cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

مُرکّب حركت

جایی برای شعر و شعور

Show more
Advertising posts
919
Subscribers
No data24 hours
-17 days
+130 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

آهنگ :🎼 ◼زهر و زعفران 🎶💛 صدا و موسیقی:🎙🎹 ◼مهدی نکوئیان @nkomehdi شعر:📃 ◼شهرام میرزایی همخوان: 🎤 ◼نسترن دانلودبقیه آثارازکانال👇🏻 @nkomehdi کانال مرکب حرکت @morakkabeharakat
Show all...
Zahro Zaferan.mp312.81 MB
اپیزود ۲۹ پادکست ادبی سیمیا با موضوع «چشم» منتشر شد. در بخش دوم این اپیزود، شعری می‌شنویم از شهرام میرزایی، شاعر هم روزگار ما که نسبت چشم‌ها و این روزها را سروده است. اپیزود «چشم» را می‌توانید در کست‌باکس و کانال تلگرام پادکست ادبی سیمیا گوش کنید. #پادکست_ادبی_سیمیا #چشم #شهرام_میرزایی @simiyapodcast
Show all...
Simiya-29-Chashm-02.mp34.69 MB
جاده پیچید و کوه ریزش کرد روستا زیر سیل خوابش برد ریل هم از قطار جا ماندو واگن آنسوی ریل خوابش برد تله کابین صدای خس خس داشت ساعت از عقربه فراتر بود تله کابین میان راه افتاد راه از مقصد انتهاتر بود روزنامه فقط حوادث داشت هذیانهام پر شدند از خون... هذیانهای دیگری هم هست هذیانهای آب در زهدان هذیانهای ناخن و دندان هذیانهای سنگ و پیشانی هذیانهای کفش با دالان عُق بزن تا بریزی اش بیرون... ماهی رودخانه های سپید قزل آلای نقره ای باشی توی استخر باورت بکنند هذیانهای بارور در تخم فکر دریای نقره ای باشی توی روغن شناورت بکنند چه خلیجی ست توی بهت غروب آشپزخانه غرق فلس و خون... فکر کن دخترت،زنت،پدرت فکر کن انتظار یعنی چه! فکر کن توی آسمان هستند فکر کن انفجار یعنی چه! فکر کن لخته لخته...گُر بکشی از گذشته...نمیرسی اکنون بوف بینا بلند شو از خواب صادقت را سرابها بردند شب که آبستن فروغی نیست قله ها بی عقابها مردند و هدایت کلام گنگی شد لابلای کتابها مدفون باز جان کند در شکیبایی خسرو پابرهنه ی هامون... پرده را از دریچه خالی کن دود شو نخ به نخ میان عرق بغض را توی درزها بِچِپان باز کن شیر گاز را تا ته سایه ی آب رفته را بتکان بند را تا اوین ادامه بده.......... انتهای تکامل میمون! آزاده بدیهی @morakkabehrakat
Show all...
تو حوض آیینه‌ام کسی هی سنگ میندازه مریم! یکی داره گلومو چنگ میندازه این عکسهای نوجوون رو صفحهٔ گوشی هر شب منو یاد زمان جنگ می‌اندازه یاد رضا یاد ایوب عمّه‌جان یادِ دانشجوهای کوی دانشگاه و خردادِ... یاد روزای سبز و شبهای بنفشی که... این روزا دائم تو سرم آهنگ فرهاده باز کوچه‌ها باریکن و بسته‌است دکّونا* باز خونه‌ها تاریکن و شب تو خیابونا با گیسای قیچی شده بیدای مجنونن اونا که دارن از گلوی باغ می‌خونن اینترنتت قطعه نمیشه حرف زد اما دلتنگی و دلواپسی کم نیست این شبها بدجور دلتنگم می‌دونی؟ خیلی دلگیرم از غصه از دلواپسی هر روز می‌میرم دلگیرم از دست چراغایی که خاموشن یا اونها که دارن درخت سرو می‌فروشن ما کم نذاشتیم، تا می‌شد از آشتی گفتیم از بذر امیدی که تو دل کاشتی گفتیم از آدمیت از شرف از عشق، آزادی... از چیزایی که پا روشون نگذاشتی گفتیم ما با اونا از لذت پرواز گفتیم و اونا برامون خواب زنجیر و قفس دیدن ما رو چقدر از بازیشون بیرون نگه داشتن! ما رو چقد تنها به چشم خار و خس دیدن! کاشکی می‌شد راحت صدا زد صبح فردا رو کاشکی می‌شد خوابید فقط خوابید شبها رو... کاشکی می‌شد بی‌چشم گریون رد شد از این دود کاشکی می‌شد تو خواب گذشت این برف و سرما رو کاش این روزا یک قصه بود از روزگاری دور کاش می‌پریدیم از سرِ دی تا بهاری دور کاش باورامون  باورای اون قدیما بود می‌شد نشست و منتظر شد تا سواری دور... بدجور دلتنگم می‌دونی؟ خیلی دلگیرم از غصه از دلواپسی هر لحظه می‌میرم اینترنتت قطعه نمیشه حرف زد اما دلتنگی و دلواپسی کم نیست این شبها کاشکی ببینیم آخرش خورشید فرودین با گیسای رنگ طلاش می‌شینه رو پرچین کاش بشکنه با خنده‌های روشنی یک روز این بغض بی‌درمون و این غمباد بی‌تسکین #پانته_آ_صفائی کانال مُرکب حرکت @morakkabeharakat
Show all...
برای .... گلوله گرم شد و در گلوی خان پیچید و در شقیقهی مرد ترانه‌خوان پیچید شکسته‌های صدایش به دست باد افتاد و در بریده‌ی گیس زنی جوان پیچید نه از دریچه‌ی انگشت دود سیگارش نه عطر چایی داغش در استکان پیچید شبانه شرشر باران کوچه غسلش داد صدای گریه‌ی من توی ناودان پیچید سپیده سوخته هایش پرنده شد -آتش- -شد و به بال تمام پرندگان پیچید گلوله گرم شد و در گلوی خان پیچید به شکل مرگ، و تا مغز استخوان پیچید زمانه نسخه‌ی آتش برای حنجره ات درون گیس سفید زنی جوان پیچید و هفت بند تو را مولوی شدم آن شب و هفت بند مرا آتش، همچنان پیچید نه آسمان گره کفش هات را وا کرد نه دست و پای تو در زلف نردبان پیچید و من اتاق خودم را به بادها دادم و بوی نعش تمام پرندگان پیچید گلوله گرم شد اما پرنده های صدا میان این همه آتش ن/می توان پیچید! #شهرام_میرزایی از کتاب سکسکه های یک مست @morakkabeharakat
Show all...
ببین بهار شده! پَر گرفته باد، عزیزم! بخند گرم و بگو: گریه زنده باد! عزیزم! ببین چه ماهیِ سرخی نشسته گوشه‌ی چشمم دعای آخرِ سالَت، جواب داد عزیزم! به آب گوش نکن، عنصرِ وجودِ تو باد است بپوش موقعِ غم دامنِ گُشاد، عزیزم! دوباره اخم نکن، چون که سال،سالِ من و توست برام قصه بگو، قصه‌های شاد، عزیزم! [و اسمِ کوچکِ من چیست بعدِ این همه حسرت؟ به من به جای «عزیزم» بگو: «جواد» عزیزم] ببین بهار شده! پس لباس‌های نواَت کو؟ دوباره خوشه شدم، دسته داس‌های نواَت کو؟ دوباره استرسِ «بعد از این چطور بخوابم؟» تو حرفِ تازه نداری؟ هراس‌های نواَت کو؟ من از تو دور نشستم که خوابِ گریه نبینی صدات نیست...الو...! التماس‌های نواَت کو؟ ببین بهار شده! +چشم‌های پنجره روشن و از تقاصِ تو سیگار، پای پنجره روشن... که رفت پنجره خوابید و شب بخیر نگفتی و چشم‌هام نشستند جای پنجره، روشن! که التماس کنم: یک دقیقه نور بتابان! تو بارگاه نداری خدای پنجره_روشن؟! ببین بهار شده تا دوباره برگ بیاری که تکه های مرا زیرِ چشم هات بکاری [دوباره خواب؟] تو اصلا کدام گونه‌ی ابری؟ که آیه آمده اطرافِ من نیای و نباری تو که برای خودت، نسخه‌هات حاضر و بازند بگرد، در کیفت قرصِ ضدِّ گریه نداری؟ ببین بهار شده! +کو بهار؟ -خسته نباشی برو از این شبِ ابری کنار، خسته نباشی چقدر کوفته ام...دارم از ستاره میفتم بگو به رسمِ ادب، سایه وار،:«خسته نباشی!» من انتهام همین جاست که ملاحظه کردی +همیشه شعر می آید به کار؟ -خسته نباشی! تو کارِ سخت نکن، دوست داشتن هیجان است کنارِ سبزه مرا هم بکار خسته، نباشی... چقدر مهر به من داری از نخواستنی‌ها -چقدر شیرینی +زهرِ مار! -خسته نباشی! ببین بهار شده! (نوری از ستارگی من) لباسِ تازه بینداز، روی پارگیِ من برای یک غمِ تا خورده، هفت سین که نداری همیشه کاملی از جمله...(نقطه چین که نداری) چه سالِ روشن و خوبی ست با مچالگیِ من اُتو بِکِش به تنِ سی و چند سالگیِ من تو آدمی و شبیهم غمِ غزل که نداری و دست و لب داری، بوسه و بغل که نداری نگاه کن به سناریوی دوندگیِ من که می رسد به جنون انتهای زندگی من کجای تقویمی؟ بغضِ روز و شب که نداری؟ صدات نیست...الو...! کوهِ برف...! تب که نداری؟ ببین بهار شده! پس بزن، بکوب عزیزم! بزن به گُرده ی من بعدِ رقصِ چوب، عزیزم! که یک‌ درخت اگر بی کس است، ترس ندارد و دردهاش می ارزد به دارکوب، عزیزم چه سالِ روشن و... +خوبی؟ -چطور حرف نداری؟ برام قصه بگو‌! قصه های خوب، عزیزم! #جواد_کاظمینی کانال مرکب حرکت @morakkabeharakat
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
زنی/که میوه‌ی ممنوعه‌ست زنی/که بیوه‌ی ممنوعه‌ست شراب و شیوه‌ی ممنوعه‌ست در استکانِ ننوشیده شراب‌خانه‌ای از شرم است بلوغ ماهی خونگرم است مِهی غلیظ، مِهی نرم است اگر لباس نپوشیده! [زنی که صاعقه‌وار آنک...] بلند مرتبه و زیرک بدون حلقه و بی‌مدرک شناسنامه‌ی من بوده به یاد گردن خیس قو به یاد گَرد رم آهو مداد می‌کشد و ابرو فقط ادامه‌ی من بوده زن موقّر در تذهیب! زن مراقبه و تهذیب! مرا ببوس به هر ترتیب که خیر آخرتم این است به چرخش صدف و کوسه کنار ساحل و سنبوسه مرا ببوس پس از بوسه شروع عاقبتم این است بگیر گیس زلیخا را حسود باش، زن زن‌ها مرا بعشق که عقل اینجا زرنگ کوچه‌ی خالی بود در این کشاکش حبل‌الله مرا که خشک شدم در چاه بکش بکش که بگوید ماه چه یوسفی متعالی بود بریده اند جهاتم را و پنجه‌ی حملاتم را عقاب هستم و ذاتم را نمی شود به پرستو گفت دلم گرفته و چرکین است دلم پُر است که سنگین است به لاک‌پشت که غمگین است چگونه می شود آهو گفت؟! #شهرام_میرزایی از کتاب #مراقبت_از_تاریکی پ.ن: الف. عکس مربوط به هشت مارس 1357 است که #هنگامه_گلستان آن را ثبت کرده است. @morakkabeharakat
Show all...
https://www.instagram.com/p/CYt9V-5KAWA/?utm_medium=copy_link خبر چاپ دوم کتاب‌های سکسکه‌های‌ یک مست و مراقبت از تاریکی می‌توانید جهت خریداری از طریق تلگرام، واتساپ یا اینستاگرام هماهنگ باشید : شماره تلگرام و واتساپ: 09032466117 آیدی تلگرام: @shahrammirzaii اینستاگرام: https://www.instagram.com/p/CYt9V-5KAWA/?utm_medium=copy_link شهرام میرزایی کانال مرکب حرکت @morakkabeharakat
Show all...
اندوه یک غریبه تو را در پیاده رو به صندلیِ چندم شب تکیه می‌دهد و جزر و مد ثانیه‌ها روی موج دشت فواره‌ی ستاره شد و از سراب خیس به دیدن و رسیدن دریا نیاز داشت؛ - بندر هوای شرجی اردیبهشت بود. یک ناگهانِ ابریِ مبهم بدون چتر بر آسمان کوچک من خیمه می‌زند و اسب‌های راه‌ورش وحشی و چموش رگبار ناگزیر مرا پیک می‌شوند من با خودم نشسته‌ام و گریه می‌کنم بر روی شانه‌های کسی خارج از زمان تو متهم به جرم سیاسی شدی که "شهر" با سایه‌های یخ‌زده‌ی شب کنار ماه تندیس سر بریدن اسطوره‌ی غریب به مهربان شغاد زمان هدیه می‌دهد من بی تو اضطرابِ جهان لمس می‌کنم در مرزهای منکسر این پیاده‌رو #سجاد_حاجی_حسینلو #غزل_قافیه @morakkabeharakat
Show all...
#کولبر خواننده: محسن بیدوازی شعر: شهرام میرزایی میکس و مستر: مهدیار ساجدی @morakkabeharakat
Show all...
Koolbar - Mohsen Bidvazi.mp38.23 MB
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.