🌷رقص واژهها🌷
به ميهمانى شعر و غزل دعوتيد آنجا كه قلم مىنوازد و واژهها مىرقصند... #فاطمه_مشاعی آدرس اينستاگرامf.moshaei
Show more611
Subscribers
+124 hours
+57 days
+2630 days
Posting time distributions
Data loading in progress...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Publication analysis
Posts | Views | Shares | Views dynamics |
01 «یا چیزی بنویس که به خواندنش بیرزد یا کاری بکن که ارزش نوشتن داشته باشد.» (بنجامین فرانکلین، دانشمند و سیاستمدار معروف آمریکایی)
#منهای_ویرایش
۱۴۰۰/۱۱/۰۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com | 23 | 0 | Loading... |
02 یک عمر یوسف باش و شاهی کن
یکدم زلیخایت شدن خوب است …
#فاطمه_مشاعی | 25 | 0 | Loading... |
03 39”
رو کن برایم کمترینت را
قانع به کمهایت شدن خوب است …
#فاطمه_مشاعی | 24 | 0 | Loading... |
04 Media files | 30 | 0 | Loading... |
05 معین زدz
ماله منی
🖤 | 35 | 2 | Loading... |
06 Media files | 35 | 1 | Loading... |
07 Media files | 51 | 1 | Loading... |
08 #سوگند
#خونه
@fenjansher2 | 54 | 4 | Loading... |
09 🔺️روز معلم
در سريال معلم دهكده، نامزد معلم ازش ميپرسه: "شما كه قاضي بوديد چرا رها كرديد و معلم شديد؟" ايشونم جواب ميده: "چون وقتي در مراجعين و مجرميني كه پيش من ميآمدند دقيق ميشدم ميديدم كسانی هستند كه يا آموزش نديدهاند و يا آموزش درستي نديدهاند و به خودم گفتم: به جاي پرداختن به شاخ و برگ بايد به اصلاح ریشه بپردازیم".
این سریال آمریکایی بر اساس رمانی از کاترین مارشال ساخته شده و درباره دختر شجاع ۱۹ ساله آرمانگرایی به نام کریستی هادلستون است که زندگی راحت خود را در کارولینای شمالی رها می کند و برای تدریس به یک روستای دور افتاده می رود. او به خاطر رسوم و روشهای قدیمی حاکم در روستا، با مشکلات فراوانی روبرو می شود، اما با قدرت و اراده و ایمان بر آنها غلبه می کند.
یکبار توی بیمارستان، تخت بغلیام معلم جوانی بود که دیسک کمر عمل کرده بود. معلم کلاس اول ابتدایی. جراحش وقتی بالای سرش آمد با شوخطبعی یا شاید غرور ناشی از توزیع ناعادلانه درآمد در کشور گفت:
"آخه این شغله تو داری؟ هم خودتان علافید، هم بچه های مردم رو دوازده سال علاف می کنید تو مدرسه؛ با کلاس های بیخود و درسهای بیخود. هیچکس هم هیچی یاد نمیگیره".
معلم هم جواب این شوخی را فقط با یک جمله، آرام و مطمئن گفت:
"دکترجان اگه ما نبودیم نه رییسجمهور و وزیر و وکیلی درست میشد و نه تو الان خواندن نوشتن بلد بودی. " فَبُهِتَ الَّذِي كَفَر "شد جراح.
وقتی عمرم را مرور میکنم و در این آرزوی محال غرق میشوم که اگر با همین تجربه ی الان، عمرم از ابتدا شروع میشد، چگونه زندگی میکردم؟ تنها چیزی که از آن پشیمان نیستم و دوباره تکرارش میکردم، معلمی است.
پیشرفت یک کشور از دل اصلاح ساختار آموزش و پروش، مدارس و به ویژه مهدکودکهایش آغاز میشود. اگر دیدید کشوری برای اصلاح جدی آن ساختار و حتی مهدکودکهایش برنامه ی مناسب و مترقی داشت، یعنی برنامه های توسعه و پیشرفت این کشور شعاری و توخالی نیست. در غیر این صورت، تنها شعار است و شعار است و شعار.
معلمها دو دستهاند: آرایشگران و پیرایشگران.
#آرایشگران آنهایی هستند که بر تو میافزایند؛ بر دانشِ تو، بر معلوماتت، حتی بر اخلاق و تربیت و فضیلتها و استعدادهایت. آنها که آدمی را به دانشها، هنرها، فنون و دیگر زیباییها می آرایند. جریان بی پایانی که از پدر و مادر آغاز میشود و تا مردن ادامه دارد.
اما #پیرایشگران آنهایی هستند که از تو کم میکنند. آنها که وجود آدمی را از پلشتیها می پالایند و سنگینیها را از او می زدایند. از بارِ خرافات و فریبها و رذیلتها. از بارِ کلیشهها و عادتها. از فشارِ رسومِ ناروا و آیینها و مدهای بی مبنا. از هر آنچه که تو را سنگین کرده است؛ بارهایی که چه بسا حتی خوشایند تو باشند.
و چقدر کارِ اینها سختتر است و گاه بیاجرتر و منفورترند. حتی ممکن است به خاطر این سنجشگرانهاندیشی و نقادانهنگری و خارکَنی از وجود فرد و جامعه، از سوی خیلیها، حتی کسانی که برایشان دل میسوزانند و بارشان را کم میکنند، لگدها بخورند.
بلاتشبیه، و تنها از باب داستانگویی، اینان شبیه آن استادی هستند که مولوی در دفترِ اول مثنوی از زجرهایش در کاستن از درد دیگری سخن میگوید:
کَس به زیر دُمِ خر خاری نَهد
خر نداند دفع آن بَر میجهد
بَر جَهد وان خارْ محکمتر زند
عاقلی باید که خاری برکند
خر زِ بهرِ دفعِ خار از سوز و درد
جُفته میانداخت، صد جا زخم کرد
آن حکیمِ خارچین استاد بود
دست میزد جابجا میآزمود
دکتر محسن زندی
@naserhamedi | 75 | 1 | Loading... |
10 به دست خالی من دفتر و مداد بده
مرا بخوان و به من درسِ عشق یاد بده
برای من غزلی از کتاب خواجه بخوان
غم و غبار دلم را به دست باد بده
زمانه تختهی بخت مرا سیاه نوشت
دلی سپید به شاگردِ نامراد بده
چه قدر خستهام از نقشهای تیره و تار
به خنده خنده مرا رنگهای شاد بده
برای این دلِ بیدین کتابِ دینی را
ورق ورق بزن و وعدهی معاد بده
برای خواندنِ نان، درس عشق کافی نیست
مرا بخوان و به من درسِ اقتصاد بده
به این محصّلِ بیحوصله نگاهی کن
دلِ مرا به شبی شاد امتداد بده....
#روز_معلم
#ناصر_حامدی
@naserhamedi
@raghsevazheha2 | 96 | 1 | Loading... |
11 زآن خوبتری که کس خیال تو کند
یا همچو منی فکر وصال تو کند
شاید که به آفرینش خود نازد
ایزد چو تماشای جمال تو کند
فصیحی هروی
فصیحی هروی، فصیحالدّینبن ابوالمکارمبن میرجان انصاری هروی. دیوان (نسخهٔ خطّی)، دستنویس شمارهٔ ۳۰۷ کتابخانهٔ خدابخش، نستعلیق وحیدالدّینبن احمد، کتابت ۱۲۷۶ هق، گ۳۰ر.
@Tanideh_az_del | 103 | 3 | Loading... |
12 موزيك اين قسمت افعى تهران خيلى قشنگ بود 🤍🫧
@fenjansher2 | 100 | 3 | Loading... |
13 این قیافه کسیه که "غم میون دو تا چشمون قشنگش، لونه کرده"
*Aland*
@fenjansher2 | 99 | 7 | Loading... |
14 #سلام_آقای_سعدی
#منصورضابطیان
@fenjansher2 | 94 | 4 | Loading... |
15 اين خانمه با مرغ سحر هم بشكن مىزنه 😄😄😄 | 92 | 0 | Loading... |
16 ما همانیم که بودیم و محبت باقیست
ترک صحبت نکند دل که به مهر آکندند
🌹✍
{{اَفصح المُتکلمین حضرت سعدی}} | 102 | 6 | Loading... |
17 Media files | 103 | 5 | Loading... |
18 Media files | 108 | 3 | Loading... |
19 Media files | 96 | 1 | Loading... |
20 شما یادتون نمیاد یه موقع اینارو مینداختن رو تلوزیون و پلوپز و پنکه
»شهروند ساده«
@OfficialPersianTwitter | 133 | 4 | Loading... |
21 از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست، دشمن است شکایت کجا بریم؟...
#سعدی | 171 | 1 | Loading... |
22 Media files | 187 | 0 | Loading... |
23 ✳️ «کی از چه کتابی خوشش میآد؟»
اسرافیل: سمفونیِ مردگان
مدّاح: مصیبتنامه
مولوی: حمامِ روح
چریک: من هم چهگوارا هستم
نیچه: انتری که لوطیاش مردهبود
خرسِ قطبی: خوابِ زمستانی
شکارچی: شوهرِ آهوخانم
فمنیست: زنان بدونِ مردان
مومنِ شکمو: فرشته با بوی پرتقال
حیوانآزار: سگِ ولگرد
عیّاش محتاط: تفریحاتِ سالم
کلیمی: سفر به ولایتِ عزرائیل
افلاطون: فرار از فلسفه
شیفتگانِ ساعدی: عموغلام
خودشیفته: باغِ آینه
فرزندمرده: سنگی بر گوری
رهیِ معیّری: آزادهخانم و نویسندهاش
پشتِکنکوری: در جستجوی زمانِ ازدسترفته
فضول: اسرارنامه
پرندهباز: منطقالطّیر
کارتونخواب: ایمان بیاوریم به آغازِ فصل سرد
کهنسال: آرامسایشگاه
استوکفروش: قراضهٔ طبیعیّات
ایرجِ افشار: سه تفنگدار
هیتلر: تاریخِ جهانگشا
پوتین: یک آدم چقدر زمین میخواهد؟/ خزانِ خودکامه
ایرانی: رازهای سرزمینِ من
تازهداماد: با عشق در حوالیِ فاجعه
سلیمان: لغتِ موران
پولپرست: آوازِ پرِ جبرئیل
متأهل: گاهی دلم برای خودم تنگمیشود
خلافکارِ ترسو: جنایات و مکافات
بازپرس: کشفالمحجوب
بازماندگانِ ظهیرالدوله: ارزشِ میراثِ صوفیه
نیما: شاعری در هجومِ منتقدان
زن و شوهر: جنگ و صلح
عاشقِ بیتجربه: دستورِ زبانِ عشق
ابراهیمِ گلستان: صدسال تنهایی
رویانیان: کسی به سرهنگ نامهای نمینویسد
عتیقهفروش: تاریخ در ترازو
فوتبالیستِ بامرام: اخلاقِ ناصری
مسیح: تولدی دیگر
پزشکقانونی: آثارالباقیه
شکارچیِ ناکام: سایههای شکارشده
معتاد: خاکسترِ هستی
دهنلق: از سیر تا پیاز
جهاندیدهٔ دروغگو: ضدّخاطرات
دیکتاتور: شکستِ شاهانه
جهانسومی: افسانهٔ دولت | 176 | 5 | Loading... |
24 چه غمانگیز است این سرنوشت😔😔😔 | 162 | 1 | Loading... |
25 🎧 جستجوی موزیک در آهنگیفای | 175 | 1 | Loading... |
26 @moosighi_sonati 🎧 | 181 | 1 | Loading... |
27 سایهای تارم
اینگونه به من خرده مگیر
که منِ شب زده
درحال عبور از
دلِ تاریکترین نقطهٔ پایان شبم
اندکی فاصله دارم
تا صبح
یک قدم تا معراج
من پر از حادثهٔ عشق
پر از بارانم
و به احساس غریبی
که نمیدانم چیست
معنی دلهرهٔ نازک یک شبپره را
میفهمم ....
I'm a dark shadow
Don't argue with me like that
That I'm benighted
Passing through… Crossing the heart of the darkest end of the night
I'm a little away
Until morning
One step to Ascension
I am full of love incident, Rainy
And what a strange feeling I don't know…
I understand "the thin appetite of a firefly"
#فاطمه_مشاعی
برگردان:
#میثم_خوئینی
اجرا:
#عزیز_پورعلی_مغانلو
@raghsevazheha2 | 191 | 5 | Loading... |
28 🎧 جستجوی موزیک در آهنگیفای | 16 | 0 | Loading... |
29 🎧 آهنگیفای: جستجوی موزیک | 151 | 4 | Loading... |
30 به دو روش میتوان فریب خورد. یکی اینکه به آنچه که واقعیت ندارد اعتقاد داشت؛ دیگری امتناع به پذیرش آنچه که واقعیت دارد.
سورن کییرکگور | 186 | 6 | Loading... |
31 تنظيم #ناصر_چشم_آذر
#هجرت
#گوگوش
@raghsevazheha2 | 167 | 2 | Loading... |
32 Media files | 174 | 4 | Loading... |
33 فولکلور بسیار زیبای #بختیاری
#بلال_بلال
#ایمان_طهماسبی
@tahlilvarasad | 149 | 10 | Loading... |
34 تمام شب نظر بازی کند با دام زلف خود
ندیدم هیچ صیادی چنین عاشق شکار افتد
صائب | 151 | 4 | Loading... |
35 همواره زمانی فرا میرسد که باید میان تماشاگر بودن و عمل؛ یکی را برگزید، این معیار انسان شدن است!
#آلبر_کامو
افسانه سیزیف | 152 | 2 | Loading... |
36 ☀️
📕 حصولِ آزادیِ حقیقی بدون امنیت و استقلالِ اقتصادی ناممکن است.
مردمِ گرسنه و فاقدِ شغل و درآمد از عناصرِ تشکیلدهندهی دیکتاتوریها هستند.
#فرانکلین_روزولت
همراه شو عزیز:
➖➖➖➖➖👇➖➖➖➖➖➖
@mohsenegharib | 157 | 1 | Loading... |
37 @litera999
فایل صوتی شعرخوانی پرویز ناتل خانلری که شعر مشهورش، عقاب، را میخواند. | 133 | 3 | Loading... |
38 از گذشت روزگار
قرائت بخشی از زندگینامه خودنوشت پرویز ناتل خانلری که در شمارهٔ آخر مجلهٔ بخارا منتشر شده است و در آن خانلری از فقری که همیشه گریبانگیر زندگیش بوده است، علیرغم داشتن مشاغلی همچون سناتوری و وزارت - سخن میگوید و البته به مصادرهٔ اموالش پس از انقلاب هم اشاره میکند. | 137 | 5 | Loading... |
39 .
به پایان آمد این رویا، جهانم در غمت باقیست..
#زهرا_عسگری
🎥سکانسی از بازیِ ترانه علیدوستی که اینروزها متاسفانه به بیماری ناشناختهای دچار شده که سیستم ایمنیِ بدن اورا درگیر کرده است.
@tahlilvarasad | 127 | 6 | Loading... |
40 Media files | 149 | 7 | Loading... |
Repost from Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
Photo unavailableShow in Telegram
«یا چیزی بنویس که به خواندنش بیرزد یا کاری بکن که ارزش نوشتن داشته باشد.» (بنجامین فرانکلین، دانشمند و سیاستمدار معروف آمریکایی)
#منهای_ویرایش
۱۴۰۰/۱۱/۰۵
سید محمد بصام
@Matnook_com
instagram.com/matnook_com
Repost from ناصر حامدی
🔺️روز معلم
در سريال معلم دهكده، نامزد معلم ازش ميپرسه: "شما كه قاضي بوديد چرا رها كرديد و معلم شديد؟" ايشونم جواب ميده: "چون وقتي در مراجعين و مجرميني كه پيش من ميآمدند دقيق ميشدم ميديدم كسانی هستند كه يا آموزش نديدهاند و يا آموزش درستي نديدهاند و به خودم گفتم: به جاي پرداختن به شاخ و برگ بايد به اصلاح ریشه بپردازیم".
این سریال آمریکایی بر اساس رمانی از کاترین مارشال ساخته شده و درباره دختر شجاع ۱۹ ساله آرمانگرایی به نام کریستی هادلستون است که زندگی راحت خود را در کارولینای شمالی رها می کند و برای تدریس به یک روستای دور افتاده می رود. او به خاطر رسوم و روشهای قدیمی حاکم در روستا، با مشکلات فراوانی روبرو می شود، اما با قدرت و اراده و ایمان بر آنها غلبه می کند.
یکبار توی بیمارستان، تخت بغلیام معلم جوانی بود که دیسک کمر عمل کرده بود. معلم کلاس اول ابتدایی. جراحش وقتی بالای سرش آمد با شوخطبعی یا شاید غرور ناشی از توزیع ناعادلانه درآمد در کشور گفت:
"آخه این شغله تو داری؟ هم خودتان علافید، هم بچه های مردم رو دوازده سال علاف می کنید تو مدرسه؛ با کلاس های بیخود و درسهای بیخود. هیچکس هم هیچی یاد نمیگیره".
معلم هم جواب این شوخی را فقط با یک جمله، آرام و مطمئن گفت:
"دکترجان اگه ما نبودیم نه رییسجمهور و وزیر و وکیلی درست میشد و نه تو الان خواندن نوشتن بلد بودی. " فَبُهِتَ الَّذِي كَفَر "شد جراح.
وقتی عمرم را مرور میکنم و در این آرزوی محال غرق میشوم که اگر با همین تجربه ی الان، عمرم از ابتدا شروع میشد، چگونه زندگی میکردم؟ تنها چیزی که از آن پشیمان نیستم و دوباره تکرارش میکردم، معلمی است.
پیشرفت یک کشور از دل اصلاح ساختار آموزش و پروش، مدارس و به ویژه مهدکودکهایش آغاز میشود. اگر دیدید کشوری برای اصلاح جدی آن ساختار و حتی مهدکودکهایش برنامه ی مناسب و مترقی داشت، یعنی برنامه های توسعه و پیشرفت این کشور شعاری و توخالی نیست. در غیر این صورت، تنها شعار است و شعار است و شعار.
معلمها دو دستهاند: آرایشگران و پیرایشگران.
#آرایشگران آنهایی هستند که بر تو میافزایند؛ بر دانشِ تو، بر معلوماتت، حتی بر اخلاق و تربیت و فضیلتها و استعدادهایت. آنها که آدمی را به دانشها، هنرها، فنون و دیگر زیباییها می آرایند. جریان بی پایانی که از پدر و مادر آغاز میشود و تا مردن ادامه دارد.
اما #پیرایشگران آنهایی هستند که از تو کم میکنند. آنها که وجود آدمی را از پلشتیها می پالایند و سنگینیها را از او می زدایند. از بارِ خرافات و فریبها و رذیلتها. از بارِ کلیشهها و عادتها. از فشارِ رسومِ ناروا و آیینها و مدهای بی مبنا. از هر آنچه که تو را سنگین کرده است؛ بارهایی که چه بسا حتی خوشایند تو باشند.
و چقدر کارِ اینها سختتر است و گاه بیاجرتر و منفورترند. حتی ممکن است به خاطر این سنجشگرانهاندیشی و نقادانهنگری و خارکَنی از وجود فرد و جامعه، از سوی خیلیها، حتی کسانی که برایشان دل میسوزانند و بارشان را کم میکنند، لگدها بخورند.
بلاتشبیه، و تنها از باب داستانگویی، اینان شبیه آن استادی هستند که مولوی در دفترِ اول مثنوی از زجرهایش در کاستن از درد دیگری سخن میگوید:
کَس به زیر دُمِ خر خاری نَهد
خر نداند دفع آن بَر میجهد
بَر جَهد وان خارْ محکمتر زند
عاقلی باید که خاری برکند
خر زِ بهرِ دفعِ خار از سوز و درد
جُفته میانداخت، صد جا زخم کرد
آن حکیمِ خارچین استاد بود
دست میزد جابجا میآزمود
دکتر محسن زندی
@naserhamedi
👌 2👍 1
به دست خالی من دفتر و مداد بده
مرا بخوان و به من درسِ عشق یاد بده
برای من غزلی از کتاب خواجه بخوان
غم و غبار دلم را به دست باد بده
زمانه تختهی بخت مرا سیاه نوشت
دلی سپید به شاگردِ نامراد بده
چه قدر خستهام از نقشهای تیره و تار
به خنده خنده مرا رنگهای شاد بده
برای این دلِ بیدین کتابِ دینی را
ورق ورق بزن و وعدهی معاد بده
برای خواندنِ نان، درس عشق کافی نیست
مرا بخوان و به من درسِ اقتصاد بده
به این محصّلِ بیحوصله نگاهی کن
دلِ مرا به شبی شاد امتداد بده....
#روز_معلم
#ناصر_حامدی
@naserhamedi
@raghsevazheha2
👏 2👌 1