کانال مطالب پرورشی و شغلی
به احترام قلم آثار را یتیم نکنیم و به احترام زماني که برای جمع آوری مطالب می گذاریم لطفاً با لينك کپی شود مهرتان را سپاس🙏🌺
Show more301
Subscribers
No data24 hours
+17 days
-730 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Photo unavailableShow in Telegram
پنداشتی که یادِ تو
این یادِ دلنواز
در تنگنای سینه
فراموش میشود؟
#فریدونمشیری
یاد عزیزان رفته به خیر🖤
Show all...
attach 📎
Photo unavailableShow in Telegram
**زادروز استاد فقید، مترجم توانا و ادیب دانشور زنده یاد ابوالحسن نجفی
با آن که از شش جهت غلط های زیادی ما را در بر گرفته است، امّا از تو آموختیم که « غلط ننویسیم».
#دکترعبدالرضامدرسزاده
🦋🦋
«غلط ننویسیم» (و یادی از استاد ابوالحسن نجفی)
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
«غلط ننویسیم» (۱۳۶۶) اثرِ استادِ زندهیاد ابوالحسنِ نجفی در زمرهٔ آثاری است که از همان آغازِ انتشار در کانونِ توجّهِ متخصّصانِ زبان و ادبیاتِ فارسی و نیز مخاطبانِ عام قرارگرفت. این واقعیّت را از فراوانیِ شمارگان و نقدها و نیز تعدّدِ چاپِ این کتابِ ارجمند میتواندریافت. سببِ این توفیق را علاوهبر گرانقدریِ اثر، تاحدّی در ارجمندیِ جایگاهِ نویسنده نیز میتوان جستجوکرد.
عمده انتقادهایی که تابهحال به این اثر واردشده را میتوان در مواردِ ذیل برشمرد:
۱_ لغزشهایی در تعیینِ قدمتِ پارهای واژهها و تعابیر.
۲_ نداشتنِ وحدتِ روش در اصلِ روایی یا نارواییِ کاربردِ برخی واژهها و تعابیر.
۳_ سختگیری دربابِ زبانِ روز و نادرست دانستنِ استعمالِ غلطهای مشهور.
۴_ و کاستیِ دیگری که میتوان به مواردِ یادشده افزود، منابعِ اندک از ادبِ معاصر است. مروری کوتاه بر کتابنامه این نکته را روشنخواهدکرد.
از مزیّتهای غلط ننویسیم، میتوان این موارد را برشمرد:
۱_ حفظِ تعادل در نگرشِ زبانشناسانه و ادیبانه به زبان.
۲_ منابعِ موثّق و نسبتاً فراوان.
۳_ نگرشِ تاریخی به کاربردِ واژگان.
۴_ نیازسنجی در عرصهٔ مطالعاتِ زبانی و ادبی.
۵_ و تسلّطِ نویسنده بر زبانِ فرانسه؛ این مزیّت بهخصوص در شناختِ تعابیر و ساختارهای گرتهبرداریشده، ضروری است.
سعی نویسنده بر آن بوده تا با نشاندادنِ کاربردِ درست یا نادرستِ واژگان و تعابیرِ رایج در زبانِ فارسی، تاحدّ امکان از گسترشِ نادرستیها جلوگیریکند.
حقیقت آن است که مواجههٔ آمرانه و تجویزی در مقولهٔ زبان، بهخصوص درحیطهٔ مقابلهبا «غلطهای مشهور»، چندان راهبهجایینبردهاست. ازهمینرو برخی از استادان (بهویژه استاد محمدرضا باطنی) پساز نشرِ غلط ننویسیم، یادآورشدند: «بگذارید غلط بنویسیم»! این گروه که اغلب زبانشناس اند، معتقد اند زبان مقولهای است پویا و اجتماعی و این مردم هستند که درستیها و نادرستیهای کاربردِ آن را تعیینمیکنند؛ و هرگونه دگرگونی و خلافِ هنجاری نیز از سرِ ضرورتی است. چکیدهٔ نگرشِ این گروه را میتوان در عبارتِ «غلطِ مشهور، بهتر از صحیحِ مهجور» خلاصهکرد. اما اختلافها آنجایی بیشتر خودنماییمیکند که گاه با «صحیحهای نهچندان مهجور» و یا «غلطهای نهچندان مشهور» مواجهمیشویم. البته اگر بخواهیم از افراط و تفریطها بپرهیزیم ، بایدبگوییم: غلط، غلط است و ازهمینرو اشاره به نادرستیِ یک واژه یا تعبیر، ضروری؛ اگرچه عمومِ مردم همچنان همان شکلِ غلط را بهکارببرند.
نکتهٔ دیگر آنکه جدا از مخاطبانِ عام، چرا نویسندگان و قشرِ کتابخوان باید آن غلط را همچنان غلط بخوانند و بنویسند؟! دستِکم میتوان با پیشنهادِ شکلِ درست یا درستتر، نادرستیها را تاحدّی تصحیحکرد و یادآورشد تا دیگران نیز شکلِ درست یا درستتر را بهکارببرند. با این رویکرد، زبانِ فارسی در درازمدّت خود سرنوشتِ خویش را تعیین خواهدکرد. فایدهٔ دیگر این یادآوریها آن است که دستِکم از کاربردهای نادرست آگاهیمییابیم و دچارِ جهلِ مرکّب نخواهیمشد.
اگر انصاف بدهیم اعترافخواهیمکرد که باتوجّه به اقبالِ عمومی به غلط ننویسیم (که تابه امروز (۱۳۹۳) هجدهبار چاپ شده و شمارگانِ هر چاپِ آن نیز پنج تا هشتهزار جلد بوده) نویسنده در اصلاحِ نادرستیهای رایج در زبانِ فارسی سهمی موثّر داشتهاست.
گفتنی است، نقد و نظرها دربابِ این اثرِ گرانقدر همچنان ادامه دارد. و آخرینِ این ارزیابیها جلسهای بود که اسفندماهِ ۱۳۹۲ در «انجمنِ ویراستارانِ دفترِ فنیِ ترجمه» با حضور استادان ابوالحسنِ نجفی، محمدرضاباطنی، منوچهرِ بدیعی و نصراالهِ پورجوادی برگزارشد. منتقدان کمابیش همان نقدها را وارد میدانستند و مولف نیز مژدهداد کتاب در آینده با ویرایشی جدید منتشرخواهدشد. ایشان در این نشست، به دگرگونیِ نسبیِ نگرشِ خویش بهویژه دربابِ روادانستنِ کاربردِ پارهای تعابیر که پیشتر آنها را نادرست میدانستند، اشارهکردند. ازجملهٔ آن موارد است: «روی کسی حسابکردن» و «آتشگشودن» (روزنامهٔ شرق، ۱۲ اسفندِ ۱۳۹۲، ص۱۰).
* این یادداشت مقدمهٔ مقالهای است از نگارنده باعنوانِ «یادداشتهایی در حاشیهٔ غلط ننویسیم»؛ چاپشده در: روزنامهٔ اطلاعات، ۱۴ و ۲۱ اسفندِ ۱۳۹۳، ص۶.
برگرفته از کانال از گذشته و اکنون
🦋🦋
Show all...
attach 📎
00:55
Video unavailableShow in Telegram
**به احترام زادروز زنده یاد
#دکترکورشصفوی
زبانشناس، نشانهشناس، مترجم، نایبرئیس انجمن زبانشناسی ایران و استاد دانشگاه علامه طباطبایی
تعریف «دوست داشتن» از منظر زندهیاد دکترکورش صفوی
🦋🦋
2.32 MB
"استاد کورش صفوی" (بهمناسبتِ زادروزشان)
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
نخستینبار در سالهای دانشجویی هنگامی که علاقمند شدهبودم با اصطلاحات زبانشناسی آشناشوم، نامِ دکتر صفوی بهگوشمخورد. فرهنگِ مختصری از ایشان یافتم که باید در سنین جوانی آن را منتشرکردهبودهباشند. چندسال بعد دو جلد "از زبانشناسی به ادبیات"شان را خواندم. تلاشی بود برای طبقهبندی آرایههای ادبی، بهویژه انطباق آراء زبانشناختیِ لیچ با منابعِ بلاغیِ سنتیِ خودمان. بهگمانام از این منظر تلاشهای ایشان در کنار آثارِ استاد شمیسا یگانه است. در همان سالها که دورانِ کارشناسی ارشد و بعدها دکتری را در دانشگاه علامه میگذراندم بارها بهعنوانِ مستمع آزاد در کلاسهایشان حضورمییافتم. آنقدر خودمانی و راحت و روان مباحثِ پیچیده را با شوخطبعی (گاه حتی به ولنگاری در رسومِ آموزش نیز پهلومیزد) تدریسمیکردند که هرگز گماننمیکردی این مرد برای رسیدن به این مرتبه از استادی تلاشی و کوششی هم کردهباشد. اگر اشتباهنکنم گاه سیگاری نیز میکشیدند و دستی بر چهارچوبِ درِ کلاس نهاده، سخنمیگفتند. همواره با پیشپاافتادهترین مثالها و گاه اصطلاحات زبانِ مخفی، دانشآموزان را شگفتزدهمیکردند.
معلمی یگانه بودند و هیچگاه از این معلمیشان برای رسیدن به مرتبه و موقعیتی پله و پایگاهی نساختند.
استاد صفوی مترجمی بودند که جدااز مبانیِ نظری ترجمه، برگردانهای درخشانی از خود بهیادگارنهادند. هم درسنامهی سوسور ترجمهکردند و هم دنیای سوفی و انجمنِ فیلسوفان خاموش. آن سالها در حیطهی معنیشناسی سه اثرِ مهم در اختیار داشتیم. درکنار "معنیشناسیِ" کمتر شناختهی دکتر منصور اختیار و نیز کتابِ پرمخاطبِ استاد شمیسا، معنیشناسیِ دکتر صفوی بسیار راهگشا بود.
چندسال پیش دربارهی حلّ مشکلاتِ خط فارسی نیز پیشنهادهایی ارائهدادهبودند که خودشان معتقدبودند، اصلِ حرفشان بدفهمیدهشده؛ بههمین سبب وقتی قصدداشتیم ارجنامهای برای استادم دکتر سعید حمیدیان تدارکببینیم، دکتر صفوی نیز که از دوستداران و شیفتگانشان بودند از این فکر استقبالکردند و مطلبی نسبتا مفصل نوشتند. آنجا به کشورهایی که برای حلّ معضلاتِ مشابه چارهاندیشیهایی کردهبودند، اشارهایکردند و نیز راهها و پیشنهادهایی برای رهاشدن از مصائبِ کنونیِ خطّ فارسی ارائهدادند. نیز توضیحدادند که مرادشان از آن سخنان چه بوده و هیاهوها چه زمینههایی داشتهاست.
یادشان گرامی.
🦋🦋
Show all...
درست بنویسیم (۶)
-ه + -ی ← -گی (نه -هگی)
آراسته + -ی ← آراستگی (نه آراستهگی)
آزاده + -ی ← آزادگی
آزرده + -ی ← آزردگی
آسوده + -ی ← آسودگی
آسیبدیده + -ی ← آسیبدیدگی
آشفته + -ی ← آشفتگی
آغِشته + -ی ← آغِشتگی
آفریننده + -ی ← آفرینندگی
آلاینده + -ی ← آلایندگی
آلوده + -ی ← آلودگی
آماده + -ی ← آمادگی
از جان گذشته + -ی ← از جان گذشتگی
از هم پاشیده + -ی ← از هم پاشیدگی
افسرده + -ی ← افسردگی
باتجربه + -ی ← باتجربگی
بازنشسته + -ی ← بازنشستگی
باسلیقه + -ی ← باسلیقگی
باکره + -ی ← باکرگی
بامزه + -ی ← بامزگی
بچه + -ی ← بچگی
بدسلیقه + -ی ← بدسلیقگی
برشته ← برشتگی
بسته ← بستگی
بیانگیزه + -ی ← بیانگیزگی
بیتجربه + -ی ← بیتجربگی
بیچاره + -ی ← بیچارگی
بیحوصله + -ی ← بیحوصلگی
بیعلاقه + -ی ← بیعلاقگی
بیوه + -ی ← بیوگی
پاکیزه + -ی ← پاکیزگی
پخته + -ی ← پختگی
پیچیده + -ی ← پیچیدگی
تازه + -ی ← تازگی
جمله + -ی ← جملگی
خانواده + -ی ← خانوادگی
خسته + -ی ← خستگی
خفه + -ی ← خفگی
دِفُرمه + -ی ← دِفُرمگی
دوزنده + -ی ← دوزندگی
دوشیزه + -ی ← دوشیزگی
دیوانه + -ی ← دیوانگی
روزمره + -ی ← روزمرگی
زنده + -ی ← زندگی
ساخته + -ی ← ساختگی
ساده + -ی ← سادگی
سازنده + -ی ← سازندگی
ستمپیشه + -ی ← ستمپیشگی
سوخته + -ی ← سوختگی
شایسته + -ی ← شایستگی
شتابزده + -ی ← شتابزدگی
شحنه + -ی ← شحنگی
شرمنده + -ی ← شرمندگی
عقبمانده + -ی ← عقبماندگی
غربشیفته + -ی ← غربشیفتگی
فرهیخته + -ی ← فرهیختگی
قرنطینه + -ی ← قرنطینگی
کلافه + -ی ← کلافگی
کله + -ی ← کلگی
کلیشه + -ی ← کلیشگی
نخبه + -ی ← نخبگی
نهفته + -ی ← نهفتگی
وابسته + -ی ← وابستگی
همه + -ی ← همگی
همیشه + -ی ← همیشگی
#استادبهروزصفرزاده
#رسمالخط
🦋🦋
**چهارم تیر زادروز #حسنکامشاد
مترجم و پژوهشگر ادبیات فارسی
شاهرخ مسکوب و حسن کامشاد از جوانی با هم دوست بودند. دوستیای که تا پایان عمر مسکوب ادامه یافت. آنچه در ادامه میآید نوشتهی شاهرخ مسکوب است در مرور دوستیِ پنجاه سالهاش با حسن کامشاد و تأثری که از این دوستی درازآهنگ در خود مییابد:
«[...]در کنار سن راه میرفتیم. تفاوت در مکان را نمیگویم؛ که پرسیدن ندارد. حتی تفاوت در زمان توجه مرا برنمیانگیزد. آن سال فلان بود و این سال بهمان. آن وقت بیست ساله بودیم و حالا هفتاد... تفاوت در حال نفسانی، کیفیت روح دو نفر را میگویم در رابطه دوستانه...
که البته زمان با سیری پنجاه ساله در تحول و دگرگونی آن دست داشته، بستر این تحول بوده و هر آزمون روزانه این رابطه را در تن خود پرورده و باز در تن به ثمر رسانده، مثل زنی که نطفه را در زهدان بگیرد و به دنیا بیاورد. ولی در اینجا توجه من به نقش زمان در ساختن و پرداختن این رابطه نیست بلکه در این است که پس از ساخت و پرداخت، حالا این رابطه، این که هست چه کیفیتی دارد؟ دو جانی که در غفلت شاد جوانی به هم برخوردند و در بازار دراز و آشفته، سرپوشیده و نیمه تاریک که به زندگی ما بیشباهت نیست، همراه شدند حالا همدیگر را چه جور در مییابند،
در سکوت،
در نگاه،
شوخیها با تکمضرابهای گاه و بیگاه برای وارونه جلوهدادن چیزی که هست و کاستن از شدت آن،
هم گفتن و هم وانمودن که نمیگوییم،
یا نگفتی گویا با کنایهای رفیقانه؟
دیروز که به حسن[حسن کامشاد] تلفن کردم گفتم باز هم که دور و برما میپلکی، گفت از بدشانسی یک عمر است که سرگردانیم.
این رابطه چه سرشتی دارد؟ دوستی کلمه یا مفهوم گنگ، گسترده و مبهمی است که حالهای نفسانی بسیاری را در بر میگیرد. این نه کافی است نه گويا. شاید اگر پروست بود میتوانست بنویسد. این کار به او میپردازد و بس.»
* روزها در راه، شاهرخ مسکوب، جلد دوم، صص ۶۲۰-۶۲۱.
🦋🦋
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.