cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

یعسوب الدین

ارتباط با ادمین @kalbozahra @yasuboddin1

Show more
Advertising posts
257Subscribers
No data24 hours
No data7 days
+630 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

🏴شهادت حضرت حمزه علیه السلام ✍🏻 ‌عن رسول الله(صلي الله عليه وآله): ✨إنّ حمزة عمی یُنَحّی جهنّم مِن مُحِبِّیه. 《همانا در قیامت عمویم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد کرد.》 📕تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام، ص۱۷۶
Show all...
نام حضرت_حمزه علیه السلام در پایه عرش نوشته شده حضرت امام باقر علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرمایند: ⚡️ وَ عَلَى قَائِمَةِ الْعَرْشِ مَكْتُوبٌ حَمْزَةُ أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِ اللَّهِ وَ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ ✍🏻 بر ساق عرش نوشته که: حمزه سیدالشهدا، شیر خدا، شیر رسول خدا و سید شهیدان است. 📓 بصائر الدرجات، ط_أعلمی، ص ١٤١
Show all...
أَنَا أَمِینُ اللَّهِ وَ خَازِنُهُ وَ عَیْبَةُ سِرِّهِ وَ حِجَابُهُ وَ وَجْهُهُ وَ صِرَاطُهُ وَ مِیزَانُهُ وَ أَنَا الْحَاشِرُ إِلَی اللَّهِ وَ أَنَا کَلِمَةُ اللَّهِ الَّتِی یَجْمَعُ بِهَا الْمُفْتَرِقَ وَ یُفَرِّقُ بِهَا الْمُجْتَمِعَ وَ أَنَا أَسْمَاءُ اللَّهِ الْحُسْنَی وَ أَمْثَالُهُ الْعُلْیَا وَ آیَاتُهُ الْکُبْرَی وَ أَنَا صَاحِبُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ أُسْکِنُ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أُسْکِنُ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ وَ إِلَیَّ تَزْوِیجُ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ إِلَیَّ عَذَابُ أَهْلِ النَّارِ وَ إِلَیَّ إِیَابُ الْخَلْقِ جَمِیعاً وَ أَنَا الْإِیَابُ الَّذِی یَئُوبُ إِلَیْهِ کُلُّ شَیْ ءٍ بَعْدَ الْقَضَاءِ وَ إِلَیَّ حِسَابُ الْخَلْقِ جَمِیعاً وَ أَنَا صَاحِبُ الْهِبَاتِ مولانا امیرالمومنین علی صلوات الله علیه فرمودند: من امین خدا و خزانه دار اویم؛ جایگاه سرّ و حجاب و وجه و صراط و میزان اویم؛ من برانگیزنده مردمان به سوی خدایم؛ من کلمه خدا هستم که با آن پراکندگی را جمع و جمع را پراکنده می‌سازد. من نام‌های نیکوی خدا و مثال‌های اعلی او و آیات عظیم او و صاحب بهشت و جهنم هستم؛ بهشتیان را در بهشت اسکان می‌دهم و جهنمیان را به جهنم می‌فرستم؛ تزویج اهل بهشت به دست من و عذاب اهل جهنم نیز به دست من است و آمدن تمام خلق به سوی من است. من آن بازگشت هستم که هر چیزی بعد از قضی شدن (اتمام کارهایش) به سوی آن برمی گردد و حساب تمام خلق به سوی من است و من صاحب هبه هایم. بحارالانوار ج۴۹،ص۵۳ #فضائل
Show all...
✨ در کتاب شریف فقه الرضا علیه السلام آمده است که حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند: «هنگام شروع نماز، ذکر خدا و ذکر رسول خدا صلی الله علیه و آله را نیت کن، و یکی از ائمه علیهم السلام را پیش رویت نصب العین کن». (یعنی در جلوی چشمت تصور کن و قرار بده) (فقه الرضا علیه السلام، منسوب به امام رضا علیه السلام، صفحه ۴۷، چاپ موسسه النشر الاسلامی) 📖 وذكر الله وذكر رسول الله صلى الله عليه وآله، واجعل واحدا من الأئمة نصب عينيك #فضائل
Show all...
🏴🏴حضرت حمزه علیه السلام گریه کن نداشت😭😭 〰️فسَمِعَ بُكَاءَ النَّوَائِحِ عَلَى قَتْلَاهُنَّ فَتَرَقْرَقَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ بَكَى ثُمَّ قَالَ لَكِنَّ حَمْزَةَ لَا بَوَاكِيَ لَهُ الْيَوْمَ فَلَمَّا سَمِعَهَا سَعْدُ بْنُ مُعَاذٍ وَ أُسَيْدُ بْنُ حُضَيْرٍ قَالُوا لَا تَبْكِيَنَّ امْرَأَةٌ جَمِيعَهَا حَتَّى تَأْتِيَ فَاطِمَةُ فَتُسْعِدَهَا فَلَمَّا سَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) الْوَاعِيَةَ عَلَى حَمْزَةَ وَ هُوَ عِنْدَ فَاطِمَةَ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ قَالَ ارْجِعْنَ رَحِمَكُنَّ اللَّهُ فَقَدْ آسَيْتُنَّ بِأَنْفُسِكُنَّ. 🏴🏴بعد از جنگ احد کمتر خانه ای در مدینه بود که از آن بانگ ناله و سوگواری بلند نشود جز خانه حمزه علیه السّلام پیغمبر صلی اللّه علیه و آله اشک در چشمانش بگشت و فرمود: شهدای احُد گریه کننده دارند لکن امروز حمزه گریه کننده ندارد.😭😭😭 سَعْد بن مُعاذ و اُسَیْدِ بن حُضَیْر که این را شنیدند زنان انصار را گفتند: دیگر بر کشتگان خود نگریید نخست بروید نزد حضرت فاطمه سلام الله علیها و او را همراهی کنید در گریستن بر حمزه ، آنگاه بر کشتگان خود گریه کنید. زنان چنان کردند چون صدای گریه و شیون ایشان را پیغمبر صلی اللّه علیه و آله شنید فرمود:  برگردید، خدا شما را رحمت کند همانا مواسات کردید. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏20، ص: 98 إعلام الورى(ط - القديمة)، النص، ص: 85 منتهی الآمال ✔️و از آن روز مقرر شد که هر مصیبتی بر اهل مدینه واقع شود، اول بر حمزه نوحه کنند آنگاه برای خود.
Show all...
(صفحه ششم و آخر) جابر گفت: آقا! اگر کسی این مقام را به این صورتی که انجام دادی و آشکار کردی نداند، اما شما را دوست داشته باشد و به مقام شما اعتراف کند و از دشمنانتان بیزار باشد، وضع او چگونه است؟ فرمود: در خوبی و خیر است تا برسد. جابر پرسید: یا ابن رسول الله! آیا ممکن است بعد از این معرفت، چیزی موجب #مقصر شدن آنها بشود؟ فرمود: آری، وقتی که در مورد حقوق برادران خود کوتاهی کنند، آنها را در اموال خود و اسرار و آشکار خود شریک ننمایند و خود در لذت دنیا به سر برند و آنها را بی بهره گذارند، در این موقع است که نیکی از آنها سلب می‌شود و از آنها گرفته می‌شود و گرفتار آفات و بلاهای دنیا و گرفتاری‌های طاقت فرسا و دردهای غیر قابل تحمل در مورد خود می‌شوند، مالشان از دست می‌رود و پراکندگی در جمعیت خود می‌یابند، چون در رسیدگی به برادر دینی خود کوتاهی کرده اند. جابر گفت: به خدا قسم خیلی غمگین شدم و گفتم یا ابن رسول الله! حق مؤمن بر برادر مؤمن خود چیست؟ فرمود: در شادی او شاد و در حزن او محزون است و تمام گرفتاری هایش را برطرف می‌کند، هرگز برای هیچ چیز بی ارزش دنیای فانی افسرده نمی شود، مگر اینکه با برادران خود مواسات کند که در خوبی و بدی برابر باشند. عرض کردم: مولای من! چگونه خداوند تمام این‌ها را برای برادر مؤمن واجب کرده است؟ فرمود: زیرا مؤمن برادر مؤمن است، از پدر و مادر، بنابراین در صورتی که استفاده از ثروتش منحصر به خودش باشد، نمی تواند برادرش باشد. جابر گفت: سبحان الله! چه کسی می‌تواند این طور باشد! امام علیه‌السلام فرمود: کسی که می‌خواهد درب‌های بهشت را بکوبد و با حوریه‌های زیبا هم آغوش شود و در دارالسلام با ما همنشین باشد. جابر گفت: عرض کردم: به خدا قسم هلاک شدم یا ابن رسول الله! چون من در مورد حقوق برادرانم کوتاهی کرده‌ام. من نمی دانستم که چنین رفتاری موجب تقصیر درباره رعایت حقوق برادران مؤمن می‌شود. حتی گمان من بر یک دهم آن هم نمی رسید. أتوب إلی الله تعالی یا ابن رسول الله! به خاطر تقصیر در رعایت حقوق برادران مؤمنم. 📚بحارالأنوار، ج٢۶ حدیث٢ ص٨ تا ١٧ و صلی الله علی محمد و آله الطیبین الطاهرین #حدیث_خیط(نخ) #حدیث_شریف_خیط #بر_مقصره_لعنت
Show all...
(صفحه پنجم) عرض کردم: آقا! دلیلی از این روح در قرآن برایم بیاور که خداوند آن را به محمد صلی الله علیه و آله و سلم بخشیده است. فرمود: بسیار خوب، این آیه را بخوان: «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما کُنْتَ تَدْرِی مَا الْکِتابُ وَ لَا الْإِیمانُ وَ لکِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا.» شوری/۵۲ {و همین گونه روحی از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم، تو نمی دانستی کتاب چیست و نه ایمان [کدام است] ولی آن را نوری گردانیدیم که هر که از بندگان خود را بخواهیم به وسیله آن راه می‌نماییم.} و این آیه: «أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ.» مجادله/۲۲ {در دل اینهاست که [خدا] ایمان را نوشته و آنها را با روحی از جانب خود تایید کرده است.}. گفتم: خدا گشایش به شما عنایت کند، آنچنان که عقده دل مرا گشودید و مرا بر شناخت روح و امر موفق گردانیدی. سپس عرض کردم: یا سیدی صلی الله علیک! پس در این صورت بیشتر #شیعیان مقصرند؟ من یک نفر از یاران خود را نمی شناسم که دارای چنین معرفتی باشد. فرمود: جابر! اگر تو یک نفر را نمی شناسی، من چند نفر اندکی را می‌شناسم! می‌آیند و سلام می‌کنند و از من #اسرار و علوم پنهان و حقایق را می‌آموزند. عرض کردم: ان‌شاءالله فلان کس با یارانش از این نمونه هستند، چون من از آنها یکی از اسرار و حقایق شما را شنیدم، خیال می‌کنم به هدف رسیده‌اند و کامل شده‌اند. فرمود: فردا آنها را دعوت کن و همراه خود به اینجا بیاور. من روز بعد آنها را آوردم. آنها به امام علیه‌السلام سلام کردند و احترام گزاردند و او را بسیار گرامی داشتند و در مقابل ایشان ایستادند. امام علیه‌السلام فرمود: ای جابر! اینها برادران تو هستند. اینک یک مطلب باقیمانده؛ آیا شما جماعت، اعتراف دارید که خداوند هر چه بخواهد انجام می‌دهد و هر چه اراده کند حکم می‌نماید، هیچ کس نمی تواند حکم او را به تاخیر اندازد و قضایش را برگرداند، از آنچه خدا انجام دهد بازخواست نمی شود، اما مردم مورد مؤاخذه قرار می‌گیرند؟ گفتند: آری، خدا هر چه بخواهد می‌کند و هر حکمی را که اراده کند اجرا می‌فرماید. گفتم: خدا را شکر که روشن و عارفند و به هدف رسیده‌اند! امام علیه‌السلام فرمود: ای جابر! در مورد چیزی که نمی دانی عجله مکن! من متحیر شدم. فرمود: از آنها بپرس آیا علی بن الحسین می‌تواند به صورت فرزند خود محمد درآید؟ جابر گفت: پرسیدم، آنها از جواب دادن خودداری کردند و ساکت ماندند. فرمود: بپرس آیا می‌تواند محمد به صورت من درآید؟ باز سؤال کردم و باز آنها سکوت کردند و چیزی نگفتند. در این موقع امام نگاهی به من کرد و فرمود: این دلیل آن مطلبی بود که به تو گفتم که هنوز مقداری باقیمانده. من به آنها گفتم: چه شده؟ چرا جواب امامتان را نمی دهید؟ آنها سکوت کردند و مشکوک بودند. امام به آنها نگاه کرده و فرمود: ای جابر! این دلیل جریانی بود که برایت توضیح دادم که مقداری باقیمانده. حضرت باقر علیه‌السلام فرمود: چرا حرف نمی زنید؟ آنها یکدیگر را تماشا کرده و از هم پرسیدند و گفتند: یا ابن رسول الله! ما اطلاعی نداریم، به ما بیاموز! حضرت زین العابدین علیه‌السلام به فرزند خود حضرت باقر علیه‌السلام اشاره کرد و از آنها پرسید که این کیست؟ گفتند: پسر شما است. فرمود: من کیستم؟ گفتند: پدر او علی بن الحسین. در این موقع کلامی را بر زبان راند که ما نفهمیدیم. ناگاه محمد به صورت پدرش علی بن الحسین و علی بن الحسین به صورت فرزند خود محمد (علیهم‌السلام) درآمد و همه گفتند: «لا اله الا الله»، امام فرمود: از قدرت خدا تعجب نکنید! من محمدم و محمد من است. و محمد گفت: ای قوم تعجب نکنید از امر خدا! من علی و علی من است. همه ما یکی هستیم، از یک نور. روح ما از امر خداست؛ اول ما محمد و وسط ما محمد و آخر ما محمد و همه ما محمدیم (علیهماالسلام و الیهماالتسلیم). این سخنان را که شنیدند، همه به سجده افتادند و گفتند: به ولایت و پنهان و آشکار شما ایمان آوردیم و اقرار به امتیازات شما داریم. حضرت زین العابدین علیه‌السلام فرمود: سر بردارید! اینک شما عارف و رستگار و روشن بین و کامل و به هدف رسیده هستید. الله الله! مبادا آنچه از من و محمد مشاهده کردید به مقصرین مستضعف بگویید، که شما را مسخره می‌کنند و تکذیب می‌نمایند! گفتند: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا.» بقره/۲۸۵ {شنیدیم و اطاعت می‌کنیم.} فرمود: اینک بروید! رستگار و کامل باشید. آنها هم متفرق شدند. ⇠ادامه حدیث شریف خیط👇
Show all...
(صفحه چهارم) به خدا قسم این آیات ما است و این یکی از آنها است، به خدا این است ولایت ما. ای جابر! چه می‌گویی درباره مردمی که سنت ما را از بین برده‌اند، با دشمنان ما دوست شده‌اند، احترام ما را نگه نداشتند و به ما ستم کردند، حق ما را غصب کردند، راه و روش ستمکاران را احیاء کردند و به سیرت فاسقان عمل می‌کنند؟ جابر گفت: حمد خدا را که بر من منت نهاد به معرفت شما و فضل و مقام شما را فهماند و توفیق اطاعت از شما و دوستی با دوستان شما و دشمنی با دشمنانتان را به من عنایت کرد. فرمود: ای جابر! می‌دانی معرفت چیست؟ معرفت در درجه اول اثبات توحید و یکتایی خدا است. بعد معرفت #معانی در مرحله دوم قرار دارد. سپس معرفت #ابواب در درجه سوم و آنگاه معرفت و شناسایی #مردم در درجه چهارم قرار دارد و بعد شناختن #ارکان در مرتبه پنجم و در مرتبه ششم شناختن #نقباء و پاکان است و در مرحله هفتم شناختن #نجباء است و این تفسیر این آیه شریفه است: «لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِداداً لِکَلِماتِ رَبِّی لنفد البحر قبل أن تنفد کلمات ربی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً» کهف/۱۰۹ {بگو اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود، پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، قطعا دریا پایان می‌یابد هر چند نظیرش را به مدد [آن] بیاوریم.} آنگاه این آیه دیگر را نیز قرائت فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ.» لقمان/۲۷ {و اگر آنچه درخت در زمین است قلم باشد و دریا را هفت دریای دیگر به یاری آید، سخنان خدا پایان نپذیرد. قطعاً خداست که شکست ناپذیر حکیم است.} ای جابر! اثبات توحید و معرفت معانی: اما اثبات توحید عبارت است از شناختن خدای قدیم و پنهان از دیده‌ها که دیده‌ها او را در نیابد، اما او دیده‌ها را در می‌یابد و لطیف و خبیر است. و او غیب است و باطن و به آن طوری که خود را ستوده، او را در می‌یابی. اما معانی، ما معانی خدا و مظاهر او در میان شماییم. ما را از نور ذات خویش آفرید و امور بندگان خود را به ما واگذارد. ما به اجازه او هر چه بخواهیم انجام می‌دهیم. ما وقتی بخواهیم، خدا می‌خواهد و هرگاه اراده کنیم، خدا اراده می‌کند. ما را خداوند به این مقام رسانیده و از بین بندگان خود برگزیده و ما را حجت خویش در زمین قرار داده است. هر کسی یکی از اینها را منکر شود و رد کند، خدای بلند آوازه را رد کرده و کافر به آیات و انبیاء و پیامبران او شده. ای جابر! هر که خدا را با این صفت بشناسد، اثبات توحید کرده است، چون این صفت موافق قرآن مجید است در این آیه: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» انعام/۱۰۳، شوری/۱۱ با این تفاوت که در سوره شوری «وهو السمیع العلیم» است. {چشم‌ها او را درنمی یابند و اوست که دیدگان را درمی یابد، و او لطیفِ آگاه است.} و این آیه: «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ.» انبیاء/۲۳ {در آنچه [خدا] انجام می‌دهد چون و چرا راه ندارد و[لی] آنان [انسان ها] سؤال خواهند شد} جابر گفت: آقا! چقدر یاران هم عقیده ما کم هستند! امام فرمود: هیهات هیهات! می‌دانی روی زمین چقدر یار و هم عقیده داری؟ عرض کردم: یا ابن رسول الله! خیال می‌کنم در هر شهر بین صد تا دویست و در تمام شهرها هزار یا دو هزار باشند و در روی زمین خیال می‌کنم صد هزار باشند. فرمود: نه جابر! گمان تو اشتباه است و نظرت نادرست. آنهایی که خیال می‌کنی، #مقصرند و از یاران تو نیستند. عرض کردم: یا ابن رسول الله! #مقصر کیست؟ فرمود: کسانی که در معرفت امام و همچنین در معرفت آنچه خدا بر آنها از امر و روح خود واجب گردانده، کوتاهی دارند. عرض کردم: معرفت روح خدا چیست؟ فرمود: اینکه بداند خداوند به هر کسی که این روح را بخشیده، امر خود را نیز به او تفویض کرده و به اجازه خدا می‌آفریند و زنده می‌کند و به دیگری علم ما فی الضمائر را می‌آموزد و از گذشته و آینده تا روز قیامت اطلاع دارد. چون آن روح از امرالله است، هر که خدا به این روح مخصوص گرداندش، کامل است و نقصانی ندارد؛ هر چه بخواهد با اجازه خدا انجام می‌دهد؛ در یک لحظه از مشرق به مغرب می‌رود؛ به آسمان بالا می‌رود و به زمین فرود می‌آید و هر چه اراده کند و بخواهد، انجام می‌دهد. ⇠ادامه حدیث شریف خیط👇
Show all...
(صفحه سوم) جابر گفت: در زلزله دوم، دختران با سر برهنه از خانه‌ها بیرون دویدند و اطفال شروع به گریه و فریاد کردند. هیچ کس به آنها توجهی نداشت. امام باقر علیه‌السلام وقتی این جریان را دید، نخ را میان دست خود جمع کرد و زلزله آرام شد. سپس دست مرا گرفت و در حالی که مردم ایشان را نمی دیدند، از مسجد خارج شدیم. در این موقع دیدیم گروهی از مردم درب دکان آهنگری جمع شده‌اند. تعداد آنها زیاد بود و به یکدیگر می‌گفتند: در این زلزله چه می‌شنیدید؟ بعضی می‌گفتند: همهمه و صدای زیادی بود. گروه دیگری می‌گفتند: لکن به خدا قسم صدا بود و سخن و فریادی بود، ولی ما سخنان را تشخیص ندادیم. جابر گفت: حضرت باقر علیه‌السلام متوجه گفتگوی آنها شد و به من فرمود: ای جابر! کار ما و کار آنها این چنین است؛ وقتی که فساد کنند و شرارت نمایند و متمرد گردند و ستم روا دارند، ما آنها را می‌ترسانیم و به وحشت می‌اندازیم. اگر بر گردند که هیچ، وگرنه خدا اجازه خسف و فرو بردن آنها به زمین را خواهد داد. جابر گفت: یا ابن رسول الله! این نخ چیست که چنین شگفت انگیز است؟ فرمود: این یادگاری است از آنچه آل موسی و هارون گذارده‌اند و ملائکه برای ما آورده‌اند. ای جابر! ما را در نزد خداوند، مقام و منزلی عالی است. اگر ما نبودیم، خداوند زمین و آسمان، بهشت و جهنم، خورشید و ماه، بیابان و دریا، همواری‌ها و کوه ها، تر و خشک، شیرین و تلخ و آب و گیاه و درختی را نمی آفرید. خداوند ما را از نور ذات خود پدید آورد و با هیچ یک از انسان‌ها مقایسه نمی شویم. خداوند به واسطه ما شما را نجات بخشید و هدایت کرد. به خدا قسم ما شما را به خداوند راهنمایی کردیم. در مقابل فرمان ما از امر و نهی پایدار باشید. مبادا هیچ یک از آنچه را که از ما به شما می‌رسد رد کنید. ما بزرگ تر و برتر و عظیم تر و بالاتر از تمام آن فضایلی هستیم که از ما برای شما نقل می‌کنند. هر چه را که می‌فهمید، خدا را سپاسگزار باشید و آنچه را که نمی فهمید، به خودمان واگذارید و بگویید پیشوایان ما بهتر می‌دانند که چه می‌گویند. در این موقع امیر مدینه سوار بر مرکب آمد. نگهبانان اطرافش را گرفته بودند و فریاد می‌زدند: مردم! بیایید پیش پسر پیامبر علی بن الحسین عليه‌السلام، و به واسطه او به خداوند تقرب بجویید، شاید خداوند عذاب را از شما برطرف فرماید! چشم آنها که به حضرت باقر علیه‌السلام افتاد، با عجله به طرف آن جناب آمدند و گفتند: یا ابن رسول الله! نمی بینی چه بر سر امت جدت محمد صلی الله علیه و آله و سلم آمده؟ هلاک شدند و تمامشان از بین رفتند! پدرتان کجا است تا از او خواهش کنیم به مسجد بیاید و با شفاعت او به خدا تقرب جوییم، شاید این بلا را از امت جدت برطرف کند. امام باقر علیه‌السلام فرمودند: ان‌شاءالله خداوند برطرف خواهد کرد. خود را اصلاح کنید، تضرع و توبه کنید، پرهیزکار باشید و خودداری کنید از این کار که می‌کنید. از کیفر خدا خود را خلاص نمی بینند، مگر زیان کاران. جابر گفت: خدمت حضرت زین العابدین علیه‌السلام آمدیم. ایشان مشغول نماز بود. منتظر شدیم تا نمازشان را تمام کرد. آنگاه رو به ما کرد و فرمود: محمد! مردم در چه حالند؟ جواب داد: جابر از قدرت خداوند چیزهایی دید که پیوسته در تعجب و حیرانی بود. جابر گفت: امیر آنها از ما خواست تا از شما در خواست کنیم به مسجد بیایید تا مردم جمع شوند و دعا و تضرع کنند و از خدا بخواهند که آنها را ببخشد. امام علیه السلام تبسمی نمود و این آیه را خواند: «أَوَلَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُمْ بِالْبَیِّناتِ قالُوا بَلی قالُوا فَادْعُوا وَ ما دُعاءُ الْکافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلالٍ. » مؤمن/۵۰ {می گویند مگر پیامبرانتان دلایل روشن به سوی شما نیاوردند؟ می‌گویند چرا، می‌گویند پس بخوانید و[لی] دعای کافران جز در بیراهه نیست.} «وَ لَوْ أَنَّنا نَزَّلْنا إِلَیْهِمُ الْمَلائِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَ حَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْ ءٍ قُبُلًا ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ.» انعام/۱۱۱ {واگر ما فرشتگان را به سوی آنان می‌فرستادیم و اگر مردگان با آنان به سخن می‌آمدند و هر چیزی را دسته دسته در برابر آنان گرد می‌آوردیم، باز هم ایمان نمی آوردند جز اینکه خدا بخواهد، ولی بیشترشان نادانی می‌کنند.} گفتم: آقا! تعجب در این است که نمی دانند از کجا دچار چنین بلا شده‌اند. فرمود: آری. بعد این آیه را خواند: «فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ.» اعراف/۵۱ {امروز خود را از یاد بردند و آیات ما را انکار می‌کردند ما [هم] امروز آنان را از یاد می‌بریم.} ⇠ادامه حدیث شریف خیط👇
Show all...
(صفحه دوم) من سر نخ را گرفتم و چند قدم رفتم. فرمود: ای جابر بایست! ایستادم. نخ را به آرامی چنان که گویی اصلا تکان نمی دهد تکان داد. سپس فرمود: سر نخ را به من بده. سر نخ را دادم و عرض کردم: چه کردید یا ابن رسول الله؟ فرمود: وای بر تو! برو بیرون و ببین مردم در چه حالی هستند! من از مسجد خارج شدم. ناگهان صدای همهمه و ولوله زیادی شنیدم که از هر طرف بلند بود. زمین لرزه و تکان‌هایی که باعث ریختن و خراب شدن تمام خانه‌های مدینه شده و بیشتر از سی هزار زن و مرد کشته بود. دیدم مردم با گریه و ناله و فریاد شدید از کوچه و بازارها خارج می‌شوند و می‌گویند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» بقره/۱۵۶ قیامت بر پا شده و واقعه اتفاق افتاده و مردم مردند! گروهی دیگر می‌گفتند: زلزله و خرابی و دسته دیگر می‌گفتند: ویرانی و قیامت، مردم همه مردند! گروهی را دیدم که گریه کنان می‌آیند و به جانب مسجد می‌روند و به یکدیگر می‌گویند: چگونه زمین ما را فرو نبرد، با اینکه امر به معروف و نهی از منکر را واگذاشتیم و فسق و فجور آشکار شده و زنا و ربا و شرابخواری و جمع شدن با همجنس زیاد گردیده! به خدا قسم بالاتر از این بر سر ما فرود می‌آید، اگر خود را اصلاح نکنیم! جابر گفت: من متحیر و سرگردان به مردمی نگاه می‌کردم که با ناله و شیون، ولوله کنان و دسته جمعی به طرف مسجد می‌روند. دلم به حالشان سوخت، به طوری که از گریه آنها گریه‌ام گرفت. آنها نمی دانستند علت واقعه چه بوده و از کدام ناحیه به آن دچار شده‌اند. به جانب امام باقر علیه‌السلام رفتم. دیدم مردم اطرافش را گرفته‌اند و می‌گویند: یا ابن رسول الله! نمی بینی چه به روزگار ما آمده در کنار حرم رسول خدا؟ مردم مُردند و از بین رفتند. برای ما دعا کن! فرمود: به نماز پناه ببرید، صدقه بدهید و دعا کنید. حضرت باقر علیه‌السلام رو به من کرد و فرمود: ای جابر! مردم در چه حالند؟ عرض کردم: نپرسید یا ابن رسول الله! خانه‌ها خراب شده، قصرها ویران گردیده و مردم هلاک شده‌اند. من از دیدن آنها دلم سوخت. فرمود: خدا هرگز به آنها رحم نکند، حتماً در دل تو هنوز اثری باقی مانده، وگرنه دلت به حال دشمنان ما و دشمنان دوستان ما نمی سوخت. سپس فرمود: مرگ باد، مرگ بر قوم ستمکار! به خدا اگر نخ را مختصر حرکتی داده بودم، ستمگران همه می‌مردند و زیر رو می‌شدند و یک خانه و قصر باقی نمی ماند. ولی سید و مولایم به من دستور داد آن را حرکت شدید ندهم. آنگاه از مناره بالا رفت. مردم او را نمی دیدند. ایشان با صدای بلند فریاد زد: ای مردم گمراه و تکذیب گر! مردم خیال کردند صدای آسمانی است. پس خود را به خاک انداختند و دل هایشان به تپش افتاد و در سجده می‌گفتند: الأمان الأمان! آنها صدا را می‌شنیدند و صاحب صدا را نمی دیدند. سپس با دست اشاره کرد. من ایشان را می‌دیدم، ولی مردم نمی دیدند. [دوباره] در مدینه زلزله سبکی شد که مانند اول نبود و خانه‌های زیادی خراب شد. بعد این آیه را تلاوت نمود: «ذلِکَ جَزَیْناهُمْ بِبَغْیِهِمْ. » انعام/۱۴۶ {این [تحریم] را به سزای ستم کردنشان به آنان کیفر دادیم.}. سپس وقتی فرود آمد، این آیه را تلاوت نمود: «فَلَمَّا، این آیات در کتاب همین گونه ذکر شده است، در حالی که در قرآن شریف در سوره هود این چنین است: «وأمطرنا علیها حجارة من سجیل منضود مسومة عند ربک وما هی من الظالمین ببعید» و این مغایرت ممکن است به دلیل تصحیف روات بوده باشد یا این که امام علیه‌السلام قصد جمع بین دو آیه را داشته‌اند، قسمتی از آیه سوره هود و قسمتی نیز از آیه سوره الذاریات. جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا.» هود/۸۲ {پس چون فرمان ما آمد آن [شهر] را زیر و زبر کردیم و سنگ پاره هایی... بر آن فرو ریختیم.} «عَلَیْهِمْ حِجارَةً مِنْ طِینٍ* مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُسْرِفِینَ.» الذاریات/۳۳-۳۴ {تا سنگهایی از گِل رُس بر [سر] آنان فرو فرستیم. [که] نزد پروردگارت برای مُسرفان نشان گذاری شده است.} و این آیه را قرائت کرد: «فَخَرَّ عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ. » نحل/۲۶ {در نتیجه از بالای سرشان سقف بر آنان فرو ریخت و از آنجا که حدس نمی زدند عذاب به سراغشان آمد.} ⇠ادامه حدیث شریف خیط👇
Show all...