گروه فرهنگی هنری تبریز

خال روی گونه‌ات فلفل سیاه اصل بود لحظه‌ای بوسیدمت، عمریست می سوزد دلم...

https://t.me/notcoin_bot?start=er_13383292 پروژه جدید نات کوین برای اونایی که استخراج نکردن

كنار خيابان منتظر تاكسی ايستاده بودم، يك ماشين شخصی مسافركش جلوی پايم ايستاد. راننده پرسيد: «كجا؟» گفتم‌:«منتظر تاكسی هستم.» راننده گفت: «من هم مسافركشم، بيا بالا.» گفتم: «ببخشيد ولی من حتما بايد سوار تاكسی بشم.» راننده گفت: «چه فرقی داره؟» گفتم: «آخه من قصه‌های تاكسی را می نويسم، براي همين بايد سوار تاكسی بشم.» راننده مسافركش خنديد و گفت: «ما هم قصه كم نداريم، بيا بالا.» با دلخوری سوار شدم. راننده مسافركش نگاهم كرد و گفت: «اگه هميشه از يه راه میری يه روز از يه راه ديگه برو... اگه هميشه صبح‌ها دير بيدار ميشی يه روز صبح زود پاشو، اگه هيچوقت كوه نرفتی، يه روز برو كوه ببين اونجا چه خبره، يه روز غذایی را كه دوست نداری بخور، يه بار اون جایی كه دوست نداری برو، گاهی پای حرف آدم‌هایی كه يه جور ديگه فكر می كنن بشين و به حرف‌هاشون گوش بده، گاهی يه جور ديگه رو هم امتحان كن.»‌ ‌ راننده ديگر چيزی نگفت و من خوشحال بودم كه اين هفته سوار ماشين ديگری شده بودم.

محمد زیرک تسلیت میگم خدا بهت صبر مادر مهربانی بود روحش شاد

کارم تمام است! مثلِ نقشه ی لو رفته ی یک گنج! دوستش دارم؛ و می داند

هم روسری‌ات به پشتِ سر افتاده هم موی تو تا قوس کمر افتاده لا حول و لا قوة الّا بالله اسلام دوباره در خطر افتاده

إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ با نهایت تاسف و تاثر در گذشت عموی عزیزم مرحوم مغفور آقای جمیل صابر دیزج ور را به اطلاع دوستان و آشنایان و اقوام می رسانیم. مراسم تشییع : ساعت ۱۲ جلوی ساختمان شماره ۲ وادی رحمت حضور شما سروران گرامی موجب شادی روح آن مرحوم و تسلی خاطر بازماندگان خواهد شد. از طرف خانواده های صابر و فرج زاده

https://t.me/cedex_tap_bot?start=1717782182825948 🚀CDXP