آرش سیفی
شعرها، نقدها و نوشته های آرش سیفی ارتباط با شاعر: @arash_seyfi
Show moreThe country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
206
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
بیشماران: هیولای خون آشام (معرفی یک کتاب) – آرش سیفی
لینک مطلب در وبسایت «اخبار روز»:
http://www.akhbar-rooz.com/1398/06/23/بیشماران-هیولای-خون-آشام-معرفی-یک-کتاب/
@arashseyfisher
بیشماران: هیولای خون آشام
(معرفی یک کتاب)
✍️ آرش سیفی
«ما در یک سیستم آپارتاید جهانی زندگی می کنیم. با این همه تأکید می کنیم که آپارتاید فقط یک سیستم حذفی نیست که جمعیتِ تحت سلطه در آن فقط کنار گذاشته، از ارزش افتاده، و مستحق دورانداختن تلقی می شود. در امپراتوری جهانی، هم چنان که در آفریقای جنوبی سابق، آپارتاید یک سیستم تولیدی جذب سلسله مراتبی است که غذای عده ی معدود را به بهای کار و فقر اکثریت انبوه مداومت می بخشد.»
نگری و هارت
در ادامه ی معرفی کتاب های قبلی، اکنون کتاب «بیشماران: جنگ و دموکراسی در عصر امپراتوری» نوشته ی آنتونیو نگری و مایکل هارت را معرفی می کنم. آنتونیو نگری، فیلسوف مارکسیست و پست مدرن ایتالیایی، بهمراه مایکل هارت، در ادامه ی کتاب پیشین خودشان «امپراتوری»، در این کتاب پروژه ی بیشماران را بازشکافی می کنند؛ پروژه ای که خواستِ دموکراسی، عدالت و برابری به عنوان یک امکان واقعی در مقیاس جهانی را پیش روی خود می گذارد. مولفان البته در این کتاب، به شیوه ی فیلسوفان سیاسی به مسائل می نگرند؛ بنابراین کتاب در پی سازماندهی سیاسی نیست، بلکه تدارک پایه های نظری برای پروژه ی جدید دموکراسی را مد نظر دارد. بیشماران یا به ترجمه ی دیگر، انبوهِ خلق، مفهوم تازه ای نیست، اما تنها نگری و هارت هستند که این مفهوم را با این خرده سنجی تدقیق می کنند: بیشماران به مثابه آلترناتیو زنده یی که در بطن امپراتوری رشد می کند و در عین حال با مردم، توده ها و طبقه ی کارگر تفاوت هایی دارد. نگری نشان می دهد مشخصه ی اصلی بیشماران، تکثر اجتماعی شان است؛ بیشماران با حفظ تفاوت های درونی، قادر به ارتباط گیری و اقدام مشترک هستند.
نگری و هارت، بیشماران را به سببِ مقاومتی که در برابر سرمایه داری جهانی می کنند، سوژه ی اجتماعی فعالِ جهان امروز می دانند. آن ها با کالبدشکافی دقیق اَشکال پیشین مقاومت، گذار تاریخی از ساختارهای متمرکز نظامی به سازماندهی های چریکی، و سرانجام به شکلی پیچیده تر یا همان شبکه های پراکنده را نشان می دهند. سرانجام،پیشنهاد کتاب برای بیشماران، تشکیل یک بدن چند وجهی و ترکیبی است؛ بدنی که مقاومت دربرابر توحش سرمایه و قدرت را در عصر بیوپولیتیک تضمین نماید. از طرف دیگر، نگری، به شیوه ی پست مدرنیست ها، از فروپاشی سازمان اجتماعی سنتی استقبال می کند. خصلت نابهنجار، خارج از اندازه و یک دست نشده ی بیشماران، در نگاه مولفان کتاب، تجسم خود را در چهره ی «هیولای خون آشام» پیدا می کند. نگری و هارت می نویسند: «زندگی ناهنجار و میل سیری ناپذیر خون آشام، نه تنها انحلال جماعت های کهن، بلکه همچنین تشکیل جامعه ای نوین را اعلام می کنند».
نگری، با پیروی از روش ماتریالیسم تاریخی مارکس، مدعی می شود تلاش خود را روی پیوند تئوری اجتماعی با واقعیت اجتماعیِ همزمان خود گذاشته است. او در این کتاب، خود را در چهار زمینه تحت تأثیر مستقیم مارکس می داند: ۱- گرایش تاریخی (دیالکتیک) ۲- تجرید واقعی (مفهوم کار اجتماعی) ۳- تضاد (مبارزه ی طبقاتی) ۴- تشکیل سوبژکتیویته (سوژه ی رهایی بخش). با این حال، در جای جای کتاب، رد پای تجدید نظر و بازتعریف مفاهیمِ مارکسیسم ارتودوکس دیده می شود. به عنوان یک نمونه، نگری، قائل به کنار گذاشتن تمایز مارکسیستی کارگران مولد از کارگران غیرمولد است. او مدعی می شود در جامعه ی پست مدرن امروز، برخلاف زمانه ی مارکس، هژمونی کار بیوپولیتکی (غیرمادی) وجود قاطع دارد. از سوی دیگر، او معتقد است تقسیم بندی های زمانی کار و فراغت، همزمان با تولید پُست فردیست از بین رفته اند.
(ادامه در 👇)
#آرش_سیفی
@arashseyfisher
https://telegram.me/arashseyfisher
(ادامه ی مطلب)
«بیشماران: جنگ و دموکراسی در عصر امپراتوری» زبان شیوا و ساختار پرداخته ای دارد، هرچند به دلیل ماهیت فلسفی و موضوعات غامض پرداخته شده در کتاب، خواندن آن برای مخاطبِ تازه کار هرگز آسان نیست. افزون بر این، نقدها و ملاحظات بسیاری درمورد کتاب نگاشته شده اند، که خواندن آن ها می تواند برای خوانش انتقادی کتاب بکار آید. روی هم رفته، آنتونیو نگری و مایکل هارت، مواضع درخشان و آغازگاه های برجسته ای را به خوانندگان خود معرفی می کنند، هرچند بر پاره ای از نتیجه گیری ها و صورت بندی ها می توان بیشتر درنگ کرد. آن چنان که در این کتاب مطرح می شود، آن چه که بیش از همه مهم است، فهمِ قدرت بیشماران به مثابه هیولاهای خون آشام، و درنتیجه بسیج شدن درمقابل قدرت امپریال سرمایه ی جهانی ست: مقاومت در برابر سلسله مراتب جهانی سرمایه و قدرت، و اقدام مشترک در جهت تهدید دائمی بدنه ی اجتماعی کهنه.
در فرجام این نوشته، پاره ی مهمی از کتاب را می خوانید:
«به نظر می رسد که تناقض های مالکیت غیرمادی، تمامی انتقادهای تندِ بشردوستانه ی مارکس جوان از مالکیت خصوصی را دوباره باب روز کرده است. او می نویسد «مالکیت خصوصی ما را چنان ابله، تنگ نظر کرده است» که ما تمامی شکل های «بودن» را مورد تحقیر قرار می دهیم تا تنها به دریافتِ «داشتن» بچسبیم. مالکیت خصوصی تمامی توانایی های انسانی را به فساد می کشد، از شناخت و اندیشه گرفته تا احساس و عشق و خلاصه سراسر زندگی. مارکس، با این همه، توضیح می دهد که خواستار بازگشت به شکل مالکیت اشتراکی اولیه نیست. تمامی حرف او در اطراف یک تضاد در منطق سرمایه است که سمت و سوی حل آن در آینده را مشخص می کند. از یک سو حق مالکیت خصوصی در سرمایه درای به کار انفرادی در تولید تکیه دارد، اما از سوی دیگر سرمایه مدام شکل های جدیدی از تولید جمعی و تعاونی را وارد صحنه می کند: ثروتی که به طور جمعی توسط کارگران تولید می شود، به مالکیت خصوصی سرمایه دار درمی آید. این تضاد در قلمرو کار و مالکیت «غیرمادی» باز هم تشدید می شود. مالکیت خصوصی با القای این فکر به ما که هر چه دارای ارزش است باید به طور خصوصی تصاحب شود، ما را به حماقت می کشاند. اقتصاددانان بی وقفه تکرار می کنند که یک کالا را نمی توان به نحوی مأثر حفظ کرد یا مورد استفاده قرار داد مگر آن که در مالکیت خصوصی قرار گیرد. در واقع دنیای ما به طور عمده از رژیم مالکیت خصوصی می گریزد و زندگی اجتماعی ما هم به همین بستگی دارد. کالاهای جدیدی که عبارت باشند از اطلاعات ژنتیکی، شناخت ها، گیاهان و جانواران، شکل سنتی مالکیت خصوصی را به خود می گیرند. ما شاهد خلع مالکیت از «مشترک» هستیم. با این همه اگر زبان ها، شکل های بیان، حرکات، روش های حل منازعات، شیوه های دوست داشتن و غالب اعمال حیاتی مشترک نبودند، ما در ناتوانی روزمره از تعامل و ارتباط قرار می گرفتیم. و اگر انباشت عظیم شناخت ها، اطلاعات و روش ها مشترک نمی بود، علم از پیشرفت باز می ماند. زندگی اجتماعی به اشتراک وابسته است. شاید روزی برگردیم و به عقب نگاه کنیم تا بفهمیم چقدر ابله بودیم که گذاشتیم مالکیت خصوصی این همه از شکل های ثروت را به انحصار خود درآورد، مانع بر سر راه نوآوری ایجاد کند، فساد را رواج دهد، پیش از آن که وسیله ی پایه ریزی تمامی زندگی اجتماعی براساس اشتراک را بشناسیم.»
#آرش_سیفی
@arashseyfisher
https://telegram.me/arashseyfisher
بررسی به دور از پیشداوریِ زندگی، میتواند ما را بهآسانی به درک وضعیّت حقیقی امور و به آن شناختی برساند که نزد رئالیستهای بزرگ آغاز و نیمهی سدهی نوزدهم آن همه زنده بود و کلمات زیر را بر زبان «گوتفرید کلر» جاری ساخته بود: «همه چیز سیاسی است». نویسندهی بزرگ سویسی با این کلام نمیخواسته است بگوید که همه چیز به طور بیواسطه به سیاست مربوط میشود، نه، کاملاً بر عکس- نظر گاه او - مانند بالزاک، استاندال و تولستوی - مستلزم درک این نکته است که همهی اعمال، اندیشهها، و احساسهای انسان (چه بخواهد چه نخواهد، چه بپذیرد، چه ترجیح بدهد که نپذیرد) پیوندی ناگسستنی با زندگیِ جامعه، با پیکارها و سیاست آن دارند و به طور عینی از همینجا زاده میشوند و به طور عینی به همینجا ختم میشوند.
جامعه شناسیِ رمان
جورج لوکاچ
برگردان: محمد جعفر پوینده
@arashseyfisher
https://telegram.me/arashseyfisher
جنسیت، مُدسازی مکرر بدن است، مجموعهای از کنشهای مکرر در چارچوبی شدیداً صُلب و انضباطی که با گذشت زمان منجمدشده و ظاهرِ یک «جوهر» یا نوع طبیعی را ایجاد میکند. تبارشناسی سیاسی از هستیشناسیهای جنسیتی، اگر موفقیت آمیز باشد، ظاهر جوهرین جنسیت را به کنشهای مشمول آن شالودهشکنی خواهد کرد و آن کنشهایی را که با نیروهای متعدد، ظاهر اجتماعی جنسیت را در چارچوب اجباری قرار میدهند را مشخص میکند. افشای این کنشهای تصادفی، که ظاهرِ یک ضرورت طبیعی را میآفرینند، جنبشی که حداقل از مارکس به بعد بخشی از نقد فرهنگی گشته است، وظیفهای است که اکنون این بار سنگینتر را بر دوش میگیرد که چگونگی شکلگیریِ خودِ مفهوم سوژه، که تنها از طریق ظاهر جنسیتی شدهاش فهمپذیر میشود را نشان دهد و همچنین بپذیرد که در این مفهومِ سوژه جنسیتی شده، امکانهایی وجود دارد که قویاً بهوسیلهی تجسمات متعدد جنسیتی، که هستیشناسی تصادفی آن را شکل دادهاند، سرکوب گشتهاند.
آشفتگی جنسیتی
جودیت باتلر
برگردان: امین قضایی (با کمی تصرف)
@arashseyfisher
Https://telegram.me/arashseyfisher
«لبخند»
صدا: داریوش
ترانه: اردلان سرفراز
موسیقی و تنظیم: اوستا
@arashseyfisher
Dariush Labkhand.mp39.84 MB
پرنده باشی و از آسمان به خاک بیافتی
تنت مچاله شود، ناگهان به خاک بیافتی
تمام خاطره ها بگذرند توی خیالت
به خود نگاه کنی، خون بپاشد از پر و بالت
به خود بپیچی و از درد یک بهانه بسازی
از اشک گِل بکنی خاک را و خانه بسازی
گلوله توی پرت باشد و تو هیچ ندانی
که نوبت سفرت باشد و تو هیچ ندانی
چقدر باید از این درد دست و پا بزنی تا...؟
چگونه زودترش مرگ را صدا بزنی تا...؟
چقدر مزه کنی تلخی همیشه ی خود را؟
چگونه جمع کنی قلبِ خُرده شیشه ی خود را؟
چقدر ناله کنی توی خون تازه بخوابی؟
چگونه تا به ابد مثل یک جنازه بخوابی؟
از آنچه داشتهای یک زمان، چگونه بگویی؟
بدون بال و پر از آسمان چگونه بگویی؟
کجای زندگیات غیر اشتباه نبوده؟
کدام زخم تو کفاره ی گناه نبوده؟
که از سکوت تو کی یک زبان تازه بسازد؟
از استخوان هایت نرده بان تازه بسازد
چقدر فکرکنی با خودت کجای جهانی
که مُرده باشی و از زندگیت هیچ ندانی
▪️
پرنده باشی و از ابرها به خاک بیافتی
چه فرق میکند اینکه کجا به خاک بیافتی؟!
#آرش_سیفی
@arashseyfisher
https://telegram.me/arashseyfisher
«نقد تمامعیار همواره شورشگرانه است؛ یورشی لجامگسیخته است به ارزشهای مستقر و قوای حاکمهای که بر آنها تکیه دارند؛ نقد تمامعیار mise en cause یا به پرسش کشیدن کل افق معاصر است. نفیای که هستۀ نقد تمامعیار را میسازد، غیردیالکتیکی است، دقیقاً به این دلیل که نگرش محافظهکارانۀ دیالکتیک را کنار میزند: چنین نقدی ذاتِ دشمنش را بازیابی نمیکند، و «آنچه را که کنار گذاشته شده، حفظ و ابقا» نمیکند (ر.ک.: پدیدارشناسی روح، قطعۀ 188). بنابراین، از احیای جادویی دیگری در درون همان خبری نیست، بلکه با آنتاگونیسمی محض و سازشناپذیر سروکار داریم. ... نابودسازی بدون ملاحظه، فضا را برای نیروهای خلاقِ آزاد و اصیل به وجود میآورد. ... فقط کسی که میداند چگونه به نفیای قدرتمند دست یازد، میتواند تأییدی واقعی به وجود آورد. نهِ نقدِ تمامعیار، نمودار ساختن نفیای بیلجام، آزادیبخش است و فرد را به مرتبۀ بالاتری میرساند.»
مایکل هارت
«ژیل دلوز: نوآموزی در فلسفه»
برگردان: رضا نجفزاده
@arashseyfisher
Https://telegram.me/arashseyfisher
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.