندارند کارهاشان را جدی بررسی کنند، می‌گذرند، برنمی‌گردند، عجله دارند. این باید غمگینشان کند. لابد دوباره از نو بساط را جمع می‌کنند؟ شاید هم حیف و میل می‌کنند؟ نمی‌دانم. چه به سرشان می‌آید؟ هیچ‌کس خبر ندارد. شاید از نو راهی می‌شوند، تا جایی که دیگر آه در بساطشان نماند؟ آن‌وقت کجا می‌روند؟ به‌هرحال زندگی عظیم است. آدم همه‌جا گم می‌شود. #جنگ #لویی_فردینان_سلین / زهرا خانلو @abooklover
Show all...
ناگهان با خودم گفتم که برگشتن بعد از این‌همه سال فکر بدی بود. خانواده‌ام سی‌وسه سال پیش، در ۱۹۷۹، لیبی را ترک کرده بودند. شکاف عمیقی که خودِ امروزم را از پسربچهٔ هشت‌سالهٔ آن زمان جدا می‌کرد، همین بود. هواپیما می‌خواست از این شکاف بگذرد. بی‌تردید چنین سفرهایی دور از احتیاط بودند. این یکی ممکن بود مهارتی را از من بگیرد که برای پرورشش خیلی زحمت کشیده بودم: اینکه چگونه دور از مکان‌ها و آدم‌هایی که دوست دارم زندگی کنم. جوزف برودسکی درست می‌گفت. ناباکف و کنراد هم همین‌طور. این‌ها هنرمندانی بودند که هرگز برنگشته بودند. هر یک از آن‌ها، به روش خود، سعی کرده بود خودش را از کشورش رها کند. آنچه پشت‌سر گذاشته‌ای، از بین رفته است. اگر برگردی، با تباهی یا ویرانی هر آنچه برایت عزیز بوده مواجه می‌شوی. ولی دمیتری شوستاکوویچ و بوریس پاسترناک و نجیب محفوظ هم درست می‌گفتند: هرگز وطنت را ترک نکن. اگر بروی، پیوندهایت با سرچشمه قطع می‌شود. مانند کندهٔ خشکیده‌ای خواهی بود، سخت و توخالی. وقتی نه پای رفتن داشته باشی نه تاب برگشتن، چه می‌کنی؟ #روایت_بازگشت #هشام_مطر / مژده دقیقی @abooklover
Show all...
1
گذشته سپوخته می‌شود، گذشته تسلیم می‌شود، در یک آن، با تمام رنگ‌هاش، تمام تاریکی‌هاش، تمام روشنایی‌هاش، حتی حرکات دقیق آدم‌ها، خاطراتی بسیار غریب. رذل است گذشته، همیشه مستِ فراموشی‌ست، یک آب‌زیرکاه واقعی که در انتهای روزهای نکبت، در تابوت خود شما مرگی مزورانه را روی تمام کارهای قدیمتان بالا می‌آورد، روی گندکاری‌هایی که از قبل به‌صف شده‌اند، رو هم چیده شده‌اند، چندش‌آورند. #جنگ #لویی_فردینان_سلین / زهرا خانلو @abooklover
Show all...
👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
وقتی احساسات کسی را جریحه‌دار می‌کنم، حتی اگر دشمنم باشد، خودم هم آزرده می‌شوم. #سکوت_دریا #ورکور / ژرژ پطرسی @abooklover
Show all...
👍 1🕊 1
خیلی خوب قیافهٔ این افسرها را می‌شناختم از بس زشت هستند حتی موش هم قبل از این‌که صورتشان را گاز بزند، دل‌دل می‌کند. فرمانده رکومل از تمام تجربه‌های حال‌به‌هم‌زنی که داشتم بدتر بود. اول اینکه لپ نداشت. مثل مرده‌ها همه‌جایش گود رفته بود، و فقط کمی پوست زرد پشمالوی کشیده و براق بود بین تورفتگی‌ها. و مسلماً فقط بدجنسی بود که زیر این چاله‌چوله‌ها خوابیده بود. در عمق حدقه‌هایش چشم‌هایی بود چنان تیز که بقیه را تحت‌الشعاع قرار می‌داد. چشم‌هایی آزمند، تا حدی آندلسی. مویی هم نداشت، برق سفیدی به جاش بود. با نگاه بهش، حتی قبل از این‌که شروع کند به حرف زدن، باز به خودم گفتم، فردینان، تو نمی‌توانی قسر دربروی. قطعاً از این یارو رذل‌تر و ترسناک‌تر در کل ارتش فرانسه نیست، این بابا یک چیز دیگری است، اگر این یارو بهانه‌اش را گیر بیاورد، فردا صبح على‌الطلوع تیربارانی. #جنگ #لویی_فردینان_سلین / زهرا خانلو @abooklover
Show all...
👍 1
آدم حتی اگر فقط ده دقیقه وقت داشته باشد زندگی کند باز دنبال تأثر لطیفی از گذشته می‌گردد. در نامه‌های پدرم تمام گند جوانی من حی و حاضر بود، همان جوانی‌ای که مرده بود. حسرت هیچ‌چیز را نمی‌خوردم، چیزی نبود جز آشغال بوگندو، اضطراب، وحشت، اما هرچه بود گذشتهٔ محقر من بود، گذشتهٔ بچهٔ تباه‌شده‌ای که محدود شده بود به کارت‌پستال‌های سانسورشده با جمله‌های کاملاً تر و تمیز و آراسته. از وقتی خودم را شناخته‌ام دلم می‌خواسته وقتِ به فنا رفتن، موسیقی‌ای داشته باشم بیشتر مال خودم، زنده‌تر. بی‌رحمانه‌ترین جنبهٔ انزجارم این بود که موسیقی جملات پدرم را دوست نداشتم. #جنگ #لویی_فردینان_سلین / زهرا خانلو @abooklover
Show all...
👍 2
یک رابطه‌ از بین رفته. چندسال گذشته. هردو طرف ظاهرا گذشته را فراموش‌کرده‌اند. برای خودشان دوستان جدیدی پیدا کرده‌اند. دوستانِ جدید فکر می‌کنند همه چیز را درباره‌ی آدم روبرویشان می‌دانند، جز یک چیز. "تنها چیزی که به معنای آن پی نمی‌برد، دلبستگی خاصی است که فرانز به تمام کشورهای تحت سلطه‌ی روسیه احساس می‌کند*". چرا فرانز به کشورهای تحت سلطه‌ی روسیه دلبسته است؟ به‌خاطر سابینا. که متعلق به کشوری تحت سلطه‌ی روسیه بود و رابطه با او خیلی وقت است که تمام شده. دوستانِ ما، بعدها و به یادِ ما، دلبسته‌ی چه چیز خواهند بود؟ *بارِ هستی/میلان کوندرا
Show all...
هر روز اطرافمان غم و اندوه بسیاری می‌بینیم. فکر می‌کردم غم را می‌بینیم و اصلاً شناختی از آن نداریم. بیزاری از آدم‌ها یعنی نشناختن‌شان، حتی از آن بدتر؛ درست نشناختن‌شان. نفرت چیزی نیست جز سطحی‌نگری: بدترین شکلش وقتی است که دور این سطحی‌نگری را برج و باروی نخوت فراگرفته باشد. از آدم‌ها بیزاریم چون فکر می‌کنیم آن‌طور که هستند دیده و شناخته‌ایم‌شان. به بیزاری‌مان می‌بالیم و سخت‌کوشانه پروبالش می‌دهیم، مثل گیاهی کمیاب پرورشش می‌دهیم. ولی همه‌ی این‌ها دروغ است. از آدم‌ها متنفریم چون هیچ‌چیز نمی‌فهمیم، و این نفهمی ریشه‌دار است چون فکر می‌کنیم که می‌فهمیم. همه‌چیز دوربرمان برایمان عجیب و غریب است ولی در واقع خودمان‌ایم که عجیب و غریب‌ایم؛ ما، جویندگان عجایب. قبل این‌که بفهمیم به همه‌چیز همین‌طور نگاه می‌کنیم. به محض این‌که می‌فهمیم هم دستمان می‌آید که چه‌قدر همه‌چیز بی‌نهایت غم‌بار است؛ از جمله خودمان و دیگران، همه. فهم دیگری در کار نیست. فقط دریای اندوه است که نه میتوان رویش قایقی راند نه راهی پیمود؛ مجال معجزتی نیست. تنها آن دریای اندوه که تویش غرق شده‌ایم. دست و پا می‌زنیم، گاهی در همان هول و ولا سر از آب بیرون می‌آوریم، گاهی حتی فکر می‌کنیم داریم جلو می‌رویم. ولی اشتباه می‌کنیم. با خودم گفتم، در نهایت غرق می‌شویم، مثل تمام آن‌هایی که قبل از ما غرق شده‌اند و بعد از ما غرق خواهند شد. غرق شده‌ایم، اندوه می‌بلعدمان و طوری در برمان می‌گیرد که انگار اصلاً نبوده‌ایم، تازه وقتی به آرامش می‌رسیم که دست از تقلا برمی‌داریم و مقاومت مسخره‌مان را تمام می‌کنیم. می‌بایست تمام مسیر نفرت تا شفقت، محرومیت تا مقبولیت را طی کنیم. می‌بایست غرق شویم تا عاقبت به آرامش برسیم. #کتاب_پسر #آندری_نیکولایدیس / محمدرضا فرزاد @abooklover
Show all...
👍 1👎 1
Photo unavailableShow in Telegram
#جنگ #لویی_فردینان_سلین / زهرا خانلو @abooklover
Show all...
👍 2
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.