cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

رادیو فرهنگ گوتنبرگ

وبسایت رادیو فرهنگ www.radiofarhang.nu يوتوب راديو فرهنگ https://youtube.com/channel/UCBHye06YyKTtwTjB0BFngZA ساوندكلاود https://m.soundcloud.com/radiofarhang فیس بوک www.facebook.com/radiofarhang.nu اینستاگرام www.instagram.com/radiofarhang.nu/ را

Show more
Advertising posts
1 217Subscribers
+224 hours
+67 days
+1630 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

جعفر پناهی، سینماگر سرشناس با انتشار روایت دیدار با توماج صالحی در اینستاگرام خود، پیرامون صدور حکم اعدام علیه این هنرمند آزادی‌خواه نوشت: "اکنون بعد از این حکم قرون وسطایی، وظیفه من و تو است که با انفعال خود، قلب پسر ایران را نشکنیم." متن کامل روایت جعفر پناهی چنین است: چند روزی بود که از زندان بیرون آمده بود. قرار بود با محمد رسول‌اف به ملاقاتش برویم. زنگ زد برای مداوا به تهران آمده است. قرار گذاشته شد و دیداری کوتاه داشتیم. لبخند بر لب و روحیه بالا داشت. از هر دری سخن به میان آمد. تا آنکه به ورزش رسید، سکوت کرد. دوباره با لبخند گفت تنها ناراحتی‌ام در زندان این بود که چند ماه اول نمی‌توانستم ورزش کنم. وقتی گرفتنم دوازده ساعت زیر شکنجه بودم . چون قبل از دستگیری ورزش بوکس می کردم تحمل درد را داشتم. ولی آنها آمپول می‌زدند که بیهوش نشوم و درد را بیشتر حس کنم . صدای شکستن استخوان‌های پا و انگشتانم دستم را می‌شنیدم. در آن زمان من و محمد حتی تحمل شنیدن این شکستن‌ها را نداشتیم. ولی خوشحال بودیم با خنده زیبایش روبروی ما نشسته و آزاد است. اما اکنون بعد از این حکم قرون وسطایی وظیفه من و تو است که با انفعال خود، قلب پسر ایران را نشکنیم. @raadiofarhang
Show all...
جعفر پناهی: قلب توماج، پسر ایران را نشکنیم ادامه خبر👇👇👇 @raadiofarhang
Show all...
ادامه واکنش‌ها به حکم اعدام توماج؛ کنفدراسیون کار ایران خواهان کارزاری جهانی شد کنفدراسیون کار ایران در خارج از کشور، ضمن هشدار درباره لزوم واکنش گسترده به صدور حکم غیرانسانی اعدام علیه توماج صالحی، خواهان آغاز کارزاری جهانی در این مورد شد. این کنفدراسیون با ارسال نامه‌ به اتحادیه‌ها و نهادهای بین‌المللی کارگری، اعلام کرد که برای لغو مجازات اعدام توماج و سایر زندانیان سیاسی به یک کارزار قدرتمند و دخالتگری افکار عمومی جهان نیاز است. در این نامه ضمن اشاره به بازداشت کارگران، معلمان، دانشجویان، روزنامه‌نگاران، وکلا، هنرمندان، نویسندگان و معترضان خیابان، تاکید شده است که جمهوری اسلامی از شکنجه و اعتراف اجباری علیه مخالفان خود استفاده می‌کند. @raadiofarhang
Show all...
معصومه آذری، مادر جاویدنام حنانه کیا، با نوایی حزن‌انگیز، برای دختر جوانش لالایی می‌خواند. دختری که نوعروس بود و تازه می‌خواست زندگی خود را سر و سامان بدهد، ولی برای آزادی به خیابان رفت و سرکوبگران جانش را گرفتند. مادر حنانه، ضمن انتشار این ویدیو نوشت: «شاید دور، شاید دیر اما، نور از روزنه‌ای که باید، می‌تابد و چشم‌های ما را روشن می‌کند.» #حنانه_کیا @raadiofarhang
Show all...
آرمان عمادی فرزند مهروش و یونس، متولد ۹ اردیبهشت ۱۳۷۳، یک روز پیش از آنکه در اعتراض‌ها به او شلیک شود، با گلوله ساچمه‌ای به دست او شلیک کرده بودند. به خانه رفت و با همان دست زخمی برای مادرش نوشت: «مادرم که یار باشد، بگذار دشمن هزار باشد.» آرمان ۲۸ ساله بود. فوق لیسانس حقوق داشت. زبان انگلیسی و فرانسه درس می‌داد، مدتی در داروخانه کار می‌کرد، مدتی هم کافه‌ای به اسم کالدی داشت. اماکن آنقدر اذیتش کرد که مجبور شد کافه‌اش را تعطیل کند. خیلی به کافه‌داری علاقه داشت و دوست داشت کافه‌داری محبوب و معروف شود. چند شب قبل از کشته شدنش به دوستانش گفته بود که هرچه از آنها در موبایلش دارد را پاک می‌کند که اگر دستگیر شد دوستانش به دردسر نیفتند. آرمان عمادی به گواه نزدیکانش در مورد اعتراض‌ها و کشتار مردم بی‌تفاوت نبود و مرتب در اعتراض‌ها شرکت می‌کرد. او ۲۵ آبان در مرودشت استان فارس گلوله خورد. یک فرد نزدیک به خانواده او به بی‌بی‌سی گفت: «آن شب آرمان در اعتراض‌ها بود. ماموران از مسجد محل از فاصله نزدیک چشم آرمان را هدف قرار دادند. جمجمه‌اش شکست. او را بلافاصله به بیمارستان نبردند. در همان مسجد او را نگهداشتند. شاید اگر زودتر به بیمارستان می‌رسید زنده می‌ماند. در بیمارستان چشمش را تخلیه کردند، گفتند جمجمه‌اش شکسته. بعدا گفتند همان موقع دچار مرگ مغزی شده بود با این‌حال تا سه روز در بیمارستان به دستگاه وصل بود. بعد از سه روز دستگاه را خاموش کردند.» به گفته این منبع آگاه، آرمان به حیوانات هم علاقه زیادی داشت. عاشق حیوانات بود خصوصا سگ و گربه. چند تا گربه داشت که برای هرکدامشان یک اسم انتخاب کرده بود. هر ماه برای سگها و گربه‌ها غذا می‌خرید. اگرگربه‌ای می‌دید که مریض است تا او را درمان نمی‌کرد خیالش راحت نمی‌شد. آرمان عمادی سه برادر داشت. رابطه او با خانواده بسیار نزدیک بود. با مادرش خیلی دوست بود و به او کمک می‌کرد. منبع نزدیک به خانواده می‌گوید:« خانواده خوشحالی بودند. با رفتن آرمان زندگی آنها نابود شد. رفتن آرمان یک طرف، آزار و اذیت خانواده‌اش توسط حکومت هم آنها را نابود کرده. @raadiofarhang
Show all...
‌ زادروز آرمان عمادی است. جان‌باخته خیزش سراسری، دوست آرمان، برایش آرزوی تشکیل خانواده می‌کند. ادامه خبر👇👇👇 @raadiofarhang
Show all...