cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

Reza etezadi

این کانال جهت ارائه موضوعات اجتماعی ساخته شده است...

Show more
Advertising posts
443
Subscribers
No data24 hours
+17 days
+1930 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

خراب غم محمدرضا شجریان @reza_et43🎧🎼
Show all...
«گلچین»🌹 بیست و چهارم اردیبهشت زادرروز “پرویز مشکاتیان” آهنگساز، موسیقی‌دان، استاد دانشگاه، پژوهشگر و نوازنده سنتور. او به سه تار نیز آشنایی داشت. (اجرای خصوصی) خراب غم … آواز : محمدرضا شجریان با همکاری : پرویز مشکاتیان، محمد موسوی و دکتر فروهر رسته بشنویم👇👇👇 @reza_et43
Show all...
☕️"فقط چای" 🎥کاغذ بی‌خط 🎬نویسنده وکارگردان: ناصر تقوایی اگر خواسته باشیم بخشی از دیالوگ فیلم درخشان «کاغذ بی‌خط» را به عنوان دیالوگ درخشان انتخاب کنیم باید از اول تا آخر فیلم را بنویسیم .. برای همین اینجا به نوشتن ( فقط چای‌...) اکتفا می‌کنم.. ترجیح می‌دهم یک لیوان چای پررنگ بخورم و برای چندمین بار به تماشای این فیلم بنشینم.. بالاخره اینجا صحبت از شاهکار کارگردانی‌ست که تمام آثارش شاهکار است.. رابطه‌ی واقعی و رویایی : رویا (هدیه تهرانی) و جهان (خسرو شکیبایی) جهانی مینی‌مالیستی که نمی تواند از رویا خالی شود و رویایی که در چارچوب‌ها و اضطراب‌های جهانی می‌افتد.. کاغذ بی خط روایت فیلم‌نامه‌ای‌ست که در جریان فیلم نوشته می‌شود.. روایتی از دغدغه‌های خودمان و یا آدم‌های نزدیک خودمان .. @reza_et43
Show all...
‍ یک تئوری دارم برای خودم به نام تئوری مرد قدرتمند. ایده‌ام این است که زنان، بیش از هر چیز جذب قدرت مردها می‌شوند. قدرت در اینجا به معنای زور بازو نیست. به نظرم ثروت، قدرت و جایگاه اجتماعی، وضعیت ظاهری و البته هنر و مهارت، چهار ویژگی یک مرد است که هر زنی می‌تواند شیفته یک یا چند ویژگی آن بشود. وقتی داشتم برای این پست می‌خواندم فهمیدم من به یک منبع قدرت دیگر بی‌توجه بودم. منبعی که دوام اصلی رابطه را تعیین می‌کند. توانایی ابراز توجه. قابلیت اینکه یک مرد به طرف مقابل خود بگوید برایم مهم هستی. سوال مهم است که یک آدم مگر چه چیز باید بخواهد که از «برد پیت» جدا شود؟ جولی یک مصاحبه دارد با مادام فیگارو، یک مجله زنانه فرانسوی و آنجا جواب این سوال را داده است: «من در آن رابطه دیگر اهمیتی نداشتم.» این کانتکست جدایی آن‌هاست. یعنی زمینه. یعنی ریشه. دلیل اما معمولا یک چیز جزیی است. مثل آن چیزی که اوایل در مورد طلاق آن‌ها توسط وکلای جولی گفته شد: برد پیت الکل نوشیده بود و در هواپیمای شخصی، وقتی آن‌ها داشتند از تعطیلات تابستانی برمی‌گشتند، با بزرگترین فرزندشان هم از نظر زبانی و هم از نظر فیزیکی برخورد نامناسبی کرده بود. «مردها، زن‌ها را از دست می‌دهند؛ چرا؟» چون دیگر قدرتمند نیستند. البته نمونه‌های معدودی دیدیم که زنی مردی را ترک کند چون دیگر ثروتمند نیست یا جایگاه اجتماعی ندارد یا از نظر فیزیکی ظاهر بدی دارد ولی جهان پر است از زنانی که مردانشان را ترک کردند چون آن مردها بلد نیستند، نمی‌خواهند یا نمی‌توانند به زنانشان بگویند «تو مهم‌ترین آدم جهانی برای من». و البته یک نکته دیگر. اگر آنجلینا جولی صد میلیون دلار ثروت نداشت، اگر نمی‌توانست برای خود خانه‌ای تهیه کند و کمی قبل‌تر، اگر از شانزده سالگی مستقل زندگی نکرده بود و بزرگ نشده بود، شاید هیچ وقت نمی‌توانست از آن رابطه بیرون بیاید. جولی یک جمله درخشان در مصاحبه با مادام فیگارو دارد. «وقتی طلاق گرفتیم که عمر رابطه‌مان تمام شده بود» و چه بسیار رابطه‌های منقضی شده‌ای که هنوز مهر طلاق بر آن‌ها نخورده است. و حرف آخر با ما مردان:بدانیم که قدرتمندترین مرد، کسی است که می‌تواند به زنش توجه کند. در غیر اینصورت، دیر یا زود کنارت می‌گذارند؛ حتی اگر برد پیت باشی. مصطفی آرانی @reza_et43
Show all...
🟤🟡چرا مردها، زن‌ها رو از دست میدن؟ @reza_et43
Show all...
‍ یک تئوری دارم برای خودم به نام تئوری مرد قدرتمند. ایده‌ام این است که زنان، بیش از هر چیز جذب قدرت مردها می‌شوند. قدرت در اینجا به معنای زور بازو نیست. به نظرم ثروت، قدرت و جایگاه اجتماعی، وضعیت ظاهری و البته هنر و مهارت، چهار ویژگی یک مرد است که هر زنی می‌تواند شیفته یک یا چند ویژگی آن بشود. وقتی داشتم برای این پست می‌خواندم فهمیدم من به یک منبع قدرت دیگر بی‌توجه بودم. منبعی که دوام اصلی رابطه را تعیین می‌کند. توانایی ابراز توجه. قابلیت اینکه یک مرد به طرف مقابل خود بگوید برایم مهم هستی. سوال مهم است که یک آدم مگر چه چیز باید بخواهد که از «برد پیت» جدا شود؟ جولی یک مصاحبه دارد با مادام فیگارو، یک مجله زنانه فرانسوی و آنجا جواب این سوال را داده است: «من در آن رابطه دیگر اهمیتی نداشتم.» این کانتکست جدایی آن‌هاست. یعنی زمینه. یعنی ریشه. دلیل اما معمولا یک چیز جزیی است. مثل آن چیزی که اوایل در مورد طلاق آن‌ها توسط وکلای جولی گفته شد: برد پیت الکل نوشیده بود و در هواپیمای شخصی، وقتی آن‌ها داشتند از تعطیلات تابستانی برمی‌گشتند، با بزرگترین فرزندشان هم از نظر زبانی و هم از نظر فیزیکی برخورد نامناسبی کرده بود. «مردها، زن‌ها را از دست می‌دهند؛ چرا؟» چون دیگر قدرتمند نیستند. البته نمونه‌های معدودی دیدیم که زنی مردی را ترک کند چون دیگر ثروتمند نیست یا جایگاه اجتماعی ندارد یا از نظر فیزیکی ظاهر بدی دارد ولی جهان پر است از زنانی که مردانشان را ترک کردند چون آن مردها بلد نیستند، نمی‌خواهند یا نمی‌توانند به زنانشان بگویند «تو مهم‌ترین آدم جهانی برای من». و البته یک نکته دیگر. اگر آنجلینا جولی صد میلیون دلار ثروت نداشت، اگر نمی‌توانست برای خود خانه‌ای تهیه کند و کمی قبل‌تر، اگر از شانزده سالگی مستقل زندگی نکرده بود و بزرگ نشده بود، شاید هیچ وقت نمی‌توانست از آن رابطه بیرون بیاید. جولی یک جمله درخشان در مصاحبه با مادام فیگارو دارد. «وقتی طلاق گرفتیم که عمر رابطه‌مان تمام شده بود» و چه بسیار رابطه‌های منقضی شده‌ای که هنوز مهر طلاق بر آن‌ها نخورده است. و حرف آخر با ما مردان:بدانیم که قدرتمندترین مرد، کسی است که می‌تواند به زنش توجه کند. در غیر اینصورت، دیر یا زود کنارت می‌گذارند؛ حتی اگر برد پیت باشی. مصطفی آرانی @reza_et43
Show all...
🟤🟡چرا مردها، زن‌ها رو از دست میدن؟ @reza_et43
Show all...
🟣🔴حجاب اختیاری در عراق … ✔️اینجا خیابان منصور بغداد است جالب است که بدانید فاصله بغداد تا کربلا ۹۰ کیلومتر و فاصله بغداد تا کاظمین هم ۱۰ کیلومتر است ولی هیچ کس به نحوه پوشش خانم ها نه گیر می‌دهد نه کسی رو اذیت می‌کنند و حجاب اینجا کاملا اختیاریست. @reza_et43
Show all...
اما از آن‌جا که اولاً هر موجود زنده‌ای دیر یا زود حتماً خواهد مُرد و ثانیاً به ویژه «قطعاً» و «بی‌شک» ما نیز خواهیم مُرد و نابود خواهیم شد، پس به راستی مضحک نیست مویه کردن بر مرگ دیگران؟ وقتی آن‌ها حتما خواهند مُرد و خودمان هم قرار است بمیریم، دیگر چه افسوسی و چه اندوهی از مرگ دیگران. هیچ شکی نیست که همه‌ی کسانی «همین حالا» دارند این متن را می‌خوانند، حداکثر تا شصت هفتاد سال دیگر خواهند مرد، همانطور که هیچکدام از کسانی که در نوروز سال ۱۳۰۰ زنده بودند حالا دیگر زنده نیستند. پس چه فرقی می‌کند «که» بمیرد و «کی» بمیرد؟ و برای کسانی که صد سال بعد از ما خواهند آمد چه فرقی می‌کند که ما «کی» مرده باشیم؟ و اگر برای آن‌ها مهم هم باشد، برای ما چه اهمیّتی دارد؟ در بسیاری از ادیان و مذاهب، مویه کردن برای مُرده مذموم و گاه حتّا ممنوع است. بعضی از مذاهب مویه بر مرده را در حد «شرک» و «کفر» دانسته‌اند. اما در بعضی دیگر از مذاهبِ مدّعی خداپرستی و معاد، چنان بر مُرده زاری می‌کنند که انگار هیچ تقدیر و خدا و معادی وجود ندارد، تا جایی که حتّا بر مردگان یا کشته‌شدگان هزارساله هم چون مردگان امروزی مویه می‌کنند و عزا می‌سازند و می‌پردارند. مرگ مهم‌ترین «مسئله»ی انسان است چرا که مطلقاً نابودش می‌کند. در واقع فرق کسی که در دادگاهی به اعدام محکوم شده با کسی که به اعدام محکوم نشده تنها در معلوم بودن یا نامعلوم بودن زمان و نوع مرگ است. بیگمان اگر مرگ نبود «دین» و «مذهب» و حتّا شاید «فلسفه» هم نمی‌بودند. اما حیرت‌انگیز آن‌‌که در زندگی روزمره مرگ همواره «فراموش‌شده» است مگر وقتی که «دیگری» و «دیگران» بمیرند. آن هم برای چند ساعت یا روز، آن هم برای حسرت خوردن و اندوهگین شدن بر از دست دادن، نه هراس از مرگ ِ خویش. با وجود آن‌ همه دین و مذهب و خدای اختراعی و ابداعی و الهامی، اغلب «مرگ» باعث نمی‌شود که انسان‌ها «طور دیگر»ی زندگی کنند یا «اخلاق» دیگری پی بگیرند. در همه‌ی ادیان و مذاهب خدایی و ناخدایی، هم آدم رذل و هم آدم شریف وجود دارد و هیچگاه «صِرف»ِ اعتقاد به یک دین یا مذهب باعث دوری از رذالت نشده است. اما مرگ یک انسان به راستی یک فاجعه‌ی هولناک و تحقیرآمیز و شایسته‌ی اندوه و عزاست! «حقیقت»ِ عریانِ این فاجعه را تنها زمانی می‌توان دریافت که به «مرگ» نه به عنوان مرگ فلان یا بهمان کس و به «خویش» نه به عنوان فلان یا بهمان کَس اندیشید! یعنی هم «مرگ» و هم «مُرده» و هم «خویش» را به عنوان «مفهوم» در نظر گرفت نه «واقعیت‌ عینی»! چرا که به محض فرض‌کردنشان به عنوان واقعیت‌های «عینی» و «مشخص»، آن مضحکه‌ی پیش‌گفته دوباره آغاز و تکرار می‌شود: که برای برای مرگ دیگران چرا باید اندوهگین بود وقتی خود ما هم می‌میریم؟ شبیه زمانی که در صفِ شکنجه یا کتک‌خوری ایستاده‌ایم و در عین حال که داریم نوبت خود را انتظار می‌کشیم، بر شکنجه شدن‌ و کتک‌خوردنِ افرادی که در صف، پیش‌تر از ما قرار دارند دل بسوزانیم. پس اگر عزاداری بر مرگ، روا و «معقول» است ،‌ به آن دلیل است که «انسان»، صاحبِ «خودآگاهی» است و شایسته‌ی جنایت و تحقیری که با «نابودکردن»ش بر او جاری می‌شود، نیست! ما به عنوان کسانی که «هنوز» «زنده‌اند» و بر این جنایت و تحقیر «شاهد» هستند، حق داریم و وظیفه‌داریم کسانی را که «دارند می‌میرند» عزیز بداریم و در وحشت و هراس و شکسته شدنشان «شریک» شویم. در واقع سوگ زندگان بر مردگان،‌ سوگ «زندگی» بر «بی‌حرمتی» پایان‌ناپذیری است که بر او رفته است. «انسان»، صاحب «آگاهی» شده است تا به عنوانِ تنها دارنده‌ی آگاهِ «نَفَسِ زندگی»، بر تحقیر و جنایتباریِ «مرگ» اعتراض کند و بسوگد. آن «لحظه»‌ای که در آن، «انسان‌» می‌داند که «همین حالا» دارد می‌میرد، عظیم‌ترین، والاترین و عاشقانه‌ترین سهمی است که از جهان گرفته و همزمان پس داده است. در آن «لحظه» است که «انسانیّت» به کمال می‌رسد. پس فروغ سروده بود: « و در شهادت ِ یک شمع راز ِ منوّری ست که آن را آن آخرین و آن کشیده‌ترین شعله خوب می‌داند»... 🖊️خالد رسول‌پور @reza_et43
Show all...
🟤🟡در مقابل مرگ ِ دیگران حس‌های اغلب متناقضی به ما دست می‌دهد: حیرت از مهابت و تمامیت‌‌خواهی مرگ، حسرت و اندوه از دست دادن عزیزان، افسوس بر نابودشدن بزرگان، شادی‌ای پنهان از اینکه هنوز نوبت ما نرسیده و این مرگ هم مثل هر مرگی مرگ «دیگری» است نه ما و ... @reza_et43
Show all...