کافه روانشناسی
یادداشتهای یک رواندرمانگر ۴۰ساله ارتباط با ادمين @Hborabadi
Show moreThe country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
562
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Show all...
Ezs0Lu20H3_KflcD.mp42.48 MB
چرا افسردگی موجب احساس خستگی میشود؟
احساس خستگی برای افراد مبتلا به افسردگی یک نشانه بسیار شایع است. خستگی در واقع یکی از ویژگی های بارز افسردگی محسوب می شود.
افسردگی موجب افت سطوح انرژی بدن می شود و بسیاری علائم دیگر مرتبط با آن مانند غم و اندوه شدید و تنهایی می توانند احساس خستگی را هرچه بیشتر تشدید کنند. اما چرا افسردگی موجب احساس خستگی در فرد می شود و چگونه می توان تشخیص داد که افسردگی دلیل شکل گیری آن است؟
افسردگی بر انتقال دهنده های عصبی تاثیرگذار بوده و موجب احساس خستگی می شود
افسردگی احتمالا با بروز تغییرات در انتقال دهنده های عصبی مغز مانند دوپامین، نوراپینفرین و سروتونین مرتبط است. این انتقال دهنده های عصبی نقش های مهمی در تنظیم سطوح انرژی، خواب، اشتها، انگیزه و لذت ایفا می کنند.
افسردگی یک بیماری پیچیده است که دلایل مختلفی می توانند در ابتلا به آن نقش داشته باشند که ژنتیک، بیماری ها، رویدادهای استرسزا در زندگی، و شیمی مغز از آن جمله هستند. بیان تفاوت بین خستگی روانه و خستگی مرتبط با افسردگی نیز می تواند چالش برانگیز باشد.خستگی و افسردگی می توانند بسیار مشابه یکدیگر به نظر برسند.
از کجا متوجه شویم که به افسردگی مبتلا هستیم یا فقط خسته هستیم؟
سطوح کم انرژی، انگیزه کم، و از دست دادن علاقه به فعالیت های لذت بخش از جمله علائمی هستند که هم در افسردگی و هم خستگی دیده می شوند. اما یک عامل تمایز بین آنها می تواند میزان اشتیاق فرد به انجام فعالیت ها باشد. افرادی که خسته هستند ممکن است تمایل به انجام فعالیت های مختلف داشته باشند اما کمبود انرژی مانع آنها می شود، در شرایطی که افراد مبتلا به افسردگی تقریبا هیچ علاقه ای به انجام فعالیت های مختلف ندارند.
مدت زمانی که فرد بدخلق است و این که آیا استراحت و خواب کافی به بهبود این شرایط کمک می کند یا خیر موارد مهم دیگری هستند که باید مد نظر قرار بگیرند. خواب خوب شبانه می تواند خلق و خوی فردی خسته را بهبود ببخشد.
اما خستگی مرتبط با افسردگی تمام جنبه های زندگی یک فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. اثر این شرایط در موارد زیر احساس می شود:
جسمانی: برای فرد افسرده انجام کارهای روزانه مانند غذا خوردن، دوش گرفتن، لباس پوشیدن و غیره ممکن است دشوار باشد. به واسطه افسردگی، بدن می تواند سنگین، کند و سفت احساس شود.
شناختی: به واسطه افسردگی، فرد ممکن است دشواری در حفظ تمرکز، و پردازش اطلاعات را تجربه کند. کمبود خواب نیز می تواند اثر شناختی مشابهی را ایجاد کند و تمرکز کردن را دشوار سازد.
عاطفی: در اینجاست که آثار ممکن است عمیقتر باشند. خستگی پرهیز از افکار و احساسات سردرگم کننده که بخشی از افسردگی هستند را دشوار می سازد. زمانی که خسته هستید، برقراری ارتباطات عاطفی با دوستان، خانواده و افرادی که اطراف شما حضور دارند ممکن است چالش برانگیزتر شود و این نیز می تواند احساس تنهایی و ناامیدی را هرچه بیشتر تقویت کند.
افسردگی بر شرایط خواب انسان تاثیر می گذارد
هفت ساعت خواب شبانه برای بزرگسالان توصیه شده است. برای افراد مبتلا به افسردگی این کار ممکن است دشوار باشد.
افراد مبتلا به افسردگی اغلب با دشواری در به خواب رفتن یا خواب باقی ماندن یا هر دو مواجه هستند. این افراد ممکن است خواب عمیق کمتری را تجربه کنند. نتیجه نهایی این است که خواب کارایی خود در کسب آرامش و افزایش سطوح انرژی را به همراه نخواهد داشت.
افزون بر این، افراد مبتلا به افسردگی می توانند درگیر رفتارهای نامناسبی شوند که به کاهش کیفیت و کمیت خواب منجر می شود. به عنوان مثال، خستگی مرتبط با افسردگی می تواند به چرت زدن در طول روز منجر شود که به خواب رفتن هنگام شب را دشوارتر می کند.
فعال باقی ماندن برای افراد مبتلا به افسردگی ممکن است دشوار باشد، اما مقاومت در برابر وسوسه بی تحرکی می تواند تاثیر قابل توجهی در بهبود این شرایط داشته باشد. مقداری فعالیت بدنی در هر روز ممکن است حتی به خواب بهتر در شب کمک کند.
آدمها بیشتر وقتها دلیل اضطرابشان را میدانند اما وقتی ازشان میپرسی، میگویند: "نمیدانم". دروغ میگویند. دلایلشان آنقدر هراسآور یا غیراخلاقی یا مهوع است که اگر بیانش کنند، دوستانشان را از دست میدهند یا هزار وصلهی ناجور بهشان میچسبد. بزاق تا وقتی توی دهنت است، اسمش بزاق است. قورت دادنش هم مهوع نیست؛ عملی است تقریبا غیرارادی. حتا وقتی از لبولوچهات آویزان است اسمش بزاق است. اما همین که با ارادهی خودت به بیرون پرتابش میکنی، اسمش میشود تف. حال آدم را بههم میزند. بعضی فکرها هم اینطورند. نباید پرتابشان کنی. باید برای خودت نگهشان داری. اگر نه حال خودت و بقیه را بههم میزنی.
شوهر خاله منیژه معتاد بود.دست بزن هم داشت.بالاخره بعد از کلی کش وقوس توانست طلاقش را بگیرد ولی حضانت بچه به محمود آقا رسید.خاله منیژه(که خاله ی هیچکدام ما نبود ولی خیلی خوشگل بود)کلی دوندگی کرد تا سرانجام بعد از دو سال توانست حضانت شهرام را بگیرد و بچه را پیش خودش بیآورد.جشن درست و حسابی ای هم گرفت که نگو ونپرس.همه خوشحال بودیم و قر می دادیم و شیرینی و بستنی ها را بالا می انداختیم...
خاله منیژه البته تاب دو چیز را نداشت: مستوری و بچه داری...
شهرام را گذاشت پیش ننه کبری و به کار خودش می رسید.ننه کبری هم که توی عالم دود و دم و پا درد خودش بود... شهرام که هشت ساله بود و معصوم توی تنهایی خودش بزرگ می شد.نه درست و حسابی مدرسه می رفت.نه دوست و رفیقی داشت.سر و وضعش هم همیشه به هم ریخته بود و چرب و چرک... مادرم گاهی برایش غذایی می برد و گاهی هم زن های محله برایش لباسی، اسباب بازی ای چیزی می خریدند... خاله منیژه انگار نه انگار...
*
چقدر آن روز سوم خرداد که خرمشهر آزاد شد زدیم و رقصیدیم و شکلات و شیرینی پخش کردیم.چقدر شکر کردیم و رجز خواندیم و از دلاوران میهن گفتیم و سرودهای وطنی زمرمه کردیم...
اما انگار سرنوشت شهرام و خرمشهر درست عین هم بود.فقط برای پس گرفتنشان جشن و شادی شد و قر کمر... بعد هر دو به حال خودشان رها شدند... زخم خورده..غمگین... تنها....
حضانت با هر کسی که بود انگار سرنوشت جز این نبود...
سالروز آزادی خرمشهر مبارک
T.me/raheomid
امیدگاه
آنچه امید مرجمکی می بیند و می گوید
36: Lost Connections اپیزود 36 بیپلاس
BPlus_Podcast_Episode_36.mp363.12 MB
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.