انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه
انجمن فکر و فلسفهی کرمانشاه، انجمنی آزاد، مستقل و عامالمنفعه، جهت عمومیسازی و کاربردیسازی فلسفه در سطح استان کرمانشاه است. این انجمن توسط جمعی از اعضاء هیئت علمی، متخصصان و پژوهشگران فلسفه اداره میشود.
Show more628
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
✅ کارزار: درخواست بازگشت دکتر بیژن عبدالکریمی به دانشگاه
❗️با اینکه دکتر عبدالکریمی به دانشگاه آزاد برگشتهاند، امّا حکم اخراج ایشان موقتاً به حال تعلیق درآمده و برای بررسی مجدد به هیئت تجدید نظر رسیدگی به تخلفات اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، یعنی به همان مرجع تهمتزننده و اخراج کننده، واگذار گردیدهاست و همه چیز به حکم همین هیئت فاقد صلاحیت بستگی دارد.
🔹 پیش از این دو کارزار دیگر نیز در این رابطه ایجاد شدهاست، امّا آنها خطاب به رئیس دانشگاه آزاد تنظیم شدهاند در حالیکه حل کامل این مسئله ظاهراً خارج از حیطۀ اختیارات رئیس دانشگاه آزاد است.
⬅️ این کارزار خطاب به رئیس جمهور، رئیس قوّۀ قضائیه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزیر علوم و رئیس دانشگاه آزاد نگاشته شدهاست.
بنابراین، خواهشمندم از طریق لینک زیر، به صفحۀ کارزار مربوطه رفته، نام و نام خانوادگی خود را درج و کارازار را امضا کنید.
✅ بخشهایی از متن کارزار:
1️⃣ بالاخره دانشگاه قرار است به چه سمتی حرکت کند؟
طی سالهای اخیر، واژهها و مفاهیمی چون «دانشبنیان شدن»، «دانشگاه جامعهمحور»، «رسالت اجتماعی دانشگاه» و «مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان» مورد تأکید همه مقامات نظام در تمام سطوح مدیریتی بوده است. نزدیک شدن به چنین مفاهیمی مستلزم تقدیر از استادانی چون دکتر عبدالکریمی است که در برقراری ارتباط با جامعه پیشتاز هستند. ... در مقابل، برخورد با چنین استادانی، این معنا را میرساند که حرکت بهسوی اهداف پیشگفته نه تنها در دستور کار قرار ندارد، بلکه در واقع بنا بر این است که مراکز علمی-پژوهشی و اعضای هیئت علمی از ارتباطگیری با جامعه باز داشته شده و صرفاً در حیطه اموری چون آموزش مبتنی بر حفظ کردن برخی گزارهها (به تعبیر پائولو فریره، آموزش بانکی)، انتشار مقالههای بیارتباط با مسائل واقعی جامعه و امثال آن محدود نگاه داشته شود.
2️⃣ توجه به دیدگاه استادان و فرهیختگان در این رابطه
بازنگرداندن حکم اخراج دکتر عبدالکریمی به مثابه توهین و دهنکجی به استادان و فرهیختگان متعددی (اعم از دانشگاهی و حوزوی) است که طی این مدت کوتاه نسبت به تصمیم مورد نظر اعتراض کردند (شامل برخی بسیجهای دانشجویی).
3️⃣ برخورد با عبدالکریمی، برخورد با مدارا، وفاق، صلح و میانهروی است
هرچند محیط دانشگاه و فضای تفکر به صورت طبیعی میبایست از فعالیت تمامی اهالی علم و اندیشه استقبال کند، برخورد با اندیشمندی چون دکتر عبدالکریمی با برخورد با اندیشمندانی که در جریان فکری خود بهاصطلاح «تندرو» خوانده میشوند تفاوت بنیادین دارد. متأسفانه و به دلایل گوناگونی، جامعه ما دچار قطبیتهای شدیدی شده و ارتباط فکری و احساسی دستههای مختلف بهشکل فزایندهای کم شده است. این قطبیت موجب شده افراد هر دسته، رسانهها، مفاهیم، نمادها و ارزشهای خاص خود را -که متأسفانه معمولاً در تقابل با رسانهها، مفاهیم، نمادها و ارزشهای دسته روبهرو تعریف میشوند- داشته باشند. در چنین فضایی که بیشتر نخبگان (یا در واقع، شبهنخبگان) به عضویت یکی از قطبها درآمده و بیتوجه به منافع بلندمدت ملی، در دسته و گروه خود مریدان بیاعتراضی دور خود گرد آوردهاند، اندیشمند آزادهای چون دکتر عبدالکریمی (بههمراه معدودی دیگر) با محور قراردادن مفاهیمی چون «ایران شدن ایران»، «وفاق» و «همبستگی ملی»، خود را در تقابل با هر نوع تندروی تعریف کرده و با حضور در مجامع و رسانههای جگرگوشههای پارهپاره خانواده بزرگ ایران، رنج اعتراض و تهمتهای تندرویخواهان دستههای مختلف را به جان میخرد، به این امید که این پارهپارههای بهجانهمافتاده دوباره بتوانند یکدیگر را بهعنوان اعضای یک خانواده واحد دیده و در کنار گفتوگوی سازنده درباره اختلافات، برای سربلندی و عزت خانوادهشان راهی بیابند و دستبهکار آبادانی خانهشان شوند ...
ایجادکنندگان کارزار: وحید احسانی (دکتری توسعۀ کشاورزی)، محسن احمدوندی (دکتری ادبیات فارسی)، سیّد علیاحسان امامی (مدرس الهیات و فلسفه)، اکبر امیری (دکتری فلسفهی اسلامی)، امیرعلی بابایی (فعال مدنی)، محمّدمهدی حاتمی (دکتری فلسفۀ غرب)، فرزاد زیبایی (مدرس فلسفه)، محسن طاهری (دکترای فلسفه و کلام اسلامی)
لینک کارزار 👇
https://www.karzar.net/bijan-abdolkarimi
#بازگشت_عبدالکریمی_به_دانشگاه
لطفاً بازنشر داده و به جمعآوری امضا کمک کنید.
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
📚 از سلسلهنشستهای کتابخوانی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی:
📘معرّفی و نقد کتاب «دوقرن سکوت» (تألیف عبدالحسین زرینکوب)
🎙با ارائۀ دکتر خلیل بیگزاده، عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه رازی
📅 تاریخ: سهشنبه ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۰
⏰ ساعت: ۲۱:۳۰ الی ۲۳:۰۰
✅ شرکت برای عموم آزاد است.
🔹 سلسلهنشستهای کتابخوانی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی، آخرین سهشنبه هر ماه برگزار میگردند.
🔸لینک برگزاری:
https://vc5.razi.ac.ir/rvj66ctwwlcd
معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی (م. فادر)
____
@farhangirazi1
▪️اگر به بحث دربارهی علم یا شبهعلم بودن طبهای جایگزین [=طب سنتی، طب سوزنی، هومیوپاتی و... ] علاقهمندید، کتابهای زیر میتوانند مفید باشند↓:
۱. مقالهی ”حکمت و دانش کهن در خدمت انسان سدهی بیستم“، (۱۳۷۶)، ی. خودیاکوا، از کتاب ِ «دانش و شبهدانش»، ترجمهی پرویز شهریاری، نشر نی، ۱۳۷۶، چاپ اول، ص: ۳۱۶ - ۳۲۸.
[نثر ِ نویسنده در این مقاله، نثری داستانوار است. او بدون استناد دقیق و صرفاً با ذکر چند مورد معدود از موفقیت طب سنتی، مدعی شدهاست که دانش کُهَن شرق را میشود به خدمت انسان عصر جدید درآورد.]
۲. علم، شبهعلم؛ باور، حقیقت و خالی؛ نگاهی انتقادی به طب مکمل و جایگزین، (۱۳۹۲)، دکتر علی فیروزآبادی، انتشارات نوید شیراز، چاپ اول.
[نویسنده، سعی کردهاست با دقّت و حوصله، روش ِ درمان و اعتبارسنجی در پزشکی مدرن را تشریح، و اشکالات طبهای جایگزین را معرفی کند. نثرِ نویسنده، به نثرِ علمی نزدیک است.]
۳. فصل ِ ”سودازدهها و دکترهای قلابی“ از کتاب ِ «علم و نابخردی»، (۱۳۹۶)، دیزی رَدنر و مایکل رَدنر، ترجمهی آزیتا قدسیرائی، انتشارات انجمن فیزیک ایران، نسخهی الکترونیکی، ص: ۷۳ - ۷۸.
[نویسندگان با تمایز علم از فن، به نقدِ شیادیهای اطباء قلابی پرداخته است. اصل ِ این کتاب، دقیق و مستدلّ نوشته شدهاست امّا متأسفانه در ترجمهی آن لغزشهای زیادی وجود دارد.]
۴. فصلِ ”مغالطه در مورد شبهعلم خواندن بعضی حوزهها“ از کتاب ِ «علم و شبهعلم»، (۱۴۰۰)، دکتر مهدی گلشنی، دکتر محمد جمالی، دکتر مرتضی خطیری، نشر علم، چاپ دوم، ص: ۴۷ -۶۴.
[هدف نویسندگان دفاع از علمی بودن طبهای جایگزین و طب سنتی است. نثر کتاب بعضاً جدلی است و استدلالهای کتاب غالباً مُجمل و ناخرسندهکنندهاند.]
۵. علم و شبهعلم در پزشکی؛ با مروری انتقادی بر طب سنتی ایرانی و هومیوپاتی، (۱۴۰۰)، دکتر کیارش آرامش، انتشارات تیمورزاده، چاپ اول.
[کتاب خلاصه و جذاب نوشته شدهاست. نثر نویسنده بعضاً از نثرِ علمی منحرف شده و شاعرانه و جدلی میشود.]
✔️ اگر به علّت کمی وقت، میخواهید فقط یکی از این کتابها را بخوانید، توصیه میکنم کتابِ علم و شبهعلم فیروزآبادی را مطالعه کنید.
💠 اَزدانامه | محمدمهدی حاتمی
@azdanameh
✅ قصۀ توسعۀ کرمانشاه
🎙سخنرانی دکتر محسن رنانی (استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان) در نشست هماندیشی استادان دانشگاه رازی
📗به همراه رونمایی از کتاب توسعۀ کرمانشاه (اثر مشترک دکتر محسن رنانی و دکتر نریمان محمّدی)
📅 دوشنبه ۱۴۰۰/۰۶/۲۹
🕙 ساعت ۱۰:۰۰ الی ۱۳:۰۰
👈 از همگی شما دانشگاهیان و دغدغهمندان کرمانشاه، علاقهمندان به مباحث توسعه و نیز مدیران فعلی و آتی سازمانهای اجرایی استان کرمانشاه دعوت میشود در این نشست و گفتگو شرکت بفرمایید.
📣 شرکت در نشست برای عموم علاقهمندان آزاد است.
⬅️ لینک نشست (گزینۀ میهمان را انتخاب کرده و نام خود را بهطور کامل و با حروف انگلیسی درج کنید):
http://vc5.razi.ac.ir/rga2ls4fgqv0
⬅️ پخش زنده در صفحۀ اینستاگرام «مدرسۀ گفتگوی رازی»:
https://www.instagram.com/razigoftogooschool
معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی
____
@farhangirazi1
✅ تودهی قهرمانگرای نخبهکش!
⬅️قسمت اوّل: «جامعۀمدنیِ نخبهگرا» یا «تودهی قهرمانگرا»؟!
همگان درخصوص نقش ویژه و مهمّ نخبگان در اصلاح و توسعۀ جامعه اتّفاق نظر دارند، امّا نگاه بسیاری از ما به «نخبه» همان نگاه قدیمی و بیمارگونهای است که به «قهرمان» داشتهایم.
1️⃣ نخبهگرایی در جامعۀمدنی
در جامعۀ مدنی، عموم افراد خود را اوّلاً، مسئول بهبود جامعه دانسته و ثانیاً، برای ایفای نقش موثّر و مطلوب، به دو علّت نیازمند رجوع به نخبگان میدانند: اوّل، فهم صحیحتر مسائل جامعه و چگونگی اصلاح آنها و دوّم، هماهنگ و همافزا شدن حول نخبگان.
در جامعۀمدنی، «نخبگی» یک ویژگی مطلق و انحصاری نیست، یعنی چنین نیست که برخی افراد کاملاً نخبه باشند و برخی دیگر کاملاً عوام. به عبارتی دیگر، در جامعۀمدنی «نخبگی» نسبی است و هر نفر، در عین حال که خود را نیازمند رجوع به برخی نخبگان مقیاس بالاتر (مثلا مقیاس ملّی) میداند، بهعنوان یک نخبۀ مقیاس کوچکتر احساس وظیفه کرده و میتواند مورد رجوع سایرین باشد. این سلسله مراتب نخبگی، بهمثابه شبکهای غیررسمی از سطح ملّی آغاز شده و در سطوح منطقهای، محلّی، سازمانی و حتّی خانوادگی ادامه مییابد. در جامعۀمدنی، شاید هیچکسی وجود نداشتهباشد که خود را بههیچاندازه دارای وظایف و مسئولیتهای نخبگی نداند.
در جامعۀمدنی همچنین، ارتباط میان نخبگان با سایرین، ارتباطی مریدومرادی و مبتنی بر تقلید نیست، بلکه میان نخبگان هر سطح با هم و میان نخبگان سطوح بالاتر با نخبگان سطوح پایینتر گفتگو در جریان است، امّا در عین حال، رواج تفکّر انتقادی و گفتگو باعث نمیشود که «نخبگی» موضوعیت خود را از دست داده و نخبگان محوریتی نداشتهباشند.
2️⃣ قهرمانگرایی در جامعۀ تودهوار
در مقابل، در جامعۀ تودهوار عموم افراد برای خود هیچ قابلیت اثرگذاری و مسئولیتی قائل نبوده و از نخبگان انتظار دارند که چونان قهرمانهایی، مسائل را حل کرده و جامعه را در مسیر اصلاح و توسعه قرار دهند.
در چنین جوامعی، معمولاً کسانی که بهعنوان نخبه مطرح شده و محل توجه و رجوع مردم قرار میگیرند، افرادی هستند که دیدگاهها، شعارها و گفتههای آنان با خواستههای توده مطابقت کامل دارد. توده به نخبگانی که بر اساس رسالت خود بخواهند در کنار نقد ساختار به نقد توده نیز پرداخته و اندکی از فهم و خواستههای مردم کف جامعه فاصله بگیرند، برچسبهایی مانند «ستون پنجم»، «غیرمردمی»، «سوپاپ اطمینان رژیم»، «خائن» و امثال آن میزند. در واقع، توده کسانی را بهعنوان نخبه (در واقع قهرمان) قبول میکند، که کاملاً مثل آنها فکر کنند و حرف آنها را بزنند. به عبارتی دیگر، نخبگان مورد توجه توده، اعضایی از توده هستند، تنها با این تفاوت که بهتر حرف میزنند و میتوانند جلوی جمع سخنرانی میکنند.
بهطور مشخص، توده کسانی را بهعنوان نخبه (قهرمان) میپذیرد که تمام تقصیرها را به گردن ساختار انداخته، هیچ مسئولیتی برای مردم قائل نبوده و شعار «مرگ بر» سر بدهند.
در جامعۀ تودهوار، وقتی مردم دربارۀ تفکر انتقادی و در مخالفت با تقلید صحبت میکنند، اصولاً «احساس نیاز به متخصصان» را زیرسئوال برده و وجود کسانی فهیمتر از خود را منکر میشوند.
ذهن توده خیلی بیش از اینکه بخواهد در مورد نظریات و تحلیلهای مطرحشده تأمّل کرده و به نقد دیدگاه نخبگان بپردازد، در پی کشف نیّات و وابستگیهای پشتپردۀ آنهاست.
ادامۀ این یادداشت کوتاه را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید 👇
تودۀ قهرمانگرای نخبهکش!
قسمت دوّم: سرگذشت یک نخبه در جامعهای نخبهکش!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
تودۀ قهرمانگرای نخبهکش!
نقش ویژه نخبگان در اصلاح جامعه مورد تأکید همگان است، امّا نگاه بسیاری از ما به «نخبه» همان نگاه بیمارگونهای است که به «قهرمان» داشتهایم
🍃🍃دین و آزادی بیان (۲): جواز برای خود و منع برای دیگری🍃🍃
👌این یاداشت تاملی است در باب این پرسش که: چرا طرفداران قرائت حداکثری از دین به فهم خودشان از آزادی بیان عمل نمی کنند؟‼️
👌همچنان که در یاداشت «دین و آزادی۱» مطرح شد بسیاری از دیندارن یا نهادهای دینی معتقدند که «بدون تخصص کافی اظهار نظر در مسائل دینی درست نیست. همچنین ناقدان متخصص که دیدگاهی خلاف دیدگاه اکثریت دارند،«نباید» نقد خود در مسائل دینی را در عرصه عمومی و جمع غیر متخصصان مطرح کنند.»
👌مشکل اینجاست که ایشان در مقام نظر بر نکته بالا تاکید تام دارند اما در مقام عمل خودشان به این مدعا عامل نیستند.
👌نشان عامل نبودن ایشان اینکه:
اولا در موضوعات دینی که نیاز به تخصص خاص دارد(مثلا مباحث کلامی یا عرفانی،فلسفه دین، یا....) با اعتماد به نفس اظهار نظر می کنند در حالی که تخصصی در آن حوزه خاص دینی ندارند.
ثانیا تخصصی ترین مباحث را - که در میان دین پژوهان محل اختلاف نظر است- در میان عموم مردم و بلکه در بین طبقاتی که کمترین سطح سواد را دارند، مطرح می کنند.
ثالثا در موضوعاتی که ربط چندانی به تخصص دینی ندارد خود را صاحب نظر دیده و قاطعانه اظهار نظر می کنند. مانند مباحث مربوط به مشاوره در امور خانوادگی و ازدواج و....
رابعا در مباحث میان رشته ای بین دین و سایر تخصص های علوم انسانی(جامعه شناسی،اقتصاد،روان شناسی و....) قاطعانه اظهار نظر می کنند بدون اینکه در این رشته ها تخصص یا مطالعات جدی داشته باشند.
👌چرا چنین است؟❗️
برای پاسخ به این پرسش باید از دو خطا که رهزن بوده و مانع جدی گرفتن مساله می شوند، پرهیز کنیم.خطای اول این است که این مساله را به اخلاق تنزل دهیم و ایشان را افرادی غیر اخلاقی بدانیم که اخلاق را پاس نمی دارند. اتفاقا به نظرم بسیاری از این افراد صادقانه و مجدانه در طلب زندگی اخلاقی هستند.خطای دوم این است که در پس ذهنمان پرسش بالا را یک پرسش جدی و معرفتی که نیازمند تامل است ندانیم بلکه درصدد تسویه حساب و نیش و کنایه زدن باشیم.
👌با این وصف فکر می کنم این رفتار معلول عوامل زیر است:
۱- خود حق پنداری: طرفداران قرائت حداکثری از دین (چه حوزوی و چه غیر حوزوی)به علل مختلف خودشان را صاحبان دین و صاحبان فهم درست و متخصصان در امر دین می بییند.گویی یقین دارند که فهم ایشان از دین همان اراده الهی است و فهم مخالفانشان حتما نادرست و خلاف اراده الهی است. بنابراین خود را در موضع برابر با ناقدان و دگر اندیشان ندیده و گستره و حدود آزادی بیان را برای خود فراخ تر می بینند.
۲- از امتیازات دین اسلام این است که روحانیت صاحب امتیازات ویژه از جمله امتیاز در تفسیر و تبیین دین نیست. اما در مقام عمل و به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه بسیاری از دیندران یا حوزویان، با این استدلال که مسیر تخصص در علوم دینی مسیر حوزه است ،تخصص را به معنای حوزوی بودن می فهمند و حوزوی بودن را به معنای متخصص.و کسانی که دین پژوهی را از مسیر حوزه علمیه طی ننموده اند را به عنوان متخصص قبول نداشته و نسبت به فهم و انگیزه آنها در مطالعات دینی بد بین هستند.
۳- علت دیگر این است که فهم ایشان از مفهوم «متخصص» ناقص و خطاست.خطای ایشان این است که متخصص را صرفا به معنای متخصص در الهیات(علوم دینی) می دانند و حال آنکه اظهار نظر صائب در بسیاری از مسائل دینی نیاز به تخصص در سایر حوزه های علوم انسانی دارد. اما بسیاری از ایشان هنوز این ضرورت را به خوبی فهم و لمس نکرده و در مقام واقع مطالعه جدی و روشمند در علوم انسانی ندارند. اساسا چند وجهی دیدن مطالعات دین و لزوم مطالعه روشمند در تخصص های علوم انسانی در ساختار حوزوی هنوز یک ارزش و ضرورت محسوب نمی شود.این فهم از تخصص سبب می شود که خود را در مقایسه با متخصصان علوم انسانی که مطالعات دینی هم داشته اند، نسبت به آزادی بیان و اظهار نظر ذی حق تر و شایسته تر ببینند.
۴- به نظرم علل بالا مهمترین علل هستند اما در عین حال نمی توان برخی از علل غیر معرفتی را بی تاثیر دانست. البته که این علل غیر معرفتی عمومیت بسیار کمتری داشته و بخش کمتری از طرفدران قرائت حداکثری از دین را شامل می شود. از جمله علل غیر معرفتی: ترس از ناتوانی در پاسخ به نقد ناقدان، انحصار طلبی و ترس از شریک شدن دیگران در مرجعیت در فهم و تفسیر دین، انگیزه خوانی و دشمن انگاری ناقدان،پررنگ شدن نقش عناوین دینی(همچون: مذهبی،حزب الهی، روحانی، بسیحی و...)در هویت شخص افراد و واکنش نشان دادن نسبت به خدشه دار شدن این هویت و.......
✍ عباسعلی منصوری
چندی پیش گفتگویی بین دکتر علی هادیان و دکتر بیژن عبدالکریمی در باب «مرگ فلسفه» درگرفت و آقای دکتر هادیان، صریحاً با تشریح رأی استیون هاوکینگ کوشیدند به موازات رشد علوم تجربی، فلسفه را دانشی بیثمر و بیاثر و در بستر احتضار دانسته و در موارد ضروری یا اضطراری نیز، خواهان پیوستن فیلسوفان فلسفههای مضاف و کاربردی به دپارتمانهای علوم مربوطه شدهاند.
در برابر، دکتر امیر محمد گمینی از استادان رشته تاریخ علم، با زبانی ساده و شفاف به ایرادات ششگانه اقای دکتر هادیان پاسخ گفتهاند.
فارغ از ارزشداوری درباب نتیجه، به گمان من این فایل صوتی، نمونهای درخشان از یک گفتگوی سازنده و مبتنی بر تفکر نقادانه، تأملورزی و پرسشگری سقراطی است.
آرزو دارم چنین گفتگوهایی در جامعه ما درباره موضوعات دیگر نیز درگیرد و فراگیر شود.
#مرگ_فلسفه
#استیون_هاوکینگ
#علی_هادیان
#امیرمحمد_گمینی
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
4_5882226868882508327.mp342.19 MB
«کرونافلسفه» منتشر شد❕
📢 کتاب کرونافلسفه، تأملاتی در باب علم، بحران و زیست-سیاست با آثاری از هابرماس، آگامبن، استگنگا، برادبنت و دیگران، با گزینش و ویرایش علمی دکتر حمیدرضا نمازی و دکتر علیرضا منجمی توسط انتشارات نارون دانش منتشر شد.
— مترجمین این اثر دکتر حمیدرضا نمازی، دکتر علیرضا منجمی، #مهدی_باسخواه، #آذر_قاسمی، #امیررضا_لیاقت، #صبا_میری_کرمانشاهی و #نگین_نورایی هستند.
TheZiJournal.com
@TheZiJournal
▪️تمایزِ علم ِ نرمال، علم ِ منسوخ و شبهعلم
✍ محمدمهدی حاتمی
یکی از مسائل ِ فلسفهی علم، «معیارهای تمایزِ علم از شبهعلم» است. این معیارها توسط برخی از فیلسوفان علم کشف، صورتبندی و معرفی شدهاند. یکی از این معیارها، معیارِ «ابطالپذیری» است. [معیارهای دیگری نیز برای تمایزِ علم از شبهعلم، معرفی شدهاند، که سعی میکنم آنها را در فرستههای دیگری در همین کانال شرح دهم]. منظور از ابطالپذیری تقریباً این است که بررسی کنیم آیا میتوان رویدادهای سنجشپذیری از یک نظریه بیرون کشید که در صورت ِ وقوع ِ آنها، نظریه را ردّ کرد؛ و یا خیر؟. اگر علیالاصول نتوان هیچ رویدادی یافت که در صورت ِ وقوع، نظریه را ردّ کند؛ آنگاه آن نظریه، یک نظریهی علم تجربی نیست. چنین نظریهای چیزِ مفیدی دربارهی جهان طبیعت نمیگوید.
فرض کنید نظریهی من دربارهی جهان طبیعت که آن را T1 مینامم چنین است: «موجودی به نامِ G وجود دارد که همهی حرکات ِ طبیعت را کنترل میکند». برای آنکه بدانم T1، علم است یا شبهعلم، باید بپرسم که آیا میتوان حرکتی یافت که در صورت ِ وقوع، وجود ِ G یا تسلّط ِ G بر حرکات طبیعت را، نفی کند یا خیر؟. با اندکی تأمل معلوم میشود که چنین چیزی ناممکن است. هر حرکتی را تصوّر کنم، وجود ِ G یا تسلّط ِ G بر حرکات طبیعت، نفی نمیشود. اگر فرض بگیرم که واقعاً چنین موجود عجیبی وجود دارد؛ آنگاه وجود ِ هر حرکتی اعم از حرکت ِ مستقیم، دایرهای، بیضوی و... را میتوانم به آن نسبت دهم. T1 یک نظریهی علم تجربی نیست؛ زیرا توسط هیچ سنجش تجربیای نمیتوان غلطبودنش را تشخیص داد. معلوم میشود یک جای کار میلنگد: T1 شبهعلم است نه علم.
حال فرض کنید من نظریهی دیگری دربارهی جهان طبیعت دارم که آن را T2 مینامم. T2 چنین است:
«نور با سرعت ِ ۳۰۰,۰۰۰ کیلومتر بر ثانیه حرکت میکند». آیا T2 یک نظریهی علم تجربی است؟ بله! چون میتوان آزمایشی طراحی کرد و سرعت نور را در آن اندازه گرفت و اگر مقدارِ اندازهگیریشده، بیشتر یا کمتر از ۳۰۰,۰۰۰ کیلومتر بر ثانیه بود؛ T2 را رد کرد.
ابطالپذیری میگوید هر نظریهی T، یک نظریهی علم تجربی است؛ به شرط ِ آنکه اگر T غلط باشد؛ امکانِ ردّ آن وجود داشته باشد. نظریهای که با هر مشاهدهای سازگار است و به هیچوجه امکان ِ رد آن وجود ندارد؛ یک نظریهی شبهعلمی است.
تا اینجا معلوم شد که میتوان مرزِ تقریباً روشنی بین ِ علم و شبهعلم ترسیم کرد. امّا آیا هر نظریهی ابطالپذیر را میتوان وارد تحقیقات علمی معاصر کرد و یا خیر؟
برای پاسخ این سؤال باید بین «علم منسوخ» و «علم نرمال» تمایز گذاشت. علم منسوخ، به نظریههای ابطالپذیری گفته میشود که زمانی در جامعهی علمی مطرح بودهاند؛ امّا به نفع نظریههای ابطالپذیرِ بهتر و موفقتر کنار گذاشته شدهاند. نجومِ زمینمرکزی که پیش از قرن ۱۷اُم رواج داشته است یک نظریهی شبهعلمی نیست؛ بلکه یک علم منسوخ است. این نظریه، یک نظریهی ابطالپذیر است که امکان پیشبینیهای متعدد را برای ما فراهم میکند. امّا نجوم زمینمرکزی پس از طرح نجوم خورشیدمرکزی، کنار گذاشته شد. زیرا نجوم خورشیدمرکزی، بهتر از نظریهی زمین مرکزی است. علوم منسوخ علیرغم ابطالپذیریشان به تاریخ علم میپیوندند؛ و از عرصهی تحولات جاری علم کنار گذاشته میشوند. تحولات علمی جاری، عرصهی علوم نرمالاند. علوم نرمال، نظریههای ابطالپذیریاند که در سطح جامعهی علمی به عنوان نظریههای مسئلهحلکُن شناخته میشوند.
دستکم به دو دلیل، شناخت ِ تمایزِ علم ِ نرمال، علم ِ منسوخ و شبهعلم مهم است:
نخست آنکه کسانی نتوانند شبهعلم را به جای علم جا بزنند. کفبینی، طالعبینی، تنجیم [=شناخت آیندهی انسانها بر اساس حرکت ستارگان] و ... اقسامی از شبهعلماند و ارزش تجربی ندارند. شبهعلم از کالاهای رایج بازار خرافات است و به درد شارلاتانها میخورد.
دوم آنکه کسانی نتوانند علم منسوخ را صرفاً بهانهی ابطالپذیری، به عنوان علم نرمال معرفی کنند. نظریهی عناصر اربعه، نظریه طبعهای سرد و گرم و... اقسامی از علم منسوخاند که از عرصهی تحولات علمی، و به نفع نظریههای بهتر، کنار گذاشته شدهاند. علوم منسوخ را مورّخان علم مطالعه میکنند. امّا آنچه مسائل امروز ما را حلّ میکند؛ علم نرمال است.
https://t.me/azdanameh
اَزدانامه | محمدمهدی حاتمی
یادداشتهای محمدمهدی حاتمی (دانشآموختهی دکتری فلسفه)
🍃🍃آمرزش نامه و مغفرت فروشی در مسیحیت و نذر و مناسک عزاداری در تشیع🍃🍃
👌شاید کسی از این عنوان زود بر آشفته شود که چه نسبتی بین این دو وجود دارد. بله واقعا در مقام نظر، ما چیزی به نام مغفرت فروشی در اسلام و تشیع نداریم.
در اسلام و تشیع میزان ایمان و عمل صالح خود فرد است و نذر و عزاداری نه جای هیچ واجبی را می گیرد نه از اصول دین محسوب می شود و نه سبب آمرزش گناهانی می شود که در حکم حق الناس است. خلاصه در مقام نظر در اسلام و شیعه،بحث نذر و عزا بر مصائب اولیاء از فروعات دینداری است.
👌اما آنچه سبب می شود که مغفرت فروشی در دین مسیحیت را با مناسک نذر و عزاداری در تشیع مقایسه کنیم،این است که فربه کردن روز افزون این بخش از دینداری و تاکید دائم بر اهمیت عزاداری و گریه بر مصائب ائمه،گسترش روز افزون روضه های خانگی و بنای حسینیه در کنار تضعیف نماز و نماز جماعت، تاکید بیش از حد بر اهمیت زیارات و.....؛ سبب می شود که در مقام عمل و به صورت ناخودآگاه تشیع نیز مبتلا به مغفرت فروشی شود به گونه ای که در فهم دینی مردم ،جایگاه عزداری در دین و دینداری از حاشیه به متن تبدیل شود و مردم به جای اینکه راه مغفرت را در توبه و بازگشت به زندگی اخلاقی بدانند به نذر و گریه و عزاداری روی آورند.
👌این خطر صرفا یک احتمال برای آینده نیست بلکه ما به تدریج این چرخش را شاهد بوده و هستیم و می بینیم که چگونه افراد کم کاری و بی مسولیتی،فاصله گرفتن از فضائل اخلاقی را خطری برای دینداری خود نمی بییند اما در مقابل در مناسک حضور فعال دارند. گویی در نگاه آنها دینداری همین برپا داشتن مناسک است.
ما شاهد هستیم که بازار و جمع های ما چندان رنگ و بوی دینی ندارند و روز به روز جامعه ما در ناحیه اخلاق ضعیف تر می شود اما در مقابل مناسک روز به روز به لحاظ کمی و تنوع فربه تر می شود و بر تعداد افرادی که در عزاداری یا مراسم شب قدر و....شرکت می کنند، افزوده می شود. این ناسازگاری ها نشان می دهد که در دینداری و دین فهمی ما، به تدریج اصل و فرع جای یکدیگر را گرفته و معنای واقعی دینداری در حال فراموشی است.
همین امروز در مسجد شاهد بودم که چگونه جوانان با شوق مقدمات و ملزومات مراسم جلسه عزا را فراهم می کردند و هنگامی که نماز جماعت برگزار شد،در گوشه ای از حیات مسجد تجمع نمودند. انگار که در نگاه آنها نماز جماعت یک مقدمه کم اهمیت و مستحب گونه برای یک عمل اصلی دیگر به نام عزاداری است.
امسال به چشم خودم شاهد شکل جدیدی از عزاداری محرم بودم. یک هیات متشکل از تعداد زیادی طبل زن (انواع طبل ها) کوچه های محله را دور می زدند و در جلوی خانه هایی که تازه کسی از آنها مرحوم شده بود متوقف شده و آن خانواده نذری می دادند و هیات برای روح آن مرحوم فاتحه ای می خواندند و رد می شدند.شاید گفته شود نفس این عمل اشکالی ندارد اما بر افراد نکته سنج پنهان نیست که این کار ،عزداری را تبدیل به نوعی کارناوال خیابانی می کند و به تدریج نذری خوران را جایگزین سخنرانی و نماز جماعت و روضه می کند.
👌ممکن است خواننده محترمی با نگاه باطنانه به بحث محبت ائمه و اولیاء و لزوم و فایده گریه بر مصائب ایشان ،متذکر شود که آنچه شما مناسک می نامید در تشیع اصل است نه فرع و متن است نه حاشیه. من نمی خواهم بگویم این فهم از تشیع جایگاهی در متون حدیثی شیعه ندارد و نمی خواهم منکر این نوع نگاه باشم اما مساله این است که آنچه در جامعه ما جریان دارد،صورت بسیار ظاهری مناسک است نه وجه باطنی آن. اتفاقا روز به روز از وجه باطنی این مناسک کاسته و وجه ظاهری آن غلیظ تر می شود.
اگر در جامعه ما وجه باطنی مناسک مورد توجه بود که سایر وجوه دین اینگونه معطل و کم اهمیت نمی ماند. این تعطیلی فرائض و به خطر افتادن اخلاق نشان از این دارد که مواجه ما با مناسک در مسیر درست و بایسته آن نبوده است.
👌 نتیجه راهبردی:
نباید کسانی که خطر مناسک گرایی را گوشزد می کنند را به عنوان معاندان و مخالفان عزاداری دید و مطلب حق و درست ایشان را ندیده گرفت. انسان حکیم و دور اندیش و کسی که دغدغه دین دارد ،چنان دین برایش کالای ارزشمندی است که به کمترین خطرها هم توجه جدی می کند و بیشتر از اینکه بخواهد به نیت و شخصیت ناقدان توجه کند به سخن و نقد آنها توجه می کند.
دینداران و دغدغه مندان دین نه تنها نباید از توجه روز افزون جوانان به مناسک دینی خصوصا عزاداری خوشحال شوند و آن را نشانی از قوت دینداری در جامعه تفسیر کنند بلکه باید با نگرانی تمام اصلاح را از خودشان شروع کنند. به این معنا که هر کس در حد توانش خود را موظف بداند که در سوق دادن مناسک به سمت و سوی صحیح آن تلاش کند.
روحانیت و مومنانی که نفوذ کلام دارند باید خود را در خط مقدم این حرکت ببینند و در گام اول از نقدها استقبال نموده و با رفتار و گفتارخود مانع فضای نقد نشوند.
✍ عباسعلی منصوری
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.