cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

شـ.ـهـوت🔞قــرمز🔥

#برده_هندی💋🔥 رمان مناسب بزرگسالان می باشد و زیر ۱۸ سال عضو نشن🔞 روزانه دو الی سه پارت داریم🔞😈♥️

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
2 497
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

.
Show all...
#قسمت6 #خانوم‌معلم‌جذاب/خانوم‌جذاب♥️ _ایی _چیکار کنم حالا خانوم معلم؟؟ لبخندی زدم : فدات شم من پاهامو دور کمرش حلقه کردم ، یکم تو جام جابه جا شدم که کامل اون کوچولوش کامل رفت توم و...🔞❌ https://telegram.me/joinchat/AAAAAEWdkCi2yqtrfBA_MQ https://t.me/joinchat/AAAAAEWdkCjr9QRe8okxiA
Show all...
‍ #رابطه_دو_مرد_باهم #part70 دستمو بردم زیر اب و گذاشتم روی مردو...گی ک..تم و نگاهی به بدن ظریفش کردم. بدنش هیچ نشانه ای از مرد بودنش نداشت. مثل یه زن نرم و سفید بود چند روزی بود رابطه نداشتم و حالا واسه پسرعموم راس کرده بودم هی حواس خودمو پرت می کردم و چندبار هم خواستم از استخر برم بیرون اما وسوسه میشدم بمونم و بیشتر بدنش رو دید بزنم. دستمو گذاشتم روی شونه اش و کشیدمش سمت خودم که با تعجب نگاهم کرد: -چیکار میکنی داداش -خیلی وقته رابطه نداشتم دارم دیوونه میشم. این بدن سفید و بدون موت داره خمارم میکنه لبخند اروم اروم نشست روی لب هاش و خودشو چسبوند بهم: -واسه من راست کردی. یعنی می خواهی من ارض.ت کنم سرمو که تکون دادم دستشو برد زیر اب و گذاشت روی مرد...گیم. اخی گفتم وفشار و مالش دستش رو بیشتر کرد و از بغل هم مر....نگی خودش رو میمالید بهم. داشتم دیوونه میشدم. نفس نفس زنان دستش رو گرفتم و گفتم: -سامان بریم سونا. اونجا راحت تریم اونم که حش..ری شده بود سری تکون داد و سریع رفتیم تو اتاق سونا و سامان مایوم رو دراورد و ... https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg #مردی_که_با_همجنسش_رابطه_داره #دو_مرد_عاشق
Show all...
👤 09480 سوال : سلام ...چند باریه که بهتون پیام ناشناس میدم و جوابمو نمیدین...من یه رمان هات میخوام که راب...طه و س...س رو به صورت واضح توضیح داده باشه...میخوام انقدری هات باشه که ا*مو بیاره👅💦 لطفااا اگه همچین رمانی سراغ دارید معرفی کنید که امثال من بتونن خودشونو باهاش ار*ا کنن🙈💦 جواب: سلام عزیزم هات ترین رمانی که میشناسمو بهت معرفی میکنم فقط مواظب باش موقعی که میخونیش کسی دور و برت نباشه چون صحنه هاش انقدر بازه که مجبور به خودار...ایی میشی😰♨️💦💦 https://telegram.me/joinchat/AAAAAEXs2MozWPc-uWFpBg سریع جوین شو باید تا مدیر نیومده بپاکم😰👆🏾
Show all...
#پارت_70 برادر شوهرم در حال گرم کردن غذا بود روی کاناپه دراز کشیدم و از قصد پاهامو باز کردم و روی دسته ی کاناپه گذاشتم و خودمو به خوواب زدم میدونستم از زیر دامن همه ی دارو ندارم بیرون ریخته لب هامو نیمه باز کردم تا سسی تر به نظر برسم دلم میخواست ارشام هم مال من باشه با حس نفس هایی روی صورتم بین پام خیس شد _زنداداش بلند شو برو تو اتاق الان دوستام میخوان بیان بدون توجه به حرفش به طرفش چرخیدمو پاهامو تو شکمم جمع کردم جوری که دامنم بالاتر بیاد و همه جام معلوم بشه با حس دستش روی باسنم پلکم لرزید دستشو نوازش وار روی باسنم کشید و به سمت بین پام رفت انگشتش رو ار کنار شرتم ... 🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAE2TH3uvX94wVgg3Og https://t.me/joinchat/AAAAAE2TH3uvX94wVgg3Og #فول هات و سسی آ‌..ت میاد💦
Show all...
بخورش عشقم اوووومـ اره👅♨️🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAE2TH3uvX94wVgg3Og وقتی برات زبون میزنه شل میشی 👅♨️❌ https://t.me/joinchat/AAAAAE2TH3uvX94wVgg3Og
Show all...
🍂🌸🍁🌺🍃💐 🌿🍁🍂☘ _گمشو همین الان کفشش رو تمیز کن . با بغض به شوهرم خیره شده بودم که جلوی همه داد زده بود کفش همسر جدیدش رو پاک کنم با درد چشمهام و باز بسته کردم و با مظلومیتی ک دل خودم هم داشت برای خودم میسوخت گفتم : _اما من اینکارو ... وسط حرفم پرید و با خشم داد زد : _چون نمیتونی حامله بشی و نازا هستی به همسرم لیلا حسودیت شده میخواستی کاری کنی بچه اش سقط بشه . با گریه زمزمه کردم : _من اینکارو نکردم . نگاهم به لبخند خبیث روی لبهای همسرش افتاد ک به دروغ گفته بود من عمدا میخواستم هولش بدم اما اشتباهی شربت ها رو ریختم روی لباسش در حالی ک اون خودش کاری کرده بود پام پیچ بخوره _زود باش تمیزش کن . با گریه گفتم : _اما من عمدی نکردم آرشاویر . به سمتم اومد و سیلی محکمی با خشم بهم زد ک پرت شدم روی زمین لگد محکمی به شکمم زد ک گرمی خون رو بین پاهام احساس کردم و داد زدم : _بچم بچم آخ ... صدای بهت زده ی آرشاویر بلند شد : _چی . #غمگین😔👇 #احساسی_نیستی_نیا_همسردوم_عاشقانه_ای_غمگین https://t.me/joinchat/AAAAAFMHfpV6GmjVvOcLtQ
Show all...
|°• ازدواج اجباری •°|

°•°•°•● ﷽ ●•°•°•° ✏️رمان .... |°• #ازدواج_اجباری😍 •°| #بدون_سانسور ☝️

لخت خوابیدم که ارباب با سگش داخل اومد با بغض گفتم _توروخدا ... هرکارگفتی کردم این باسنم میسوزه زنجیر دورگردنمو کشید _خفه شو و پات و بازکن پتیاره #بدون_سانسور❌🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAFMHfpV6GmjVvOcLtQ
Show all...
نــ🔥ـالہ‌ۍبـاڪرهـ🔞ـ دستاشو از پشت محکم گرفتم و به دیوار جفتش کردم و زیر گوشش گفتم: " کجا میری #بره کوچولو؟ " تقلا کرد و نالید: " ولم کنید #حاج‌آقا خواهش میکنم بخدا من باکرم" خنده ای کردم و گفتم: " چه #باکره باشی چه نباشی امشب #صیغه ی منی منم باید ازت لذت ببرم بره کوچولو " شلوارشو پایین اوردم و انگشتامو روی کوچولوی نازش کشیدم و گفتم: " ماشالله به این بدنت دختر" هق هق میکرد و چیزی نمیگفت انگاری تسلیم شده بود. روی زمین نشست که از پشت هلوهای درشتشو گرفتم و توی دستام مالوندمشون روی پارکت خوابوندمش و سرمو بردم سمت پایین تنش. با برخورد #ریشام به بدنش خودشو جمع کرد اما رون های نرمشو گرفتم و #زبونمو روی کوچولو های نرمش کشیدم و.... #ادامه_رمان_در_لینک_زیر https://t.me/joinchat/AAAAAE3VvIw6YGhQGZVVcw https://t.me/joinchat/AAAAAE3VvIw6YGhQGZVVcw #صیغه‌ی_زوری😭🔞🔥👆🏾
Show all...
💄نازکشـ شـهرت💥

رمان فـول هات و صحنه دار رابطه مخفیانه با عموزاده💥🔥دختره از خونه فرارمیکنه😳

داستان های پورن #Brazzers💦🔞 https://t.me/joinchat/AAAAAE3VvIw6YGhQGZVVcw 🙈🔥 https://t.me/joinchat/AAAAAE3VvIw6YGhQGZVVcw داستان های گروهی🔥😎💦 https://t.me/joinchat/AAAAAE3VvIw6YGhQGZVVcw
Show all...