مصیر

﷽ چند روز پیش فاطمه گفت درس اجباری‌ای دارن به نام نهاد، خیلی هم کلافه بود (از درس‌های دینی دوران مدرسه خاطرات عجیبی داره). می‌گفت: خوش به‌حال دانشگاه شریف و دانشگاه تهرانیا از این درس راحتن. نهاد‌ نمایندگی ‌و‌لی‌‌فقیه واحد اجباری برای دانشجوها داره، یعنی به جز معارف ۱ و ۲، وصیت‌نامه، قرآن و یه درس دیگه که الان یادم نیست. خلاصه که چون معتقده پدرش به دلیل دفاع سخت از بخش ولایت باید پاسخ‌گوی تمام مسائل مربوط به این بخش باشه، گفته که نمره این واحدها رو پدر باید کسب کنن🤦🏻‍♀😄. جمعه عصر نشستیم به گذراندن واحد نهاد، سایتشون مثل بسیاری از سایت‌های داخلی .. یه مجموعه فیلم گذاشتن با عناوین متنوع که باید دوازده واحد رو انتخاب می‌کردیم. پاورپوینتهایی با صدای یه حاج‌آقا رو انداختیم روی صفحه تلویزیون و دیدیم. کیفیت ظاهری🤐؛ محتوا، همون حرفای هزاربار تکراری سالهای مدرسه. به قول فاطمه حتی جمله‌های تکراری. با وجود علاقه‌م به تاریخ اسلام(عنوانش بود حیات پاکان)، باز هم تحمل ویدئوها سخت بود. بعد از هر ویدئو باید در یک آزمون ۵ سوالی ِ ۲دقیقه‌ای شرکت می‌کردیم و بامزه این که حداقل سه کانال در تلگرام هست که سوال‌ها و جوابها اونجاست و ازون بامزه‌تر این که یه کسانی هم بودن که تضمینی پول می‌گرفتن تا امتحان رو با بیست انجام بدن😄. حالا تصور کنید، عصر جمعه من و پدر داریم با استرس، فیلم می‌بینیم و سوال‌های کانال رو چک می‌کنیم و دوباره عین نادونها به جای استفاده از کلیدهای توی کانال، هی فیلم رو عقب جلو می‌کنیم تا حاج‌آقا توضیحات رو تکرار کنن. ولی افسوس! بعضی سوال و گزینه‌ها مشکلات جدی داشت. هر نفر می‌تونست دوبار آزمون رو شرکت کنه و به سوال‌های ضعیفِ سطحیِ برآمده از ویدئوها پاسخ بده. به راحتی و بدون تقلب می‌شد ۲۰ گرفت ولی پدرِ مدافعِ پر از استرس و حرص‌وجوش از دستِ برنامه‌ریزان، معتقد بود چه کاریه، همون جوابِ سوال‌های کانال رو بزنیم بره. می‌دونید غصه چیه؟ غصه اینه که باز ریحانه یواشکی ازم پرسید: مامان این کار تقلبه؟ و بابا گفتن نه. و گفت: پس منم بعضی وقتا تقلب می‌کنم. غصه اون خشمِ متراکمیه که فاطمه با خودش سر هیچ و پوچ از دستِ آقایان فرهیخته و برنامه‌ریزان فرهنگی کشورش حمل می‌کنه از این که وقتش رو به جای یادگیری تخصصی باید به چیزهایی اختصاص بده که حتی پدرِ مدافع هم ذره‌ای تحملشون رو ندارن، پدری که به قول خودشون در تمام عمرش حتی یک بار هم در بازیها جرزنی و تقلب نکرده، چه برسه در مدرسه و دانشگاه. و غصه چشم‌های شاهدِ ریحانه است. @elaykalmasir #پایش_رشد

﷽ خداهای زیادی را پرستیده‌ام، که برای هیچ کدام مثل تو گرامی نبوده‌ام فلم أرَ مولیَ کریماَ أصبرَ علی عبدِ لئیمِ منک علَیَّ یارب @elaykalmasir متن از @telkalayyam، ایتا و تصویر از پیج @._colored_.

#اللهم_اهل_الکبریاء_و_العظمه_و_اهل_الجود_والجبروت خدایی که می‌شناسم، خدایی که این شب‌ها در ابوحمزه با او انس گرفته‌ام، خدایی که در جوشن کبیر با هزار اسم زیبا صدایش زده‌ام، خدایی نیست که اگر مهمانی را به خانه اش دعوت کرد، او را بیرون کند؛ خدایی نیست که اگر سفره ای پهن کرد آن را جمع کند؛ خدایی نیست که اگر دست و پای دشمنی را بست دوباره آن را باز کند؛ حتی دوستان او این‌گونه نیستند. سفره‌ای که این روزها حرف از جمع شدن آن می‌زنیم حتی در شأن سلیمان نبی نیست. اصلا مهمانی بهانه بوده که مقیم خانه او شویم؛ که از اینجا به مهمانی دیگری نرویم. اینها نقشه بوده که خدا برای خودش دوست‌های تازه پیدا کند. این‌که ما از سر سفره بلند شویم و مهمانی را ترک کنیم حرف دیگریست، اینها را به حساب خدا نگذاریم. این‌که ما به دست خودمان دوباره دشمنمان را بر خودمان مسلط کنیم ربطی به تمام شدن یا نشدن ماه مبارک ندارد. خدایا به خاطر همه نسبت‌هایی که این روزها به تو می‌دهیم از تو پوزش می‌طلبیم. تو اهل کبریا و عظمتی؛ تو اهل جود و جبروتی و این اهلیت ربطی به زمان و مکان خاصی ندارد. @elaykalmasir از کانال @telkalayyam در ایتا

اينك با او وداع مى‌كنيم، همانند وداع با عزيزى كه فراقش بر ما گران است و رفتنش ما را غمگین و گرفتار وحشت تنهايى كند. @elaykalmasir #🌙⁩ از @Qaf_Q

هر چیزی که در زندگی به دست میاری به لطف چیزاییه که از دست دادی. @elaykalmasir #کلمه_فیلم

🔹توصیه ای مهم برای ایام پایانی ماه رمضان🔹 استاد فاطمي نيا : از اولياء الهي ، سينه به سينه ، يك يادگاري دارم كه عمل به آن بركات فراواني دارد ماه مبارك رمضان ، اين ضيافت الهي را با يك زيارت جامعه ي كبيره به اخر برسانيد . در اثر اين عمل اين ضيافت چنان رنگين خواهد شد كه اثارش از عقول ما خارج است و روزي به كار خواهد آمد كه آن روز هيچ چيز ديگري به كار نخواهد آمد. @fateminia

ذکر @elaykalmasir

همه آمدند كه بروند تنها تو رسم رفاقت را می‌دانی؛ " يٰا رَفيْقَ مَنْ لٰا رَفيْقَ لَهْ " .. @Qaf_Q

#پایش_رشد به وقت روزه‌اولی الان بیدار شده اومده کنارم می‌گه: ای وای دیشب اصلا دعا نکردم. هنوزم قدر هست؟ من: بله ریحانه: قدر اصلی؟ من: بله عزیزم (دیدم شک داره به حرفم برای اطمینان گفتم: ) آقای فاطمی‌نیا گفتن روزش هم هست. ریحانه: آقای فاطمی‌نیا رو قبول دارم، حیف که متقلد نیست! متقلد؟ مقلد؟ چی بود؟ همون. #کودکانه @elaykalmasir