دنیای زیبای آموزش
Show more
132
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
من و ناتاشا
✅سه هفته پیش از دفتر مرکزی زنگ زدند و گفتند یک کارمند جدید برایمان میفرستند تا بار کار کمتر شود. اسمش ناتاشا است. ناتاشا از آن اسم هایی است که آدم دلش میخواهد خودش را در عسل گناه غرق کند. مثل اسم شیدا و شهلا و کامبیز. همه همکارهایم مثل گرگ دندان تیز کرده بودند تا ناتاشا بیاید و دو هفته پیش، آمد.
✅آمد توی اتاقم تا خودش را معرفی کند. درست حس کسی را داشتم که وسط یک رویای شیرین، ساعت چهار صبح بیدارش کنند برای خوردن سحری. یک زن قوی و عضلانی توی چهارچوب در ایستاده بود که قطر بازویش یک شماره از دور کمر من بزرگتر بود. موقع دست دادن انگار میخواست انگشتهای آدم را ادغام کند توی هم. پشت موهایش را دم اردکی گذاشته بود و آدم را یاد امین حیایی میانداخت. جلوی آدم که میایستد، دستهایش را گره میزد توی هم و تا جایی که تاندونهایش کشش داشت، پاها را از هم فاصله میداد. درست انگار که میدان آزادی جلوی آدم بیاستد.
✅همان روز اول رفتم کنار میزش ایستادم تا یادش بدهم چطور فلکه طراحی کند. یک پیراهن مردانه چهارخانه گشاد پوشیده بود. بعد تازه فهمیدم که یک خالکوبی بزرگ دارد. یک داس و چکش قرمز و آبی .... همانجا فهمیدم که یک پهلوانِ کمونیست همکارم شده که موقع احوالپرسی با لهجه جنوبی میگوید what’s up dude و خندهاش را با یوهاها شروع میکند. خیلی قوی و رسا.
حالا دو هفته است که با ما کار میکند. تازه فهمیدم که بزرگترین نقصان رفتاری من، پیشقضاوت است. ترجیحم بر این است که همه چیز را در همان ده دقیقهی اول حلاجی کنم، قضاوت کنم، حکم صادر کنم و پرونده را مختومه کنم و بروم سراغ مورد بعدی. اما توی این دو هفته متنبه شدم.
✅ناتاشا یکشنبه آخر هر ماه میرود اطعام ایتام. با یک گروه آدم شبیه به خودش. بعد از زلزله هائیتی، یک ماه تمام آنجا رفته بابت کمک. زلزله بم که آمده بود، ویزا گرفته بود برای ایران. که البته دولت فخیمه سه روز بعد ارجاعش دادند. آفریقا را مثل کف دستش میشناسد و عضو یکی دو موسسه مبارزه با گرسنگی در آنجاست. یک دختر پنج ساله هم به فرزندی قبول کرده که یک پا ندارد. در ضمن هر روز درِ کنسرو لوبیای شارلوت (آن یکی همکارمان) را باز میکند. چون زور شارلوت نمیرسد. نسبت قواره شارلوت به ناتاشا، مثل قوارهی باطری نیمقلمی است به باطری ماشین.
نهایتا اینکه از بودن ناتاشا اینجا خیلی خرسندیم. دنیا پر است از آدمهای قلمی و قشنگ که در همان ثانیه اول آدم عاشقشان میشود. البته فقط به درد همان ثانیه اول میخوردند و مثل آپاندیس هیچ کاربرد حیاتی در دنیا ندارند. اینجا بیشتر ناتاشا لازم داریم. (برگرفته از نوشته کوتاهی از فهیم عطار )
مجتبی لشکر بلوکی
@cooleducation
🔻مدارس هلند که تقریبا تمامی آنها دولتی هستند امتحانات اصلی را در حدود سن ۱۲ سالگی آغاز میکنند و سه سطح آموزشی در مدارس متوسط از نظر عملی و آکادمیک وجود دارد.
🔻امکان جهشی خواندن سالهای تحصیلی یا تکرار یک سال تحصیلی در سال بعد وجود دارد همین باعث میشود استرس دانش آموزان در مورد سالهای تحصیلی به حداقل برسد "یعنی شما میتونی جای 12 سال مثلا در 8 سال یا کمتر درست را تمام کنی"
🔻 پدر و مادرهای هلندی حمایت بیشتری نسبت به کنترل فرزندان خود دارند. همچنین معلمان استبداد ندارند.
🔻 اگر مدرسهای قصد اخراج دانش آموزی را داشته باشد باید پیش از اخراج مدرسهای مناسب او را یافته و او را به آنجا معرفی کند.
@cooleducation
دانشگاه ییل آمریکا در اقدامی جالب، یک واحد درسی به نام «خوشبختی» را در لیست واحدهای درسیاش اضافه کرده که با استقبال وسیع دانشجویان روبهرو شده است. تا به حال 1200 دانشجو این درس را انتخاب کردهاند.
«لوری سانتوس» این واحد را تدریس میکند. سانتوس درباره این اقدام دانشگاه گفت: چیزی که دانشجویان را به این واحد درسی جذب کرده امید به این است که شاید علم بتواند به دانشجویان آمریکایی کمک کند بر افسردگی که به سطح بسیار بالایی در دانشگاههای آمریکایی رسیده است، غلبه کند.
تکالیف منزل این واحد درسی، نشان دادن قدردانی بیشتر، انجام کارهای خیر و افزایش ارتباطات اجتماعی است.
@cooleducation
در نروژ خانههایی که درخت سیب دارند سیبهای اضافی خود را به عابران هدیه میکنند
@cooleducation
فرانچسکو توتی با همه افتخارات
پسرش در بازی دیشب توپ جمعکن بود.
به فرزندانت تواضع بیاموز
@cooleducation
۳۵ هزار میلیارد تومان بودجه آموزش و پرورش صرف چه میشود؟ 😞
@cooleducation
VID-20181111-WA0000.mp43.71 MB
داستان زندگی
مربیگری را از این خرس مادر بیاموزیم
@cooleducation
5_6273753261497385100.MP49.19 MB
یک آموزگار خوش ذوق در روستای سلخ از توابع قشم پارچه ای را برای نقاشی به دانش آموزان میدهد. و سپس با آن پارچه برای خودش مانتویی دوخته و در روز دانش آموز می پوشد
@cooleducation
🔴 اول خلقت
✍️ دکتر محسن رنانی
اول مهر است. و برای من از وقتی مطالعاتم را به سوی «کودکی و توسعه» بردهام، دیگر اولِ مهر، اولِ مهر نیست، اول خلقت است. همه چیز از اول مهر آغاز میشود. سرنوشت یک ملت، اقتدار یک ملت، رفاه یک ملت،دموکراسی یک ملت،و عدالت یک ملت، از اول مهر آغاز میشود. همانگونه که در طبیعتِ زمین، همه چیز از مهر آسمان شروع میشود و بدون خورشید، طبیعت زمین عقیم خواهد ماند، در جامعه انسانی نیز همه چیز از مهر شروع میشود. ماه مهر آغاز کشتوکار در مزرعهی وجود کودکانی است که اگر در دلشان مهر بکاریم، سرنوشتمان مهرآگین خواهد شد.
رئیس جمهور به مدرسه میرود و زنگ اول مهر را میزند. اما نه رئیس جهور میداند و نه دیگر یارانش، و نه دیگرانی که خود را متولیان این دیار میدانند که مدرسهها مان زنگ زده است، که کتابهامان زنگ زده است، که معلمانمان زنگ زدهاند، که مغزهامان زنگ زده است، و این روزها از دلهای ما نیز بوی زنگ زدگی می آید.
۱۳ میلیون زندانی را صبح به صبح راهی زندانهای زنگ زده میکنیم و به دست زندانبانهای زنگ زده میسپاریم. فقط اقتصاد ما نیست که درماندهی سیاستمداران زنگ زده شده است، کودکان ما نیز زندانی زنگ زدگیهای ما شدهاند. نظام آموزشی ما یک نظام مکانیکی فرسوده و زنگ زده است که هی پیچ و مهرههایش را روغن میزنیم بلکه چند گام دیگر دوام بیاورد.
وقتی برای وزیرپیشین آموزش و پرورش توضیح دادم که چرا میگویم عقب ماندگیما ریشه در نظام آموزشی ما دارد و برایش گفتم که چگونه بذر توسعه در مدرسه کاشته میشود و اکنون با این شیوههای آموزشی، اگر بذری هم در درون کودکان باشد میخشکانیم. گفت این ها حرفهای مهمی است که باید همه وزرا بشنوند. اما بیچاره هرچه تلاش کرد نشد که این بحث را به هیات دولت ببرد. و بعدها پیام داد که الان دغدغه دولت، آموزش نیست. راست هم میگفت دولت الان باید نیمی از انرژی خود را صرف تامین حقوق آخر ماه کارمندان و بازنشستگان و پرداخت یارانهها کند و بقیه انرژیاش را هم صرف مراقبت از لنگ پاهایی بکند که برایش میبندند، پس دیگر نوبت به نگرانی نسبت به آموزش و پرورش نمیرسد.
آی معلمهای عزیز، ما میدانیم که شما در این زنگ زدگی بی تقصیرید شما هم در دام یک نظام تدبیر زنگ زده، گرفتار شدید و زنگ زدید، اما شما مراقب کودکان ما باشید مبادا آنان زنگ بزنند. باور کنید مشق شب شیوه ای زنگ زده است،باور کنید ارزیابی کودکان بر اساس نمره، سمی است که شخصیت کودکان ما را زنگ نمیزند بلکه متلاشی میکند، لطف کنید دیگر به کودکان ما درس ندهید. ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگیمان بیشتر شد، ضایعات نانمان بیشتر شد، آلودگی هوایمان بیشتر شد، شکاف طبقاتی مان بیشتر شد، پروندههای دادگستریمان بیشتر شد، تعداد زندانیانمان بیشتر شد و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد. پس دیگر دست از درس دادن بردارید. آموزش کودکان ما ساده است ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم ما اکنون دچار کمبود مفرط آدمهای توانمند هستیم.
پس لطفاً به کودکان ما فقط زندگی کردن را یاد بدهید. به آنها گفتوگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، رقصیدن و شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.
باور کنید اگر بچههای ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت، و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود، و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت کم نمیشود؛ اما اگر آنها زندگی کردن را و عشق ورزیدن را و عزت نفس را و تاب آوری را تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود
لطفاً برای بچههای ما شعر بخوانید، به آنها موسیقی بیاموزید، بگذارید با هم آواز بخوانند، اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند، بگذارید وقتی خوابشان می آید بخوابند و وقتی مغزشان نمیکشد یاد نگیرند. لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید. اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند،زبانشان را برای نقد آزاد بگذارید، بگذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آنها نهادینه نکنید.
اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دستکم هوای هم را داشته باشیم، نداشتهها و تنگناها و غمها و عقدههای خود را به کلاسها نبرید. ترا به خدا در کلاسهایتان خدایی کنید نه ناخدایی. شاید خدا به شما و ما رحم کند و از این زندان خودساخته رهایمان سازد.
@cooleducation
ضرورت تلفیق درس ریاضی با سایر دروس
به محض اينكه كودك به مدرسه پا ميگذارد و با درسي به نام رياضي آشنا ميشود، معلم و حتی اعضای خانواده به او ميگويند:
" درس رياضي را جدي بگیر"
همين كلمهي جدي بگير، براي دانشآموز مشكل آفرين می شود، زيرا او بر این باور است كه كارهاي سخت را باید جدي بگيرد در نتيجه باترس به مسائل آن نگاه می کند. این ترس مقدمهاي براي دوري كردن او و حتي به وجودآمدن نفرت از درس رياضي می شود.
در ایام تدریسم در این رشته، صحبت های مادری را به خاطر می آورم که با نگرانی از رفتار فرزندش در منزل صحبت می کرد و می گفت او دیگر از ریاضیات حساب نمی برد و شبی که فردایش ریاضی دارد با شادی و هیجان فریاد می زند:
"آخ جان ریاضی"
این طرز تفکر و نوع برخورد با این درس برای کودکان ما سم است و باید کنار گذاشته شود. شیوه تدریس یک معلم ریاضی امروزی باید بگونه ای باشد که بجای دادن فرمول برای حل مسائل فرصتی ایجاد کند تا خود دانش آموز روابط بین پدیده ها را کشف کرده و با یک الگوی مناسب مسائل را حل کند. نخستين وظيفه رياضيات، ساختن و تحویلدادن انساني است كه بيانديشد، انساني كه درست را از نادرست تشخيص دهد.
در دنیای امروز، تنها حل با مسائل سنتي و کلیشه ای نمی توان کلاس های ریاضی را جلو برد. انجام فعالیت هایی که از نیازهای محیط پیرامون آنان سرچشمه می گیرد، ایجاد فضایی که خود دانش آموز محور یادگیری باشد، حل سوالاتی که منجر به کشف قواعد و روابط پدیده های اطرافش می گردد، از نیازهای ضروری کلاس ریاضی است.
معلم باید با بکارگیری شیوه هایی که در آن ریاضی با دروس دیگر تلفیق شده است، زمینه ای ایجاد می کند تا مسائل و موضوعات آن به چالش های جامعه ی امروزی نزدیک گردد.
در زندگی واقعی امور حسی و عینی با امور عقلی و منطقی در هم آمیخته شده است. از اینرو لازم است ما نیز مسائل ریاضی را با مسائل سایر علوم تلفیق کنیم.
بایرامی - مهر 97
@cooleducation
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.