کانال رسانه امید

#روزنوشت_ها در این بُن بستِ کج و پیچِ سرما آتش را به سوخت‌بارِ سرود و شعر فروزان می‌دارند. به اندیشیدن خطر مکن. روزگارِ غریبی‌ست، نازنین آن که بر دَر می‌کوبد شباهنگام به کُشتنِ چراغ آمده است. نور را در پستویِ خانه نهان باید کرد... احمد_شاملو تصویر یک بنا نداشتم راجع به سفر دخترانم متن یا مطلبی بنویسم و معتقد بودم به جای نوشتن از این سفر باید تمام‌تلاشم را کنم تا خاطره ای هزار ساله برایشان ساخته شود اما اتفاقی امروز افتاد که مرا به یاد خاطره ای از این سفر انداخت بچه ها را برده بودیم کنار ساحل و در این میان پسر بچه ای همسن دختران مان هر کاری می کرد تا بچه ها را اذیت کند ماسه را پخش میکرد اب پرتاب میکرد و ادا در می اورد و متاسفانه هیچ خبری نه از مادری بود و نه از پدری چند باری پدر و ماپرش را صدا کردم و جوابی نیامد و در نهایت رفتم سراغ بچه و‌ گفتم اگر ادامه بدهی قطعا تنبیه میشوی به چند دقیقه نرسید که مادری پیدا شد و عصبانی که تو میخواهی بچه مرا تنبیه کنی ؟ بعد هم با موبایل یک شماره گرفت و‌گفت الان میگویم بیایند پدرت رادر بیاورند (و نمیدانست من چقدر بیصبرانه منتظر دیدن پدر هستم ) گفتم :من علی حیدری هستم و کد ملی را هم دادم و گفتم هر کاری میتوانی و در توان ت است انجام بده گفت : جرا گفته ای بچه مرا تنبیه میکنی گفتم : من برای محافظت از بچه هایم جانم را میدهم تنبیه بچه تو که اصلا حسابی نیست…. بماند که تهدید خانم از همان خط و نشان ها بود که مسولین برای امریکا می کشیدند اما اگر عاقل بود جمله آخر مرا فراموش نمی کرد …. تصویر دو مادر خود را جلوی ون انداخته و فریاد می زند دختر مرا نبرید او بیمار است و گشت ناارشاد مادر را کنار زده و بچه را می برد و البته که وقتی تصاویر منتشر می شود میگویند با راننده و سر تیم برخورد کردیم کدام برخورد ؟ الله و اعلم …. تصویر سه دختر از شهری امده و گرفتار می شود و تن چه نباید بشود میشود در وزرای معروف از فشار یا از هر چه که ما نمیدانیم سکته میکند و تمام روی سخنم با سردار طلایی است که گشت ها را راه انداخت و خود با شلوارک روی تردمیل‌در کانادا کنار خانم ها مشغول ورزش‌شد روی سخنم با مسولینی است که خودشان اینجایند و بچه ها را روانه اروپا و امریکا کرده اند که نکند گرفتار گشت های ارشادشان شوند روی سخنم آه و افسوس روی سخنم با تک تک پدرانی است که دختر دارند روی سخنم با تک تک ایرانیان است نه نه من دیگر هیچ امیدی ندارم از هیچ کدامتان روی سخنم با پدر مهسا امینی است که با مادر و برادر مهسا امینی است که حالا خانواده شان‌مرده اند من هم با شما سوختم‌و اتش گرفتم اتش گرفتم ۱۴۰۱.۰۶.۲۴ #علی_حیدری