حقوق شهروندی و 🔈🔈🔈همایش آرا سبز 🌏 کانال مشترک

از سوز و ساز و حسرت و از داغ دل پُرم محزون تر از کمانچه ی کیهان کلهرم ... اینجاست که آدم باید بگه: بزن که سوز دل من به ساز می گویی... امروز ۳ آذر زادروز "کیهان کَلهُر " آهنگ‌ساز ونوازنده‌ی کرد اهل ایران. کمانچه ساز تخصصی کیهان کلهر است، وی در کنار کمانچه، تنبور، سه‌تار و شاه‌کمان نیز می‌نوازد. کلهر در زمینه آهنگ‌سازی برای موسیقی متن فیلم هم فعالیت داشته‌است. زادروزت مبارک استاد

♻️ کاربرد توامان بازیافت مواد، تولید کود آلی و زباله سوزهایی با فیلترهای مناسب؛ راهکار اساسی برای کاهش زیان های حاصل از زباله های خانگی و همچنین استفاده بهینه از آن است. ——————— ❇️ کانال آموزش توسعه پایدار @toseeyepaydar ♻️ 1401.08.29 🍁🍁🍁🍁🍁

باری، اگر روزی کسی از من بپرسد چندی که در روی زمین بودی چه کردی؟ من می‌‌گشایم پیش رویش دفترم را: در زیر این نیلی سپهر بی‌کرانه چندان که یارا داشتم، در هر ترانه نام بلند عشق را تکرار کردم من مهربانی را ستودم من با بدی پیکار کردم پژمردن یک شاخه گل را رنج بردم مرگ قناری در قفس را غصه خوردم وز غصه مردم، شبی صد بار مردم ... #فریدون_مشیری

انگشت طمع را بیرون بکشم خیابان را عقد میکنم/کشیدم کوچه آستین من است پس آزادی یعنی سیگارت را از فیلتر روشن کنی و ایستاده پشت درختها نفس بکشی،تمام گزینه ها زیر میز است،پاکت را اینجا می آورم/آوردم ، مشتت را باز کن، پستچی سطر اول را برداشتم،هنوز نمکدان منفعل است و ارومیه به هیچ جای ابن سعد راه ندارد /دارد؟! کلوچه ها راه فومن گرفتند با اینکه میدانند راه چمازک از دراز محله میگذرد/ نگذشت ..مبل روسری‌ش را درست کرد پیش دستی موهاش سفید شد ،مشتم چراغ است به آستینت کوک بزن ، دایی جان ناپلئون که از لاله قرض گرفتم به کارم نیامدپس‌دادم ، نمیگیرد...از طالقانی دورم با این حال هر شب امام حسین را دور میزنم ، اما این گوساله را جز میهن هیچ سطلی گردن نگرفت ، دستم روی شانه پراید سنگینی کرد،همیشه در روی یک پاشنه میچرخد و پای ساعت بوی ساندویچ میدهد ، کمربندها را نبندید، عسل کف نیسان ریخت زنبورها ما را دوره کردند ، ، دارم قبض برق را هویج را حوصله‌ام راپای سینک میگذارم ، زن روی کارتن میخندد ، عصا از دست موسی افتاد دماغم را با کوچه پاک میکنم/کردم #بهروز _سبزپوش_ساروی @arasabzco 👍👍

روز روستا مرا مبارک   در اواخر دهه  هفتاد در زمان اولین انتخابات شورای روستاها، کاندیدا شدم. در بخش مرکزی شهرستان آمل تنها کاندیدای زن بودم . تاییدیه ام با تاخیر رسید. یه متن تبلیغی  دستنوشته بدون عکس را کپی کردیم و به چند جای محله چسبوندیم . یه فردی با ناراحتی  اومد  گفت  عکس خاله مریم را همسر یکی از کاندیداها  تیل بزو (گل  مالی کرد) و  همراه با گل مالی با عصبانیت  می‌گفت زنه نومه اینکارا چه مربوطه ؟ ( به زن اینکارا چه ربطی داره  )  ..متن تبلیغاتی من عکس نداشت . مانا چهارده مهر ماه ۱۴۰۱ #زنان_توسعه

روز روستا مرا مبارک به جلسه ای در دفتر خدمات روستایی  در بخش مرکزی  دعوت شدیم.  مکان جلسه حدود پانزده کیلومتر با روستای ما  فاصله داشت . با چه ماشینی رفتم یادم نیست .آن زمان آژانس مثل الان در روستاها نبود. اعضای شورای محله ما و بالا محله  همه شون مرد بودند و همه در  جلسه بودند و من تنها  خانم جلسه بودم. محتوای جلسه یادم نمیاد ، فقط برگشتن جلسه یادم می آد که خیلی نگران ماشین گرفتن بودم تا اینکه رئیس مرکز خدمات ،  مزدایی را هماهنگ کرد تا ما را برساند .. این صحنه بارها و بارها در من زنده می‌شود که یکی از اعضای شورا خیلی سریع یکی دیگر از اعضای شورا را با احترام جلوی ماشین نشاند تا من جلو  نشینم و منم از ترس تنها شدن در آن منطقه پر خطر به همراه شش یا هفت مرد دیگر در پشت مزدا نشستم، نگاه‌های همراه با خنده های کوتاه دو مرد دیگر و همچنین حرف زدن و سر وصدای یکی از اعضای همکار که انگار در جنگی پیروز شد بارها و بارها همچنان سنگینی می کند .انگار چهره سرخ شده همراه با خشم و صبوری ام را در آیینه میدیدم و تحمل میکردم . مانا ۱۴ مهر ۱۴۰۱ .‌ #زنان_،ایران #روز_روستا #زن،و توسعه،

این آدم بنه مج کوه و جنگل و دریا رو‌خراب می کنه اسمش رو میزاره آبادی.. شن و ماسه از کوه میگیره رو سر کوه ساختمان میسازه.. شن و ماسه و سنگ از کوه میگیره میبره کنار دریا ساختمان‌های بلند مرتبه میسازه دریا را نابود می کنه حتی نمیزاره آدمها دریا رو ببینن ..‌ بعد میگن کوه آباد شد جنگل آباد شد کنار دریا آباد شد .. در صورتیکه همه رو خراب کرد .. 😔😔

در یکی از مدارس، دور افتاده یاسوج معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن و او را مسخره می کردند. معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از اعتماد بنفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد. زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند. در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد. هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود. بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد. کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد. دیگر کسی او را مسخره نمی کرد. آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش "خِنگ " می نامید، نیست. پس دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس های بالاتر رفت. در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است که در بیمارستان ابن سینای شیراز شهر صدرا صدها پیوند کبد انجام داده است. این قصه را *دکتر ملک حسینی* در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته؛ انسان ها دو نوعند: نوع اوّل کلید خیر هستند.دستت را می گیرند و در بهتر شدنت کمک کرده و به تو احساس ارزشمند بودن می دهند نوع دوم انسان هایی هستند که با دیدن اوّلین شکستِ شخص، حس بی ارزشی و بدشانس بودن را به او منتقل می کنند. این دانش آموز میتوانست قربانی نوع دوم این انسان ها بشود که بخت با او یار بود. و آن معلم کسی نبود جز *محمد بهمن بیگی* ، ابر مردی بزرگ که چون ستاره ای در دل شبهای سیاه روزگاران درخشید و معجزه کرد. *استاد بهمن بیگی* نویسنده ای چیره دست با ذهنی خلاق و مدیری لایق بود و نشان داد که اگر اراده باشد میتوان مردمی را از فرش به عرش رساند که نمونه آن دکتر ملک حسینی است. روحش جاودان و یادش گرامی. 💐💐💐💐❤️❤💜🧡 *این داستان واقعی را برای هر کسی که میشناسید ارسال کنید*تا تشکری باشد از همه معلمین درستکار ایران زمين. Telegram.me/arasabzco ادمین:09369989261 🔶🔷درج اخبار سازمانهای مردم نهاد در کانال مشترک حقوق شهروندی . موسسه همایش آراسبز

✅وقتی سالمندی زنانه می‌شود؛ ۸۵ درصد سالمندان تنها از میان زنان/ یک‌میلیون و ۵۰۰ هزار میانسال مجرد قطعی در کشور 🗣سرپرست دبیرخانه شورای ملی سالمندان به روزنامه«شهروند» گفته: 🟢از سال ۱۳۸۸ حدود ۵.۸ درصد سالمندان مرد و ۲۰.۵ درصد از سالمندان زن تنها بودند. سالمند تنها به این معناست که در فاصله شب این سالمندان تنها هستند و نه همسر دارند و نه فرزندان از آنها نگهداری می‌کنند. 🟢در سال۱۴۰۰ به‌ازای هر ۱۰۰ زن سالمند، ۹۲ مرد سالمند وجود دارد، در واقع باید گفت جنسیت سالمندی زنانه شده است. 🟢اکنون با یک‌میلیون و ۵۰۰ هزار دختر و پسر روبه‌رو هستیم که دوران میانسالی‌شان را با تجرد قطعی سپری می‌کنند. 🟢در حال حاضر مراکز خصوصی و هیأت امنایی توان نگهداری از ۱۵ هزار سالمند را دارد، یعنی یک تخت در ازای ۱۲۰ نفر، این در حالی است که استاندارد جهانی یک تخت در برابر ۱۸ سالمند است. http://Telegram.me/arasabzco

Photo from مریم پروین