cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

شعر، فرهنگ و ادبیات

✍ یادداشت‌ها و گزینش‌های محسن احمدوندی ارتباط با من: @mohsenahmadvandy

Show more
Advertising posts
3 317
Subscribers
+224 hours
+27 days
+3830 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

📚معرّفی کتاب 📗نام کتاب: ساربانْ سرگردان (بخش دوم) ◾️نویسنده: سیمین دانشور ◾️نوبت چاپ: اول ◾️محل چاپ: تهران ◾️ناشر: خوارزمی ◾️سال چاپ: ۱۳۸۰ ◾️تعداد صفحات: ۳۰۷ ◾️معرّفی‌کننده: محسن احمدوندی لعل‌بانو به سلیم زنگ می‌زند و به او می‌گوید که هستی عقدنامه‌اش را می‌خواهد. سلیم که از طریق فرهاد بعداً فهمیده که سخنان هستی در زندان دروغ بوده است، از هستی می‌خواهد که زن دومش شود و هستی نمی‌پذیرد و عقدنامه را پاره می‌کند. چندی بعد اخبار تلویزیون اعلام می‌کند که فرهاد را در تاکسی مرده یافته‌اند و روشن می‌شود که از بیم افتادن در دست مأموران ساواک سیانور خورده و به زندگی خود پایان داده است. بعد از مدتی که آب‌ها از آسیاب می‎افتد و کراسلی و ساواکی‌ها فکر می‌کنند هستی و مراد در جزیره مرده‎اند، آن‌ها از نهانگاهشان بیرون می‌آیند و به سرِ خانه و زندگی‌شان برمی‌گردند و زندگی جدیدی را آغاز می‌کنند. هستی باخبر می‌شود که بیژن، پسر احمد گنجور، با هایده، دختر وزیر صنایع، ازدواج کرده و داماد سرخانۀ وزیر شده و یک ماهی است که دیگر در گاراژ کار نمی‌کند و پدرش را ترک کرده اشت. احمد گنجور از این بابت بسیار ناراحت و غمگین است. هستی بعد از دیدن غم گنجور، به پاس محبتی که در حقش داشته، شمارۀ وزیر صنایع را از سر اِدوارد می‌گیرد و به دیدنش می‌رود. هستی پس از گفت‌وگو با وزیر، بیژن را متقاعد می‌کند که به دیدار پدرش برود و بیژن می‌پذیرد. هستی بعد از این ماجرا، به خانۀ خودش برمی‌گردد. سپهبد تندر با وساطت تیمسار، شاهین برادر هستی را که در شیراز سرباز بوده است، به تهران انتقال داده تا مراقب مادربزرگش، توران جان، باشد که پیر و زمین‌گیر شده و به آلزایمر مبتلا گشته است. اوضاع کشور روزبه‌روز نابسامان‌تر می‌شود. اعتراض‌های مردمی بالا گرفته و همۀ سران مملکت دارند ملک و املاکشان را می‌فروشند و از کشور می‌گریزند. بیژن به همراه همسرش و پدرزنش به انگلیس مهاجرت می‌کند. عشرت و احمد گنجور هم همه چیزشان را می‌فروشند و از ایران می‌روند. در همین ایام افسرالملوک مادر سلیم می‌میرد، مدتی بعد هم توران جان می‌میرد. دانشگاه‌ها و خیابان‌ها شلوغ می‌شود. مراد و هستی با هم ازدواج می‌کنند. انقلاب می‌شود. بچۀ هستی و مراد به دنیا می‌آید و آن‌ها به یاد هم‌رزم چریکشان نام او را مرتضی می‌گذارند. سیمین دانشور که یکی از شخصیت‌های رمان است و تا کنون خارج از کشور بوده است، به ایران می‌آید و به دیدار امام خمینی می‌رود. جنگ آغاز می‌شود. سیمین دانشور به جبهه می‌رود و به هستی و مراد می‌گوید که چه‌ها دیده است. بعد از این گفتگو، مراد با رضایت هستی به جبهه می‌رود و داستان خاتمه می‌یابد. دانشور در رمان «ساربانْ سرگردان» به مسائلی چون مبارزات نیروهای چپ و مذهبی علیه حکومت شاه، قدرت گرفتن مذهب و مذهبی‌ها در ایرانِ سال‌های مقارن انقلاب، دخالت بیگانگان در امور داخلی کشور، نقد انقلاب و انقلابیون، نقد جنگ، به کار گرفتن نظریات روان‌شناسانۀ فروید و یونگ، تعدّد زوجات، مطرح کردن فمینیسم شرقی در مقابل فمینیسم غربی، تمجید از شرق و انتقاد از غرب، تأکید بر نوعی عرفان مدرن، سرگردانی در بین گفتمان‌های مختلف و وادادگی و شکست مبارزان سیاسی می‌پردازد. رمان «ساربانْ سرگردان» چند ضعف عمده دارد: نخست این‌که تعدادی از شخصیت‌ها و اتفاقات رمان زائد و اضافی‌اند و بود و نبودشان هیچ‌ تأثیری در روایت اصلی رمان ندارد. دوم این‌که اگرچه رمان از زاویه‌دیدِ سلیم، هستی و مراد روایت می‌شود، اما این سه زاویه‌دید عملاً هیچ تفاوتی با هم ندارند و از خلال هر سه، صدایِ مسلط دانشور و تا حدودی جلال آل‌احمد به گوش می‌رسد. سوم این‌که بخش‌هایی از رمان پندنامۀ اخلاقی و بیانیۀ سیاسی است و ارزش هنری چندانی ندارد. هر جا هم نویسنده نتوانسته پند و اندرزهایش را بر زبان شخصیت‌ها جاری کند، پرنده‌ای خیالی به نام طوطک را وارد داستان کرده تا آنچه را ناگفته مانده است بگوید. بنابراین من حضور طوطک در رمان را به‌عنوان نمایندۀ «نفس مطمئنه» یا «منِ برتر» کاملاً زائد و نچسب می‌دانم. چهارم این‌که برخی اتفاقات رمان چندان با واقعیت‌ها نمی‌خوانند و معقول و منطقی به نظر نمی‌رسند و همین امر به واقع‌نمایی رمان آسیب زده است، ازجمله فرار مادر پابه‌ماهِ هستی از دست ساواکی‌ها، نقشۀ احمد گنجور برای فراری دادن هستی از زندان و ازدواج بیژن گنجورِ گاراژدار با دختر وزیر صنایع. پنجم این‌که رمان مجموعه‌ای است درهم‌وبرهم از اندیشه‌های جلال و فردید گرفته تا یونگ و فروید، بدون آنکه نویسنده توانسته باشد این‌ها را به یک کلِ همگن و هماهنگ تبدیل کرده باشد، از این دیدگاه می‌توان رمان را تعدادی از روایت‌های پراکنده و پریشان دانست که راوی هم در سامان دادن آن‌ها سرگردان مانده است. (۱۴۰۳/۲/۲۸) شعر، فرهنگ و ادبیات @mohsenahmadvandi B2n.ir/p52395
Show all...

👍 7
📚معرّفی کتاب 📗نام کتاب: ساربانْ سرگردان (بخش اول) ◾️نویسنده: سیمین دانشور ◾️نوبت چاپ: اول ◾️محل چاپ: تهران ◾️ناشر: خوارزمی ◾️سال چاپ: ۱۳۸۰ ◾️تعداد صفحات: ۳۰۷ ◾️معرّفی‌کننده: محسن احمدوندی رمان «ساربانْ سرگردان» سومین و آخرین رمانِ منتشرشده از سیمین دانشور است که آن را در سال ۱۳۸۰ روانۀ بازار کتاب کرد. «ساربانْ سرگردان» جلد دوم رمان «جزیرۀ سرگردانی» است. این دو رمان قرار بوده که جلد سومی با نام «کوه سرگردان» هم داشته باشند که دست‌نویس آن در زمان حیات نویسنده گم شده و تا کنون هم یافت نشده است. وقایع رمان «ساربانْ سرگردان» در دهۀ پنجاه خورشیدی اتفاق می‌افتد و سال‌های مقارن انقلاب و جنگ تحمیلی را روایت می‌کند. ماجراهای رمان دربارۀ دختر و پسری به نام‌های هستی نوریان (با نام مستعار مهشید) و سلیم فرخی (با نام مستعار پوریا) است. هستی از خانواده‌ای فقیر و فرودست که به همراه دوستانش سرگرم مبارزه با حکومت شاهنشاهی است. پدر هستی از یاران مصدق بوده و در راه او کشته شده است. هستی با برادرش شاهین و مادربزرگ پدریش، توران جان، که معلم بازنشسته است زندگی می‌کند و مادرش، عشرت، هم بعد از مرگ پدرش با شخصی به نام احمد گنجور مجدداً ازدواج کرده است. سلیم هم از خانواده‌ای متمول و ثروتمند است و همراه با گروه‌های مخالف به مبارزه با حکومت سرگرم است. این دو به صورت شخصی و غیررسمی خطبۀ عقدی خوانده‌اند و حالا دارند آماده می‌شوند که عقدشان را رسمیت ببخشند و ازدواج کنند. خانوادۀ سلیم با این ازدواج مخالف‌اند و معتقدند که هستی دختری بی‌بندوبار است و فقط برای پول و ثروتِ سلیم است که می‌خواهد با او ازدواج کند. قُدسی، خواهر سلیم، می‌خواهد نیکو، دختر خواهرشوهرش، را برای سلیم بگیرد، اما سلیم راضی به این وصلت نیست و هستی را دوست دارد. در همین روزهایی که سلیم و هستی برای عروسی آماده می‌شوند و مقدمات ازدواجشان را فراهم می‌کنند، نیروهای ساواک به خانۀ هستی می‌ریزند و او را دستگیر می‌کنند و به زندان قصر و سپس اوین می‌برند. بعد از به زندان افتادن هستی، سلیم برای رهایی او به تلاش و تکاپو می‌افتد و می‌کوشد تا از طریق ناپدری هستی، احمد گنجور، که با مستشاران آمریکایی و نیروهای ساواک ارتباط خوبی دارد، او را آزاد کند. احمد گنجور برای فراری دادن هستی از زندان نقشه‌ای بدین قرار می‌کشد که روز چهارم فروردین که سلول‌های زندان باز و ملاقات آزاد است، پسیتا، کلفت فیلیپینی‌شان، بکتاش، پسر تازه به دنیا آمدۀ عشرت و گنجور را بغل کند و با دو چادر به زندان برود، آنجا چادر اضافه و بچه را به هستی بدهد تا او از این طریق از زندان خارج شود، سلیم هم که با ماشین بیرون زندان منتظر است، هستی را سوار کند و به مشهد ببرد و آنجا عقد کنند و سپس به انگلیس بروند. روز موعود فرامی‌رسد، اما هستی که از لو دادن ناخواستۀ فرخنده دُرفشان (با نام مستعار فرزانه)، یکی دیگر از هم‌رزمانش، عذاب وجدان دارد، برای جبران اشتباهش کلی دروغ سرِ هم می‌کند و به ‌چندین جرمِ نکرده اعتراف می‌کند، ازجمله این‌که او با برادر فرخنده، فرهاد درفشان (با نام مستعار هادی)، ازدواج کرده است و از او باردار است، قرار بوده با فرهاد برای دیدن آموزش‌های چریکی به فلسطین برود، اما به خاطر بارداری نرفته است و در بمب‌گذاریِ ماشین مستر هیتی، مستشار آمریکایی، با فرهاد همکاری داشته است. هستی همچنین فرخنده را به جای خودش از زندان فراری می‌دهد. سلیم که در بیرون زندان منتظر هستی است، با فرخنده مواجه می‌شود و فرخنده که اعترافات دروغین هستی را باور کرده، آن‌ها برای سلیم نقل می‌کند. این سخنان سلیم را به‌کلی به هم می‌ریزد و فکر می‌کند که هستی به او خیانت کرده است. تلاش‌های او برای کشف حقیقت هم به جایی نمی‌رسد، ناچار هستی را در زندان رها می‌کند و طبق خواستۀ خانواده‌اش با نیکو ازدواج می‌کند. هستی در زندان تحت انواع شکنجه‌های جسمی و روحی قرار می‌گیرد، اما در زیر تمام این شکنجه‌ها با خود عهد می‌بندد که سلیم را لو ندهد. بعد از مدتی، هستی از طریق خانواده‌اش باخبر می‌شود که سلیم با نیکو ازدواج کرده است و همین امر موجب رنجش عمیق او از سلیم می‌شود. چندی بعد‌ کراسلیِ آمریکایی که همه‌کارۀ ساواک است دستور می‌دهد که هستی و مراد را ـ دوست و هم‌رزم هستی که او برای نجات جان او خودش را به ساواک معرفی کرده است ـ با بالگرد در جزیره‌ای به نام جزیرۀ سرگردانی رها می‌کنند تا مجبور به همکاری با ساواک شوند. در این جزیره، ساربانی که گویا از طرف احمد گنجور مأمور شده، این دو را نجات می‌دهد و به دست گنجور می‌رساند. گنجور این دو را به تهران می‌آورد و در سفارت پاکستان، پیشِ سر اِدوارد، حاکم انگلیسی سابق کراچی و رئیس ادارۀ کل استخدامی کشور در حال حاضر و همسرش لعل بانو پنهان می‌کند. لعل بانو و هستی بعد از چند روز با هم دوست می‌شوند. 📗شعر، فرهنگ و ادبیات @mohsenahmadvandi
Show all...
👍 1👏 1
Photo unavailableShow in Telegram
◾️خوانش و نقد رمان ایرانی ◾️جلسهٔ هفتم: ساربانْ سرگردان ◾️زمان: شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ ◾️ساعت: ۱۵ تا ۱۷ ◾️مکان: کرمانشاه، چهارراه نوبهار، کوچهٔ ۱۰۷، کتاب‌فروشی «کوچه کتاب» [ورود برای عموم علاقه‌مندان آزاد است] 📗شعر، فرهنگ و ادبیات @mohsenahmadvandi
Show all...
3
بیشتر زندگی تفریحی ما در قصر‌الدشت (مسجد وردی یا بردی)،  باباکوهی و یا چاه مرتاض‌علی و تخت ضرابی و چهل‌تنان و هفت‌تنان می‌گذشت. بنابراین هنری نکرده‌ام که وجد و سرور ذاتیِ من است و خوش‌بین هستم و وقتی همه ناامیدند، من امیدوار هستم و کمتر تن به اندوه می‌سپارم. هنری نکرده‌ام که آنقدر به طبیعت عشق می‌ورزم و راز شعری را که در طبیعت جاری است به جان و دل کشف می‌کنم. اما حالا که پیر شده‌ام، کم‌کم دارم غصه را می‌آزمایم، خدا به پیریم رحم کند. این را هم بگویم که از روزگار سیلی‌های سخت خورده‌ام، اما پذیرفته‌ام که زندگی همین است. این‌طور نبوده است که زندگی از بغل گوشم رد شده باشد. زندگی از روبه‌رو با من برخورد کرده و بارها و بارها به من سیلی‌های سخت زده است؛ اما سعی کرده‌ام هر وقت افتاده‌ام خودم پا شوم و از نو شروع کنم. بارها پاک‌باخته شده‌ام، اما از صفر شروع کرده‌ام، این البته نصیحت جلال به من بوده است. #ناصر_حریری (۱۳۶۶). هنر و ادبیات امروز: گفت‌وشنودی با دکتر ناتل خانلری و دکتر سیمین دانشور. چاپ اول. بابل: کتابسرای بابل. صفحات ۱۳-۱۴. 📗شعر، فرهنگ و ادبیات @mohsenahmadvandi
Show all...
👍 15 4
Photo unavailableShow in Telegram
📕 جلسه‌ی رونمایی از کتاب: تاریخ‌نگار زوال اثر لودویگ فون میزس با حضور مترجم: مهدی تدینی مجری جلسه: دکتر وحید احسانی (پژوهشگر توسعه و عضو اَفَک) 🏢 مکان: کرمانشاه، چهارراه نوبهار، کوچه‌ی ۱۰۵، شهر کتاب کرمانشاه ⏰ زمان: چهارشنبه، ۲۶ اردی‌بهشت‌ماه ۱۴۰۳، ساعت ۱۸ 💠 کانال تلگرامی انجمن فکر و فلسفه‌ی کرمانشاه (اَفَک) @PhilosophyforKermanshah 💠 صفحه‌ی اینستاگرامی انجمن فکر و فلسفه‌ی کرمانشاه (اَفَک) @Philosophy_for_Kermanshah
Show all...
👍 5👎 1👏 1
جهان چون شما دید و بیند بسی نخواهد شدن رام با هر کسی! #ابوالقاسم_فردوسی (۱۳۹۳). شاهنامه. پیرایش جلال خالقی مطلق. جلد اول. چاپ اول. تهران: سخن. صفحهٔ ۶۶. 📗شعر، فرهنگ و ادبیات @mohsenahmadvandi
Show all...
👍 12 5👌 2👏 1
Repost from N/a
🔺فراخوان همکاری با بیست‌و‌هشتمین شمارهٔ فصل‌نامهٔ قلم فصلنامه ادبی- فرهنگی قلم در آستانهٔ انتشار شمارهٔ جدید خود، از پژوهشگران، دانشجویان، استادان و سایر علاقه‌مندان حوزهٔ ادبیات و فرهنگ دعوت به همکاری می‌کند. علاقه‌مندان می‌توانند یادداشت‌ها و مقالات خود را برای چاپ در این شماره تا بیستم خرداد ۱۴۰۳ برای ما ارسال کنند. در شمارهٔ بیست‌و‌هشتم فصل‌نامه، قصد داریم علاوه‌بر انتشار نوشته‌های صاحب‌نظران در حوزهٔ ادبیات و فرهنگ، به زندگی و آثار دوبلور و صداپیشهٔ فقید کرمانشاهی، استاد منوچهر اسماعیلی نیز بپردازیم. بنابراین از همهٔ کسانی که به این شخصیت فرهنگی و هنری علاقه‌مندند خواهشمندیم اگر یادداشتی دربارهٔ زندگی و سیر و سلوک ایشان یا نقد و تحلیل آثارشان دارند، برای ما بفرستند. ـ برای اطلاع از شرایط و ضوابط ارسال مقاله، به وبگاه پارسی‌شناسی مراجعه کنید‌. ـ مقالات خود را به رایانامهٔ سردبیر فصل‌نامه به نشانی زیر: [email protected] و یا به نشانی زیر در تلگرام: @Mohsenahmadvandy ارسال نمایید. با تشکر سردبیر فصل‌نامهٔ قلم محسن احمدوندی @faslnameyeqalam
Show all...
👏 5👍 3
9👏 3👌 1💔 1
🗒کوتاه‌نوشت‌ها ✍محسن احمدوندی یادمان باشد که هر قدر دیگران را برده‌تر بخواهیم، ناخواسته بردگی بیشتری را برای خودمان رقم زده‌ایم. چون برای کنترل مدام دیگران و به بردگی کشیدن آن‌ها، باید کلی نیرو و توان صرف کنیم و آزادی خودمان را برای به اطاعت واداشتن آن‌ها هدر دهیم. این در حالی است که هر قدر آزادی دیگران را بیشتر به رسمیت بشناسیم، آزادتر خواهیم بود. چون نیازی به کنترل مدام دیگران نداریم و نیرو و توانمان را برای به بردگی کشیدن دیگران هدر نمی‌دهیم. به سخن دیگر، برده خواستن دیگران، ناخواسته بردگی ما را رقم می‌زند و آزاد خواستن دیگران، ناخواسته آزادی ما را به ارمغان می‌آورد. این مسئله به همان اندازه که دربارهٔ آدم‌ها و روابط شخصی‌ و اجتماعی‌شان صدق می‌کند، دربارهٔ حکومت‌ها هم صادق است‌.‌ حکومت‌هایی که مدام مردم را کنترل می‌کنند تا آن‌ها را به بردگی بکشانند، متقابلاً خودشان هم برده و اسیر می‌شوند، زیرا تمام توش‌و‌توانشان را صرف این می‌کنند تا مردم را مطیع و منقاد خود کنند. چنین حکومت‌هایی همیشه در تنگنا و مضیقه هستند و از همه نظر عقب می‌مانند، چون به بردگی کشیدن مردم، تمامِ نیرو و توان آن‌ها را می‌گیرد. در حالی که حکومت‌هایی که آزادی مردمشان را به رسمیت می‌شناسند، خودشان هم آزادترند و میدان عمل وسیع‌تری دارند. چنین حکومت‌هایی به جای صرف نیرو و توان خود برای به بردگی کشیدن مردم، آن را برای سازندگی و آبادانی کشور به کار می‌گیرند و مانع از اتلاف و هدررفت توش‌و‌توان خود و مردمشان می‌شوند. 📗شعر، فرهنگ و ادبیات @mohsenahmadvandi
Show all...
👍 27 2
📚معرّفی کتاب 📗نام کتاب: جنبش مشروطه (بخش سوم) ◾️نویسنده: داریوش رحمانیان ◾️نوبت چاپ: اول ◾️محل چاپ: تهران ◾️ناشر: کانون اندیشهٔ جوان ◾️سال چاپ: ۱۳۹۰ ◾️تعداد صفحات: ۲۲۴ ◾️معرّفی‌کننده: محسن احمدوندی فصل پنجم کتاب باعنوان «مجلس دوم»، به وقایع بعد از استبداد صغیر می‌پردازد. با پیروزی مشروطه‌خواهان و تشکیل مجلس دوم، تنی چند از مشروطه‌ستیزان محاکمه می‌شوند و شیخ فضل‌الله نوری نیز به دار آویخته می‌شوند. نویسندۀ کتاب اعدام شیخ فضل‌الله نوری را یکی از کارهای نسنجیده و افراط‌گرایانه مشروطه‌خواهان می‌داند که مردم را به آیندۀ مشروطه بدبین کرد. با گذر زمان کم‌کم احزاب سیاسی شکل می‌گیرند. حزب دموکرات نخستین حزب به سبک اروپایی بود که در ایران شکل گرفت. دموکرات‌ها سکولار بودند و بر جدایی دین از سیاست تأکید داشتند. حزب دیگری که در این عصر شکل گرفت، اعتدالیون بود که تقریباً در نقطۀ مقابل دموکرات‌ها قرار داشت. در این زمان محمدعلی‌شاه به تحریک روس‌ها دوباره به کشور برمی‌گردد. او قصد دارد با همکاری دو برادرش یعنی شعاع‌السلطنه و سالارالدوله قدرت را از مشروطه‌خواهان پس بگیرد و دوباره بر اریکۀ قدرت تکیه کند، تلاشی که به شکست می‌انجامد و او چاره‌ای جز گریختن دوباره از کشور ندارد. چندی بعد دموکرات‌ها مستشاری آمریکایی با نام ادوارد مورگان شوستر را استخدام می‌کنند تا دست به اصلاحاتی در امور مالی کشور بزند، روس‌ها که از نفوذ آمریکایی‌ها در ایران ناراضی‌اند، با هزار و یک بهانه مورگان شوستر را از ایران اخراج می‌کنند و مجلس دوم را هم به تعطیلی می‌کشاندند. پی‌گفتار کتاب باعنوان «جنبش مشروطه: شکست یا پیروزی؟» دربارۀ علل شکست و ناکامی مشروطه است. نویسنده در این بخش معتقد است که نباید برای جنبش مشروطه از واژۀ «شکست» استفاده کرد، زیرا از یک سو مشروطه تمرین دموکراسی ایرانیان بود و نتایج مثبت فراوانی داشت و تا امروز هم این نتایج مثبت استمرار داشته است. ما باید بدانیم و آگاه باشیم که دموکراسی در هیچ کجای جهان یک‌شبه به وجود نیامده است، دموکراسی فرایندی زمان‎بر و تدریجی است و نیاز به صبوری دارد. ما نباید فراموش کنیم که نخستین ملت شرقی، آسیایی و مسلمان بودیم که علیه استبداد قیام کردیم و آن را سرنگون کردیم. از دیگر سو رحمانیان بر این باور است که استفاده از واژۀ «شکست» برای جنبش مشروطه، امید به اصلاح را در دل ایرانیان خاموش می‌کند و تنها بر نیمۀ خالی لیوان تمرکز می‌کند؛ بهتر آن است که از کلماتی چون «رکود»، «توقف»، «عقب‌گرد» و امثال این‌ها استفاده کنیم و از به کار بردن واژۀ «شکست» برای جنبش مشروطه بپرهیزیم. در ادامه نویسنده نظر شماری از مشروطه‌پژوهان ازجمله احمد مجدالاسلام کرمانی، احمد کسروی، محمدعلی همایون کاتوزیان، ماشاءالله آجودانی را دربارۀ علل ناکامی جنبش مشروطه برمی‌شمارد و به صورت مختصر نقد و تحلیل می‎کند و مهم‌ترین ضعف این نظرات را تک‌عاملی دیدن شکست مشروطه می‌داند. کتاب «جنبش مشروطه» یکی از روان‌ترین، ساده‌ترین و همه‌فهم‌ترین کتاب‌هایی است که دربارۀ این واقعۀ تاریخی نوشته شده است و من خواندن آن را به همۀ کسانی که می‌خواهند شناختی اجمالی از وقایع عصر مشروطه کسب کنند، پیشنهاد می‌کنم. (۱۴۰۳/۲/۲۱) 📗شعر، فرهنگ و ادبیات @mohsenahmadvandi B2n.ir/t13969
Show all...

👍 7 4