cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

نباید می‌خواندیم

Instagram.com/nabayad_mikhandim Instagram.com/moein_dehaz صفحه دیگر ما: @nabayad_m ارتباط با ادمین (تبلیغ): @Pedram_sin -

Show more
Advertising posts
25 657
Subscribers
-524 hours
-137 days
+5830 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

من باغبان آن درختم که از سراب می‌روید. ‌ ‌ بختیار علی خنده غمگین‌ترت می‌کند ترجمه‌ی مریوان حلبچه‌ای ‌@pixels_ThatAreLife @nabayad_mikhandim
Show all...
‌‌ کجاست آن مرد؟ مردی که پستانم را مثل در قندان برمی‌داشت و از لبانم چای می‌نوشید؟ کجاست آن مرد؟ مردی که بدون امضای موی من بر بالشش خواب خوش نمی‌دید و من خیال می‌کردم موهای بلندم چیزی بیشتر از خاکروب خیابان‌هاست! ‌‌ رفته بی‌آنکه دست‌هایم را سرجایشان بگذارد تا کی ابدی است عشق؟ تا کی؟ شاید آمده بود دمی در من استراحت کند اما دیده بود پرنده‌ای مرده در سینه دارم شاید با من عشقبازی کرده بود که جای دقیق زخمم را بداند ‌ دوباره آواره‌ی خیابان‌ها شده‌ام دیگر چیزی شبیه دست از زباله‌ها پیدا نمی‌کنم دلم می‌خواهد شب‌ها بیرون از تنم بخوابم تا صدای قلب جنینم را نشونم من تنها می‌توانم مادر کلاغ‌های پارک باشم و برای درختان مرده لالایی بخوانم ‌ ‌ نیر فرزین @nabayad_mikhandim
Show all...
"خدا مُرده است" ‌ جمله مشهور نیچه است و البته از مشهورترین جملات تاریخ‌ فلسفه. چندبار در کتاب مهمِ "حکمت شادان" تکرارش کرده. برای درک بهتر، پاراگراف را دقیق بخوانید: ‌‌‌ "خدا مُرده‌ است. خدا مرده باقی می‌ماند و ما او را کشته‌ایم. چگونه خود را تسلی خواهیم داد، جنایتکاران تمامِ جنایتکاران را؟ آنچه مقدس‌ترین و مقتدرترین چیز بود که تاکنون جهان به خود دیده‌است، بر اثر خون‌ریزی بسیار حاصل از چاقوهای ما مرده‌ است. چه کسی ما را از این خون پاک خواهد کرد؟ چه آبی برای ما موجود است تا خود را بشوییم؟ چه اعیادی بهر کفاره، چه مناسک مقدسی را از خود ابداع خواهیم کرد؟ آیا عظمت این عمل بیش از اندازه برای ما عظیم نیست؟ آیا نبایستی تنها خود خدایانی دیگر شویم تا شایسته این کار باشیم؟" ‌ ‌ نیچه، حکمت شادان، ترجمه‌‌ی آل احمد، کامران و فولادوند، نشر جامی @nabayad_mikhandim
Show all...
‌مردم اینگونه بودن را نمی‌پسندند. من بیش‌از‌حد بی‌آزارم. از نامه‌ی ژرژ ساند به گستاو فلوبر آوازهای کوچکی بر ماه، ترجمه‌ی جمشیدی @nabayad_mikhandim
Show all...
‏آدم‌های مبتلا به رنجی‌ عمیق، وقتی که شاد هستند رنجشان فاش می‌شود: طوری به شادی می‌چسبند که انگار از سر حسد می‌خواهند بغلش کنند و خفه‌اش کنند. ‌ آلبر کامو یادداشت @nabayad_mikhandim
Show all...
‌ گفتی: "بروم ازین ولایت، بروم به بندری دیگر. شهر که قحط نیست؛ این نشد، یکی بهتر. هر تیشه زدم به ریشه‌ام خورد، دلم پوسید. تا کی بنشینم این‌جا، دست روی دست، که گَرد بر خاطر بنْشیند؟ هر طرف چشم میندازم، تا سَدِّ نظر، همه‌اش خرابه‌های سیاهِ عمر می‌بینم. حیفِ این همه سال، حیفِ عمرِ عزیز، که تلف شد درین خراب‌آباد." ‌ بندرِ دیگری نخواهی دید، خطّه‌ی بهتری نخواهی یافت. شهر سر از دنبالت بر نمی‌دارد. در همان کوچه‌ها پلاس می‌شوی. در همان محلّه‌ها پیر می‌شوی. در همان خانه‌هاست که موهایت را سفید می‌کنی. هر کجا بروی، به همین شهر می‌رسی. امید به خارج نیست. راه به خارج نیست، نه از زمین، نه از دریا. در همهْ دنیاست که بر‌باد رفته عمر، در همهْ دنیا آری، عمری که تلف کرده‌ای درین بِیْغوله. ‌ ‌ کنستانتین کاوافی این شماره با تاخیر ۶، ترجمه بیژن الهی @nabayad_mikhandim
Show all...
قربانت بروم. دوستت دارم. دوستت دارم. دلم می‌خواهد چشم‌هایم را روی هم بگذارم و وقتی بازشان می‌کنم پهلوی تو باشم. دلم می‌خواهد ببوسمت. آن‌قدر ببوسمت که تشنگیم تمام شود. تنم به یادت بیدار می‌شود. نامه‌ات را که می‌خواندم یک وقت متوجه شدم که دارم بلندبلند باهات حرف می‌زنم. مثل دیوانه‌ها. انگار که تو اینجا بودی. در برق آفتاب که روی آینه افتاده بود، بودی. نمی‌دانم چقدر می‌توانم در لندن دوام بیاورم. به همین زودی خسته شده‌ام. روزهایم به سرگردانی می‌گذرد. فکر می‌کنم چمدان‌هایم را ببندم و بروم پاریس. اگر تو نیایی اینجا نمی‌مانم. نمی‌توانم بمانم. یک حالت بلاتکلیف وحشتناک دارم. ‌ از نامه‌ی فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان @nabayad_mikhandim
Show all...
‌‌‌ در زادروز "هایده" هستیم. خواننده‌ای که پنجاه سالگی را ندید اما مرگش، خاموشی‌اش نشد. هر چه گذشت، شهرت، اهمیت و مخاطبش بیشتر شد. حالا شعری از یانیس ریتسوس، شاعر بزرگ یونان، بخوانیم. در تبعید نوشت‌‌: ‌‌‌ ‌‌ آه، آری، جهان زیباست. انسانی در زیر درختان از شادمانی عشقش می‌گریست — این انسان نیرومندتر از مرگ بود. به خاطر همین آواز می‌خوانیم. ‌ ‌‌ عشق به‌سانِ دهانی که بوسه انتظار می‌کشد، به روی جهان باز است. ‌ ‌ هیچ‌کس آوازمان را نخواهد بُرید. آواز می‌خوانیم، پای می‌فشاریم: جهان زیباست. زیبا، زیبا، زیبا. و آواز می‌خوانیم. (ترجمه‌ی فریدون فریاد) @nabayad_mikhandim ‌‌ ‌
Show all...
اما تشکری بی‌پایان به خودم مدیونم به کسی که بودم، کسی که زندگی کرد، با اینکه نمی‌خواست. مگان دیواین @nabayad_mikhandim
Show all...