cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

کانال رسمی دکتر مجید معارف

استاد تمام دانشکده الهیات دانشگاه تهران سردبیر فصلنامه علمی پژوهشی «پژوهش دینی» ارسال سوال @hafeze2

Show more
Advertising posts
838
Subscribers
No data24 hours
-37 days
-530 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

🔻 با نگاهی به نامه‌ها و خطبه‌های حضرت در نهج البلاغه متوجه می‌شویم، حضرت امیر (ع) این توجه به عدالت را در مسائل جزئی نیز مهم می‌دانستند. 🔹 از نظر حضرت امیرالمومنین (ع) یک حاکم باید حتی در نگاهی که به مراجعانش می‌کند تساوی را رعایت کند. حضرت در نامه ۴۶ نهج‌البلاغه خطاب به یکی از کارگزارانش می‌فرماید: با همگان یکسان رفتار کن، گاهی که گوشه چشمی به آنان افکنی یا خیره به ایشان نگاه کنی یا یکی را به اشاره خوانی یا به یکی تحیتی رسانی در همه اینها باید رعایت مساوات را بکنی تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوان نبندند و ناتوانان از عدالتت مأیوس نشوند. حضرت این دستور را به محمد بن ابی بکر استاندار خودش می‌دهد و به بعضی کارگزاران دیگرش مثل زیاد بن ابیه می‌فرماید در گرفتن خراج عدالت را به کار گیر و از ظلم به آنان اجتناب بورز. در جای دیگر حضرت می‌فرماید: آنچه مایه روشنی چشم کارگزاران است شیوع عدالت در مملکت است. به هر ترتیب امیرالمومنین (ع) در اجرای عدالت کوتاه نمی‌آمد. 🔹 بنّاها یک شاغول یا ترازی دارند که بر اساس آن دیوار را استوار می‌کنند، در جامعه هم آن چیزی که زندگی انسان را دارای قوام و اعتدال می‌کند عدالت است. 🔻 با توجه به تأکیدی که امیرالمومنین (ع) نسبت به مساله عدالت دارد آیا می‌توانیم ادعا کنیم شاخص حکومت اسلامی تحقق عدالت است؟ 🔸 حکومت اسلامی شاخص‌های مختلفی دارد. به نظرم این چیزی که شما می‌گوئید کاملش این است شاخص حکومت اسلامی در بعد اجتماعی عدالت است چون مساله عدالت به جامعه برمی‌گردد. البته ممکن است از نهاد خانواده شروع شود و انسان در خانواده هم باید نسبت به فرزندانش عدالت را اجرای کند والا موجب حسادت می‌شود. بنابراین عدالت از خانه شروع می‌شود و تا جامعه امتداد پیدا می‌کند. واقعاً من با تمام وجود معتقدم اگر جامعه‌ای عدالت نداشته باشد نمی‌تواند ادعا کند اسلامی است. حالا ممکن است حاکمانش شعائر را اجرا کنند ولی لازمه حکومت اسلامی در بعد اجتماعی تحقق عدالت است. تحقق عدالت هم مولفه‌هایی دارد؛ یک اینکه پست‌ها در اختیار افراد لایق باشد، در اختیار افراد متخصص باشد یعنی هر کس سر جایش باشد. وقتی پست‌ها را به آدم‌های عادل دادیم این افراد باید آزادی‌های لازم را به مردم بدهند، امنیت را برقرار کنند، حقوق اجتماعی مردم را به آنها بدهند، فرصت‌های برابر برای استعدادها فراهم کنند تا اگر کسی استعداد دارد از این فرصت برابر استفاده کند. 🔻 یکی از اندیشمندانی که در حوزه عدالت در سالهای اخیر فعالیت زیادی داشتند، مرحوم استاد محمدرضا حکیمی بودند که ایشان از جمله پژوهشگران دینی بودند که روی مساله عدالت خیلی تاکید داشت. آیا عدالت این ظرفیت را داشت و دارد که ایشان به عنوان یک متفکر جدی، آن را اساس تفکر خودش قرار دارد و اساساً هدف از ارسال رسل و انزال کتب را تحقق عدالت قلمداد کند؟ 🔹 ایشان یک متفکر بود. بنده ایشان را هم دیده بودم و چند نوبت خدمت ایشان ملاقات داشتم و هم کتاب‌هایشان را خواندم. ایشان یک دایره المعارف مفصلی به نام الحیاة دارند. البته ایشان یک بشر است و ممکن است کسی به ایشان نقد علمی کند ولی حساسیت ایشان نسبت به عدالت به خاطر درسی بود که از مکتب علی (ع) و مکتب امام حسین (ع) گرفته بود و علی القاعده بر آن تاکید می‌کرد. وقتی پیامبر (ص) می‌فرمایند «بالعدل قامت السماوات و الارض» شما این را دست کم نگیرید، یعنی عدالت اساس حفظ و بقای یک نظام می‌تواند باشد. * یکی از اندیشمندانی که در حوزه عدالت در سالهای اخیر فعالیت زیادی داشتند، مرحوم استاد محمدرضا حکیمی بودند که ایشان از جمله پژوهشگران دینی بودند که روی مساله عدالت خیلی تاکید داشت. آیا عدالت این ظرفیت را داشت و دارد که ایشان به عنوان یک متفکر جدی، آن را اساس تفکر خودش قرار دارد و اساساً هدف از ارسال رسل و انزال کتب را تحقق عدالت قلمداد کند؟ ایشان یک متفکر بود. بنده ایشان را هم دیده بودم و چند نوبت خدمت ایشان ملاقات داشتم و هم کتاب‌هایشان را خواندم. ایشان یک دایره المعارف مفصلی به نام الحیاة دارند. البته ایشان یک بشر است و ممکن است کسی به ایشان نقد علمی کند ولی حساسیت ایشان نسبت به عدالت به خاطر درسی بود که از مکتب علی (ع) و مکتب امام حسین (ع) گرفته بود و علی القاعده بر آن تاکید می‌کرد. وقتی پیامبر (ص) می‌فرمایند «بالعدل قامت السماوات و الارض» شما این را دست کم نگیرید، یعنی عدالت اساس حفظ و بقای یک نظام می‌تواند باشد. 💠 جهت دسترسی به مطلب فوق در سایت اصلی بر روی لینک زیر کلیک نمایید: https://www.mehrnews.com/news/6109351 🆔 @ostadmaaref
Show all...
#سخنرانی ⚫️ گزارشی از مصاحبه خبرگزاری مهر با دکتر معارف پیرامون مسئله عدالت 🔹زمان: ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ 💠 لازمه حکومت اسلامی در بعد اجتماعی، تحقق عدالت است 🔻 به عنوان سوال نخست درباره جایگاه و اهمیت عدالت در آموزه‌های اسلامی از جمله در قرآن و نهج‌البلاغه توضیح بفرمائید. 🔸 عدالت در قرآن کریم یکی از ارزش‌های مهمی است که به آن توصیه شده است و حتی با مثالی که خداوند راجع به عدالت می‌زند متوجه ثبات و مطلق بودن ارزش‌های اخلاقی می‌شویم. این خیلی نکته مهمی است. در علم اخلاق بحث می‌شود که آیا مسائل اخلاقی ثابتند یا متغیرند، نسبی هستند یا مطلقند؟ در قرآن با مثالی که درباره عدالت آمده می‌فهمیم که قرآن طرفدار ارزش‌های ثابت و مطلق اخلاقی است چون این مثال را فقط درباره عدالت زده است. اولاً در برخی آیات قرآن خدای تبارک و تعالی امر می‌کند به اجرای عدالت مثل «ان الله یأمر بالعدل و الاحسان» یا مثلاً در سوره اعراف می‌فرماید: «قل امر ربی بالقسط» چون گاهی از عدالت با تعبیر قسط در قرآن یاد شده است. 🔸 خود خدای تبارک و تعالی نقطه مقابل عدل که ظلم است را از ساحت وجود خودش تنزیه کرده است: «وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» یعنی ما ظلمی مرتکب نمی‌شویم و این مردم هستند که خودشان به خودشان ظلم می‌کنند. پیامبر (ص) می‌فرمایند «بالعدل قامت السماوات و الارض» یعنی در پرتو عدل آسمان‌ها و زمین بر پا است یعنی اگر عدل در هستی به هم بخورد تمام هستی به هم می‌ریزد. 🔸 آنجایی که گفتم در قرآن کریم عدالت به عنوان یک ارزش ثابت اخلاقی مطرح شده است، یک شاهد مثال در سوره مائده دارد که می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَی». در این آیه خداوند می‌فرماید شما عدل و قسط را به پا دارید و کینه‌توزی و اختلافاتی که با بعضی دارید مانع اجرای عدالت نشود. در این آیه تا همین جا توصیه به برقراری عدالت شده است ولی در سوره نساء می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَی أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ» یعنی اجرای عدالت را به تأخیر نیندازید حتی اگر به ضرر و زیان شما یا پدر و مادر یا بستگانتان باشد. 🔸امیرالمومنین (ع) شاگرد مکتب قرآن است و آنچه می‌گوید بازتابی از قرآن است و یک ترجمانی از آیات قرآن است. امیرالمومنین (ع) خیلی به عدالت حساس است. ایشان در دو موضع به اجرای عدالت خیلی حساس است؛ یکی انتخاب کارگزاران چون کارگزار باید عادل باشد و یکی از ویژگی‌های کارگزاری که حضرت می‌خواهد به جایی بفرستد این است که باید عدالتش برای امیرالمومنین (ع) محرز شده باشد. دوم وقتی کارگزاری جایی رفت موظف است عدالت را از هر جهت پیاده کند. گاهی در نهج‌البلاغه عدل با جود مقایسه شده است. جود یعنی بخشش. امیرالمومنین (ع) عدل را بر جود هم ارجحیت می‌دهد به خاطر اینکه در عدل یکدستی و هم‌سطح شدن جامعه فراهم می‌شود و اختلافات طبقاتی پدید نمی‌آید. 🔸 مولوی در تعریف عدل می‌گوید: عدل چه بود وضع اندر موضعش. اگر هر کس سر جایش قرار بگیرد عدل است. عدل اقتصادی یعنی همین حاکم، بیت‌المال را بالسویه تقسیم کند. این برای امیرالمومنین یک ارزش ذاتی بوده است که از آن کوتاه نمی‌آمد و از دومین روز خلافتش تحقق عدالت اقتصادی شروع شد. روز اول که مردم آمدند با حضرت بیعت کردند، در روز دوم حضرت آمد بیت‌المال مدینه را تقسیم کرد و به هر کس رسید چهار، پنج درهم اعطا کرد. در آن زمان صحابه‌هایی بودند که از دوران خلیفه دوم و خصوصاً خلیفه سوم به حقوق‌های صد هزار درهمی عادت کرده بودند. وقتی شما به چنین کسی چهار درهم حقوق بدهی چه حالی پیدا می‌کند؟ قاعدتاً آن را نمی‌گیرد. به همین دلیل امیرالمومنین (ع) پس از تقسیم بیت‌المال منبر رفت و فرمود: آیا غیر از این است که پیامبر (ص) بیت‌المال را بالسویه تقسیم می‌کرد؟ بعد فرمود: اگر این مال برای من بود بالسویه میانتان تقسیم می‌کرد، حال آنکه این مال برای خداوند است. از اینجا می‌فهمیم عدالت به معنای تساوی بر جود افضلیت دارد چون حضرت نسبت به مال شخصی خودش می‌تواند عدالت را رعایت نکند ولی با این حال می‌فرماید اگر این مال برای من بود هم به تساوی میان شما تقسیم می‌کردم.
Show all...
sticker.webp0.61 KB
در نهج البلاغه، حتی مراتب بالاتری از صدق هم مطرح می‌شود. مرتبه بالاتر از صدق چیست؟ صدق آن است که خلاف حقیقت نگوید و خلاف آن عمل نکند. ولی ممکن است که همه حقیقت را هم نگوید. مرتبه بالاتر از صدق، عدم کتمان حقیقت است. حساسیت این ویژگی، در رهبری جامعه و مسائل مربوط به راهبری و اداره امور جامعه نمود پیدا می‌کند. امیرالمؤمنین می‌فرمایند « واللَّه مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً، به خدا حتی کلمه‌ای را پنهان نکردم و ابدا دروغی نگفتم.» (نهج‌البلاغه،  خطبه ۱۶) امام در معرفی خود به عنوان امام و پیشوای جامعه، کمالات خود از قبیل نماز شب و ... ره به رخ نمی‌کشد، بلکه تاکید او بر اول عدم کتمان حتی یک کلمه، و دوم بر صداقت خود و عدم بیان حتی یک دروغ است. امام در خطبه ۱۴۴ نهج البلاغه هم، صدق را اساس و لازمه دعوت پیامبران به سوی خدا معرفی می‌کند: «بَعَثَ اللَّهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ، وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ، لِئَلَّا تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْكِ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِمْ، فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إِلَى سَبِيلِ الْحَقِّ، خداوند رسولان خود را فرستاد و وحى خويش ويژه آنان ساخت. و آنها را بر آفريدگان خود حجت گردانيد تا از آن پس، آفريدگان را حجتى نباشد و عذرى نماند. پس برای این کار، بندگان خود را به وسیله زبان راستگوى پيامبران به راه حق فراخواند.» یعنی اگر صداقتی نباشد هدایتی هم نیست، چون عدم صدق، عدم اطمینان می‌آورد و عدم اطمینان، عدم قبول و رویگردانی از اعتقادات را به دنبال دارد و در نتیجه وقتی راستی نباشد، همه چیز فرو خواهد ریخت. برای همین اهمیت صداقت است که امام دوبار در نهج البلاغه براین عبارت تاکید می‌کند که "ولْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ، پیشوای قافله باید با اهل قافله صادق باشد" (نهج‌البلاغه،  خطبه ۱۰۸ و خطبه ۱۵۴) "رائِد" به پیشرو قافله گفته می‌شد که در پیشاپیش کاروان حرکت می‌کرد و از شرایط پیش روی قافله خبر می‌آورد و حرکت و سیر قافله بر اساس سخنان او تنظیم می‌شد. بنابر این مساله صداقت و امامت و رهبری جامعه دو مساله تنگاتنگ هم هستند که جدایی ندارند و بدون صداقت، امامت و راهبری هم وجود نخواهد داشت، و در نتیجه امنیت و سلامت امور جامعه در گرو صداقت امام و پیشوای جامعه است.◾️ 🆔️ @ostadmaaref
Show all...
#سخنرانی ⚫️ گزارش سخنرانی استاد سروش محلاتی در مراسم سالگرد شهادت امام صادق علیه السلام 🔹️زمان: ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ 💠 بیان و توضیح منشاء اختصاص لقب "صادق" به امام ششم ️🔻 در عرب شخص نامی دارد، کنیه‌ای و لقبی. نام جنبه خانوادگی دارد. کنیه از نام فرزند گرفته می‌شود، و لقب بسته به خصوصیات شاخص فرد است. امام ششم که به جعفر نامیده شد ، کنیه‌اش "ابوعبدالله" است و منظور از "قال ابوعبدالله" در کتب روایی، امام صادق می‌باشد که از نام فرزند بزرگ ایشان، "عبدالله افطح" گرفته شده. 🔻لقب امام ششم "صادق" است. اما چرا "صادق"؟ لقب امامان از ویژگی‌های شاخص هر امام گرفته شده. مثلا عبادات زیاد امام چهارم، به ایشان لقب "زین العابدین" داد. تمام امامان صادق بوده‌اند، ولی چرا امام صادق به این لقب اختصاص یافتند؟ امام صادق هم در بین جامعه تشیع، و هم در بین عامه و اهل سنت، به "صادق" شهرت داشتند. بنا به نقل شیخ صدوق در علل الشرایع و در فرمایش امام سجاد، امام صادق در بین امامان به این دلیل صادق نامیده شده که در فرزندان ایشان شخصی ظهور خواهد کرد که نام او هم جعفر است، ولی به باطل و از روی کذب ادعای امامت خواهد کرد. لذا نام امام ششم "جعفر صادق" است که مقابل "جعفر کذاب" قرار می‌گیرد. دوم این که: امام ششم در بین عامه نیز به صادق شهرت داشته. مثلا مالک بن انس پیشوای مذهب مالکیه اهل تسنن می‌گوید" ادخل علی الصادق، جعفر بن محمد... بر جعفر صادق وارد شدم" علت این تسمیه در بین عامه، پیش بینی صحیح امام ششم از حوادث آینده خلافت، و اخبار ایشان از شکست قیام عبدالله محض و فرزندانش علیه خلافت اموی و عباسی و به خلافت رسیدن سفاح و منصور عباسی است که چون این خبر دادن ایشان به حقیقت پیوست، خلفای بنی العباس و عامه مردم از امام ششم با لقب "صادق" یاد می‌کردند. ⚫️ توضیح مرتبه ویژگی "صداقت" و اهمیت آن در صفات لازمه امام و رهبر جامعه و صفات لازمه شیعیان و پیروان ائمه‌: 🔻صفت "صداقت" یک صفت لازمه برای امام و معرف اوست.  امام کسی است که به راستگویی و صدق شناخته شود و غیر از راستی در او دیده نشود. در حدیث امام رضا علیه السلام، امام در معرفی صفات لازمه رهبر و پیشوای جامعه، دو صفت "عدالت" و "صداقت" را به عنوان صفات لازمه و تعیین کننده رهبر معرفی می‌کند. وقتی آنجناب در مورد شرایط ظاهری زندگی­ اش مورد ایراد قرار گرفت، با اشاره به زندگی مرفه‌گونه حضرت یوسف فرمود: « إِنَّمَا یُحتاج من الاِمامِ الی اَن إِذَا قَالَ صَدَقَ وَ إِذَا وَعَدَ أَنْجَزَ و إِذَا حَکَمَ عَدَلَ» (کافی، ۶ / ۴۵۳) یعنی آنچه مردم از یک رهبر و حاکم انتظار داشته و به آن نیازمندند این امور است:اولاً در گفتارش راستگو باشد.ثانیاً به تعهداتش کاملاً پایبند و ثالثاً در تصمیماتش عادل باشد. 🔻صفت "صدق" در نسبت با شیعه و پیرو اهل بیت نیز همین اهمیت و حساسیت را دارد. در دو روایت مشابه، امام صادق علیه السلام، ملاک تشخیص ایمان در اشخاص و مؤمن بودن آنها را، دو ویژگی "صدق" و "امانتداری" ایشان معرفی می‌کند و این دو ویژگی است که معرف شخص به عنوان مؤمن است، نه عبادات او: «لا تَغْتَرّوا بِصَلاتِهِمْ وَلا بِصيامِهِمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَ الصَّوْمِ حَتّى لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ ، وَلكِنِ اخْتَبِروهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَديثِ وَأداءُ الأمانَةِ.»(کافی، ۱۰۴/۲) فریب نماز و روزه شان را نخورید، چه بسا شخص پابند نماز و روزه است تا جایی که اگر آنها را ترک کند وحشت‌زده و بی‌قرار می‌شود، ولى آن‏ها را در راست گويى و امانت دارى آزمايش كنيد. در حدیث مشابه دیگر باز هم راستگویی و امانتداری را نشانه ایمان شخص معرفی می‌کند. (کافی، ۱۰۵/۶) بنابر این اشخاصی که در جایگاه رهبری هستند و یا خود را پیرو ولایت ائمه‌ علیهم السلام معرفی می‌کنند، باید بدانند که صدق در گفتار و رفتار آنها و همچنین امانتدار بودن آنهاست که به کار امت و جامعه می‌آید، نه ویژگی‌ها و رفتارهای عبادی آنها از قبیل نماز و روزه و حج و عزاداری، که فقط به کار خود آنها می‌آید. 🔻 "صدق" به معنای هماهنگی در گفتار و رفتارست. گفتارهای شخص مدعی ولایت اهل بیت، باید باهم همخوانی داشته باشد. دریک زمان سخنی نگوید که در زمان دیگر خلاف آن را بیان کند. گفتار او هم باید با رفتارش منطبق باشد، نه این که از چیزی سخن بگوید و رفتارش نمایانگر خلاف گفتار او باشد. اشخاص معصوم نیستند، ولی اگر شخص صادق خطا کرد، به خاطر حفظ صدق خود، آن خطا را توجیه و لاپوشانی نمی‌کند، بلکه حتما خطایش را جبران می‌کند‌ 🔻امانتداری هم مراتب دارد. چیزی که شخص از کسی می‌گیرد هم امانت است، و منصب و جایگاهی که شخصی از مردم دریافت می‌کند هم امانت است.  کسی که در جایگاه رهبر جامعه است یا مقام و منصبی دارد، کشور و سرمایه‌های مادی و معنوی و انسانی آن، در دست او امانت است.
Show all...
🔻 در آموزه‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام
Show all...
صدق آن است که خلاف حقیقت نگوید و خلاف آن عمل نکند. ولی ممکن است که همه حقیقت را هم نگوید. مرتبه بالاتر از صدق، عدم کتمان حقیقت است. حساسیت این ویژگی، در رهبری جامعه و مسائل مربوط به راهبری و اداره امور جامعه نمود پیدا می‌کند. امیرالمؤمنین می‌فرمایند « واللَّه مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً، به خدا حتی کلمه‌ای را پنهان نکردم و ابدا دروغی نگفتم.» (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶) امام در معرفی خود به عنوان امام و پیشوای جامعه، کمالات خود از قبیل نماز شب و ... ره به رخ نمی‌کشد، بلکه تاکید او بر اول عدم کتمان حتی یک کلمه، و دوم بر صداقت خود و عدم بیان حتی یک دروغ است. امام در خطبه ۱۴۴ نهج البلاغه هم، صدق را اساس و لازمه دعوت پیامبران به سوی خدا معرفی می‌کند: «بَعَثَ اللَّهُ رُسُلَهُ بِمَا خَصَّهُمْ بِهِ مِنْ وَحْيِهِ، وَ جَعَلَهُمْ حُجَّةً لَهُ عَلَى خَلْقِهِ، لِئَلَّا تَجِبَ الْحُجَّةُ لَهُمْ بِتَرْكِ الْإِعْذَارِ إِلَيْهِمْ، فَدَعَاهُمْ بِلِسَانِ الصِّدْقِ إِلَى سَبِيلِ الْحَقِّ، خداوند رسولان خود را فرستاد و وحى خويش ويژه آنان ساخت. و آنها را بر آفريدگان خود حجت گردانيد تا از آن پس، آفريدگان را حجتى نباشد و عذرى نماند. پس برای این کار، بندگان خود را به وسیله زبان راستگوى پيامبران به راه حق فراخواند.» یعنی اگر صداقتی نباشد هدایتی هم نیست، چون عدم صدق، عدم اطمینان می‌آورد و عدم اطمینان، عدم قبول و رویگردانی از اعتقادات را به دنبال دارد و در نتیجه وقتی راستی نباشد، همه چیز فرو خواهد ریخت. برای همین اهمیت صداقت است که امام دوبار در نهج البلاغه براین عبارت تاکید می‌کند که "ولْيَصْدُقْ رَائِدٌ أَهْلَهُ، پیشوای قافله باید با اهل قافله صادق باشد" (نهج‌البلاغه، خطبه ۱۰۸ و خطبه ۱۵۴) "رائِد" به پیشرو قافله گفته می‌شد که در پیشاپیش کاروان حرکت می‌کرد و از شرایط پیش روی قافله خبر می‌آورد و حرکت و سیر قافله بر اساس سخنان او تنظیم می‌شد. بنابر این مساله صداقت و امامت و رهبری جامعه دو مساله تنگاتنگ هم هستند که جدایی ندارند و بدون صداقت، امامت و راهبری هم وجود نخواهد داشت، و در نتیجه امنیت و سلامت امور جامعه در گرو صداقت امام و پیشوای جامعه است.◾️ 🆔️@ostadmaaref
Show all...
🔻 در آموزه‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج البلاغه، حتی مراتب بالاتری از صدق هم مطرح می‌شود. مرتبه بالاتر از صدق چیست؟
Show all...
⚫️ گزارش سخنرانی استاد سروش محلاتی 💠 بیان و توضیح منشاء اختصاص لقب "صادق" به امام ششم ️🔻 در عرب شخص نامی دارد، کنیه‌ای و لقبی. نام جنبه خانوادگی دارد. کنیه از نام فرزند گرفته می‌شود، و لقب بسته به خصوصیات شاخص فرد است. امام ششم که به جعفر نامیده شد ، کنیه‌اش "ابوعبدالله" است و منظور از "قال ابوعبدالله" در کتب روایی، امام صادق می‌باشد که از نام فرزند بزرگ ایشان، "عبدالله افطح" گرفته شده. 🔻لقب امام ششم "صادق" است. اما چرا "صادق"؟ لقب امامان از ویژگی‌های شاخص هر امام گرفته شده. مثلا عبادات زیاد امام چهارم، به ایشان لقب "زین العابدین" داد. تمام امامان صادق بوده‌اند، ولی چرا امام صادق به این لقب اختصاص یافتند؟ امام صادق هم در بین جامعه تشیع، و هم در بین عامه و اهل سنت، به "صادق" شهرت داشتند. بنا به نقل شیخ صدوق در علل الشرایع و در فرمایش امام سجاد، امام صادق در بین امامان به این دلیل صادق نامیده شده که در فرزندان ایشان شخصی ظهور خواهد کرد که نام او هم جعفر است، ولی به باطل و از روی کذب ادعای امامت خواهد کرد. لذا نام امام ششم "جعفر صادق" است که مقابل "جعفر کذاب" قرار می‌گیرد. دوم این که: امام ششم در بین عامه نیز به صادق شهرت داشته. مثلا مالک بن انس پیشوای مذهب مالکیه اهل تسنن می‌گوید" ادخل علی الصادق، جعفر بن محمد... بر جعفر صادق وارد شدم" علت این تسمیه در بین عامه، پیش بینی صحیح امام ششم از حوادث آینده خلافت، و اخبار ایشان از شکست قیام عبدالله محض و فرزندانش علیه خلافت اموی و عباسی و به خلافت رسیدن سفاح و منصور عباسی است که چون این خبر دادن ایشان به حقیقت پیوست، خلفای بنی العباس و عامه مردم از امام ششم با لقب "صادق" یاد می‌کردند. ⚫️ توضیح مرتبه ویژگی "صداقت" و اهمیت آن در صفات لازمه امام و رهبر جامعه و صفات لازمه شیعیان و پیروان ائمه‌: 🔻صفت "صداقت" یک صفت لازمه برای امام و معرف اوست. امام کسی است که به راستگویی و صدق شناخته شود و غیر از راستی در او دیده نشود. در حدیث امام رضا علیه السلام، امام در معرفی صفات لازمه رهبر و پیشوای جامعه، دو صفت "عدالت" و "صداقت" را به عنوان صفات لازمه و تعیین کننده رهبر معرفی می‌کند. وقتی آنجناب در مورد شرایط ظاهری زندگی­ اش مورد ایراد قرار گرفت، با اشاره به زندگی مرفه‌گونه حضرت یوسف فرمود: « إِنَّمَا یُحتاج من الاِمامِ الی اَن إِذَا قَالَ صَدَقَ وَ إِذَا وَعَدَ أَنْجَزَ و إِذَا حَکَمَ عَدَلَ» (کافی، ۶ / ۴۵۳) یعنی آنچه مردم از یک رهبر و حاکم انتظار داشته و به آن نیازمندند این امور است:اولاً در گفتارش راستگو باشد.ثانیاً به تعهداتش کاملاً پایبند و ثالثاً در تصمیماتش عادل باشد. 🔻صفت "صدق" در نسبت با شیعه و پیرو اهل بیت نیز همین اهمیت و حساسیت را دارد. در دو روایت مشابه، امام صادق علیه السلام، ملاک تشخیص ایمان در اشخاص و مؤمن بودن آنها را، دو ویژگی "صدق" و "امانتداری" ایشان معرفی می‌کند و این دو ویژگی است که معرف شخص به عنوان مؤمن است، نه عبادات او: «لا تَغْتَرّوا بِصَلاتِهِمْ وَلا بِصيامِهِمْ، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَ الصَّوْمِ حَتّى لَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ ، وَلكِنِ اخْتَبِروهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَديثِ وَأداءُ الأمانَةِ.»(کافی، ۱۰۴/۲) فریب نماز و روزه شان را نخورید، چه بسا شخص پابند نماز و روزه است تا جایی که اگر آنها را ترک کند وحشت‌زده و بی‌قرار می‌شود، ولى آن‏ها را در راست گويى و امانت دارى آزمايش كنيد. در حدیث مشابه دیگر باز هم راستگویی و امانتداری را نشانه ایمان شخص معرفی می‌کند. (کافی، ۱۰۵/۶) بنابر این اشخاصی که در جایگاه رهبری هستند و یا خود را پیرو ولایت ائمه‌ علیهم السلام معرفی می‌کنند، باید بدانند که صدق در گفتار و رفتار آنها و همچنین امانتدار بودن آنهاست که به کار امت و جامعه می‌آید، نه ویژگی‌ها و رفتارهای عبادی آنها از قبیل نماز و روزه و حج و عزاداری، که فقط به کار خود آنها می‌آید. 🔻 "صدق" به معنای هماهنگی در گفتار و رفتارست. گفتارهای شخص مدعی ولایت اهل بیت، باید باهم همخوانی داشته باشد. دریک زمان سخنی نگوید که در زمان دیگر خلاف آن را بیان کند. گفتار او هم باید با رفتارش منطبق باشد، نه این که از چیزی سخن بگوید و رفتارش نمایانگر خلاف گفتار او باشد. اشخاص معصوم نیستند، ولی اگر شخص صادق خطا کرد، به خاطر حفظ صدق خود، آن خطا را توجیه و لاپوشانی نمی‌کند، بلکه حتما خطایش را جبران می‌کند‌ 🔻امانتداری هم مراتب دارد. چیزی که شخص از کسی می‌گیرد هم امانت است، و منصب و جایگاهی که شخصی از مردم دریافت می‌کند هم امانت است. کسی که در جایگاه رهبر جامعه است یا مقام و منصبی دارد، کشور و سرمایه‌های مادی و معنوی و انسانی آن، در دست او امانت است.
Show all...
آقای سروش محلاتی.m4a48.09 MB