cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

سهند ایرانمهر

دغدغه های احدی از رعیت مملکت محروسه ایران ارتباط با ادمین: @sahandiranmehrr

Show more
Advertising posts
40 157Subscribers
-324 hours
-847 days
-29530 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

سال ۱۳۴۱ آل‌احمد در سفر به هلند با زنی فرنگی آشنا می‌شود. این آشنایی به آنجا می‌انجامد که آل‌احمد برای خانم در یک هتل اتاقی کرایه می‌کند. اتاقی مشترک. خبر به گوش دانشور می‌رسد. نامه‌ای به جلال می‌نویسد پر از ناز و نیاز و خشم و عتاب و رنجش. نامه‌ای خواندنی و مفصل ‌است (نامه‌های سیمین دانشور و جلال آل‌احمد، به کوشش مسعود جعفری، کتاب سوم، صص۳۴۴- ۳۵۱). دانشور نوشته که ماجرا را اول به خلیل ملکی و همسرش که از دوستان نزدیک او و جلال بودند، اطلاع داده. خانم ملکی با جیغ و گریه گفته: تو که حق طلاق داری برو طلاقت را بگیر. خلیل ملکی هم «تبسمی کرد و گفت پس جلال از شما هم انشعاب کرد. بعد گفت جلال غربزدگی نوشته، اما در غرب به یک زن غربی پناه برده. آقای ملکی هم زد به گریه». سخن ملکی مهم است. خانم دانشور در پایان نوشته: «من از تو جدا می‌شوم. من ممکن است آدم کوچکی باشم، اما آنقدر حقیر نیستم که به حقارت تن بدهم. چقدر روی من سرمایه‌گذاری شده تا به این مرحله رسیده‌ام؟ چندهزار صفحه کتاب خوانده‌ام؟ چند هزار ورق یادداشت برداشته‌ام؟ چند صد ساعت کلاس را تحمل کرده‌ام؟ و ادعاها و غرورم هم يقينا از تو کمتر نیست. من ادعا می کنم که طرفدار اعتلای زن ایرانی و احقاق حقوق او هستم. هر کس هر حرفی می‌زند اول خودش باید عمل بکند. من می‌توانم و باید الگوی زن ایرانی باشم و اگر الگو هم نباشم، این الگو را در برابر چشمان زن ایرانی قرار می‌دهم. نشانشان می‌دهم که آن زندگی که به شما تحمیل شده غلط است. این تن دادن‌ها به ستم، این زجرها که شما می‌کشید، این وابستگی‌ها همه‌اش غلط‌‌اندرغلط است. شاید سیلی از سر من گذشته باشد. از این سیل شسته‌ورفته بیرون می‌آیم و در این مرز تازه آدم نوی، زن نوی می‌شوم و به زن ایرانی هم تفهیم خواهم کرد که بایستی زن نوی بشود». اما سیمین دانشور با همۀ رنجیدگی و خشم و خروش از همسرش جدا نشد. راه توجیه و اعتذار و بازگشت را برایش باز گذاشت. درنهایت هم او را بخشید.با طلاق نگرفتن آنچه را که در این نامه موجب اعتلای زن ایرانی و احقاق حقوق زنان نامیده بود، البته محقق نکرد. شاید سخن ملکی را پذیرفت که:«حالا موقع دادن شعار زنان پیشرو نیست». دانشور به خانم ملکی گفته بود:« درست است که من هر آن می‌توانم طلاق بگیرم، اما غلبه عقل بر عشق زمان می‌خواهد. بایستی با دقت و بررسی همه جانبه فصل آخر این کتاب را بنویسم». اگر مبنا نوشته‌ها و گفته‌های سیمین دانشور باشد او تا آخر عاشق آل‌احمد ماند. ✍️میلاد عظیمی امروز زادروز سیمین دانشور است @sahandiranmehr
Show all...
attach 📎

روش‌های کثیف برای پیروزی در مناظره (و شیوه‌هایی برای خنثی‌کردن آن‌ها) هدف مجادله یا مناظره، نه کشف حقیقت، بلکه اقناع مخاطب است. همچنین، مناظره و جدل، بخشی جدایی‌ناپذیر از کارکرد اصلی دموکراسی و حکومت پارلمانی است. اما گاهی اوقات، تلاش یک یا چند طرف دعوا، برای پیروزی در مجادله‌ها، با استفاده از فنون و شیوه‌های ناخوشایندی انجام می‌شود که با دشوار یا حتی ناممکن‌کردن امکان تداوم گفت‌وگو، رسیدن به هرگونه اجماع و توافق موقت یا دائمی را که کارکرد اصلی دولت مدرن است، به‌مخاطره می‌افکند. بو سئو، قهرمان دو دوره مسابقات جهانی مناظره و یکی از اعضای برجسته در جامعه این حرفه است. او با تأیید این نکته که قالب و ساختار مناظره امکان سوءاستفاده دارد، معتقد است، این ظرفیت درون همه هست که با یکدیگر خوب یا بد مخالفت کنیم. سئو مجادله‌کنندگان بد را به چهار دسته تقسیم می‌کند: اولی، طفره‌زن، کسی که از موضوعی به موضوع دیگر می‌پرد؛ دوم، دغل‌کار، کسی که نکته اصلی استدلال مطرح شده را بد بازنمایی می‌کند؛ سوم، مشاجره‌گر، کسی که هرگز راضی نمی‌شود و هرگز گزینه بدیلی ارائه نمی‌کند؛ و چهارم، دروغ‌گو، کسی که گزاره‌های اشتباه یا گمراه‌کننده‌ای بیان می‌کند. از نظر سئو، برای رسیدن به مجادله‌ای مفید و مثبت، ضروری است که انگیزه‌های منفی این‌چنینی را مدیریت و هدایت کرد. ترجمه و زیرنویس: شهاب غدیری @hamporseh @shahab.ghadiri ‏@sahandiranmehr
Show all...
attach 📎

✔️برای چیزی بجنگ که بیارزه! شهریار گفت: شنیدم که رایِ هند( صاحب‌منصب و‌امیر هند) را ندیمی بود هنرپرور و دانش‌پرست…روزی در میانِ حکایات از نوادر و اعاجیب بر زبانِ او گذشت ( چیز عجیبی گفت)که من مرغی دیده‌ام آتش‌خوار که سنگ تافته و آهن گداخته فرو خوردی ( سنگ و‌ آهن داغ می‌خورد). ندماءِ مجلس و جلساءِ حضرت( حاضران در مجلس) جمله برین حدیث انکار کردند( ادعایش را رد کردند)و همه به تکذیب او زبان بگشودند و هر چند به براهین عقل و دلایلِ علم جوازِ این معنی می‌نمود، سود نمی‌داشت( هرچه دلیل می‌آورد کسی باور نمی‌کرد)... با خود اندیشه کرد که حجابِ این شبهت از پیشِ دیدهٔ افهامِ این قوم جز بمشاهدهٔ حسّ بر نتوان گرفت،( به خودش گفت استدلال بی‌فایده است و تا آن مرغ را نیاورم باور نمی‌کنند). همان زمان از مجلسِ شاه بیرون آمد و روی به بغداد نهاد و مدّتی دراز منازل و مراحل می‌نوشت و مخاوف و مهالک می‌سپرد تا آن جایگه رسید که شترمرغی چند بدست آورد( مدت زمان طولانی سختی‌ها و‌خطرات مرگبار را به جان خرید و مرغ آتشخوار را پیدا کرد) … و سویِ کشور هندوستان …آمد تا در ضمانِ سلامت به نزدیک درگاه شاه آمد. شاه از آمدنِ او خبر یافت، فرمود تا حاضر آمد. چون به خدمت پیوست، رسمِ دعا و ثنا را اقامت کرد. رای پرسید که چندین گاه سببِ غیبت چه بودست؟ گفت: فلان روز در حضرت حکایتی بگفتم ( فلان روز در حضور شما گفتم)که مرغی آتش‌خوار دیده‌ام، مصدّق نداشتند( باور نکردند)… نخواستم که من گزاف‌گوی باشم( دوست نداشتم فکر کنید من چرت‌وپرت می‌گویم) …برخاستم و به بغداد رفتم …و با مقصود باز آمدم و اینک مرغی چند آتش‌خوار آوردم تا آنچ از من بخبر شنیدند، به عیان بینند( رفتم مرغ آتشخوار را آوردم تا ببینید راست گفتم) … رای گفت: مرد که به پیرایه خرد و سرمایهٔ دانش آراسته بود، جز راست نگوید، لیکن سخنی که در اثباتِ آن عمرِ یک‌ساله صرف باید کرد، ناگفته اولی‌تر( نگفتنش بهتر). ✍️مرزبان‌نامه( باب پنجم)، سعدالدین وراوینی 🔸جمله آغاز ویدیو: «امیدوارم چیزی که براش می‌جنگی، ارزشش رو داشته باشه!» @sahandiranmehr
Show all...
attach 📎

🔸ریچارد فاینمن، فیزیکدان برنده جایزه نوبل، ندانستن پاسخ سوال‌های مهم زندگی و حیرت درباره آنها را بسیار جذاب‌تر از داشتن پاسخ‌هایی می‌داند که احتمالا اشتباه هستند گفت حافظ آشنایان در مقام حیرت‌اند از صفحه: aramyazdizad @sahandiranmehr
Show all...
ایران [که در نوشته‌هایم] از آن حرف زیاد به میان می‌آید نباید موردِ سوء تعبیر قرار گیرد، به هیچ وجه معنی‌اَش وطن‌خواهیِ ابلهانه، رمانتیک، تعصّب‌آمیز یا تو‌خالی نیست. اگر بخواهم در یک کلمه‌ی ساده بگویم که منظور از آن چیست، خواهم گفت: «شهرِ یادگار»، «خزانه‌ی اُنس و دلبستگی‌ها». ایران به ظاهر همين هامون و بیابان و کوهسار و خرابه‌ها و کوچه باغ‌ها و بناهاست (از ویرانه‌های شوش تا مسجد سپهسالار)، ولی از سوی دیگر یک عمقِ طولی در آن است که می‌رود به دورِ دور؛ بیابانی که لشکرِ سَلْم و تور در آن گم شد، و کوهی که ضحّاک در آن به بند کشیده گشت. آری «شهرِ یادگار»، ولی باروَرترین یادگارها، یعنی آنچه از صافیِ قرون گذشته و دست ما را می‌گیرد و به گردشِ روزگارها می‌برد، که بعضی جاهایش به قول مولوی «باغِ سبزِ عشق» است و جاهای دیگر به گفته‌ی حافظ: «دشتِ مُشوّش»، ولی در هر حال وجودِ ما را می‌آکَند و عمری به درازیِ عمرِ تاریخ می‌بخشد. ✍️ دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن سالگرد درگذشت @sahandiranmehr
Show all...
خرید آنلاین رمان «گزارش آخرین تابستان» #نشر_ثالث https://salesspublication.com/گزارش-آخرین-تابستان
Show all...