cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

TA in Mathematics

در این کانال حل مسائل متنوع ریاضی در مقاطع مختلف تحصیلی و مباحث مرتبط با ریاضیات قرار می‌گیرد. 🆔 @ZareHossein آرشیو کانال‌های مفید ریاضی: 🆔 @ir_math_ch وبلاگ: 🌐 hosseinzare.blog.ir

Show more
Iran80 819Farsi78 422The category is not specified
Advertising posts
1 676
Subscribers
No data24 hours
+27 days
-2230 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

ویرایشِ دوم: شهریور ۱۴۰۲
Show all...
H. Zare - eigenvalues.pdf6.87 KB
همه‌ی سختی‌ها را به جان می‌خری، نداری‌ها را تحمل می‌کنی، تلاش می‌کنی به امید آنکه روزی نتیجه‌ی زحماتت را ببینی، اما آنچه در نهایت نصیبت می‌شود بیکاری است و افسردگی و حسرت ایام جوانی که به بطالت گذشته و می‌گذرد. نمی‌دانی از خودت گله‌مند باشی که چرا چشمت را بیشتر باز نکردی و واقع‌بینانه تصمیم نگرفتی، یا از خدا گله‌مند باشی که چرا کاری نمی‌کند یا از جامعه‌ای که تو را نمی‌بیند و به‌گونه‌ای سیاستگذاری می‌کند که تو را هرچه‌بیشتر از زندگی عقب بیندازد. این ایام بی‌ثمری که یکی پس از دیگری می‌گذرند، بی‌آنکه شغل و درآمدی داشته باشی، بی آنکه یار و همسری داشته باشی، بی‌آنکه هدفی داشته باشی، بی‌آنکه قدر ببینی، نامش جوانی است. #پایان_سی_و_چهار_سالگی
Show all...
نمی‌دانم کی مادرم شاغل شدن و ازدواج من را خواهد دید. خودش می‌گوید که این تنها آرزوی اوست. این روزها بیشتر از همیشه قدر روزهایی را که در کنارش هستم می‌دانم. از کجا معلوم فردا روزی دست روزگار بین من و او دوباره جدایی نیندازد. آخر من از ۱۵ سالگی که در دبیرستان شبانه‌روزی نمونه دولتی درس خواندم، تا همین دو سه سال پیش، از او دور بوده‌ام. امشب روی میز تحریرم تولد ۶۰ سالگی‌اش را جشن گرفتم و البته این اولین بار بود که او جشن تولد می‌گرفت.
Show all...
لطفاً پیام‌ها را همین‌جا مطالعه کنید و آن‌ها را جای دیگری نفرستید.
Show all...
Dr Hajarian.pdf0.38 KB
Dr Hosseini.pdf3.10 KB
لطفاً پیام‌ها همین‌جا مطالعه کنید و آن‌ها را جای دیگری نفرستید.
Show all...
پیامبر اکرم (ص): النکاح سنتی، فمن رغب عن السنتی، فلیس منی. ✅ به پیامبر مهربانی خودم و پدر و مادرم به‌فدای شما یا رسول‌الله. اگر امروز بودید، می‌دیدید که با وجود میل باطنی‌ام به ازدواج و مرور مکرر این حدیث، نتوانسته‌ام تاکنون ازدواج کنم. مطمئنم که از عالم ملکوت مرا می‌بینید که مدتی است به گناه افتاده‌ام و شاید هم به حالم گریسته‌اید. این را هم مطمئنم که به من حق می‌دهید که اسلامی که پیام‌آورش شما بودید، بسیار متفاوت است از آنچه که امروز در ایران رایج است. کاری کرده‌اند با ما که تا ملبّس به لباس تزویر نشویم، کاری از پیش نمی‌بریم. هیهات! من هیچ‌گاه حاضر نمی‌شوم که ریا را دستمایه‌ی پیش‌برد کارم کنم. تا آن‌جایی که منطقم حکم می‌کند خطاکار بودنم رجحان دارد بر ریاکار بودنم. گیرم که اصلاً بتوانم با تملّق و پاچه‌خواری و تمجید از آن‌هایی که لیاقت تمجید ندارند، پیشرفت کنم. با وجدان خودم چه کنم؟! من که شب‌ها تا دیرگاه بیدارم و غرق در اندیشه‌ی آن که عاقبت چه می‌شود، چگونه به این کردار نابخردانه و نابخشودنی فکر نکنم. نه! نمی‌خواهم بیشتر از این ذهنم را پریشان کنم. یا رسول‌الله، چون می‌دانم که هیچ‌یک از نزدیکان درجه یک‌‌ام اینجا نیستند، می‌نویسم. در عجبم! آن که پا‌ک‌تر زیست، تنهاتر بود. آن که دروغ گفت بازی را برد. انگار پاکی و راستی در زمانه‌ی ما بی‌ارزش شده‌اند. چرا من باید به آن‌هایی غبطه بخورم که زودتر از من به زندگی رسیدند، ازدواج کردند و صاحبِ همسر و خانه و ماشین شدند؟ روا نبود من پس از این همه سال زحمت و مشقّت در بدیهیات زندگی مانده باشم. مشکل از کجا بود که به این روز افتادم و هر شب تا این موقع بیدارم و تازه بعد از خواندن نماز صبح، خواب به چشمم می‌آید؟ روا نبود پسری چون من همیشه حسرتِ نداشته‌ها را داشته باشد. یادتان هست که در نوجوانی ایام تابستان به نشاء برنج و کارگری مشغول بودم تا هزینه‌ی تحصیل در مدرسه‌ی شبانه‌روزی را فراهم کنم؟ یادتان هست که در ایام تحصیل در کارشناسی ارشد، در ساندویچی کار می‌کردم تا دستم را جلوی پدر و مادرم دراز نکنم؟ با ۳۰‌ میلیون تومان وام دانشجویی و کار در کنار تحصیل بود که توانستم از یک دانشگاه اسم‌ و رسم‌دار دکتری بگیرم. روا نبود این زحمت‌ها بی‌نتیجه باشد. شما دعا کنید برای ما یا رسول‌الله. اگر لایق این میهنم که همین‌جا بمانم و شاغل شوم و ازدواج کنم. اگر نیستم، از خدا بخواهید از آن‌جا که فکرش را هم نمی‌کنم مددی به من برسد و به آن‌جا بروم که برای خلق ارزشی داشته باشم. خداوند را گواه می‌گيرم که از این روزهای بی‌حاصل، سخت بیزارم.
Show all...
برای اطلاع: هیچ‌جا مشغول به کار نشده‌ام و به علّت متأهل نبودن نتوانستم مجوز تأسیس آموزشگاه بگیرم. همچنان سربار خانواده‌ام. شب‌ها تا دیرهنگام بیدارم و روزها تا نصف روز خواب. عصرها نیز به بطالت می‌گذرند. مدتی است به خاطر مجردی به گناه افتاده‌ام و از این بابت عذاب وجدان دارم (اقرار می‌کنم که هیچ‌گاه فکرش را هم نمی‌کردم مجردی این‌قدر برایم سخت باشد).خلاصه این روزها می‌توانست بهترین روزهای جوانی یک دانش‌آموخته دکتری ریاضی باشد‌. پسری ۳۴ ساله از دهک ۱ جامعه
Show all...
پیامبر اکرم (ص): النکاح سنتی، فمن رغب عن السنتی، فلیس منی. ✅ شکوه‌ای به پیامبر مهربانی خودم و پدر و مادرم به‌فدای شما یا رسول‌الله. اگر امروز بودید، می‌دیدید که علی‌رغم میل باطنی‌ام به ازدواج و مرور مکرر این حدیث، نتوانسته‌ام تاکنون ازدواج کنم. مطمئنم که از عالم ملکوت مرا می‌بینید که مدتی است به گناه افتاده‌ام و شاید هم به حالم گریسته‌اید. این را هم مطمئنم که به من حق می‌دهید که اسلامی که پیام‌آورش شما بودید، بسیار متفاوت است از آنچه که امروز در ایران رایج است. کاری کرده‌اند با ما که تا ملبّس به لباس تزویر نشویم، کاری از پیش نمی‌بریم. هیهات! من هیچ‌گاه حاضر نمی‌شوم که ریا را دستمایه‌ی پیش‌برد کارم کنم. تا آن‌جایی که منطقم حکم می‌کند خطاکار بودنم رجحان دارد بر ریاکار بودنم. گیرم که اصلاً بتوانم با تملّق و پاچه‌خواری و تمجید از آن‌هایی که لیاقت تمجید ندارند، پیشرفت کنم. با وجدان خودم چه کنم؟! من که شب‌ها تا دیرگاه بیدارم و غرق در اندیشه‌ی آن که عاقبت چه می‌شود، چگونه به این کردار نابخردانه و نابخشودنی فکر نکنم. نه! نمی‌خواهم بیشتر از این ذهنم را پریشان کنم. یا رسول‌الله، چون می‌دانم که هیچ‌یک از نزدیکان درجه یک‌‌ام اینجا نیستند، می‌نویسم. در عجبم! آن که پا‌ک‌تر زیست، تنهاتر بود. آن که دروغ گفت بازی را برد. انگار پاکی و راستی در زمانه‌ی ما بی‌ارزش شده‌اند. چرا من باید حسرت آن‌هایی را بخورم که زودتر از من به زندگی رسیدند، ازدواج کردند و صاحبِ همسر و خانه و ماشین شدند؟ روا نبود من پس از این همه سال زحمت در بدیهیات زندگی مانده باشم. مشکل از کجا بود که به این روز افتادم و هر شب تا این موقع بیدارم و تازه بعد از خواندن نماز صبح، خواب به چشمم می‌آید؟ روا نبود پسری چون من همیشه حسرتِ نداشته‌ها را داشته باشد. یادتان هست که در نوجوانی ایام تابستان به نشاء برنج و کارگری مشغول بودم تا هزینه‌ی تحصیل در مدرسه‌ی شبانه‌روزی را فراهم کنم؟ یادتان هست که در ایام تحصیل در کارشناسی ارشد، در ساندویچی کار می‌کردم تا دستم را جلوی پدر و مادرم دراز نکنم؟ با ۳۰‌ میلیون تومان وام دانشجویی و کار در کنار تحصیل بود که توانستم از یک دانشگاه اسم‌ و رسم‌دار دکتری بگیرم. روا نبود این زحمت‌ها بی‌نتیجه باشد. شما دعا کنید برای ما یا رسول‌الله. اگر لایق این میهنم که همین‌جا بمانم و شاغل شوم و ازدواج کنم. اگر نیستم، از خدا بخواهید از آن‌جا که فکرش را هم نمی‌کنم مددی به من برسد و به آن‌جا بروم که برای خلق ارزشی داشته باشم. خداوند را گواه می‌گيرم که از این روزهای بی‌حاصل، سخت بیزارم.
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.