واژگان شگفت انگیز تورکی

ضرب المثلی در مورد خیر و نیکی کردن در برابر بدی دیگران که مندرج در دیوان لغات الترک است: سو وئرمیینه سوت وئر! به کسی که به تو آب ندهد شیز بده. این مثل پندی است که در مسبحیت مسیح نیز به پیروانش می‌دهد که در برابر جور مهربانی پیشه سازید. @Ttariximiz

نه جور سئومه‌ییندن ال گوتوروم؟ گوردویوموز ایشلری اونودوم؟! نئجه بیرلیکده بولوشدویوموز رویالاری یاددان چیخاردیم؟! نه قدر حیاتیم اوچون ده‌یر وئریردین!! @vaje_torki

پوشش زن تورک در زمان حکومت آذربایجانی صفویه(فرهنگ پوششی کاملا تورکی___هندوایرانیان در هیج جای دنیا چنین فرهنگ پوششی را نداشته اند). @vaje_torki

زیبایی آنها، یک فرش تورکی بزرگ و زیبا نیز وجود داشت... ملکه حتی عرق کرد، خسته از مرتب کردن پارچه های طلایی.... نویسنده در ادامه خاطرنشان کرد که از معاون اتاق مجلس خواسته است تا اقداماتی را برای ارزیابی هدایای آورده شده انجام دهد، از جمله اطمینان حاصل شود که لباس‌های لندن ارزش طلایی را دارند. این اطلاعات در مورد ویژگی های بالای حرفه ای صنعتگران صفوی به طور غیرمستقیم بازتاب داده های موجود در کار فرستاده انگلیسی به دربار تزار فئودور، گیلس فلچر، در مورد عناصر فرهنگی آذربایجان است. @vaje_torki از این رو، در توصیف لباس پسران، از کلاه‌هایی با تاج بلند یاد می‌کند. در ادامه، نویسنده نوع خاصی از «چکمه‌ها» را که روس‌های ثروتمند به جای جوراب زیر کفش‌های معمولی می‌پوشیدند، توصیف می‌کند: «چکمه‌های ... از چرم قلمرو صفوی به نام صوفیان...» که به گفته خود جی فلچر، روسی است و از تجار شیروان خریداری شده است. و این یک بار دیگر بر تأثیر فرهنگی این امپراتوری آذربایجانی بر همسایگان خود گواهی می دهد. در یادداشت دیگری می‌توان لذتی را حس کرد که آر. ویلز با دیدن فرمان شاه طهماسب روی کاغذ قرمز «با حروف لاجوردی و طلایی» روی کاغذ قرمز حس کرده بود. مرد انگلیسی در مورد ین رویداد می نویسد: «کل نامه آنقدر پوچ و بی نظم به نظر می رسد که ممکن است تصور شود که نوعی خط نویسی تصادفی است. با این حال، آنها می گویند که تقریبا هر حرف با نقاط و منحنی های خود به معنای یک کلمه کامل است; این محتمل‌تر است، زیرا کاغذی به اندازه دستی که روی آن نوشته‌اند حاوی همان مقداری است که تقریباً در کل ورق نامه ما موجود است.» نویسندگان انگلیسی نیز اطلاعاتی را با ماهیت صرفاً روزمره گزارش کردند که مورد توجه نیز بود. به این ترتیب یکی از آنها نوشته است: «... خانه ها در قلمرو صفوی بیشتر از آجر ساخته شده اند، اما سخت نیستند، بلکه فقط در آفتاب خشک می شوند. در خانه‌هایشان ظروف بسیار کمی دارند، به استثنای فرش و مصنوعات مسی، زیرا همه دیگ‌هایشان و ظروفی که از آن می‌خورند از مس است. آنها روی زمین غذا می خورند، روی فرش می نشینند و مانند خیاط ها پاهای خود را بالا می گیرند. چنین شخصی، حتی ساده ترین، وجود ندارد که روی فرش ننشیند - خوب یا بد. تمام خانه یا تمام اتاقی که معمولاً در آن می نشینند با فرش پوشیده شده است. خانه های آنها همیشه دارای سقف های مسطح از خشت است. در تابستان تمام شب روی آنها دراز می کشند.» @vaje_torki «در بسیاری از نقاط امپراتوری، چادرها و وسایل خانه مردم فقیری که نه شتر دارند و نه اسب، بر روی گاو حمل می‌شود.» در اینجا "دو نوع گاو وجود داشت: یکی - مشابه گاوهای کشور ما. دیگران بسیار زشت، با استخوان های برجسته، بسیار نازک و تقریباً بدون مو هستند. شیرشان اصلا شیرین نیست. آنها شبیه کسانی هستند که در کتاب مقدس از آنها صحبت شده است - آنهایی که در خواب فرعون به معنای هفت سال قحطی بودند: حیوانات لاغرتر و زشت تر را در هیچ کجا نخواهید دید. بره آنجا خیلی خوب است،گوسفندها درشت هستند، با قنداق بزرگ و مقدار زیادی چربی روی آنها. برنج و گوشت گوسفند غذای اصلی مردم این سرزمین است. بدون شک، از این داده ها نمی توان تصویر کاملی از دوران گذشته ایجاد کرد، زیرا آنها پراکنده هستند و در برخی موارد اصلاً ربطی به واقعیت ندارند، که با روش مشکوک به دست آوردن اطلاعات توسط نویسندگان آنها توضیح داده می شود. و تمایل مکرر به ارائه آنچه که در نور مطلوب توصیف شده است. با این وجود، اهمیت مطالعه آنها بسیار زیاد است، زیرا به ما امکان می دهد رویدادهایی را که قبلاً از منابع دیگر شناخته شده است، با گزارش هایی از اروپاییان تکمیل کنیم، که بر خلاف نویسندگان شرقی، نه به دلیل همدردی یا خصومت با سلسله صفوی، بلکه فقط با منافع اقتصادی مرتبط هستند. و به طور کلی برای به دست آوردن اطلاعاتی که در اسناد دیگری که به دست ما رسیده است هیچ گونه مکاتبه ای برای آنها وجود ندارد. @vaje_torki بر اساس مطالب کنگره علمی بین المللی "قوم زایی و تاریخ قومی مردمان قفقاز"

در نزدیکی شهر شامخی که در بالا ذکر شد، قلعه باستانی گلستان وجود داشت. این قلعه یکی از مستحکم ترین قلعه های جهان به حساب می آمد. اسکندر مقدونی قبل از اینکه آن را تصرف کند مدتها آن را محاصره کرد. در نزدیکی این قلعه صومعه ای مجلل وجود داشت که در آن دختر سلطنتی آملک، هانا، دفن شد، که خود را با خنجر کشت، زیرا پدرش می خواست او را به زور به یک حاکم تاتار درآورد، اگرچه او عهد کرده بود که باکرگی خود را حفظ کند. به همین مناسبت دختران این دیار سالی یک بار در آنجا جمع می شوند و برای مرگ او عزاداری می کنند. در همین سرزمین کوهی بلند به نام کویکویفس وجود دارد که بر فراز آن به قول بسیاری در اینجا روزگاری غولی به نام آرنئوست زندگی می کرد که دو شاخ بزرگ بر سر داشت. گوش و سرش از اسب و دمش از گاو بود. همچنین می گویند که این هیولا به کسی اجازه عبور نداد تا اینکه مرد مقدسی به نام Haucoir Hamshe از بستگان یکی از صوفیان ظاهر شد که از کوه بالا رفت و غول مذکور را شکست داد و نه تنها او را به زنجیر کشید، بلکه همچنین همسر و پسر غول را نیز کشت. @vaje_torki برای این پیروزی، ساکنان این کشور به این مرد احترام می گذارند و تا به امروز با شایعه پراکنی از کوه، بوی بدی متصاعد می شود که هیچکس نمی تواند به آن نزدیک شود. با این حال، این که آیا این درست است یا نه، برای تحقیقات بیشتر ترک می کنم. هاکلوت به رنگرز مورگان هابلتورن که نظر بلند اروپاییان در مورد دانش صنعتگران صفوی را کاملاً تأیید می کند که چند نکته از آن جاست که در اینجا خلاصه شود: در امپراتوری صفویه،فرش‌های پشمی بهترین‌های دنیا و رنگ‌آمیزی زیبا پیدا می‌کنید: در این شهرها، اعم از بزرگ و کوچک، باید توقف کنید و وسیله‌ای برای یادگیری تمام روش‌های رنگرزی پیدا کنید. که نه باران، نه شراب، و نه سرکه لکه بر پارچه نمی گذارد. برای همین منظور، در قلمرو صفویه که هنر رنگرزی ابریشم گسترش زیادی یافته است، باید روش های رنگرزی پارچه ابریشم را مطالعه کنید، زیرا تاجران ما قصد دارند مقدار زیادی ابریشم خام را به پادشاهی بیاورند و دانش شما خواهد بود. بسیار مفید. در این سرزمین همچنین می دانند چگونه از چرم اسپانیایی با درجه های مختلف و دلپذیرترین رنگ ها لباس بسازند. باید آنیلین (مایع بی رنگی که در صنایع مختلف از جمله تولید رنگ - M.R استفاده می شود) و اگر می توانید علفی که از آن تولید می شود یا بذر یا خود گیاه را پیدا کنید و بیاورید انگلستان. دریابید که چگونه رنگ هایی را که از استفاده از گونه های چوبی به دست می آیند، اصلاح کنید. سفرهای تجاری و دیپلماتیک مکرر از انگلستان به ایالت روسیه و بازگشت، از جمله به عنوان سفیر الیزابت اول، ایوان چهارم و فدور اول به ترتیب به پادشاهان روسیه و انگلیس، جروم هورسی در مورد ملاقات خود در لندن در سال 1580 با ملکه انگلیس، در طی آن هدایایی که او از روسیه آورده بود به او اهدا شد: من نشان دادم و ملکه هر بسته را با دستش لمس کرد. چهار تکه براده طلای اذربایجانی و دو تکه نقره بود، یک مانتو سفید بزرگ که روی آن خورشید بافته شده بود، پرتوهای طلایی آن با درخشان‌ترین نخ‌ها گلدوزی شده بود، ابریشم‌های طلا و نقره را صاف می‌گذاشتند تا بتواند. بهتر دیده شود

بازتاب فرهنگ آذربایجان(فرهنگ آذربایجانی یکی از زیرشاخه های فرهنگ تورک می باشد) در میان مسافران انگلیسی قرن شانزدهم. چشمگیرترین و کامل ترین مجموعه منابع اولیه، که به فرد امکان می دهد مطالب مستند قابل توجهی را که بازتاب دهنده بسیاری از جنبه های تاریخ آذربایجان در قرن شانزدهم است، بیابد، مجموعه ای از اطلاعات مختلف در مورد سفرها و اکتشافات روحانی انگلیسی ریچارد هاکلوت است.( 1553 - 1616). @vaje_torki این مجموعه به نام "دریانوردی ها، سفرها، تجارت و اکتشافات اصلی مردم انگلیس، در دریا یا خشکی در دورترین و دورترین فاصله ها و نقاط زمین در زمان های مختلف به مدت 600 سال، به سه جلد مختلف تقسیم شده است. بسته به موقعیت کشورهایی که به آن‌ها فرستاده می‌شدند» و برای اولین بار در اواخر قرن شانزدهم به طور کامل منتشر شد. و بعداً چندین بار تجدید چاپ شد. علاوه بر اطلاعاتی با ماهیت اقتصادی در منابع انگلیسی در مورد تاریخچه شش لشکرکشی مسکو به دولت آذربایجانی صفویه از اوایل دهه 60 تا اواخر دهه 70 میلادی( در قرن شانزدهم)، می‌توان مطالبی را، هرچند کم‌تر، در مورد فرهنگ کشورهایی که مسافران انگلیسی از آن جا نقل مکان کردند، یافت. در واقع، جنگ مسکو برای رسیدن به هدف نهایی خود - ورود به بازار هند - از مسیر ولگا-خزر استفاده کرد که مدتهاست اروپای شرقی را به آسیا و همچنین قلمرو دولت صفوی و در درجه اول آذربایجان را متصل کرده است. آثار نویسندگان انگلیسی حاوی اطلاعات ضروری زیادی درباره تاریخ شهرهای آذربایجان است. انگلیسی ها هنگام صحبت در مورد آنها به اطلاعات نیمه افسانه ای استناد می کردند و آنها را به عنوان رویدادهای تاریخی می گذراندند، اما به لطف آن، شواهد بسیار ارزشمندی از تاریخ زندگی معنوی مردم آذربایجان دریافت کردیم. اولین انگلیسی که درباره آذربایجان نوشت، آنتونی جنکینسون، ظاهراً به افسانه ها و افسانه های یک کشور جدید برای او علاقه مند بود و فضای نسبتاً زیادی را در توصیف خود به بازگویی آنها اختصاص داد:

در این کتاب مثال‌های خوبی از ارتباط زبانی ترکی- امریندی را آورده .. . که البته من سعی می کنم پی دی اف کتاب را هم پیدا کنم ... در اینجا کتاب در خود سایت آمده ... داده های مقایسه ژنتیکی هم هستند ولی قدیمی ترند و به هر حال موقع زاده شدن یقین ژنتیکی این ارتباط را نشان می دهند: http://s155239215.onlinehome.us/turkic/67Amerind/KarimullinPrototurks1En.htm