پراکندهنویسیهای من
دوستان و همراهان جان، اینجا قرار است از هرآنچه در سرم میگذرد و هرآنچه از خواندن یا شنیدنش لذت بردهام بنویسم. ممنونم که مرا میخوانید
Show more365
Subscribers
+224 hours
+57 days
+1030 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
امروز بعد از ده روز خواهرم رو دیدم و جملهی طلایی "وای الهه چقدر لاغر شدی" رو از زبونش شنیدم. 🥹
انگار تغییر سایزم کمکم داره به چشم میاد.
خوشحالم؟
بله. ☺️ خیلی.
من کسی نبودم که از شیرینی، اونم چی؟ شیرینی عروسی! بگذرم؛ اما گذشتم.
البته اینکه شیرینیش ناپلئونی نبود هم بیتاثیر نبود. 😅
❤ 8
Photo unavailableShow in Telegram
دیده/شنیده بودید مامان قدیمیا، بچه رو میبردن حموم و خودشون موهاش رو کوتاه میکردن؟!
عرض کنم خدمتتون که، من یکی از همون مامان قدیمیا هستم. 😁😅
موهای دور گوش و پشت سر بچه جونم رو کوتاه کردم و انقدر از نتیجه راضی ام که سفارش هم قبول میکنم. 😂
😍 19
امشب اگر این بچه بیدار بشه، بد خواب بشه و دیگه تا صبح نخوابه، تقصیر خودمه.
چون کرم دارم، هی با نور چراغقوهی گوشیم میرم زیر پشهبندش و دنبال پشه میگردم. 🧐
😢 4💔 2
دارم از خواب کور میشم؛ اما چون تو پشهبند علیسان یه پشه دیدم و شک دارم که کشتیمش یا نه؟!
نمیتونم برم بخوابم. 🥴
#اسیر_شدیم 🤦🏼♀
😢 4💔 2
Repost from ذهن نوشتههای من☁️
خلاصهی زندگی شاید این باشه:
"بیعشق سر مکن،
که دلت پیر میشود ..."
❤ 7
خیلی وقتا، خیلی جاها، اصلا نیاز به توضیح دادن چیزی نیست.
رفتار آدمها خیلی قشنگ همه چیز رو نشون میده.
👍 8👏 2💔 1
نصف شبی یادم افتاد که هر دو تا ضدآفتابم ته کشیدن. 🥴
احساس ورشکستگی بهم دست داد. 😮💨
😁 9💔 2
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.