cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه

محمد جدیری عباسی ایمیل: [email protected]

Show more
Iran127 179Farsi122 977The category is not specified
Advertising posts
718
Subscribers
No data24 hours
-27 days
-530 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Photo unavailableShow in Telegram
تنها مرهم زخم های من تنها همدم روزهای من قلمم هست!! قلمم به دست آه انگار نایی ندارد! خشک بی صدا بی رنگ ناگاه بر روی دفترم اسم کوه میلغزد ... تنها اسمی که جان می بخشد! برایم بنویس بگذار من هم باشم تو هم باشی میان این همه شلوغی میان این همه کوه میان صدای چشمه، سنگ و ساز قلم مرا هم گاهی برقصاند .... الوند - پناهگاه سال ۱۳۶۳ از راست آقایان: محمدعلی علیپور، محمد جدیری، سلمان زارعی، علی جدیری، احمد حسین زاده @khabarkooh
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
به دیدنت میام و سنگ مزارت را با آب  میشویم! غبار که کنار میرود، انگار پنجرهای باز میشود و تو برایم دست تکان میدهی!! ... شعر روی مزارت را دوباره میخوانم که همیشه زمزمه میکردی..... بار سفر چه بسته ای مرگ خبر نمیکند کوله چه بار کرده ای مرگ عبث نمیشود آرزویم‌این است، میخواهم تو بیایی و یکبار دیگر حرف بزنیم نه از این حرفای امروزی! حرفهای قدیمی که بوی ناب میداد. تا صدای خنده ات پر کند فضای کوه و بپیچد تا بیکران! چشمان سبز و روشنت دوباره برق بزند! مادرت را چند وقت پیش دیدم، گفتم: خوش به حالش رفت و این زمانه را ندید!! ایشان هم با پلک زدنی آرام و تبسمی شبیه به خودت مهر تایید بر گفتارم زد و گویا‌ او هم راضی بود بر آنچه گذشته بود! ای کاش دوباره میشد به عقب برگردیم و اگر قرار بود برویم با هم برویم!! که دیگر دنیا محل زندگی نیست چرا که سکون‌ بر همه چیز سایه انداخته، حتی با تمام سرعتش!! علیرضا امزاجردیان اول مردادماه ۱۳۷۰ سالروز پرواز زنده یاد محمد خدایاری  در جوار دیواره شمالی علم کوه @khabarkooh
Show all...
قله کمتال و کوهنوردانی که مردود شدند! اول صبح روز جمعه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ با جمعی از همنوردان باشگاه کوهنوردی اوبا صعود به قله را آغاز کردیم.  گروه‌ها و باشگاه‌های زیادی چون بابک تبریز، اوج، ایلقار، ققنوس، داغ داش و .... همچنین گروه های چند نفره شخصی مهمان کمتال بودند. تا تخته بولاغی مسیر را پیموده و بعد از صرف صبحانه راهی قله شدیم. وقتی به قله رسیدیم در کنار تابلو تعداد کمی از کوهنوردان در حال عکس گرفتن بودند، منتظر اتمام عکاسی آنها ماندیم، سپس سریعا دسته جمعی و انفرادی عکس گرفته و به پایین قله رفتیم. در حال استراحت و صرف چای بودیم که گروه‌های دیگر و صعود کنندگان انفرادی رسیدند. در قله همهمه و صداهای بلند به گوش می رسید، بله برای عکس گرفتن کنار تابلو قله دعوا شده بود و از اینکه نوبتی عکس گرفته و با نظم به پایین بیایند خبری نبود. دو سه تا از باشگاه‌ها در پایین قله عکس جمعی گرفته و همانجا اتراق کردند که باید به آنها آفرین گفت. بعد از استراحت شروع به پایین آمدن از قله کردیم و زمانی که به تخته بولاغی رسیدیم شاهد دعوای بین چند نفر بر سر آب چشمه شدیم!! جمعی از کوهنوردان مساعدت کردند و دعوا تمام شد و سپس قرار شد هر نفر نهایتا دو بطری خالی آب پر کنند و همه به صف ایستادند. متاسفانه تعدادی از کوهنورد نماها با آوردن ظرف خالی بیشتر در روند صف اختلال ایجاد می کردند و کار به جایی رسیده بود که چند نفر که تازه از قله برگشته بودند و تشنه بودند یک استکان آب به آنها داده نمی شد. در صف ایستادیم و با دیدن صحنه هایی که از کوهنوردان بعید بود، بطری هایمان را بعد از ۴۰ دقیقه پر کردیم و با صرف ناهار شروع به پایین آمدن از تخته بولاغی کردیم. در مسیر پیش رو اکثر راه‌ها باریک است و فقط یک نفر می تواند رد شود. متاسفانه برخی از کوهنورد نماها که می خواستند با سرعت برگردند رعایت حال بقیه را نکرده و با تنه زدن و هل دادن برای خودشان راهی جستجو می کردند تا سریعتر به پایین برسند. پ.ن : ۱. چرا هیات کوهنوردی استان در کنار چشمه تخته بولاغی امکاناتی اعم از مخزن آب ایجاد نمی کند؟؟ ۲. چرا کوهنوردان امروزی همانند کوهنوردان قدیم ایثار و فداکاری نمی کنند!؟ ۳. نقش سرپرستان باشگاه‌ها در ساماندهی اعضای تیم خودشان برای رعایت حال دیگر کوهنوردان چیست؟ ۴. چرا آموزش‌های واجب مثل آداب مذاکره و معاشرت در باشگاه‌ها داده نمی شود؟ و .....؟ رضا ساعی ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ @khabarkooh
Show all...
...با خودم می گویم آیا واقعا ارزشش دارد به خاطر یک کوه حتی یک درصد خود را به خطر بیندازم و تمام چیزهای خوبی را که دارم از دست بدم؟ آن هم به بهای صعودی که عاقبتش ممکن است هرچیزی باشد. حتی ندیدن دوباره طلوع خورشید. تازه اگر هم اتفاقی هم برایم نیفتد در زندگی عقب می مانم.... در مقابل این دیدگاه من یکی از دوستانم چیزی گفت که بسیار برایم روحیه بخش بود: "برای متفاوت زیستن، باید بهای آن را بپردازی. وقتی توان آن را داری که مسیری متفاوت برای زندگی ات و بودنت رقم بزنی، تردید نکن. تجربه های ناب برآمده از علاقه، از تو موجودی یکتا می سازد. وقتی همه در مشکلاتشان غرق اند، اراده ی سخت شده ی تو از دل تجربه های نابت همه را رد میکند. شک نکن و از تجربه ات لذت ببر" با خود فکر میکنم که تنها یک چیز در انسان باعث دیوانگی و گذشتن از مرزها می شود و آن عشق است. عشقی که منطق سرش نمی شود و فقط تو را به سمت خویش می خواند، به هر قیمتی و هر راهی. بخشی از نوشته های ایدین بزرگی، سه جوان کشته شده در صعود برودپیک ۱۳۹۰ @khabarkooh
Show all...
ارزش گذاری و یادداشتی نقد بر کتاب "دریچه ای بر کوهنوردی تبریز" - قسمت آخر ۲- عکس روی جلد و پشت جلد کتاب، بعنوان ویترین کتاب، که باید معرف کوهنوردی تبریز باشد، مشخص و معلوم نیست!! چرا که ظاهر و کیفیت عکس ها برای مخاطبین بسیار مهم است. در ضمن برخی تصاویر داخلی کتاب هم از کیفیت مطلوبی برخوردار نیستند. ۳- عدم معرفی باشگاههای کوهنوردی و گروههای کوهنوردی تبریز در کتاب فوق به وضوح نمایان است. ۴- عدم معرفی اکثر دیواره های سنگنوردی و گشایش کنندگان مسیرها و کروکی مسیرها، که به نحو شایسته در کتاب بدان ها پرداخت نشده است. ۵- حذف بسیاری از صعودهای شاخص فنی و زمستانی، توسط کوهنوردان تبریز، که برخی از این صعودها برای اولین بار در تاریخ کوهنوردی کشور و استان اجرا شده است. ۶- عدم معرفی سالن های سنگنوردی تبریز، دیواره های یخی، غارها، دره های زیبا و فنی و ... در کتاب فوق جایشان خالی، خالیست. ۷- و .... * ضمنا ارزش مادی کتاب نیز، نه در مشخصات کلی کتاب و نه در پشت جلد کتاب حک نشده است، حال بماند که مبلغ کتاب باور نکردنیست!! دوست خوبم جناب آقای علیرضا ورزم نویسندگی فقط یک شغل نیست، باید عاشق باشی تا سختی های نقد آنرا تحمل کنی!! مکتوبه بنده، بهانه کوچکی شد برای بنده که در هر خط از کتاب شما غرق شوم و تجربه دوست داشتن با آن را رقم بزنم. قلمت مستعدام باد دکتر محمد جدیری عباسی استادیار و عضو هیات علمی دانشگاه @khabarkooh @koohiran
Show all...
ارزش گذاری و یادداشتی نقد بر کتاب "دریچه ای بر کوهنوردی تبریز" - قسمت اول خواندن هر کتاب جدید کوهنوردی که تازه چاپ گردیده، برای من سرشار از لذت درونی است و زمانی را که صرف مطالعه آن می کنم، برایم بسیار هیجان انگیز است. و اعتقاد راسخ دارم که نوشتن نقدی بر آن، هم منتقد را دقیق و هم نویسنده کتاب را دقیق تر می کند، هر چند این را نیز باید بدانیم که نقد کتاب کار آسانی نیست! اما نقد راهی روشن و معیاری بدست نویسنده می دهد تا در چاپ های بعدی به اصلاح کتاب خود بپردازد، زیرا که منتقد باعث شده، نویسنده حساس تر شود و سطح سلیقهء عمومی کتابش را بالاتر ببرد. البته نوشتن نقد بر کتابهای کوهنوردی سابقه زیادی ندارد، شاید سبب آن، بدین خاطر هست که منتقد بعد از نقدش، شخصیت مطلوبی پیش نویسنده کتاب نخواهد داشت! اما مسئله مهم برای منتقد منصف، جدا کردن سره از ناسره است و بس. کتاب "دریچه ای بر کوهنوردی تبریز" اثر دوست دیرین و عزیزم جناب آقای علیرضا ورزم را چندین بار خواندم و مثل آقای ورزم متعقدم، نامرتب ترین و ناقص ترین نوشته ها به مراتب بهتر از قوی ترین حافظه هاست. اما مواردی بسیار مهم از کوهنوردی تبریز از قلم ایشان، به عمد یا به سهو حذف گردیده است!! که در ذیل به برخی از آنها اشاره می کنم: ۱- حذف معرفی برخی از بزرگان یا تاثیرگذاران در کوهنوردی تبریز، نظیر آقای صمد جباری آقای سیامک غضنفرزاده آقای میرعلی آقاسیدی - رئیس فعلی هیات کوهنوردی و صعودهای ورزشی استان آقای نادر حسین پور قمری آقای میرمحمود فاطمی - دارنده مدال پلنگ برفی آقای ابوالفضل گوزلی - دارنده مدال پلنگ برفی و صعود کننده قله ماناسلو آقای رضا صادقی - عضو تیم ملی کوهنوردی آقای سلمان زارعی- پیشکسوت آقای ابراهیم محمدی- پیشکسوت آقای داود لطفی - مربی دره نوردی آقای محمد علیزاده منصوری- صعود کننده قله سامانی زنده یاد علیرضا پورعلی- عضو تیم ملی سنگنوردی و قهرمان چندین ساله استان آقای حسن پورعلی - قهرمان چندین ساله کشور و استان آقای یعقوب آقایی آقای پیمان جلیلی - قهرمان سنگنوردی چندین ساله کشور و استان و... خیل کسانی که ذهن بنده، مرا یاری نمی کند. دکتر محمد جدیری عباسی استادیار و عضو هیات علمی دانشگاه @khabarkooh @koohiran
Show all...
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
ارزش گذاری و یادداشتی نقد بر کتاب دریچه ای بر کوهنوردی تبریز نوشته آقای علیرضا ورزم از محمد جدیری عباسی @khabarkooh @koohiran
Show all...
برگی از یک حادثه... شاید واکاوی یک حادثه بعد از سالیان دور کمتر به نظر آید اما با توجه به اینکه این امر در آن سالها مرسوم نبوده و چنین اتفاقی نیفتاده است شاید خالی از پند و آموزه نباشد.... شرح حادثه.... تیم کوهنوردی هیئت کوهنوردی استان همدان در تاریخ ۱۳۷۰/۹/۱ در پای دیواره بیستون عازم صعود از مسیر های مختلف گردید. دو کرده دو نفره به سمت مسیری رهسپار شدند که از نظر مکانی ما بین مسیر های شیرین و فرهاد قرار دارد. به نحوی که مسیر شیرین در سمت راست و مسیر فرهاد در سمت چپ آن قرار دارد... ساختار مسیر از یک قیف تنگ و آبرو باریک در ابتدا شروع شده و در طول انتهایی قبل از پله اول تنوره پاگستری شده و عریض میگردد........ نام مسیر بعد از پرس و جو های فراوان از اساتید کرمانشاه و همدان بابت نام صحیح ، چون اتفاق نظری در نام آن حاصل نگردید از ذکر نام مسیر خودداری میشود. پذیرای راهنمایی های اساتید و بزرگان در این مقوله با دل و جان هستیم لحظه وقوع 🔵 راوی مجتبی سپهری نفر دوم کرده دوم: پس از عبور کرده اول همنوردان امزاجردیان و کریمی، زنده یاد دلالیان نفر اول کرده صعود کرده و در طول چهارم بنده پس از جمع آوری میانی های مسیر به ایشان رسیده و ابزار را تحویل داده و ایشان سرطناب ادامه دادند. دقایقی بعد صدایی مهیب ناشی از سقوط و پارگی طناب و آزاد شدن آن حاکی از اتفاق ناگواری داشت ،... طناب متصل به علی دلالیان آزاد و جلوی چشمان من آویزان بود... چاره ای نبود دیگر.. از دیگر همراهان کمک خواستم..... 🔵راوی علیرضا امزاجردیان نفر دوم کرده اول: مصطفی (نفر اول بنده که در کارگاه مشغول حمایت بنده بود) با کلماتی مقطع... علی ... افتاد.... خورد به دیواره.... یکبار دیگر هم خورد سمت دیگر... بار سوم به زمین برخورد کرد.... سقوط بدی بود.... کار تمام است... و ما در ادامه ..... با کارگاهی سرهم بندی شده و فارغ از هر سیستم بالاکشی ، مجتبی را که ساعاتی در زیر کلاهک گیر افتاده بود حمایت کردیم و به کارگاه بعدی متصل شدیم و ادامه صعود... چگونگی بروز حادثه و علل آن پس از مشاهده مسیر و محل احتمالی پاندولی ( هیچ‌یک از افراد بدلیل عوارض مسیر نقطه دقیق پاندولی را مشاهده نکردند) نتایج احتمالی زیر حاصل گردید: در انتهای مسیر شکاف پاگستری عریض و عریض تر شده و نفر به احتمال قریب به یقین در هنگام انتقال به کتیبه مقابل دچار سقوط گردیده است. طناب مابین کارابین و دیواره قرار گرفته و دچار پارگی شده و نفر پاندول شده متاسفانه سقوط می کند. دلایل حادثه ۱- ساده انگاری صعود های بیستون بدلیل اجراهای مکرر ۲- استفاده از طناب مستعمل با عمر بیش از ده سال ۳- عدم استفاده از اسلینگ جهت جلوگیری از شکست طناب ۴- عدم توجه به رعایت فاصله های میانی ها بخصوص فواصل میانی های اول و دوم بعد از کارگاه‌ها ۵- عدم استفاده از هارنس بعلت عدم دسترسی و استفاده اجباری از طناب انفرادی به عنوان هارنس ۶- عدم داشتن اطلاع کافی از مسیر و درجه سختی آن ( فواصل میانی ها ، ابزار میانی ها ، و نقاط کراکس مسیر) ضمن سپاس از همه همنوردان جان و آرزوی شادی روح زنده یاد علی رضا دلالیان ، صمیمانه پذیرای نظرات همه صاحبنظران هستیم. مجتبی سپهری ، علیرضا امزاجردیان اول آذر ماه یکهزار و چهارصد و یک در سالروز یادآوری خاطره تلخ پرواز زنده یاد علیرضا دلالیان در دیواره بیستون @khabarkooh
Show all...
#متنی برای بعد از مرگ خودم!!! همیشه اهل آرزو کردن بود! آرزو برای خودش، برای تو و برای همه!! در آن روزهای اوایل دهه شصت که تازه کوهنوردی را شروع کرده بود، او آرزو کرد عین همه ما، آرزو کرد که پایش به هیمالیا باز شود!! آرزوهای سفید، آرزوهای دست یافتنی، و آرزوهای  ... کاشکی می شد، باز هم آرزو می کرد، باز هم در کنار آتش و دور هم می نشستیم و از آرزوهایمان و از خاطرات کوهنوردی مان می گفتیم، تا دوباره من و خیلی از دوستانش محو سخنان زیبایش شویم. با او سوار قطار ذهن پرآشوبش می شدیم و می زدیم به قله های پربرف. با او می رفتیم به صعودهای ۸ هزار و ۷ هزار متری و غرق شدیم در گذشته های پرفروغ تاریخ کوهنوردی کشورمان. دلمان را با او می سپردیم، به شکوه دماوند به عظمت علم کوه به سترگی سبلان و به تاریخ کوهنوردی ایران مان. می گفت: کوهنوردی، زندگی است! اما زندگی، کوهنوردی محمد بود! مرگ پدرش را با صعود سلطان ساولان بیاد می آورد! ازدواجش را با صعود سهند بیاد می اورد! و تولد فرزندانش را با صعود هرم ها بخاطر داشت! حالا، در این سالهای اشک و درد و آه!! ما کوهنوردان غمزده باید در محافل و باشگاهها کوهنوردی او را بخاطر بیاوریم! می گفت: حیف است آدم قبل از صعود راکاپوشی، از دنیا برود! انگار آرزویش برآورده شده بود!! او سالها درد می کشید، درد انسانها، درد کوهها و... مثل آ محمدباقر عیوضی غصه می خورد! از وضع و شیوه ای که رایج است! از سنگی که نادانی به چاه انداخت! او درد می کشید و به کسی چیزی نمی گفت. تا اینکه حتی صعود عینالی هم براش آرزو شد!! و کمی بعد تسلیم این درد لعنتی شد! مرگ یکبار دیگر و برای همیشه او را غافلگیر کرد. هرچند بعد از این همه مسیبت، دیگر سخت می شد غافلگیر شد. حالا ما مانده ایم و تقویم سیاه روی میزمان که سیاهی اش هروز بیشتر و بیشتر میشود. ما ماندایم و پسری که از کوه عینالی ورزش کوهنوردی را شروع کرد، قد کشید، عاشق و عاشقتر شد! عاشق کوهنوردی! و عشق اش را با همه تقسیم کرد و رفت و رسید به قله قاف آرزوهایش! او یک عاشق متفاوت کوه بود، چون که نگاهش متفاوت بود و الان نیز دل تک تک ما برای نگاه متفاوت او تنگ شده است! در برنامه های کوهنوردی که با او همراه بودیم، هیچوقت فراموشش نخواهیم کرد! تسلیت به خانواده اش تسلیت به همنوردانش و تسلیت به کوه و کوهنوردی، عشق اول و آخرش! یکی از روزهای خدا محمد جدیری عباسی @khabarkooh
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
برادر محترم جناب آقای مهندس مهدی خدایی آسمان بلند کوهنوردی آذربایجان پیوسته پرستاره بوده و فروغ فرهنگ فرزانگی این دیار همواره دل و دیده ایران را روشنی و گرمی بخشیده است. جوهر این فرهنگ ایمان است و جان مایه آن عشق به کوه و کوهنوردیست. بدینوسلیه ضمن تبریک بمناسبت انتصاب شایسته ی جنابعالی به سمت #دبیری_هیات_کوهنوردی_و_صعودهای _ورزشی_استان_آذربایجانشرقی، از خداوند منان آرزوی موفقیت فراوان برای حضرتعالی و استواری گام هایتان را در راه تعالی این رشته ورزشی خواستارم.  محمد جدیری عباسی @khabarkooh @koohiran
Show all...