205
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from Iranian Book Addicts
کتاب Unsettled نوشته Steven E. KOOMIN، معاونِ وزیر علوم ایالات متحده آمریکا در دوران ریاست جمهوری Obama، بوده و به مسأله گرمایش زمین، دادههای علمی مرتبط و تاثیر آن بر اقلیم میپردازد.
در این کتاب آمده، برخلاف آنچه که در رسانهها و دنیای سیاست تصویر میشود، تاثیر آدمی و دنیای مدرن صنعتی بر شرایط اقلیمی منجر به نابودی دنیا و پایان آن نیست.
دانشمندان بر بالا رفتن دمای دنیا اتفاق نظر دارند که بخشی از آن چرخه طبیعی و بخشی از آن هم نتیجه فعالیتهای انسان است. دمای زمین همواره در حال نوسان بوده و زمین دورانهای یخبندان و گرما را سپری کرده؛ همین گرم شدن زمین از ٢٠ هزار پیش سال امکان رشد و گسترش گونه انسان را فراهم نموده است.
اقلیم (Climate) برداشتی آماری و متوسط وضعیت آب و هوا طی حداقل چند دهه بوده و مشاهدات کوتاه مدت بیانگر تغییرات اقلیمی نیستند.
آب و هوا (Weather) رفتاری دینامیک، غیرخطی، و آشوبی دارد و در کوتاه مدت تغییرات زیادی میتواند نشان دهد.
زمین ٧٠٪ نور خورشید را جذب میکند و حدود ٣٠٪ از نور خورشید بازتابانده میشود و در گرمایش زمین مشارکتی ندارد. ضریب انعکاس یا ضریب البیدو (Albedo) زمین در سطوح مختلف و نقاط مختلف متفاوت است اما میزان متوسط آن، در حال حاضر ٣٠٪، اثر چشمگیری بر دمای زمین دارد. از طرفی هم از طرفی هم اتمسفر، مثل پتو، گرما بازتابشی از زمین رو حفظ میکند و گرما را در خود نگه میدارد.
طی صد سال گذشته با توسعه صنعت و در نتیجه افزایش تقاضا انرژی و تولید، زندگی بشر پیشرفت خیرهکنندهای داشته و کیفیت زندگی و طول عمر آدمی بهبود پیدا کرده. انسان با مصرف انرژی و با تولید گازهای گلخانهای مثل بخار آب دیاکسیدکربن و متان و... و همچنین گرد و غبار بر این میزان دریافت انرژی و میزان قابلیت نگهداشتن گرما اثر گذاشته است.
میزان CO2 در اتمسفر از سال ١٧۵٠ از ٢٨٠ ppm به ۴١٠ رسیده که بخشی از آن نتیجه فعالیتهای آدمی است. افرایش CO2 باعث افزایش Albedo و از طرفی هم بالا رفتن قابلیت نگهداشتن گرما در جو است. برآیند آن منجر به گرم شدن زمین میشود اما به صورت خطی با میزان CO2 افزایش نمییابد بلکه اثر CO2 به تدریج کمتر و کمتر میشود.
کربن به صورت طبیعی در چرخه بین جو و زمین در جریان بود. مشکل سوختهای فسیلی این است که کربنی را که هزاران سال قبل در اعماق زمین ذخیره شده، دوباره وارد اتمسفر میکند که طولانی مدت باقی میماند.
کتاب به تغییرات اقلیمی طی چند دهه اخیر در جهان و آمریکا پرداخته و نتیجه گرفته که هیچ تغییر محسوسی تاکنون رخ نداده:
- وقوع سیل و طوفان در آمریکا و در دنیا افزایش یا کاهش محسوسی نداشته، مساحت مناطقی که دچار آتشسوزی میشوند کمتر شده. بخشی هم به دلیل پیشگیری بهتر و تجهیزات مناسب برای کنترل آن است.
- میزان بارش متوسط ده ساله از ١٧٨٠ تغییر نکرده.
- بالا آمدن آب دریا، از مواردیست که بسیار مورد توجه قرار گرفته. میزان آن در طول حیات زمین در حال تغییر بوده و سطح آب دریا از ١٨٧٠ حدود ١.٨ میلیمتر در سال بالا رفته که طی سه دهه گذشته ٣mm شده. برای مثال آب در منهتن آمریکا ٣٠cm در ١٠٠سال گذشته بالا رفته. بنابراین صحبت از زیر آب رفتن شهرها تطابقی با مشاهدات و میزان افزایش سطح دریاها ندارد.
- باروری گیاهی و کشاورزی به چند عامل بستگی دارد: کیفیت خاک، آب و هوا، دما، و میزان بارش. بالا رفتن میزان CO2 در جو، به فتوسنتز گیاهان و در نتیجه رشد آنها کمک میکند. در مجموع پوشش سبز سطح زمین طی دو دهه اخیر بیشتر شده. از دهه شصت میلادی میزان تولید محصولات کشاورزی به شدت افزایش یافته، بهرهوری زمین بالا رفته و نسبت تعداد کشاورزان به مصرف کننده کاهش چشمگیری داشته. طی سالهای آینده انسانهای بیشتری به دلیل تبعات پرخوری جان خود را از دست میدهند تا فقر و نبود غذا.
مدلهای کامپیوتری برای پیشبینی شرایط اقلیمی در دهههای آینده بسیار نادقیق هستند. اقلیم در طولانی مدت یک سیستم دینامیک و آشوبی است که به شرایط اولیه و ضرایب متغیرها بساز وابسته است و پیشبینی طولانی مدت آن خطای زیادی دارد. مدلهایی که سالها قبل برای پیشبینی شرایط امروز ارائه شدند نادرست بودند.
همچنین در کتاب به عوامل بزرگنمایی تغییرات اقلیمی اشاره شده است:
نیاز به جذب مخاطب در رسانهها، ترساندن مردم توسط سیاستمداران برای کسب رای، سیاسی شدن موضوع به جای علمی بودن آن، فشار بر متخصصین هواشناسی بر انتشار دادههای موافق، و اختصاص منابع مالی و فاند به تحقیقات تایید کننده.
و در پایان به چند مورد که بیشتر جنبه فلسفی و روانی هم دارند اشاره کرده: تنفر درونی از تمدن غرب و رشد اقتصادی منجر به نابرابری، مخالفت با توسعه، و مقدس دانستن طبیعت به مانند یک دین جدید.
- از جارد دایموند
twitter.com/JaredDiam
#معتادان_کتاب
@IranianBookAddicts
Repost from Iranian Book Addicts
Photo unavailableShow in Telegram
چکیده کتاب Unsettled (حل و فصل نشده) در خصوص مسأله Global Warming (گرمایش جهانی) و Climate Change (تغییرات اقلیمی)
#معتادان_کتاب
@IranianBookAddicts
Repost from Iranian Book Addicts
Photo unavailableShow in Telegram
پاسخ جامع و جالبِ زیستشناس، نویسنده و مروج بیخدایی "ریچارد داوکینز" به دو سوالِ روانشناس و فیلسوف معاصر "جُردن پیترسون" در خصوص جنبش "ووک" (بیدار):
۱. آیا "ووک" یک دین به شمار میرود؟
۲. آیا متفکرین دینستیز و منتقدان دین، در به وجودِ آمدن این دین (ادیان جدید) مقصر هستند؟
پاسخ:
https://richarddawkins.substack.com/p/replying-to-jordan-peterson
#معتادان_کتاب
@IranianBookAddicts
Repost from Iranian Book Addicts
Photo unavailableShow in Telegram
پاسخ جامع و جالبِ دانشمند زیستشناس، نویسنده و مروج بیخداییو بیدینی "ریچارد داوکینز" به دو سوالِ روانشناس و فیلسوف معاصر "جُردن پیترسون" در خصوص جنبش "ووک" (بیدار)
۱. آیا "ووک" یک دین به شمار میرود؟
۲. آیا متفکرین دینستیز و منتقدان دین، در به وجودِ آمدن این دین (ادیان جدید) مقصر هستند؟
https://richarddawkins.substack.com/p/replying-to-jordan-peterson
#معتادان_کتاب
@IranianBookAddicts
چرا "جیمی کارتر" (رییس جمهور اسبق آمریکا در انتهای دهه ۷۰ میلادی) به مردم ایران یک پوزش بدهکار است؟
- از مجله نیوزویک به قلم "لیزا دفتری"
https://www.newsweek.com/why-jimmy-carter-owes-iranian-people-apology-opinion-1813190
Why Jimmy Carter Owes the Iranian People an Apology
There's one thing the 39th president needs to do to rectify his legacy from his time in office. Jimmy Carter owes the people of Iran an apology.
Repost from Shahin Najafi
00:25
Video unavailableShow in Telegram
بسیار خوشحالم که برای دیدار با رفقا و فامیل عشق در تاریخ هشتم سپتامبر به شهر زیبای وین سفر میکنیم.
فدا
https://volek.events/event/shahin-najafi-live-in-vienna/
فستیوال فرهنگ محلی، رقص و لباس سنتی اقوام اروپای شرقی، منطقه بوهمیا و بالکان، در شهر براتیسلاوا، پایتخت کشور اسلواکی
گروه ها از اقوام ساکن کشورهایی مثل اسلواکی، چک، بلغارستان، مجارستان، صربستان، اسلونی، کرواسی و... هستند.
با دیدن این صحنه های زیبا، مدام به این فکر میکردم که ما هم کارناوال داریم !(تاسوعا و عاشورا)؛ کارناولی که به جای شادی، عزا و برسرکوبیدن و عربده کشیست. بعضاً جمعی سبیل کلفتِ کریهالمنظر، که هیچ هنری هم ندارند، ناهماهنگ "عَر" میزنند، خیابانها و جویها را از خون حیوانات پُر کرده و آلودگی صوتی و تصویری تولید میکنند. زنان هم اغلب یا داخلِ گونی شدهاند، یا به ضرب عمل و گریم و آرایش غلیظ "زیبایی" (بخوانید "دهشت") میآفرینند. بچه ها هم یا غرق در گوشیاند یا عَر و غُر میزنند و همه را عاصی میکنند.
البته مسلماً به من مربوط نیست که دیگران چه ظاهر و باطنی دارند، من تنها آنچه میبینم، از دید خود، روایت و قیاس میکنم.
خلاصه در این میان این شعارها و هشتگها در سرم میچرخیدند: #*_به_اسلام ، #*_به_آخوند ، #***_به_جمهوری_اسلامی و...
چرا؟!
چون اینان طی چندین قرن هر چه زیبایی، شادی، هنر، لطافت، شیرینی، آرامش، یکرنگی، صداقت و خلاصه "خوبی" که در ایرانزمین بوده از بین برده، حذف و یا ممنوع کردهاند و به جایش انبوهی از زشتی، غم، بیسلیقگی، کراهت، تلخی، رنج، دورویی، دروغ و کثافت ظاهری و باطنی و خلاصه "بدی" را در جامعه گستراندهاند!
البته برخلافِ نگاه ابلهانه و مردمستیزی که مردم را مقصر همهچیز دانسته و میگویند مردم همین بودهاند و همیناند و تقصیر خودشان هست و تا ابد همین خواهند ماند، حتی اگه ج ا نباشد، باید دانست که اگر یک حکومت سالم و سازنده روی کار باشد که زیرساخت و توسعه فراهم کرده و طبقه بالا و الیت جامعه (به جای این همه دزد و الوات و پلید) شامل کمی آدم حسابی و فرهنگی هم شود، ظرف دو سه دهه ذره ذره از پلیدی، زشتی و جهل کاسته و به خوبی، زیبایی و خرد افروده شده و همه چیز از این رو به آن رو میشود! شک نکنید!
چرا؟!
چون تاریخ این واقعیت را نشان داده، که مسیر، شکل، فرم و فرهنگ مسلط در در یک جامعه را حکومت و طبقه حاکم و الیت فرهنگی آن جامعه میسازند، نه برعکس!
حکومت ها (لزوماً) بر گرفته از مردم و آیینه مردم نیستن، بلکه (اغلب) مردم به مرور تبدیل به آیینه حکومت و طبقه حاکم میشوند!
مثال ژاپن یا آلمان؛ هر دو کشور در میانه قرن ۱۹ و قبل از شروع و نهایتاً شکست در جنگ جهانی، جوامعی بسیار خموده، بینظم، از هم گسیخته، دورو، دغل کار، و تا حد زیادی فاسد با اقتصادی خراب و فرهنگ و منشی رو به افول داشتند؛ اما با روی کار آمدن حکومت های عاقل و سالم و طبقه حاکم و الیت دانا و فرهنگی، با توسعه و پیشرفت اقتصادی، توسعه و پیشرفت فرهنگی هم شکل گرفت و این دو جامعه ظرف چند دهه تبدیل به نماد نظم، هماهنگی، صداقت، ادب، احترام به دیگری و... شدند.
اینها هیچ ربطی به نژاد نداشته و حتی کمتر ارتباطی با گذشته باستانی و تاریخی دور، و یا "پیشینه" جامعه دارند. این مسائل بیشتر بستگی به تاریخ کوتاه و میان مدت، حاکمان و طبقه حاکم سیاسی و الیتِ فرهنگی در این دورهها و نحوه حکمرانی، توسعه سیاسی-اقتصادی، جهتدهی اجتماعی-فرهنگی و غیره دارند.
همانطور که داشتن پیشینه غنی و قوی لزوماً و به تنهایی حال و آینده روشن را در یک جامعه تضمین نمیکنند، تاریخ رو به افول و سقوط اجتماعی-فرهنگی در گذشته و حال، لزوماً به معنای سقوط ابدی نبوده و این پایانِ ناگریز آن جامعه نیست.
البته گذشته درخشان و پیشینه غنی "میتواند" در ساختن مسیر آینده اثربخش و کمککننده باشد. فرهنگ اصیل ایران پر از جشنهای خردگرایانه (هماهنگ با ریتم طبیعت)، شادی، رقص، موسیقی، آواز، رنگ، زیبایی و طراوت بوده و با اینکه بیش از هزار سال سرکوب و حذف و سانسور شده، بخشهای مهمی از آن همچنان حفظ شدهاند.
همین الان اگر یک حکومت نرمال، ایران دوست و خردگرا روی کار بیاید که تن به فساد و زور و سانسور و حذف و سرکوب نداده و شروع به ساختن و توسعه کند، جامعه کمکم از این سراشیبی سقوطِ پُر از غم و درد و رنج و دروغ و دشمنی و دورویی و کثافت، به سمت شادی، خوشی، مهربانی، خوبی، راستی، صداقت، زیبایی و.. رفته و دوباره خود را پیدا میکند.
در این راه هم لزوماً نیاز به کپیبرداری و رونویسی از غرب نداریم و با حذفِ فشار، سرکوب، زور و بندهپروری، مبارزه با فساد و دخالت دین و مذهب، مقابله با جهلزدگی و سنتهای ضدانسانی و احمقانه و با بازیابی بخشی از سنت های زیبا، شاد و پُرمعنا، عقلانی میتوانیم به مرور تبدیل به یک جامعه سالم، پویا، شاد، خردمندِ "انسانی" و "امروزی" بشویم.
پیششرط اما، همانطور که همه میدانیم، سقوط و پایان رژیم تروریستی-فاشیعیستیِ اشغالگرِ ایران، یعنی جمهوری اسلامیست.
- نیک راستین
@NickRastin
فستیوال فرهنگ محلی، رقص و لباس سنتی اقوام اروپای شرقی، منطقه بوهمیا و بالکان، در شهر براتیسلاوا، پایتخت کشور اسلواکی
گروه ها از اقوام ساکن کشورهویی مثل اسلواکی، چک، بلغارستان، مجارستان، صربستان، اسلونی، کرواسی و... هستند.
با دیدن این صحنه های زیبا، مدام به این فکر میکردم که ما هم کارناوال داریم !(تاسوعا و عاشورا)؛ کارناولی که به جای شادی، عزا و برسرکوبیدن و عربده کشیست. بعضاً جمعی سبیل کلفتِ کریهالمنظر، که هیچ هنری هم ندارند، ناهماهنگ "عَر" میزنند، خیابانها و جویها را از خون حیوانات پُر کرده و آلودگی صوتی و تصویری تولید میکنند. زنان هم اغلب یا داخلِ گونی شدهاند، یا به ضرب عمل و گریم و آرایش غلیظ "زیبایی" (بخوانید "دهشت") میآفرینند. بچه ها هم یا غرق در گوشیاند یا عَر و غُر میزنند و همه را عاصی میکنند.
البته مسلماً به من مربوط نیست که دیگران چه ظاهر و باطنی دارند، من تنها آنچه میبینم، از دید خود، روایت و قیاس میکنم.
خلاصه در این میان این شعارها و هشتگهای در سرم میچرخیدند: #*_به_اسلام ، #*_به_آخوند ، #***_به_جمهوری_اسلامی و...
چرا؟!
چون اینان طی چندین قرن هر چه زیبایی، شادی، هنر، لطافت، شیرینی، آرامش، یکرنگی، صداقت و خلاصه "خوبی" که در ایرانزمین بوده از بین برده، حذف و یا ممنوع کردهاند و به جایش انبوهی از زشتی، غم، بیسلیقگی، کراهت، تلخی، رنج، دورویی، دروغ و کثافت ظاهری و باطنی و خلاصه "بدی" را در جامعه گستراندهاند!
البته برخلافِ نگاه ابلهانه و مردمستیزی که مردم را مقصر همهچیز دانسته و میگویند مردم همین بودهاند و همیناند و تقصیر خودشان هست و تا ابد همین خواهند ماند، حتی اگه ج ا نباشد، باید دانست که اگر یک حکومت سالم و سازنده روی کار باشد که زیرساخت و توسعه فراهم کرده و طبقه بالا و الیت جامعه (به جای این همه دزد و الوات و پلید) شامل کمی آدم حسابی و فرهنگی هم شود، ظرف دو سه دهه ذره ذره از پلیدی، زشتی و جهل کاسته و به خوبی، زیبایی و خرد افروده شده و همه چیز از این رو به آن رو میشود! شک نکنید!
چرا؟!
چون تاریخ این واقعیت را نشان داده، که مسیر، شکل، فرم و فرهنگ مسلط در در یک جامعه را حکومت و طبقه حاکم و الیت فرهنگی آن جامعه میسازند، نه برعکس!
حکومت ها (لزوماً) بر گرفته از مردم و آیینه مردم نیستن، بلکه (اغلب) مردم به مرور تبدیل به آیینه حکومت و طبقه حاکم میشوند!
مثال ژاپن یا آلمان؛ هر دو جامعه در میانه قرن ۱۹ و قبل از شروع و نهایتاً شکست در جنگ جهانی، بسیار خموده، بینظم، از هم گسیخته، دورو، دغل کار، و تا حد زیادی فاسد با اقتصاد خراب و فرهنگ و منشی رو به افول داشتند؛ اما با روی کار آمدن حکومت های عاقل و سالم و طبقه حاکم و الیت دانا و فرهنگی، با توسعه و پیشرفت اقتصادی، توسعه و پیشرفت فرهنگی هم شکل گرفت و این دو جامعه ظرف چند دهه تبدیل به نماد نظم، هماهنگی، صداقت، ادب، احترام به دیگری و... شدند.
اینها هیچ ربطی به نژاد نداشته و حتی کمتر ارتباطی با گذشته باستانی و تاریخی دور، و یا "پیشینه" جامعه دارند. این مسائل بیشتر بستگی به تاریخ کوتاه و میان مدت، حاکمان و طبقه حاکم سیاسی و الیتِ فرهنگی در این دورهها و نحوه حکمرانی، توسعه سیاسی-اقتصادی، جهتدهی اجتماعی-فرهنگی و غیره دارند.
همانطور که داشتن پیشینه غنی و قوی لزوماً و به تنهایی حال و آینده روشن را در یک جامعه تضمین نمیکنند، تاریخ رو به افول و سقوط اجتماعی-فرهنگی در گذشته و حال، لزوماً به معنای سقوط ابدی نبوده و این پایان ناگریز آن جامعه نیست.
البته گذشته درخشان و پیشینه غنی میتواند در ساختن مسیر آینده اثر بخش کمککننده باشد. فرهنگ اصیل ایران پر از جشنهای خردگرایانه، شادی، رقص، موسیقی، آواز، رنگ، زیبایی و طراوت بوده و با اینکه بیش از هزار سال سرکوب و حذف و سانسور شده، بخشهای مهمی از آن همچنان حفظ شدهاند.
همین الان اگر یک حکومت نرمال، ایران دوست و خردگرا روی کار بیاید که تن به فساد و زور و سانسور و حذف و سرکوب نداده و شروع به ساختن و توسعه کند، جامعه کمکم از این سراشیبی سقوط پُر از غم و درد و رنج و دروغ و دشمنی و دورویی و کثافت، به سمت شادی، خوشی، مهربانی، خوبی، راستی، صداقت، زیبایی و.. رفته و دوباره خود را پیدا میکند.
در این راه هم لزوماً نیاز به کپیبرداری و رونویسی از غرب نداریم و با حذفِ فشار، سرکوب، زور و بندهپروری، مبارزه با فساد و دخالت دین و مذهب، مقابله با جهلزدگی و سنتهای ضدانسانی و احمقانه و با بازیابی بخشی از سنت های زیبا، شاد و پُرمعنا، عقلانی و انسانی، میتوانیم به مرور تبدیل به یک جامعه سالم، پویا، شاد، خردمند و "امروزی" بشویم.
پیششرط اما، همانطور که همه میدانیم، سقوط و پایان رژیم تروریستی-فاشیعیستیِ اشغالگرِ ایران، یعنی جمهوری اسلامیست.