cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

تهران پادکست | پادکست و کتاب صوتی |

کانال رسمی پلتفرم تهران پادکست ارتباط با ادمین یا تبلیغات : @tehpodcast با هم، پادکست خوب گوش کنیم. #رادیوراه: پادکست رادیو راه با مجتبی شکوری #کتاب‌باز: پادکست کتاب باز پادکست رواق پادکست احسانو پادکست رختکن بازنده ها پادکست رخ و... + کتاب صوتی :)

Show more
Advertising posts
152 341
Subscribers
+17224 hours
+9527 days
+7 75230 days
Posting time distributions

Data loading in progress...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Publication analysis
PostsViews
Shares
Views dynamics
01
🎙 پادکست دکتر مجتبی شکوری 🎼 خلقِ اُمید  @tehranpodcast | تهران پادکست
86859Loading...
02
بگذر شبی به خلوت این همنشین درد تا شرح آن دهم ڪه غمت با دلم چه کرد ... | هوشنگ ابتهاج | #ذکرشب 📻 @tehranpodcast 🌱
5 320111Loading...
03
پادکست #دانژه عالیم قاسیم‌اف پادکستی از ترانه سرا و خواننده مقامی آذربایجانی عالیم قاسم اف (Alim Qasımov)بشنوید.  @tehranpodcast | تهران پادکست
8 491144Loading...
04
توی پادکست دایه از مادر بودن صحبت می‌کنیم. توی این قسمت با خانم فیروزه روستا دربارۀ چطور کمک گرفتن از مامان‌بزرگ صحبت کردیم. فیروزه، ماما و دانش‌پژوه دکترای سلامته. https://castbox.fm/va/6138087
9 26293Loading...
05
پادکست چای با #بنفشه خسرو و شیرین 🔸️قسمت چهارم در این قسمت، حکایت اولین چشمه ای که خسرو و شیرین بهش میرسن رو میشنوین   @tehranpodcast | تهران پادکست
12 509346Loading...
06
‌⁩ساداکو یک دختر ژاپنی بود که موقع انفجار بمب اتم توی هیروشیما دو سال بیشتر نداشت. ساداکو از انفجار بمب اتم جان سالم به در برد، ولی به خاطر تشعشات بمب دچار سرطان خون شد. این را البته ده سال بعد فهمیدند. زمانی که ساداکو خودش را برای مسابقات دوی مدرسه آماده می‌کرد. یک روز موقع تمرین سرش گیج رفت و خورد زمین. بعد آرام آرام علامت‌های سرطان خودشان را نشان دادند و ساداکو بستری شد. به خاطر یک افسانه‌ی قدیمی، مردم ژاپن اعتقاد داشتند که ساختن هزار درنای کاغذی باعث می‌شود آدم به آرزویش برسد. برای همین ساداکو که آرزو داشت قهرمان دو بشود، شروع کرد به ساختن درناهای کاغذی. اما خب، بیماری هم حسابی امانش را بریده‌بود. ششصد و چهل و چهارتا درنا را که ساخت، ساداکو چشم‌هایش را بست و دیگر آن‌ها را باز نکرد. همکلاسی‌هایش بقیه‌ی درناها را ساختند و هزارتا درنای کاغذی را همراه با ساداکو سپردند به خاک. ‌⁩من داستان ساداکو را دوبار توی زندگی خواندم. یک‌بار بیست و چهار سال قبل و یک‌بار هم دیروز. کسی که بیست و چهار سال پیش این داستان را خوانده بود یک کودک ده ساله بود که پیشِ چشمش زندگی جز زیبایی حرفی برای گفتن نداشت. شب‌های عید را توی خانه‌ی مادربزرگ به صدای باران گوش می‌داد که از توی شیروانی می‌ریخت کف کوچه. معنای "سختی" هم فقط خلاصه می‌شد توی تکلیفهای آخر هفته که البته همان را هم "ساعت خوش" مهران مدیری می‌شست و می‌برد. کسی که دیروز این داستان را خوانده اما؛ آدمی است که چندتا پیراهن بیشتر پاره کرده. بارها از ته ته دل خندیده و بارها هم به تلخی گریه کرده. گاهی مجبور به خداحافظی با عزیزانش شده و رفتن خیلی‌ها را به چشم دیده. از جبر روزگار و  مرزهای جغرافیایی، سه سال می‌شود که دستان مادرش را توی دستش نگرفته و مدتی طولانی‌ست که پدرش روی شانه‌اش نزده. دیروز من داستان ساداکو را بیشتر باور کردم. چون حالا می‌توانم بپذیرم که گاهی به اندازه‌ی ساختن هزار درنای کاغذی هم فرصت نخواهیم داشت. برای همین هر روزی که شروع می‌شود را باید به چشم یک سرمایه‌ی بی‌نهایت ارزشمند نگاه کرد. مدتی قبل با خواهرم صحبت می‌کردم. گفت تصمیم گرفته کارش را کم کند و برود رشته‌ای که علاقه دارد را توی دانشگاه بخواند. بدون مکث گفتم کار درستی می‌کنی. برو دنبال چیزی که خوشحال‌ترت می‌کند. باید اعتراف کرد که مهمترین سوال دنیا، سوال ساده‌ای‌ست که شبها قبل از خواب فراموش می‌کنیم از خودمان بپرسیم: آیا امروز آن‌قدر که می‌شد شاد بودم و آن‌قدر که باید، لبخند زدم؟ | مهدی معارف | #داستانک #وبلاگ 📻 @tehranpodcast 🌱
17 112513Loading...
07
پادکست دکتر مجتبی شکوری دانش کوتاه ولی مفید #پادکست #پادکست_روانشناسی #پادکست_انگیزشی  @tehranpodcast | تهران پادکست
15 119341Loading...
08
بدروم یا کوش آداسی ؟؟؟؟ ♦️بازم تابستون اومد و فصل سفر شروع شد اگه شماه م نمیدونی کدومشو انتخاب کنی با ما همراه شو ♦️ شباویز پرواز مجری تخصصی تورهای ترکیه ✨️✨️خرید تور به صورت نقد و اقساط✨️✨️ جهت آگاهی از نرخ ها وشرایط با کارشناسان تماس حاصل نمایید ۰۲۱-۵۲۹۱۶ https://t.me/SHABAVIZPARVAZ @SHABAVIZPARVAZ @SHABAVIZPARVAZ @SHABAVIZPARVAZ #تبلیغات
13 33914Loading...
09
🎙 همایون شجریان 🎼 دلشدگان 🔸 با هم گوش کنیم و کیف کنیم ما از دو جهان غیر تو ای عشق نخواهیم✨ 🍃  @tehranpodcast | تهران پادکست ━━━━━━◉────── ↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
15 132448Loading...
10
پادکست رادیو #تراژدی حسین فاطمی این شماره‌ قصه‌ی زندگی حسین فاطمی است؛ مردی که ستاره‌ی بختش در دهه‌ی بیست درخشید اما سیاست‌بازی و کینه‌ها از پا درش آورد. فاطمی کارش را با روزنامه‌نگاری شروع کرد، در فرانسه در رشته‌ی حقوق تحصیل کرد و بعد از بازگشت به کشور بدل به چهره‌ای مبارز شد. فکر تشکیل جبهه‌ی ملی و حتی ملی شدن نفت از فاطمی بود و محمد مصدق، اعتماد کاملی به او داشت. همین هم باعث حسادت‌های فراوانی شد. روز کودتای بیست وهشت مرداد اعلام شد که مخالفان مصدق، فاطمی را تکه‌تکه کرده‌اند. اما او برای چندماه مخفیانه زندگی کرد تا به طور اتفاقی بازداشت شد. قصه‌ی زندگی او را در رادیوتراژدی بشنوید.  @tehranpodcast | تهران پادکست
16 833239Loading...
11
🚨همستر داره لیست میشه ؟! 😳😳 درسته ؟! میگن هر 1000 تا همستر 19 دلار میشه راستی کیف پولتو وصل کردی ؟😍♥️ قیمت همستر چقدر میشه؟ 👇🏼👇🏼 https://t.me/+9o_DrwP9MGpjNWNk https://t.me/+9o_DrwP9MGpjNWNk ..... #تبلیغات
6 92022Loading...
12
فریب زندگی اسلایسی را نخوریم ! یک نفر عکسی از پاهای تُپل نوزادی را به اشتراک گذاشته و زیرش نوشته : اگر می خوایید گاز بگیرید برید ته صف .. صدها نفر برای این پاهای بامزه غش و ضعف رفته‌اند چند نفر نوشته‌اند : همین فردا میرم «شوور»! می‌کنم ، دوسه نفر نوشته‌اند : اصلاً من به عشق همین پاها می‌خوام بچه‌دار شم و .. مردی روی نوک کوهی ایستاده و دست‌هایش را باز کرده و نوشته : زندگی یعنی فتح قله‌ها ! زنی در اینستاگرام عکسی از قورمه‌سبزی که پخته منتشر کرده و نوشته : هرکی هرچی دلش می‌خواد بگه من عاشق اینم برای همسرم قورمه‌سبزی بپزم ، اونم بیاد بشینه موهامو ببافه .. دهها نفر نوشته‌اند : آره خوشبختی یعنی همین ! خوشبختید شما .. حسودیم شد .. خوش به حال جفت‌تون .. دلم برای خودم سوخت و .. مردی عکسی از سوئیچ ماشینی که خریده را منتشر کرده و نوشته : «بالاخره خریدمش» جماعتی لایک کرده‌اند که خوش به حالت و مبارکه و .. اینها همه بُرش هایی از زندگی هستند نه تمام آن ! زندگی_اسلایسی ! آن بخش از زندگی که دست چین می‌کنیم و به واسطه شبکه‌های مجازی به دیگران اجازه می‌دهیم آن را ببینید و بسیاری بر اساس همین «اسلایس» ما را قضاوت می‌کنند .. بسیاری از آنها که برای آن پاهای تپل دوست‌داشتنی غش و ضعف می‌روند اگر همان کودک را به آنها بدهید که ساعت سه نصفه شب بیدار می‌شود ، زار می‌زند ، نمی‌خوابد ، پوشک‌اش نیاز به تعویض دارد ، شیر می‌خواهد ، خواب را از آدم می‌گیرد و .. بعید است هنوز فقط به خاطر گازگرفتن پاهایش به او وفادار بمانند و کماکان بچه بخواهند ! کودک فقط گازگرفتن نمی‌خواهد ، احساس مسئولیت و مراقبت دائمی هم می‌خواهد می‌توانید ؟ این تصور که زندگی مشترک فقط آن لحظه است که بوی خوش قورمه‌سبزی در فضای خانه می‌پیچد یا مرد می‌نشیند به بافتن گیسوی زن ، یک فانتزی زیباست اما وقتی عملی نمی‌شود بسیاری از همسران احساس ناکامی می‌کنند که پس چرا زن من قورمه‌سبزی نمی‌پزد ؟ یا چون همسرم موهام رو نمی‌بافه پس دوستم نداره ! مردی که خسته از جدال در یک زندگی بی‌رحمانه به خانه می‌آید و هنوز ذهنش درگیر پرخاش رئیس و ضرر و زیان ناشی از معامله و ترافیک کُشنده و بی‌ثباتی بازار و .. است دل و دماغی برایش نمی‌ماند که شب هنگام وقتی می‌رسد بنشیند به بافتن گیسو ! البته که اگر این کار را بکند عجب مرد نیکوییست اما اگر هم حال و حوصله‌اش را نداشته‌باشد دلیل بر فقدان عشق و دوست نداشتن همسر نیست ! آن یک عکس که دیده‌اید هم نشان خوشبختی تمام وقت آن زوج نیست فقط یک بُرش دست چین‌شده از یک زندگی است یک اسلایس ! فتح قله ها لذت‌بخش است اما قبل از آنکه کسی روی نوک‌کوهی فاتحانه عکس یادگاری بگیرد ، باید رنج بالارفتن از آن را به جان بخرد عرق‌ریختن ، زمین‌خوردن ، تحمل سرما و گرما ، تاول زدن پا و .. آن عکس فقط یک بُرش است فقط یک اسلایس لذتبخش ! مردی که عکسی از سوئیچ ماشین اش را به اشتراک گذاشته هم دشواری خریدن آن را که علنی نکرده ! غبطه‌خوردن به آن لحظه گرچه واکنشی طبیعی است اما شاید اگر رنج رسیدن به این موفقیت را می‌دانستیم هرگز غبطه نمی‌خوردیم این تنها یک بُرش از زندگی مرد است یک اسلایس نه تمام آن ! • خلایق حق دارند هر اسلایسی از زندگی شان که دوست‌دارند را به نمایش بگذارند اما ما حق نداریم آن یک اسلایس را «تمام» زندگی‌شان فرض کنیم ، دست به مقایسه‌اش با زندگی خودمان بزنیم و احساس ناکامی کنیم ! • زندگی_اسلایسی می‌تواند آفت آرامش مان باشد اگر باور نکنیم که بسیاری از عکس‌هایی که می‌بینیم و حرف‌هایی که می‌شنویم تنها بُرش‌هایی گزینش شده‌اند، نه تمام آن .. ! |  احسان محمدی | #داستانک #وبلاگ 📻 @tehranpodcast 🌱
19 562404Loading...
13
🎙 پادکست رادیو مرز 🎼  اعتیاد 🔸 روایت فاصله‌ای که یک مبتلا به مواد مخدر یا خانواده‌ی یک مبتلا با دیگران احساس می‌کند.  @tehranpodcast | تهران پادکست
17 421179Loading...
14
پادکست چای با #بنفشه خسرو و شیرین 🔸️قسمت سوم در این قسمت میشنوین که چطور شیرین عاشق میشه و برای این عاشقی چه میکنه  @tehranpodcast | تهران پادکست
19 147579Loading...
15
هفته‌ی پیش نشستم به دیدن فیلم "پیانیست" و حالا دقیقا یک هفته است که این فیلم از توی مغزم جُم نمی‌خورد. فیلم مربوط می‌شود به جنگ جهانی دوم و اشغال لهستان توسط نازی‌ها. از اول تا آخر فیلم، سربازهای نازی مثل آبِ خوردن این لهستانی‌ها را می‌کشتند. هرکسی هرسوالی که می‌پرسید، به جای آری یا خیر یک گلوله توی مغزش خالی می‌شد و بنده خدا هم مثل برگ درخت می‌افتاد روی زمین. توی این گیر و دار، قهرمان قصه که یک پیانیست لهستانی‌ست از معرکه جان سالم به در می‌برد و به مدت دو سال در نقاط مختلف شهر خودش را قایم می‌کند. آخرهای داستان، وقتی که دیگر برای پیانیستِ آواره رمقی هم باقی نمانده بود، یک فرمانده‌ی نازی محل پنهان شدنش را کشف می‌کند. فرمانده اما به جای اینکه مثل رفقایش ماشه را توی شقیقه‌ی پیانیست بچکاند، از او می‌خواهد برایش پیانو بزند و البته بعد هم جانش را نجات می‌دهد و باقی ماجراها. فیلم که تمام شد، پریدم روی اینترنت تا ببینم این داستان چه قدرش واقعی بود و چه قدرش تخیل. همه‌اش واقعیت محض بود! پیانیست لهستانی، فرمانده‌ی نازی، و حتی خانه‌ی خرابه‌ای که صدای پیانویش دل فرمانده را به رحم آورده بود، همه‌شان صفحه‌ی ویکی‌پدیا داشتند. خیلی جدی و واقعی یک روزی وجود داشته که میان هیاهو و کشت و کشتار، فرمانده‌ای از پیانو نواختن دشمنِ اسیر و درمانده‌اش لذت برده! زندگی‌نامه‌ی فرمانده را می‌خوانم و به این فکر می‌کنم که "دل رحم" بودن نعمتی‌ست که خیلی ها از آن محروم هستند. هشتاد سال از آن جنگ گذشته و از بین آن‌همه فرمانده که مثل نقل و نبات آدم می‌کشتند، مردمِ دنیا قصه‌ی این یکی را برای هم تعریف می‌کنند. کسی از فردایش خبر ندارد، ولی همین امروز عهد کنیم که اگر یک روزی آنقدر در زندگی بالا رفتیم که کار بنده‌ای از بنده‌های خدا به تصمیم ما بند بود، با "دل رحمی" برایش تصمیم بگیریم. از بین فرمانده‌ها، فرمانده‌ای باشیم که دل داد به آوازِ "پیانو"؛ | مهدی معارف | #وبلاگ #داستانک 📻 @tehranpodcast 🌱
22 697372Loading...
16
پادکست بی نهایت صفر اپیزود چهارم گفتگو با خالق موزه ی عروسک های ملل _ آقای مسعود ناصری بی نهایت صفر ، جایی که ما قصه خالق ها رو می شنویم. آدم هایی که یک مهارتی داشتن یا ایده ای به ذهنشون رسیده و اون ایده رو بهش پر و بال دادن تا چیزی رو خلق کنن که منحصر به فرد آفریده ی خودشونه. خالق ها قراره ما رو وارد دنیای کشف و شهود خودشون کنن و برامون از قصه ی زندگی شون بگن. https://www.instagram.com/bi_nahayat.0?igsh=MWJ0OTlma3ZpOWJleQ==
12 51582Loading...
17
🎙 چارتار 🎼 هندسه  @tehranpodcast | تهران پادکست ━━━━━━◉────── ↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
20 560356Loading...
18
پادکست چای با #بنفشه خسرو و شیرین 🔸️قسمت دوم چای از شما قصّه از من در قسمت قبل گفتم که خسرو پرویز با شنیدن تعریف شیرین از زبان شاپور؛ ندیده عاشق شیرین و شبدیز اسب سیاهش شد و شاپور رُ برای انجام ماموریتی به خلوت دعوت کرد و اما... ادامه ماجرا.....  @tehranpodcast | تهران پادکست
22 762696Loading...
19
‌‌ زیر چادر، تی‌شرت آستین‌کوتاه و شلوار سیاه می‌پوشید. موهاش، بلند و شانه‌خورده تا گودی کمرش بود و از مژه‌هاش انگار واکس مشکی می‌چکید. من، تازه رفته بودم ساندویچی داییم؛ شاگردی. و او ظهرها می‌آمد دکان ما، که پر بود از معتادها، جیب‌قاپ‌ها، کاسب‌ها و دیگرانِ گرسنه‌ی سر به‌راه و سر به‌هوا؛ می‌گفت«یه فلافل.» ‌ و من چه می‌دانستم دلش مورچه است برای شاگرد ساندویچی چهارراه سوسکی. دایی خیالش را انداخت به جانم. گفت «این دختره واسه تو میادا» گفتم «عمرنات ممکن» گفت «روی ‌هزاری‌ها، واست می‌نویسه دوستت دارم» گفتم «این تن‌رو کفن کنی راس میگی؟» گفت «به مرگت قسم، خاطرت‌رو می‌خواد دایی.» فرداش گوشواره‌ی برنزی بدلی و بلندی انداخته بود با نگین سرخ. ساندویچش را شش‌تایی زدم. دو نانه. با خیارشور زیاد و گوجه‌ی تازه‌. گفتم «سس بزنم؟» گفت «بزن آقا مرتضا.» صدای او و‌ انگشت‌های من لرزید. پشت هزارتومانیش، نوشته بود «خیلی دوستت دارم.» ‌ دوباره که آمد، همراه ساندویچ، یک صدتومانی بهش دادم. پرسید «فلافل ارزون شده؟» گفتم «دلار اومده پایین.» کنار عکس قدس، نوشته بودم «اسمت چیه؟» بالای امضای دبیرکلِ هزارتومانی بعدی نوشته بود «ویران شما: سمانه.» و بعد از آن، ما هر روز، برای هم نامه نوشتیم. رو و پشت اسکناس‌ها. عاشقانه‌هایی با کلمه‌های ریز... ‌ هفته‌های اول، نمی‌گذاشتم دایی نامه‌های‌مان را به کسی بدهد. نگهش می‌داشتم جای حقوق. اما بعد ناچار شدیم که پول‌ها را خرج کنیم. دادیم به نان فانتزی، به ممدآقای خیارشوری، به جواهرخانم سوسیس‌فروش. و نامه‌‌های ما دست به دست می‌چرخید جای اسکناس‌های رایج مملکت. ‌ باهاش مواد می‌خریدند. فال قناری می‌گرفتند. کوپن می‌فروختند. به صاحبخانه‌ها می‌دادند و به خیاط‌ها، کله‌پزها، فال‌گیرهای سرقبرآقا و دیگران. و گاهی، ممکن بود کسی بیاید داخل، بگوید «یه فلافل دو نونه.» و دوستت دارمی را پرت کند روی پیشخان که من نوشته بودم یا او. انگار بخواهد بگوید بازگشت هر چیزی به اصل آن است. و حالا که قرن‌ها از آن روزهای مه گرفته‌ی شرجی گذشته، اسکناسِ کهنه‌ای را از راننده‌‌ گرفتم که رویش نوشته بود «عاشق منم...» و این ترکیب خوش، خاطرم را بازگرداند به آنجا که بودم. به پشت‌ِ یخچالِ دکان ساندویچی. به چشم‌های خواستنی‌اش. به جمله‌ی «بازگشت همه‌ به سوی اوست» تمام اعلامیه‌های سریش‌مالی شده به دیوارهای کاه‌گلی و طبله کرده‌ی آن کوچه‌های تنگ. ‌ بله. بازگشت همه به سوی اوست. همان‌طور که بازگشت تمام آن اسکناس‌ها، دوستت‌دارم‌ها و اندوه پوشیده و پیدای این کلمات... ‌ | مرتضی برزگر ،| #داستانک #وبلاگ 📻 @tehranpodcast 🌱
28 372345Loading...
20
پادکست #دانژه آدام هرست پلی لیستی روح نواز از موزیسینی آمریکایی به اسم آدام هرست را بشنوید.  @tehranpodcast | تهران پادکست
22 793445Loading...
21
📻 پادکست اتاق تنهایی 🎧اپیزود ۱۸ 💡توضیح تروما و مفاهیم پایه اش این اپیزود یه نوع آشنایی مقدماتی با تروماست. هدف این مجموعه اپیزود ها اینه که ببینیم چی میشه که ما حتی بعد سال ها هم اتفاقات دردناک رو یادآوری می کنیم و رنج می کشیم و قدم نهایی اینه که: ببینیم چجوری می تونیم این مشکل رو حل کنیم🌱 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 https://t.me/OTAGHETANHAYI_PODCAST
23 720642Loading...
22
🎙 پادکست دکتر مجتبی شکوری 🎼 شجاعت تجدید نظر  @tehranpodcast | تهران پادکست
24 452905Loading...
23
پادکست رادیو #سیتکام گربه شرودینگر  @tehranpodcast | تهران پادکست
27 096272Loading...
24
پادکست چای با #بنفشه خسرو و شیرین 🔸️قسمت اول در این قسمت، اولا میشنویم چرا نظامی داستان "خسرو و شیرین" رو مینویسه و اسمش رو میذاره هوس‌نامه! بعد هم با خسرو وشیرین آشنا میشیم.  @tehranpodcast | تهران پادکست
29 4211 143Loading...
25
پادکست رادیو #تراژدی مرثیه‌ی خانوادگی این پادکست به زندگی و کار برادران خیامی می‌پردازد؛ دو برادری که از گاراژی در مشهد و شستن کامیون کارشان را شروع کردند و نهایتا ایران ناسیونال، اولین کارخانه تولید خودرو سواری را در کشور راه انداختند که پیکان را تولید می‌کرد. داستان زندگی این دو برادر مانند دیگر کارآفرین‌های دوران پهلوی، چالش‌های خودش را داشت و در نهایت هم به فرار و ترک وطن و مصادره ختم شد. اما شاید تراژدی برادران خیامی، بیش از آنکه تراژدی کارآفرینان در تلاطم یک انقلاب باشد، مرثیه‌ای خانوادگی و داستان بی‌وفایی دو برادر است.  @tehranpodcast | تهران پادکست
28 349369Loading...
26
پادکست #رادیوراه : مجتبی شکوری رود قسمت بیست و هشتم : پدران غایب،پسران گمشده بخش هشتم : چهارِ رهایی بخش  @tehranpodcast | تهران پادکست
27 289423Loading...
27
از کمر درد خسته شدی؟ دوست داری بدون جراحی درد کمرت از بین بره؟ 🔸حداقل هشتاد درصد مردم، حداقل یک‌بار در زندگی گرفتار کمر درد شده‌اند. اگر شما هم یکی از آن هشتاد درصد هستید و درد کمر کلافه‌تان کرده است و می‌پرسید برای درمان کمر درد چکار کنیم، پیشنهاد ما به شما کلینیک تخصصی درد مهرگان است. 🔸این کلینیک با استفاده از بهترین متخصصین ایران، به شما کمک می‌کند بدون عمل جراحی، درد کمر خود را از بین ببرید. آدرس تلگرام کلینیک مهرگان: @mehreganpainclinic @mehreganpainclinic شماره تماس‌های مشاوره: ☎️02122873994 ☎️02126703019 📱09352246718 #تبلیغات
12 66824Loading...
28
پادکست داکس درون مغز بیل گیتس شاید خیلیها بیل گیتس را تنها به خاطر اینکه یکی از ثروتمند ترین افراد دنیاست میشناسند. بیل گیتس با ارائه محصولات و اجرای پروژهایش در حوزه های محتلف، دنیا را تغییر داده. بی شک او یکی از تاثیرگذارترین افراد روی کره زمین است. این اپیزود بر اساس مستند سه قسمتی ‘درون مغز بیل گیتس’ ساخته شده که در آن به بیوگرافی زندگی بیل گیتس، چکونگی تاسیس شرکت مایکروسافت، آشنایی با همسر، دوستان قدیم و جدید و دغدغه های فعلی او پرداخته شده.  @tehranpodcast | تهران پادکست
28 030547Loading...
29
پادکست با ضیاء هانا کامکار ‌‌‎ 🔸️ #باضیا پادکستی گفت‌وگو محور با اجرای علی ضیا است. در فصل نخست آن، علی‌ضیا میزبان و شنونده زنان تاثیرگذار و موفق ایرانی‌ و روایت آن‌ها از زنانگی و پیشامدهای زندگی است. مسیر موفقیت زنان ایرانی را «باضیا» دوره می‌کنیم. پشت فرمون با اپلیکیشن راحت تره👌🏻  @tehranpodcast | تهران پادکست
26 749328Loading...
30
پادکست Luminous English اپیزود اول از کتاب Eight dates @luminous_bookclub
25 244194Loading...
31
📻 پادکست طنزپردازی 🎼 قهرمانی که از قضا زن بود پشت فرمون با اپلیکیشن راحت تره👌🏻 #پادکست #پادکست_طنز  @tehranpodcast | تهران پادکست ━━━━━━◉────── ↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
29 475488Loading...
32
دو ماه پیش که ایران بودم، خدا با تهران شو‌خی‌اش گرفت و یک روز تمام برف بارید. شب همه‌ی خانواده حبس شد توی خانه. درست مثل مسلمین گرفتار در شعب ابی‌طالب. برای این‌که حوصله‌مان سرنرود شروع کردیم منچ بازی کردن و چای خوردن. بعد هم تخته‌نرد و چای. بعد هم بیست‌سوالی و چای. آخرشب هم نگار گیر داد که پانتومیم بازی کنیم با چای. پانتومیم بازی کردن خانواده‌ی ما از نظر تکنیک و کار تیمی، چیزی هم ردیف حمله‌ چریک‌های فرانسوی علیه نازی‌هاست. جدی، مصمم و با تکنیک بالا. یارکشی کردیم. کلمه‌های انتخابی اول ساده بودند. اگزوز لوانتور. گردن زرافه. آب دهان شتر زابلی. بعد به مرور سخت‌ترش می‌کنیم. کودتای نافرجام. شلوار شیخ‌اجل. ایستگاه بعد، جوان‌مرد قصاب. هیچ کدام از دو تیم هم شکست نمی‌خورند. هیچ کلمه‌ای نبود که حدس زده نشود. چون هر دو تیم تمام تلاشش را می‌کرد برای فهمیدن. هم آن کسی که اجرا می‌کرد و هم آن کسی که حدس می‌زد. با دست خالی. بی‌حرف. فقط تلاش برای فهمیدن. حتی یک جایی کلمه‌ی اضمحلال را گرفتیم. آن را هم حدس زدیم. با این‌که کسی درست معنی‌اش را نمی‌دانست. اما می‌خواستیم به این فهم مشترک برسیم. خواستن، بزرگ‌ترین بخش رسیدن به جواب بود. آخر شب من و نگار به این نتیجه رسیدیم که کاش آدم‌ها چند واحد درس پانتومیم توی دانشگاه می‌گذراندند. تلاش برای فهمیدن طرف مقابل. این‌که یاد بگیریم تا بخواهیم دیگران را بفهمیم. کلماتِ توی ذهن‌شان را. عقاید‌شان. نگرش‌شان را. به هر قیمتی که شده حرف تیم مقابل‌مان را بفهمیم. پانتومیم تمرین این خواستن است. چیزی که فقدانش خیلی ناجور حس می‌شود. این‌که نمی‌خواهیم بفهمیم آدم‌های روبروی‌مان چه می‌خواهند. قرار گذاشتیم شب‌های برفی و غیر‌برفی پانتومیم بازی کنیم. شاید تلاش کردن برای فهمیدن را یاد بگیریم. این تلاش اولین قدم برای احترام گذاشتن به عقاید دیگران است. تلاشی که فکر جلوتر زبان حرکت می‌کند. به رویم نیاورید. خودم می‌دانم که این چهار پاراگراف تکراری است. صرفا دلم برای نگار تنگ شده است. | فهیم عطار | #داستانک #وبلاگ 📻 @tehranpodcast 🌱
29 868314Loading...
33
🎙 پادکست رادیو مرز 🎼  خانواده مهاجران 🔸 روایت فاصله‌ای که مهاجرت بین اعضای یک خانواده به وجود می‌آورد.  @tehranpodcast | تهران پادکست
25 409346Loading...
34
💫 تو English Plus میخوایم کنار هم زبان انگلیسی مون رو ارتقا بدیم؛اونم در قالب موضوعات مختلف مثل پادکست انگلیسی، موسیقی همراه با متن، جملات انگیزشی انگلیسی، کتاب زبان اصلی و ... 💫 موضوع هر پست با هشتگ مخصوص به خودش مشخص شده. 💫 سطح اون پست هم همینطور . با ما همراه باشید 💜 ➡️ @EnglishP1us ➡️ @EnglishP1us ➡️ @EnglishP1us #تبلیغات
28 21526Loading...
35
🎙 دنگ شو 🎼 چه خواهد بودن  @tehranpodcast | تهران پادکست ━━━━━━◉────── ↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
28 370415Loading...
36
🎙 پادکست دکتر مجتبی شکوری 🎼 بحران گفت‌‌وگو  @tehranpodcast | تهران پادکست
30 4031 007Loading...
37
پادکست کتاب جیبی کشف توانمندی‌ها اول نقطه ضعفم رو برطرف کنم یا اول نقطه قوتم رو تقویت کنم؟ کدومش؟ #کتاب_جیبی  @tehranpodcast | تهران پادکست ━━━━━━◉────── ↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
33 364854Loading...
38
🎙 احمد شاملو 🎼 شبگیر 🔸 صدای شاعر  @tehranpodcast | تهران پادکست
33 311699Loading...
39
پادکست طنزپردازی سعدی آن نیست ولیکن چو تو فرمایی هست  @tehranpodcast | تهران پادکست
35 323451Loading...
40
امروز با چند نفر جلسه داشتم راجع به سیستم فاضلاب فلان پروژه. دو نفر از این چند نفر، زن و شوهر بودند. هر دو نفرشان توی یک شرکت و یک اتاق کار می‌کردند. در واقع هر صد و شصت و هشت ساعتِ هفته را با هم بودند. این‌ها را آخر جلسه خودشان گفتند جهت مزاح و حسن ختام. بعد هم رفتند. تابستانِ سالی که قرار بود کنکور بدهم، رفتم مشهد خانه‌ی خاله‌ام. قرار شد همان‌جا کلاس کنکور بروم تا شاخ فیل را بشکانم و بشوم رتبه‌ی یک کنکور. برای خودم یک برنامه‌ی درسی جامع ریختم. از صبح علی‌الطلوع تا جایی که جان به جان‌آفرین تسلیم کنم. خاله‌ام لطف کرد یک ساعت رومیزی بهم داد تا صبح‌ها زنگ بزند و با آن بیدار شوم. یک ساعت سیکو که زنگش آهنگ فصل پائیزِ قطعه‌ی چهارفصل ویوالدی بود. در واقع این تنها قطعه‌ی کلاسیکی بود که منِ هفده ساله شنیده بودم و دست بر قضا عاشقش هم بودم.  اما فقط هفته‌ی اول، ساعت شش صبح، شنیدن آهنگ ویوالدی، خرسندم کرد. از روز هشتم کم‌کم نفرت از این آهنگ ته دلم جوانه زد و تا آخر تابستان این جوانه‌ی نفرت تبدیل شد به چنار هزارساله‌ی نفرت. ویوالدی برای من معادل شده بود با صبح زود بیدار شدن و کشتی گرفتن با غول کنکور و انتگرال و مشتق و زندگی‌نامه‌ی خواجوی کرمانی و صرف فعل ذهب.  آخر تابستان نه تنها هیچ چیزی یاد نگرفته بودم، بلکه یکی از علایق زندگی‌ام را هم از دست داده بودم. درست همان بلایی که وانت‌بارهای شهرداری و سمسارها بر سر آهنگ "فور الیزِ" بتهوون آوردند. الان من نسبت به این شاهکار موسیقایی هیچ حسی ندارم الا این‌که من را یاد دنده عقب گرفتن زامیاد آبی می‌اندازد. نمیدانم چرا بجای بتهوون از اندی یا جواد یساری استفاده نکردند؟ همه‌ی این‌ها را دوست داشتم به زن و شوهر امروزی می‌گفتم. بهشان می‌گفتم آدم چیزی که دوست دارد را به دام تکرار نمی‌اندازد. حتی می‌خواستم آزارشان بدهم و خیلی افراط‌گرایانه و استشهادی با آن‌ها برخورد کنم و بگویم که آدم با عشق‌ِ زندگی‌اش که ازدواج نمی‌کند. حالا هم اگر خبط کرد و ازدواج کرد، با او دیگر لااقل همکار نمی‌شود. صد و شصت و هشت ساعت در هفته؟ درست مثل کسی که فقط دم داشته باشد بدون بازدم. خفه می‌شود. اما خب، حرف‌های بالا را بلد نبودم به انگلیسی بزنم. لعنت به زبان غیرمادری که با آن نمی‌توانم هیچ انتحاری کنم. فقط بهشان گفتم آفرین. گود جاب. همین. | فهیم عطار | #وبلاگ #داستانک 📻 @tehranpodcast 🌱
37 469268Loading...
🎙 پادکست دکتر مجتبی شکوری 🎼 خلقِ اُمید  @tehranpodcast | تهران پادکست
Show all...
تهران_پادکست_مجتبی_شکوری_خلق_امید.mp37.76 MB
15
بگذر شبی به خلوت این همنشین درد تا شرح آن دهم ڪه غمت با دلم چه کرد ... | هوشنگ ابتهاج | #ذکرشب 📻 @tehranpodcast 🌱
Show all...
117
پادکست #دانژه عالیم قاسیم‌اف پادکستی از ترانه سرا و خواننده مقامی آذربایجانی عالیم قاسم اف (Alim Qasımov)بشنوید.  @tehranpodcast | تهران پادکست
Show all...
تهران_پادکست_پادکست_دانژه_عالیم_قاسیماف.mp379.91 MB
35
توی پادکست دایه از مادر بودن صحبت می‌کنیم. توی این قسمت با خانم فیروزه روستا دربارۀ چطور کمک گرفتن از مامان‌بزرگ صحبت کردیم. فیروزه، ماما و دانش‌پژوه دکترای سلامته. https://castbox.fm/va/6138087
Show all...
Daye Podcast - Episode 5.mp329.54 MB
27
پادکست چای با #بنفشه خسرو و شیرین 🔸️قسمت چهارم در این قسمت، حکایت اولین چشمه ای که خسرو و شیرین بهش میرسن رو میشنوین   @tehranpodcast | تهران پادکست
Show all...
تهران_پادکست_چای_با_بنفشه_خسرو_و_شیرین.mp317.02 MB
65
‌⁩ساداکو یک دختر ژاپنی بود که موقع انفجار بمب اتم توی هیروشیما دو سال بیشتر نداشت. ساداکو از انفجار بمب اتم جان سالم به در برد، ولی به خاطر تشعشات بمب دچار سرطان خون شد. این را البته ده سال بعد فهمیدند. زمانی که ساداکو خودش را برای مسابقات دوی مدرسه آماده می‌کرد. یک روز موقع تمرین سرش گیج رفت و خورد زمین. بعد آرام آرام علامت‌های سرطان خودشان را نشان دادند و ساداکو بستری شد. به خاطر یک افسانه‌ی قدیمی، مردم ژاپن اعتقاد داشتند که ساختن هزار درنای کاغذی باعث می‌شود آدم به آرزویش برسد. برای همین ساداکو که آرزو داشت قهرمان دو بشود، شروع کرد به ساختن درناهای کاغذی. اما خب، بیماری هم حسابی امانش را بریده‌بود. ششصد و چهل و چهارتا درنا را که ساخت، ساداکو چشم‌هایش را بست و دیگر آن‌ها را باز نکرد. همکلاسی‌هایش بقیه‌ی درناها را ساختند و هزارتا درنای کاغذی را همراه با ساداکو سپردند به خاک. ‌⁩من داستان ساداکو را دوبار توی زندگی خواندم. یک‌بار بیست و چهار سال قبل و یک‌بار هم دیروز. کسی که بیست و چهار سال پیش این داستان را خوانده بود یک کودک ده ساله بود که پیشِ چشمش زندگی جز زیبایی حرفی برای گفتن نداشت. شب‌های عید را توی خانه‌ی مادربزرگ به صدای باران گوش می‌داد که از توی شیروانی می‌ریخت کف کوچه. معنای "سختی" هم فقط خلاصه می‌شد توی تکلیفهای آخر هفته که البته همان را هم "ساعت خوش" مهران مدیری می‌شست و می‌برد. کسی که دیروز این داستان را خوانده اما؛ آدمی است که چندتا پیراهن بیشتر پاره کرده. بارها از ته ته دل خندیده و بارها هم به تلخی گریه کرده. گاهی مجبور به خداحافظی با عزیزانش شده و رفتن خیلی‌ها را به چشم دیده. از جبر روزگار و  مرزهای جغرافیایی، سه سال می‌شود که دستان مادرش را توی دستش نگرفته و مدتی طولانی‌ست که پدرش روی شانه‌اش نزده. دیروز من داستان ساداکو را بیشتر باور کردم. چون حالا می‌توانم بپذیرم که گاهی به اندازه‌ی ساختن هزار درنای کاغذی هم فرصت نخواهیم داشت. برای همین هر روزی که شروع می‌شود را باید به چشم یک سرمایه‌ی بی‌نهایت ارزشمند نگاه کرد. مدتی قبل با خواهرم صحبت می‌کردم. گفت تصمیم گرفته کارش را کم کند و برود رشته‌ای که علاقه دارد را توی دانشگاه بخواند. بدون مکث گفتم کار درستی می‌کنی. برو دنبال چیزی که خوشحال‌ترت می‌کند. باید اعتراف کرد که مهمترین سوال دنیا، سوال ساده‌ای‌ست که شبها قبل از خواب فراموش می‌کنیم از خودمان بپرسیم: آیا امروز آن‌قدر که می‌شد شاد بودم و آن‌قدر که باید، لبخند زدم؟ | مهدی معارف | #داستانک #وبلاگ 📻 @tehranpodcast 🌱
Show all...
461
پادکست دکتر مجتبی شکوری دانش کوتاه ولی مفید #پادکست #پادکست_روانشناسی #پادکست_انگیزشی  @tehranpodcast | تهران پادکست
Show all...
ر.mp31.97 MB
73
00:42
Video unavailableShow in Telegram
بدروم یا کوش آداسی ؟؟؟؟ ♦️بازم تابستون اومد و فصل سفر شروع شد اگه شماه م نمیدونی کدومشو انتخاب کنی با ما همراه شو ♦️ شباویز پرواز مجری تخصصی تورهای ترکیه ✨️✨️خرید تور به صورت نقد و اقساط✨️✨️ جهت آگاهی از نرخ ها وشرایط با کارشناسان تماس حاصل نمایید ۰۲۱-۵۲۹۱۶ https://t.me/SHABAVIZPARVAZ @SHABAVIZPARVAZ @SHABAVIZPARVAZ @SHABAVIZPARVAZ #تبلیغات
Show all...
14.17 MB
13
🎙 همایون شجریان 🎼 دلشدگان 🔸 با هم گوش کنیم و کیف کنیم ما از دو جهان غیر تو ای عشق نخواهیم✨ 🍃  @tehranpodcast | تهران پادکست ━━━━━━◉────── ↻ㅤ   ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
Show all...
تهران_پادکست_همایون_شجریان_دلشدگان.mp33.69 MB
87
پادکست رادیو #تراژدی حسین فاطمی این شماره‌ قصه‌ی زندگی حسین فاطمی است؛ مردی که ستاره‌ی بختش در دهه‌ی بیست درخشید اما سیاست‌بازی و کینه‌ها از پا درش آورد. فاطمی کارش را با روزنامه‌نگاری شروع کرد، در فرانسه در رشته‌ی حقوق تحصیل کرد و بعد از بازگشت به کشور بدل به چهره‌ای مبارز شد. فکر تشکیل جبهه‌ی ملی و حتی ملی شدن نفت از فاطمی بود و محمد مصدق، اعتماد کاملی به او داشت. همین هم باعث حسادت‌های فراوانی شد. روز کودتای بیست وهشت مرداد اعلام شد که مخالفان مصدق، فاطمی را تکه‌تکه کرده‌اند. اما او برای چندماه مخفیانه زندگی کرد تا به طور اتفاقی بازداشت شد. قصه‌ی زندگی او را در رادیوتراژدی بشنوید.  @tehranpodcast | تهران پادکست
Show all...
تهران_پادکست_رادیو_تراژدی_حسین_فاطمی.mp3102.24 MB
58