یاصمن & ملللت ^.^
من نه افسردم نه تنهاعم نه ضد اجتماعیم فقط همیشه تنهاییمو بیشتر از تو جمع بودن دوست داشتم😌 آی دیم👇🏻 @standoffish ناشناسای من👇🏻 @Itsyasaman_bot https://telegram.me/dar2delbot?start=send_wPwlyq
Show more170
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
به ولای علی قسم هیچ لذتی بالاتر از اس ام اس واریز پول به حساب نیست.
چون اینجا تنها تریبونی هست که دارم خواستم بگم اون پدر که با دستای خودش بچشو کشته واقعا میخواد وایسه و بقیه بهش تسلیت بگن؟
از ادمی که به بچه ی خودش رحم نمیکنه هم ترسناک تر داریم؟
من واقعا بلد نیستم کسی غیر از خودم رو دوست داشته باشم. هروقت عاشق کسی شدم خودمو یادم رفته، و وقتی اون عشق به هر دلیلی تموم شده و برگشتم به خودم، دیدم چقد خودمو دوست دارم.
اصلا چقد حیفه خودمو بسپارم دست کسی جز خودم برای دوست داشتن،
انگار هیشکی بلد نیست دوستم داشته باشه جز خودم.
باور کن همان چیزی که از دست دادنش
برای انسان سختترین کارهاست،
سرانجام همانی است
که دیگر رغبتی به آن ندارد.
پس بیش از اندازه
بر روی موضوعی اصرار نکنید!
#آلبر_کامو
دیشب داشتم خواب میدیدم با خانواده عمو کوچیکه م یه جا زندگی میکردیم، بعد خواهر زنش و دخترشم بودن.
بعد دوتا صندلی بود تو اونجا که شکل تابوت بودن، یعنی یجورایی تابوت هایی بودن که پشتی براشون درست کرده بودن. زن عموم اینا هرروز میرفتن در این تابوتا رو باز میکردن میرفتن توشون میگفتن بهمون آرامش میده و یسری دعاهای خاص به زبون بیگانه میخوندن =)) بعد یروز پاشدیم دیدیم زن عموم و دخترش و خواهرش نیستن، اینور و بگرد اونور بگرد، یکی رف در این تابوتا رو باز کرد گف اینجان، مردن. دیگه خاکشون نکردن، بلکه اون جا ک بودیم رو تبدیل به یه موزه مانند کردیم و ملت میومدن در تابوتا رو باز میکردن مرده میدیدن میرفتن.
جدای ازینکه نمیدونم چرا همچین خوابی دیدم اونم با عموم اینا، نمیدونم چرا از مردن شون مثه آب گل آلود ماهی گرفتیم. به عموم میگفتم ناراحت نیستی؟ میگف نه اشکال نداره پول درمیاریم
نمیدونم چرا جای این، آهنگ غوغا افتاده سر زبونم که میگه: تو مومن هستی و نمازت بوسه هایت است.
دلم هوس کلاسای دانش خانواده ترم قبلمو کرده. کل یک ساعت و نیم حق نداشتیم دست به گوشی بزنیم، استادشم فقط عصبیم میکرد.
اعتراف به اینکه "آره من بازم اشتباه کردم" پیش خودت، از همه سخت تره.
حاضرم هزاران بار از کسی برای کار بدم عذرخواهی کنم، ولی واسه کاری که با خودم کردم، هرگززز
تقریبا هر چند هفته ای یبار باید به خودم تشر بزنم: "هرگز نباید سعی در تکرار لحظات داشت، باید آنها را همانگونه که یک بار اتفاق افتاده اند فقط تنها به خاطر آورد!"
فقط "بوسیدمش از غم جلوی درب دانشگاه" و "خندید با من به تمام حال و ماضی ها"
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.