cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

Advertising posts
848
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
-730 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Show all...
برگزاری کارگاه آموزشی مطالبه گری در سازمان های مردم نهاد محیط زیست در شهرستان باغملک

Show all...
سرپرست هیات فوتبال شهرستان باغملک منصوب شد

✔️‍اندر نکبت شاه و جامعه متوسل به تیر میرزا رضا! ✍️سهند ایرانمهر ‍ امروز سالگرد ترور ناصرالدین ‌شاه است. ماجرای قتل ناصرالدین شاه به دست میرزا رضا کرمانی، حکایت دردناک و تاثربرانگیزی است. حکایت مظلومی که مال‌‌اش را برده و به فرزندش تجاوز کرده‌اند و دادخواهی‌اش در یک جامعه عقب افتاده پاسخی نمی‌گیرد و او را مجبور می‌کند که برای رهایی از خشونت و بی‌عدالتی به دام خشونتی دیگر بیفتد( این دلیل همچنان ریشه اصلی تروریسم در خاورمیانه توسعه نیافته است). ماجرای این ترور، روایت دردناکی از استبداد و راهکار بی‌ثمر دفع آن است. پادشاهی که در میانه دادخواهی و تظلم‌خواهی مردم، به فکر لذت خویش است . کارگزارانی که جز رصد کرامات شاه یا توصیف خواب‌ها و رویاهایی که بر کفایت شاه مهر تایید می‌زنند، کاری ندارند. رعیت بی پناهی که هیچ ملجاء و پناهی ندارد و بیان مطالباتش را القای فرنگی و ملحد می‌دانند. هیچ‌کس در پی شناخت ریشه جرم و چرایی بروز خشونت نیست. در حالیکه کسی از ظلم و عوارض استبداد نمی‌گوید، ترور شاه را از عوارض آزادی طلبی معرفی می‌کنند و هیچ‌کس به پلیدی و پلشتی که گریبان جامعه را گرفته توجه نمی‌کند. شیوه بازجویی، مضحک است. هیچ نظمی وجود ندارد. بازجویی معادل شتم و هتاکی است. کاستی در همه چیز هست از شیوه مملکت‌داری تا استنطاق و حتی مراسم اعدام. متن ذیل شکل تلخیص و ساده نویسی شده از دو جلد اول کتاب روزنامه خاطرات عین السلطنه (قهرمان میرزای سالور) است: 🔸مزاج و کرامات قبله عالم: همه چیز را داخل هم میل می‌فرمودند. ناهار را میل فرموده بودند نیم ساعت دیگر هندوانه و خربوزه. مزاج شاه حکایت غریبی است. اطباء می‌گفتند اگر تیر نخورده بود تا ۴۰سال دیگر تحلیل نمی رفت. در این سن به سیمین تنان میل وافر داشت تا ۱۴ و ۱۶ ساله ها. کدام جوان می‌تواند تمام سال شبی با دو زن صحبت کند؟! یک ساعت سلامتی او برابر با مامون و هارون الرشید و خسرو پرویز بود. 🔸از قرار تقریر، صدراعظم، سه شب پیش ، خوابی دیده است که امیرالمومنین به شاه فرموده: میل ملاقات ما را داری یا نه؟شاه درکمال خضوع گفته بلی. با شعف فرموده:«جمعه بیا عبدالعظیم!». 🔸حاجی میرزا حسن آشتیانی هم خواب دیده که امیرالمومنین فرموده:شاه شهید را بگو بیاید. سهم السلطنه ذوالفقار خان میراخور نایب السطلنه می گفت خواب دیده بر منبری حضرت رسول و حضرت امیر و حضرت عیسی روی منبرند و جمیعت زیاد است. حضرت رسول، مظفرالدین شاه را صدا کردند و گفتند کارها منبعد با اوست. 🔸جلال السلطنه هم رفته بود، استنطاق(ضارب) و کلی فحش داده بود! گفته بود:«چرا شاه را کشتی؟». گفته بود:می‌خواستی بیایی نگذاری بکشم!. محمد حسین میرزا پرسیده بود چرا شاه را کشتی؟ گفته بود:آه مظلومان. 🔸شخص هتاک و زبان داری است این اول آزادی طلبی است (!)که در ایران پیدا شده و دفع همچین سلطانی می کند 🔸به معتضد السلطنه گفته بود:برو عقب قاپ بازی‌ات، ترا چه به استنطاق؟ من بدکاری کردم جان خود را فدای اهل وطن کردم؟ مگر بوی فرنگستان به مشام شماها نرسیده؟ این چه بیدادی بود که ایران را احاطه کرده است؟. معتضد السلطنه گفته بود:گیرم این را کشتی، شاه بعدی را چه میکنی؟. گفته بودبرای آن هم بالاخره یک با غیرت پیدا می‌شود. 🔸ملک التجار گفته بود تحقیق از این آدم کار من است. به لطایفی او را فریفته بود و قول داده بود که خلاص‌اش کند و در حالیکه از رندی و خود شادمان بوده به میرزا رضا می‌گوید:حالا اسم همدستانت را بگو. او هم گفته بود:حاجی بیا جلو در گوشت بگویم. حاجی هم خوشحال که حقه اش درگیر شده، جلو می رود میرزا گفته بود:۵ تن بودیم، خودم بودم و سایه ام و جفت ..ایه ام! حالا که فهمیدی گمشو برو بگو. بحدی ملک التجار را خفیف کرده بود که او با این همه زرنگی تا خانه هیچ جا بند نمی‌شود و حالا این قول مردم دربازار و کوچه است! 🔸(میرزا رضا)خیلی دل و زهره داشت. دوبار طناب انداختند و باز پایین کشیدند. بار اول طناب را به گردنش انداختند به قدر نیم ذرع که بالا رفت نقصی در کار بود که پایین آوردند. طناب را باز کردند. با این حال خوب نگاه می کرد و خودش را اصلا نباخته بود. موقع جان دادن همینطورشکم و پایش تکان می خورد تا قبض روح شد. من خیلی نزدیک بودم، بعد از اعدام، پرسیدم:بین دار زدن اول و دوم، چه گفت؟ گفتند به میرغضب گفته بود، طناب را همان طور اول محکم کن! تمامن، جرات بود. به هرجهت، موزیک خوب و دلکشی می زدند. بعدش رفتیم دفیله تماشا کردیم! یکبار دیگر به جهت تماشای نعش رفتم. جمعیت زیادی به تماشا آمده بود. زنهای قشنگ، همه؛ خودی درست کرده و گرداگرد دار جمع شده بودند. تا سه روز نعش عبره الناظرین بود. کشتن به این شکل هیچ انزجاری نداشت و تعب هم ندید اقلا باید دست و پایش را قطع می کردند یا شقه می کردند که ساعاتی گرفتار رنج باشد. @sahandiranmehr
Show all...

Show all...
سید مرتضی حیاتی؛ به بهانه ی روز معلم ویادی از معلمان آسمانی/تصاویر