cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

شهرمن فیروزان

☆شـهـر مـــنـ مــنـــ بـــهــ تـــو مـــیـ انـدیـــشـــمــ...☆ « کانالی مردمی برای مردم» آی.دی .ID. جهت ارتباط و ارسالی ها به ادمین ڪانال. 1⇨🆔 @FiruzanAdmin ⇦ مـدیر 3⇨🆔 @FiruzanAdmin3 آدمین ٣

Show more
Advertising posts
1 759
Subscribers
-124 hours
-127 days
-2830 days
Posting time distributions

Data loading in progress...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Publication analysis
PostsViews
Shares
Views dynamics
01
Media files
1210Loading...
02
💓 #خــداوندا خانه #امــیدم را به یادت بر بلندترین قله دلم بنا میڪنم.. 💓 #ای‌آرام‌جان امشب تمام دوستانم راآرامشے از #جنس خـــودت ارزانـــــے ده! ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
1420Loading...
03
#فرهاد_ناصری وابسته ‌ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
1411Loading...
04
چون آقا جان دو قطعه زمین بیشتر از بقیه اهالی دارد تومنی سنار توفیر دارد با مابقی، اما زهی خیال باطل که به کاهدون زده بود، ذلیل مرده وقتی دید از اقاجان آبی گرم نمیشود، شروع کرد به بردن آبروی آقاجان و آمد نزد ننه چقولی ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
1400Loading...
05
رمان #دلــــدار #قسمت_دوم داوود سرش را بلند کرد و سطلی که در دستش بود داخل آب انداخت و هر دو عقب عقب رفتند، چوب را بالا آوردم تا بزنمشان که صدای حسن قلی از بالا آمد. _ خواهر زود باش الانه که اقاجان بیاد ها. بیخیال زدنشان شدم و گفتم: حساب شما بمونه برای بعد همون بهتر از ما بهترون شمارو برداره ببره، پسرای خیره سر. داوود با گریه گفت: غلط کردیم دلدار، به آقا جان چیزی نگو. چشم غره ای اساسی رفتم. _ قول نمیدم که نگم حالا زود بیایین تا اقاجان نفهمیده. با هم از سرداب بیرون آمدیم، اخم شدیدی کردم و با محکمیت گفتم: _ هر سه تاتون پا تند کنین برین سمت خونه؛ منم دارم میام، زود برین تا جامتون رو تعویض کنین. هر سه پا تند کردند و دویدند، خواهر سه پسر خیره سر و سرتق بود خیلی سخت بود، مگر میشد کنترل کرد آنها را؟ مدام پی دعوا و اتش سوزاندن بودند. کار همیشگی من بود، شستن و روفتن و نق شنیدن، خدا ننه را خیر دهد که کاری به کارم نداشت و اگر اقاجان غر و خستگیش را سرمن نمی آورد او هم هیچ نمیگفت، منم برای آنکه کتک و کت کاری و فحش و ناسزا نباشد مجبور بودم از صبح الطلوع تا بوق سگ کار کنم، دختری که شوهر نکند جز سرشکستگی چه داشت برای خانواده؟ منی که صبح تا شب حرف داخل زبان خاله زنک های کوچه و خیابان شده بودم، اصلا مگر تقصیر من بود؟ خب قسمت هر کس یک جوری نوشته شده، انتظار داشتند زن چه کسی شوم؟ زن فرمان پسر راضیه بند انداز؟ که کارش کشیدن تریاک بود با آن لباس های کهنه و زوار در رفته اش، اصلا کسی رغبت نمیکند نگاه به صورتش بی اندازد آنوقت چه خواسته ها که زن او شوم! همه را برق میگیرد من بخت برگشته را فرمان تریاکی.شکر الحمدالله که آقاجانم اجبارم نکرد، وگرنه اگر به حرف خاله خانباجی های کوچه مثل ربابه خانم بود که من را زن فرمان و بعدش صاحب هفت بچه قد و نیم قد کرده بود، یک نفر نبود بگوید ربابه تو اگر بیل زن بودی باغچه کرموی خودت را بیل میزدی که دخترت هر روز خدا با صورت کبود راهی خانه پدرش نشود، حالا هم برای من دایه مهربان تر از مادر شده. _ آهای دختر. با شنیدن صدای مردی به سمتش چرخیدم، خان بود!! قبلادر عروسی پسر بزرگش دیده بودمش، مگر میشد آنعروسی عیانی را فراموش کرد؟ چندین اسب اشرافی را با تور های قرمز و سفید بزک کرده و پشت عروسی که میگفتند در دست بهترین مالباجی آرایش شده است راهی کرده بودند. خان هم با همان جامه های فرنگی که به آن ها کت و شلوار میگفتند آنجا بود، شکم فربه خود را جلو داده بود و سیبیل های از بناگوش در رفته اش را تاب میداد. به کل فراموش کرده بودم که پیچه روی صورتم نیست، سریع آنرا روی چهره ام انداختم و برای ادب اول سلام کردم. _ سلام. خان از روی اسبش پیاده شد و دو قدم به سمتم آمد. _ تو دختر کیی؟ اسمت چیه؟ الحمدالله چهره ام از زیر پیچه معلوم نبود، اگر بود حتم داشتم میفهمید چقدر از صورت زشت و پیرش بیزارم، همچون بر روستا حکمرانی میکرد گویا که خود شخص شاه بود، چه بسا که گمان نمیکردم شاه هم همانند او آن همه ادا و اصول داشته باشد، کسی نبود بگوید آخر خیکی تو را چه به اسم و رسم من، منم یکی ام عین اهالی روستا که زیر زورگویی هایت زندگی میکنم. _ دلدارم دختر قربانعلی. سری به نشانه تحسین تکان داد، دست هایش را پشت کمرش برد و باز هم شکم گنده اش را جلو داد. _ باریکلا باریکلا. _ این وقت ظهر اینجا چه میکنی؟ با حرص دندان بهم ساییدم،به دنبال برادر هام اومده بودم،حالا هم دیرم شده باید برم. بدون هیچ حرف دیگری پا تند کردم به سمت خانه، خدا خدا میکردم به پدرم نگوید که دخترت را کنار سرداب دیده ام، آقاجان که به پسرهایش چیزی نمیگفت! هر چه باشد آنها ادامه دار نسلش بودند و من مایه سر افکندگی، آنقدر تند تند راه رفتم که به نفس نفس افتادم، سریع وارد خانه شدم، هنوز آقا جان نیامده بود، خوشحال چادر و پیچه را باز کردم و به سمت مطبخ رفتم. _ سلام ننه، این هم پسرات. ننه درحال جوشانده خولنجان برای آقاجان بود؛ با همین دم کرده ها و جوشانده ها کمر درد آقاجان را خوب کرد، خدا خیرت بده، این جز جگر گرفته ها که گوش شنوا ندارن، مگر از تو حساب ببرن. مجمع مسی را که ننه پر کرده بود از وسیله های ناهار را برداشتم و گفتم: ناراحت نشو، الانه که آقاجان بیاد، قیافه گرفته و بی حوصلت رو ببینه هزار تا حرف میزاره جلومون. ننه فقط به تکان دادن سر اکتفا کرد، مگر میشد فراموش کرد خطای آقا جان را که سر طفلک ننه هوو آورده بود آن هم چه کسی را؟ سودابه زن صفا خدابیامرز را که نگذاشت چهل شوهر بیچاره اش برسد، آنقدر زیر پای اقاجان نشست تا او را صیغه کند، فکر میکرد ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
1470Loading...
06
تصویری از کشاورزان اهل " ویتنام" که محصولات خود را به صورت عجیب و ماهرانه ای به "دوچرخه" بار زده و راهی بازار برای فروش "محصولات" هستند ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
1320Loading...
07
🎨 هنرنمایی تحسین برانگیز روی شن های ساحل دریا . ‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
1340Loading...
08
تبدیل متن دست نوشته به متن تایپی ‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
1292Loading...
09
اینو اختراع کردن برای زمانی که تو گلوی بچه چیزی گیر میکنه ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
1311Loading...
10
Media files
2530Loading...
11
🔹عصر زیبا و هوای بسیار مطبوع بهاری و نقش بستن رنگین کمان روستای زرین باغ اردیبهشت ۴۰۳ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2811Loading...
12
❤تقدیم به یک دنیا عشق و دوست داشتن❤ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2782Loading...
13
چقدر این متن به دلم نشست👌 ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2732Loading...
14
خواص دمنوش گیاه گلپر 🍃مقوی معده و سایر اندام‌ های گوارش است. 🍃ضد نفخ و دل درد است. 🍃ترشحات معده را زیاد کرده وسموم بدن را دفع می ‌کند. 🍃برای هضم غذا موثر است. میتوانید به صورت دمنوش یا پودر خشک شده ان میل نمایید. ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2402Loading...
15
▫️فواید اسپند برای مبتلايان سردرد: استشمام بوی اسپند به طور چشمگیری میگرن را کاهش میدهد وباعث فروکش کردن درد میشود! همچنین برای رفع سرماخوردگی کاهش التهاب سینوسها مفید است. ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2663Loading...
16
#ترفند کاربردهای نمک ‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2573Loading...
17
تنها روستائى در جهان كه باران هيچوقت برآن نميبارد! این روستا حطیب نام دارد که در پایتخت یمن واقع شده است ، و بالاى ابرهاست ، « بهتر بايد گفت كه سطح ابرها از سطح روستا پائين تر است » بطوريكه از بالاى قله هاى اين كوه ها مناظر و نقاشبهاى دلربا و زائد الوصف خدائى مشاهده ميشود كرد. اين روستا روى سطح يک کوه مرتفع ساخته شده بصورتی که ابرها از پای این کوه در جریان است و باران از زیر آن متساقط میشود . روستای حطیب ۴۰۰ نفر جمعيت دارد و به زراعت قهوه اصلى يمنى معروف است. ‌─═इई 🍃🌺🍃ईइ═─ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2602Loading...
18
#ایده آموزش اویز کیف و دسته کلید با مهره های چوبی و نخ تریکو خیلی راحت و کاربردیه ‌─═इई 🍃🌺🍃ईइ═─ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2581Loading...
19
۱۵ اردیبهشت در تقویم ایرانی #روز_میانه_بهار یا #بهاربد است. یکی از این جشن‌های سال که در ۱۵ اردیبهشت یا روز «دی به مهر» از ماه اردیبهشت برگزار می‌شد و به معنای میانه فصل سبز یا میانه بهار، است ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2520Loading...
20
نواختن موسیقی زیبا با بطری های شیشه ای ‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2531Loading...
21
با لذت ببینین😍😍 امید به آن‌که همه‌ی استرس‌هاتون رو بشوره ببره... ‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2580Loading...
22
میوه‌ی درخت هالا که در شرق آسیا می‌روید شبیه یک ستاره درحال انفجار است. ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2520Loading...
23
#کودکانه هرگاه فرزندتان از شما پرسید چرا؟! به او جواب دهید : خودت چی فکر می‌کنی؟ این روش چهار مزیت دارد: - پرسیدن اتوماتیک‌وار چرا را از سر کودکتان می‌اندازد. - به شما و کودکتان نشان می‌دهد بیشتر از هر چیزی که فکر می‌کنید می‌داند. - باعث می‌شود که کودکتان به جای اینکه برای جواب به شما وابسته باشد، از مغز خودش استفاده کند. ‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2520Loading...
24
#همسرانه 💠 گاهی بین زن و شوهر سر قضیه‌ای مشاجره می‌شود و زن یا مرد به همسرش می‌گوید: "مطمئنم فلان مطلب را به من نگفتی" و همسرش نیز با عصبانیت می‌گوید: "گفتم!" و سر همین قضیه، بگو مگو و مشاجره‌ی سختی رخ می‌دهد. 💠 پیشنهاد می‌شود با یک تغییر جزئی در الفاظ خود از ایجاد مشاجره و تشدید شدن ناراحتی و عصبانیّت یکدیگر‌ جلوگیری کنید! مثلاً به همسرتان بگویید: "اگر فلان مطلب را گفتی شرمنده من نشنیدم." یعنی کلمه‌ی "شرمنده نشنیدم" را بجای کلمه "نگفتی" به کار ببرید تا همسرتان عصبانی نشده و فضای زندگی متشنّج نگردد. ‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
2560Loading...
25
🔺شیراز عزیز روزت مبارک 😍🏛 ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
3650Loading...
26
🔺 ناخن طلا برای کاشت هم رسید :// ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
3721Loading...
27
🔺 در بیستون کرمانشاه اونقدر باران باریده تمام آبشارهای کوه بیستون مجددا فعال شده‌اند. 🔸 «فیلم صبح امروز و حاوی تصاویر حیرت انگیز است» ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
3652Loading...
28
🔺 بارش برف بهاری در الیگودرزِ لرستان ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
3620Loading...
29
داستان واقعی این ترانه همه روشگفت زده کرد.... کمترکسی پیدامیشه که این آهنگ رونشنیده باشه و باهاش خاطره نداشته باشه💔 . . ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
3703Loading...
30
جاری شدن آب در رودخانه قلقل رود فیروزان ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
4161Loading...
31
Media files
4430Loading...
32
این خانوم معلم رو واقعا حیفه نبینید آموزش شاهنامه در ۳ دقیقه👌 ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
4154Loading...
33
این بچه به صورت مادرزادی شیوه زندگی در ایران را آموخته است با این کلیپ رکورد بازدید در فضای مجازی را شکسته است!😂 ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
4142Loading...
34
گذشته هایت را ببخش ... زیرا آنها همچون کفش های کودکیت نه تنها برایت کوچکند بلکه تو را از برداشتن گامهای بلند باز میدارند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
4021Loading...
35
#روانشناسی_موفقیت با دست روی دست گذاشتن در زندگیت به هیچ چیزی نخواهی رسید. کائنات یار و یاور آدم هایی هست که برای خودشون و استعداد و علاقه خودشون ارزش قائل میشن. ‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
3951Loading...
36
#پیام_امروز  برای زندگیمان رژیم بگیریم رژیم کمتر حرص خوردن رژیم کمتر غصه خوردن رژیم بی اندازه مهربان بودن بی ریا کمک کردن بی توقع دوست داشتن ورژیم دوری از افکار منفی بیایید رژیم آرامش بگیریم ‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
4041Loading...
37
#انگیزشی تکرار کن تکرار کن تکرار کن دوست قشنگم! من نه از کسی جلوترم! و نه از کسی عقب ترم! من در زمان خودم زندگی میکنم تجربیاتی داشتم، انتخاب هایی داشتم، تربیتی داشتم، جامعه ای داشتم.... که باعث شده من امروز در این نقطه باشم پس مقایسه رو رها میکنم، درست و غلط ها و تحلیل های بی نتیجه رو کنار میگذارم و تلاش میکنم تا خودمو زندگی کنم و مسیر دلخواهم رو جوری که‌ دوست دارم بسازم... + با خودت تکرار کن دوست قشنگم:) ‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
3841Loading...
38
عشق آن است كه هزار بار دوستت داشته باشم و هر بار حس كنم اولين بارى است كه دوستت دارم...💜🤍 ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
4284Loading...
39
Media files
4170Loading...
1
💓 #خــداوندا خانه #امــیدم را به یادت بر بلندترین قله دلم بنا میڪنم.. 💓 #ای‌آرام‌جان امشب تمام دوستانم راآرامشے از #جنس خـــودت ارزانـــــے ده! ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
Show all...
1
#فرهاد_ناصری وابسته ‌ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
Show all...
1
چون آقا جان دو قطعه زمین بیشتر از بقیه اهالی دارد تومنی سنار توفیر دارد با مابقی، اما زهی خیال باطل که به کاهدون زده بود، ذلیل مرده وقتی دید از اقاجان آبی گرم نمیشود، شروع کرد به بردن آبروی آقاجان و آمد نزد ننه چقولی ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
Show all...
رمان #دلــــدار #قسمت_دوم داوود سرش را بلند کرد و سطلی که در دستش بود داخل آب انداخت و هر دو عقب عقب رفتند، چوب را بالا آوردم تا بزنمشان که صدای حسن قلی از بالا آمد. _ خواهر زود باش الانه که اقاجان بیاد ها. بیخیال زدنشان شدم و گفتم: حساب شما بمونه برای بعد همون بهتر از ما بهترون شمارو برداره ببره، پسرای خیره سر. داوود با گریه گفت: غلط کردیم دلدار، به آقا جان چیزی نگو. چشم غره ای اساسی رفتم. _ قول نمیدم که نگم حالا زود بیایین تا اقاجان نفهمیده. با هم از سرداب بیرون آمدیم، اخم شدیدی کردم و با محکمیت گفتم: _ هر سه تاتون پا تند کنین برین سمت خونه؛ منم دارم میام، زود برین تا جامتون رو تعویض کنین. هر سه پا تند کردند و دویدند، خواهر سه پسر خیره سر و سرتق بود خیلی سخت بود، مگر میشد کنترل کرد آنها را؟ مدام پی دعوا و اتش سوزاندن بودند. کار همیشگی من بود، شستن و روفتن و نق شنیدن، خدا ننه را خیر دهد که کاری به کارم نداشت و اگر اقاجان غر و خستگیش را سرمن نمی آورد او هم هیچ نمیگفت، منم برای آنکه کتک و کت کاری و فحش و ناسزا نباشد مجبور بودم از صبح الطلوع تا بوق سگ کار کنم، دختری که شوهر نکند جز سرشکستگی چه داشت برای خانواده؟ منی که صبح تا شب حرف داخل زبان خاله زنک های کوچه و خیابان شده بودم، اصلا مگر تقصیر من بود؟ خب قسمت هر کس یک جوری نوشته شده، انتظار داشتند زن چه کسی شوم؟ زن فرمان پسر راضیه بند انداز؟ که کارش کشیدن تریاک بود با آن لباس های کهنه و زوار در رفته اش، اصلا کسی رغبت نمیکند نگاه به صورتش بی اندازد آنوقت چه خواسته ها که زن او شوم! همه را برق میگیرد من بخت برگشته را فرمان تریاکی.شکر الحمدالله که آقاجانم اجبارم نکرد، وگرنه اگر به حرف خاله خانباجی های کوچه مثل ربابه خانم بود که من را زن فرمان و بعدش صاحب هفت بچه قد و نیم قد کرده بود، یک نفر نبود بگوید ربابه تو اگر بیل زن بودی باغچه کرموی خودت را بیل میزدی که دخترت هر روز خدا با صورت کبود راهی خانه پدرش نشود، حالا هم برای من دایه مهربان تر از مادر شده. _ آهای دختر. با شنیدن صدای مردی به سمتش چرخیدم، خان بود!! قبلادر عروسی پسر بزرگش دیده بودمش، مگر میشد آنعروسی عیانی را فراموش کرد؟ چندین اسب اشرافی را با تور های قرمز و سفید بزک کرده و پشت عروسی که میگفتند در دست بهترین مالباجی آرایش شده است راهی کرده بودند. خان هم با همان جامه های فرنگی که به آن ها کت و شلوار میگفتند آنجا بود، شکم فربه خود را جلو داده بود و سیبیل های از بناگوش در رفته اش را تاب میداد. به کل فراموش کرده بودم که پیچه روی صورتم نیست، سریع آنرا روی چهره ام انداختم و برای ادب اول سلام کردم. _ سلام. خان از روی اسبش پیاده شد و دو قدم به سمتم آمد. _ تو دختر کیی؟ اسمت چیه؟ الحمدالله چهره ام از زیر پیچه معلوم نبود، اگر بود حتم داشتم میفهمید چقدر از صورت زشت و پیرش بیزارم، همچون بر روستا حکمرانی میکرد گویا که خود شخص شاه بود، چه بسا که گمان نمیکردم شاه هم همانند او آن همه ادا و اصول داشته باشد، کسی نبود بگوید آخر خیکی تو را چه به اسم و رسم من، منم یکی ام عین اهالی روستا که زیر زورگویی هایت زندگی میکنم. _ دلدارم دختر قربانعلی. سری به نشانه تحسین تکان داد، دست هایش را پشت کمرش برد و باز هم شکم گنده اش را جلو داد. _ باریکلا باریکلا. _ این وقت ظهر اینجا چه میکنی؟ با حرص دندان بهم ساییدم،به دنبال برادر هام اومده بودم،حالا هم دیرم شده باید برم. بدون هیچ حرف دیگری پا تند کردم به سمت خانه، خدا خدا میکردم به پدرم نگوید که دخترت را کنار سرداب دیده ام، آقاجان که به پسرهایش چیزی نمیگفت! هر چه باشد آنها ادامه دار نسلش بودند و من مایه سر افکندگی، آنقدر تند تند راه رفتم که به نفس نفس افتادم، سریع وارد خانه شدم، هنوز آقا جان نیامده بود، خوشحال چادر و پیچه را باز کردم و به سمت مطبخ رفتم. _ سلام ننه، این هم پسرات. ننه درحال جوشانده خولنجان برای آقاجان بود؛ با همین دم کرده ها و جوشانده ها کمر درد آقاجان را خوب کرد، خدا خیرت بده، این جز جگر گرفته ها که گوش شنوا ندارن، مگر از تو حساب ببرن. مجمع مسی را که ننه پر کرده بود از وسیله های ناهار را برداشتم و گفتم: ناراحت نشو، الانه که آقاجان بیاد، قیافه گرفته و بی حوصلت رو ببینه هزار تا حرف میزاره جلومون. ننه فقط به تکان دادن سر اکتفا کرد، مگر میشد فراموش کرد خطای آقا جان را که سر طفلک ننه هوو آورده بود آن هم چه کسی را؟ سودابه زن صفا خدابیامرز را که نگذاشت چهل شوهر بیچاره اش برسد، آنقدر زیر پای اقاجان نشست تا او را صیغه کند، فکر میکرد ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
Show all...
تصویری از کشاورزان اهل " ویتنام" که محصولات خود را به صورت عجیب و ماهرانه ای به "دوچرخه" بار زده و راهی بازار برای فروش "محصولات" هستند ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
Show all...
🎨 هنرنمایی تحسین برانگیز روی شن های ساحل دریا . ‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
Show all...
تبدیل متن دست نوشته به متن تایپی ‌ ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
Show all...
اینو اختراع کردن برای زمانی که تو گلوی بچه چیزی گیر میکنه ڪانال🔙 #شهرمن_فیروزان ✌️ 🔶🔜 @Firuzanmycity
Show all...
وزن کدام حیوان در بدو تولد کمتر از موش است؟🤷‍♂️Anonymous voting
  • ✅پاندا
  • ✅خرس
  • ✅گورخر
  • ✅شامپانزه
0 votes
🤔 2👍 1