سپهر چناران
📰 ماهنامه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، ورزشی "سپهر چناران" 👤 ارتباط با ما و ارسال سوژه 09153822805 Sepehr-chenaran.ir چناران، خیابان طالقانی5. پلاک39 05146124555 📧 sepehr.chenaran@gmail
Show more426
Subscribers
No data24 hours
+17 days
-130 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
جهان چون بر آری بر آید همی
بد و نیک روزی سر آید همی
چو بستی کمر بر در راه آز
شود کار گیتی بتو بر دراز
ره دانشی گیر و پس راستی
کزین دو نگیرد کسی کاستی
درود و سپاس بر عاشقان فرهنگ و تاریخ ایران زمین ،در 25اردیبهشت ماه یاد روز حکیم ابوالقاسم فردوسی بر آن شدیم به پاس این مرد بزرگ تاریخ که زبان و فرهنگ ، شناسه مردمان این سرزمین را با آفریدن شاهنامه زنده نگه داشته است ، در شانزدهمین سال پی در پی از چشمه سبز گلمکان تا آرامگاه حکیم توس را بپیماییم و یاد و نام وی را گرامی داشته و این جشن ملی را با شور و هیجان برگزار کرده باشیم.
@sepehr_chenaran
👈علم الهدی : برخی میخواستند با ساختن مجسمه فردوسی، او را در مقابل با امام رضا مطرح کنند.
@sepehr_chenaran
👈وزیر ارشاد: اگر اسلام و فرهنگ اسلامی نبود، خبری از فردوسی و نظامی هم نبود
@sepehr_chenaran
در تقویم ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز «فردوسی» نامگذاری شده است.
🔸ساخت مجسمه باشکوه #ابوالقاسم_فردوسی به ارتفاع ۳۸ متر و با بهروزترین تکنولوژی ساخت مجسمههای غولآسا به سفارش حسین ثابت، سرمایهگذار شناختهشده ایرانی، آذر ۱۳۹۸ آغاز شد و یک سال بعد به پایان رسید.
🔸در ساخت این مجسمه عظیم ۵۰ متخصص، هنرمند و تکنسین فنی مشارکت داشتند.
🔸نصب این مجسمه به دلیل مخالفت احمد علمالهدی، امام جمعه مشهد، تاکنون انجام نشده است و اجزای آن در انبار خاک میخورند.
🔸علمالهدی بهتازگی گفته است: «میخواستند مجسمه فردوسی را در دانشگاه بسازند تا این مرد فرزانه را در مقابل امام رضا مطرح کنند، در حالی که فردوسی دلباخته اهل بیت بود.»
@sepehr_chenaran
شاهنامه بخوانید؛
این کتاب بزرگترین کتاب سیاسی است که در این مملکت نوشته شده است.
@sepehr_chenaran
⚠️خشکاندن عمدی ۱۶ هزار درخت در تهران
🔺هر روز یک خبر تازه درباره فضای سبز و درختان تهران؛ از پرونده ساختوساز در پارکهای قیطریه و لاله تا آمارهایی از درآمد شهرداری از قطع درختان و توقف ساخت و ساز در پارک گیاهشناسی.
محمد متینیزاده، عضو هیئتعلمی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور:
🔺طبق آماری که سال گذشته از سوی منابع طبیعی استان تهران منتشر شد، حدود ۱۶ هزار پایه درخت در پارکهای جنگلی خشک شده بودند که عدد بسیار قابلتوجهی است
🔺در بسیاری از موارد بلافاصله گفته میشود که این درختان دچار آفت شدهاند: «همکاران بیماریشناس و گیاهپزشک ما این موضوع را بررسی کردند؛ داستان همانی است که در جنگلهای زاگرس وجود دارد. درخت زمانی دچار آفت میشود که ضعیف شود و آب و غذا به آن نرسد. این اتفاق هم عامدانه یا ناآگاهانه در پارکهای جنگلی ما رخ میدهد.
🔺به درختان آب داده نمیشود، خشک میشوند و این خشکی باعث میشود حشرات، آفات و بیماریها سراغ آنها بیایند. بههیچوجه نباید باور کرد که مشکل آفات و بیماریهاست.»/هم میهن
⏪✅آیا فردوسی غریب افتاده است؟🔻
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
⏪ز نیکو سخن به چه اندر جهان
به نزد کهان و به نزد مهان
«فردوسی»
پس از زیارت آستان امام هشتم(ع) و گردشی در شهر، می ماند که از آرامگاه فردوسی نیز دیداری داشته باشیم. باغ آرامگاه در همان صلابت خاموش خود حکایت از گذشت روزگاران داشت. درختها اندکی از کم آبی در گله بودند. دیدارکنندگان، زن و مرد و کودک، پراکنده وار میگشتند. گویا درست روشن نبودند که این آرمیدۀ بزرگ را در کجای ذهن خود جای دهند و چه پایگاهی برای او قائل باشند؟
از پلّه ها سرازیر شدیم و بر سر آن «تربت پاک» (به قول سعدی)، تأمّلی کردیم، بنای آرامگاه فردوسی با همۀ اخلاص و کوششی که در ساخت آن به کار رفته، باز آنگونه نیست که در خور خفتۀ نامدار خود باشد.
آنگاه سری به کتابخانه زدیم که بخصوص مورد نظر ما بود. می خواستیم ببینیم که ظرفیّت آن را دارد که کتابهائی را که کسانی بخواهند به آن اهداء کنند در خود بپذیرد. تاکنون چند تن از دوستان اعلام چنین آمادگی ای کرده اند، از جمله خود من. ولی ما آنچه به عنوان کتابخانه در آرامگاه دیدیم، دلسردکننده بود. آمدند و درش را باز کردند، و ما با یک محوّطۀ خاموش روبرو شدیم. اطاقی بود، نه بیش از یک اطاق، با چند قفسه، حاوی تعدادی کتابهای معمولی، و حالت متروک و گَرد گرفته.
نام فردوسی به کتابش وابسته است. او امیدوار بود که کتاب خود را نگاهبان پایداری ایران کند. ارزش شاهنامه تنها در آن نیست که سرآمد کتابهای ایران است، بلکه از آن مهم تر، برای آن است که کتاب سرنوشت بشریّت است.
بعد از پدید آمدن شاهنامه، هیچ کتاب ارزنده ای در زبان فارسی نوشته نشد، مگر آنکه سایه ای از این کتاب بر سر خود داشته باشد. و این سایه، بنحو آگاه یا ناآگاه، هرگز ضمیر ایرانی را ترک نگفته است.
چه بپذیریم و چه نپذیریم. چه به آن آگاه باشیم و چه نباشیم، شاهنامه با نام ایران و موجودیّت ایران گره خورده است. بشماریم ببینیم کلمۀ ایران چند بار در شاهنامه آمده و واجد چه ارجی بوده که کسانی آماده بوده اند تا در راه دفاع از آن، از جان خود بگذرند. مفهوم ایران تنها در پهنهای از خاک نبوده، بلکه در آن نیز بوده است که شرف انسانی از اعتبار نیفتد.
آیا نه آنست که چون به ماندگاری این کشور می اندیشیم، قبل از هر چیز شاهنامه به یاد میآید؟
نگاه کنیم به پیرامون خود. کجا رفتند آن تمدّن های دیرینه: سومر و بابل و مصر و فینیقی؟ آیا یک نام از آن دوران کهن بر روستاهای آنها هست؟ بر نوزادهای آنها هست؟ ولی درودیوارهای ایران پر است از یادگارهای باستانی، ریشه دار بودن چیز کمی نیست. ما چون داریم، قدر آن را نمی دانیم. در دنیای پرتب و تاب کنونی، باز هم ممکن است به شاهنامه محتاج شویم:
چو به گشتی طبیب از خود میازار
چراغ از بهر تاریکی نگه دار
نمونه ای بیاورم. چنانکه همه می دانند هشتصد سال پیش از میلاد مسیح، کتابی به نام «ایلیاد» در یونان از جانب شاعر نابینائی به نام «هُمر» سروده شد. این کتاب شرح نبرد میان دو قوم یونانی و تروائی است که به پیروزی یونانیان خاتمه یافت، و آن را به پیروزی غرب بر شرق تعبیر کرده اند.
دنیای غرب، از آنجا که تمدّن خود را از سلالۀ تمدّن یونان می شناسد، منظومۀ ایلیاد را هم حماسۀ خود می داند، و چون نتیجۀ جنگ «تروا» به سود یونان تمام شده، آن را تسرّی می دهد به دوران جدید تا به تبع این جنگ خود را برندۀ همیشگی بیابد.
از این روست که کتاب «ایلیاد» کتاب اوّل دنیای غرب شناخته شده است. آنان چنین می اندیشند که غرب باید بر جهان چیره بماند، همانگونه که یونان بر «تروا» چیره شد، و هُمر این پیروزی را جاودانی کرد.
ارزش فردوسی برای ایران از ارزش همر برای یونان بیشتر است. متأسّفانه انسان قدر داشته های خود را زمانی که نداشته باشد، درمی یابد. و باز متأسّفانه دارندگی غفلت می آورد.
نسل ها می آیند و می روند. آنچه ادامۀ حیات ملّی در گرو آن است «یاد» است. این یادها میتوانند خوش یا ناخوش باشند. امّا چگونگی آنها حکایت از آن دارد که یک قوم که آمده است و رفته است، از خود چه برجای نهاده؟ آیا به گفتن می ارزد؟
از خود بپرسیم که از دوران محمود غزنوی، چه بر جای مانده است؟ از آن همه لشکرکشی به هند، و بروبیا و شوکت، که شاعران مدّاح به آن آب و تاب داده اند، چه بر جای است؟ ناصرخسرو وصفش را در این چند بیت آورده است:
به ملک تُرک چرا غزّه اید، یاد کنید
جلال و دولت محمود زوالستان را
کسی چنو به جهان دیگری نداد نشان
همی به سندان اندر نشاند پیکان را
کجاست اکنون آن مرد و آن جلالت و جاه
که زیر خویش همی دید برج سرطان را؟
همه بر باد رفتند، آنچه مانده شاهنامه است.
به نام خداوند جان و خرد
به کام تو گردد سپهر بلند
دلت شاد باد و تنت بیگزند
همه ساله بخت تو پیروز باد
شبان سیه بر تو نوروز باد.
(حکیم ابوالقاسم فردوسی)🌸
@sepehr_chenaran