cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

کانال فرنود

کانالی برای درمیان گذاشتن نوشته‌ها، شعرها و عکس‌هایم با شما... @Farnoodf

Show more
Iran380 757The language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
135
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

مردها، بغض نه گریه هم نمی‌کنند؛ ناگهان اما به خود می‌آیند و خودشان را می‌کشند؛ آنگاه صبح هرروز مردی دیگر از خواب بیدار می‌شود کار می‌کند و شب‌ها هیچ‌گاه خواب نمی‌بیند —- پ.ن: از مجموعه چاپ‌نشده‌ای به نام #شعرهای_بعد_از_مرگ @Farnoodfm
Show all...
https://www.instagram.com/p/BevUQHZjcdL/ ظاهرا همین خاطره جزیی هم دیگر نمانده است.
Show all...
فرنود فغفور مغربی

حدودا هفت سال قبل، چند نشمین‌گاهِ کاشی‌کاری شده در خیابان دانشگاه (حدفاصل کوی دکترا تا تقی‌آباد) اجرا شد... از آن روزگار خاطراتی تلخ مانده است و از آن نقش‌های چشم‌گیر، همین کاشی شکسته... #یاد_ایامی_که_در_گلشن_فغانی_داشتم #حال_‌دوران #غم_مخور

... به چه شکلی از متن، می‌توان شعر نو گفت؟ - به نظرم باید همه‌ عناصر لازم در یک کوته سروده‌ی نو به‌اندازه کافی وجود داشته باشد؛ و احتمالاً دو عنصر کلی هم در این بین بیشتر وجود ندارد. 1 - زبان؛ غفلت از زبان، شعر را به متنی تبدیل می‌کند که صرفاً بین سطرهایش فاصله گذاشته شده است. برای تفاوت متن و یا متن ادبی با چیزی که به نام شعر قرار است به مخاطبان تحویل دهیم باید فرم زبانی متفاوت از متن داشته باشیم. شکستن جمله‌ها، تغییر ارکان و بازی‌های زبانی، بخش مهم جولان دادن زبان در حوزه شعر است. هم‌نشینی کلمات و موسیقی حاصل از این کنار هم نشستن، مهم‌ترین رکن تفاوت متن از شعر است. 2 - جهان‌بینی نو؛ بی دیدن جهان و علت‌ها و معلول‌هایش از چشمی نو شعرمان چیزی می‌شود شبیه غر زدن‌های آدم‌های ناشناس در صف نانوایی و تاکسی و در بهترین حالت به دل نوشته‌های دختری در کلاس دوم راهنمایی تبدیل می‌شویم. بدون حرف و کشف تازه، چرا باید شعر گفت؟ شعرهایی که می‌خوانم هرچه بیشتر با ملاک‌های بالا همسانی داشته باشند شعرتر هستند و هرچه دورتر زحمات بی‌ثمر کسی است که احتمالاً شاعر هست و یا نه! با این توصیفات شاید شعر کلاسیک هم مشروط به همین شروط باشد و تنها تفاوت در عدم نیاز به بحرهای از پیش تعیین‌شده و یا ردیف و قافیه است و دیگر هیچ. نکته‌ای که دوست دارم در اینجا اضافه کنم این است که نباید در میزان دو عنصر یاد شده افراط کرد که افراط همیشه موضوع را به ضد خودش تبدیل می‌کند. عدم‌رعایت توازن در بخش زبان، شعر را منجر به متنی مشکوک، رمزآلود و غیرقابل فهم می‌کند و بیان حداکثری جهان‌بینی نو، شعر را تبدیل به متن فلسفی می‌کند. سر آخر اینکه شعر -معمولاً- در ناخودآگاه شاعر اتفاق می‌افتد و رعایت این نکات در تحمل «ناخودآگاه» نیست. ویراستاری قبل از انتشار دقیقاً وظیفه اعمال دو شرط بالا را بر عهده دارد. از مجموعه #مصاحبه‌های قبل از چاپ @Farnoodfm
Show all...
حکایت آن دوست که مرده آمد! سوره جمعه را در کودکی حفظ کرده بودم. بخش‌هایی از آن همواره در ذهنم تکرار می‌شود و مخصوصاً این آیه: «...إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» ترجمه‌اش می‌شود: اگر پندارید که شما به حقیقت دوستداران خدایید نه مردم دیگر، پس تمنّای مرگ کنید اگر راست می‌گویید. با خود می‌اندیشم این تمنای مرگ کردن آیا فقط به نشستن است و دعا کردن که «ای خدا من را بکش»؟ اگر این‌طور باشد هرکسی می‌تواند چنین ادعایی کند و به‌اصطلاح زبان که کنتور ندارد و هر چیزی می‌توان ادعا کرد و گفت. با این مقدمه احتمالاً تمنای مرگ، کاری معطوف به عمل است و نه صرفا لقلقه زبانی. سؤال اینجاست عملاً تا کجا می‌توان طلب مرگ کرد؟ دوستان مطلع لطفاً توضیح دهند؟ @farnoodf #تفسیر_عملی #خودکشی #هرروز_مترو #طناب_دار_درخانه @Farnoodfm
Show all...
نقدی بر نظام اخلاقی! این طرف و آن طرف فضای مجازی پر از جملاتی است که به این‌وآن نسبت می‌دهند و همه می‌دانیم در خیلی از موارد، گوینده مطلب آنی که می‌گویند نیست. دیدم به لقمان حکیم هم نسبت دادند همیشه به یاد خدا و مرگ باش. بدی را نبین. خوبی را هم اگر به دیگری روا داشتی، فراموش کن. در مجالس حرف نزن. بر سر سفره‌ها شکم نگه‌دار و الخ... ای خدا از دست این نظام اخلاقی که در یک کلمه خلاصه می‌شود: «نکن». در برابر این جملات منسوب به حضرت لقمان که باور دارم از او البته نیست، می‌گویم: 1 - چرا باید خدا و مرگ را «همیشه» در خاطر داشت؟ چنین کسی لزوماً وظیفه‌ای روزمره برای خودش پیدا نمی‌کند و سر به بیابان و قبرستان می‌زند و دیوانه می‌شود. استدلالش هم این است که مگر نه اینکه همه به‌هرحال می‌میریم پس بهتر است دور از گناه و معصیت باشیم و دائم دعا کنیم! نتیجه هم این می‌شود که ملل دیگر پیشرفت می‌کنند و ما همانی می‌مانیم که بودیم. 2 - چرا وقتی به کسی خوبی کردم باید فراموش کنم و وقتی از کسی بدی دیدیم بازهم فراموش کنم؟ حسابگری باید کرد و دید آیا طرف، ارزش دوباره خوبی کردن را دارد یا نه و کسی که به ما بدی کرده را هم نباید فراموش کرد! چراکه چنین بدکاری از غفلت (مثلاً) اخلاقی ما، سوءاستفاده خواهد کرد و بدی بدتری به ما روا خواهد داشت! 3 - چرا حرف نزنم؟ بگذارم بقیه مزخرفات صدبار خوانده‌شده در تلگرام را بازگو کنند؟ و حرف‌هایی بزنند که نه نفع دنیوی دارد و نه آخرتی! 4 - چرا شکم نگه‌دارم؟ مگر دعوت نشدم تا بخورم و لذت ببرم؟ —- این سَبک اخلاقی جواب نمی‌دهد. نمونه بزرگش همین جامعه خودمان که صبح تا شام همین جملات گهربار در آن تکرار می‌شود اما گوش کسی بدهکار نیست! به نظرم ماجرا به بی‌اخلاقی مردم برنمی‌گردد و برمی‌گردد به این‌که این جملات، مخالف طبع، فطرت و حالت طبیعی بشر است. —- پ.ن: نظرات شما: https://www.instagram.com/p/Bp1EfixByXh/?utm_source=ig_web_copy_link #فوروارد_ممنوع #نقل‌قول_نابه‌جا #بیچاره_بزرگان #عقل_سلیم #فکر_کنیم @Farnoodfm
Show all...
جامانده‌ی گیاه‌خواری از خاطراتِ قبیله‌ای آدم‌خوارم؛ شاید که متروک‌خانه‌ای با گویش قبیله‌ای سرخ‌پوست که از مصاف با توپ‌های جنگی برنگشته‌اند شما اگر مأمور اداره آب هستید یا آمده‌اید تار بزنید و پولی بگیرید حتی اگر می‌خواهید دوچرخه‌ی مانده در انباری را بدزدید کافی است زنگ را فشار دهید و اول از همه تنهایی این خانه را ببرید —- پ.ن: ایده این شعر در چتی با دوستانم به ذهنم آمد. این را نوشتم که بدانید آدم اگر حواسش را جمع کند در چتی با موضوع زندگی و مسائل روزمره می تواند سوژه شعرنو پیدا کند! وای از این همه هوش! #خرگوش #تنهایی #شرق_غرب #نورخدا_بقیه @Farnoodfm
Show all...
گفتگوی اندیشگانی دوستی نازنین و فهیم در کانالشان (خودشان به جای کانال می‌گویند گدار) دو سوال مطرح کردند: «اغلب روشنفکران و هنرمندان برجستهٔ ادبیات ما سوسیالیست (چپ) بوده و هستند. آیا این گزاره درست است؟ و اگر درست است علتش چیست؟ پیشفرض من این است که سوسیالیسم انسانی‌تر و بنابراین فرهنگی‌تر از لیبرالیسم است. اگر شما هم پاسخهایتان را برایم بفرستید ممنون می‌شوم.» برایشان پاسخی نوشتم و ایشان هم در همان گدارشان ثبت کردند. در این نشانی: https://t.me/denkerfahr/2711 —- خواستید نظرم یا دیگر نظرها را ببنید و یا برایشان پاسخی بدهید، از گدارشان دیدن کنید. با احترام @Farnoodfm
Show all...
تجربه‌ی تفکر

پاسخ ۲ فرنود فغفور مغربی @farnoodf باشندهٔ @Farnoodfm و گردانندهٔ @artmashhad به نظرم درست می‌آید که بیشتر اهالی هنر در تاریخ معاصر گرایشی سوسیالیتی داشته‌اند اما و هزار اما که این صرفا حدس (هرچند مقرون به قرائن) است. چه بهتر که یکصد نویسنده، شاعر، ترانه‌سرا، موزیسین و مجسمه‌ساز را در نظر گرفت و مشی و منش آنها را بر اساس زندگی‌نامه‌ها و موضع‌گیری‌هایشان پایش کرد و بعد به پاسخ دقیق رسید. نکته اینکه گروه‌های سوسیالیستی معمولا حضور پررنگ‌تری داشتند و افراد را جذب می کردند اما کمتر دیده شده که جریان سرمایه‌داری چنین کارهایی (لااقل به این واضحی) کرده باشد. شاید بتوان نتیجه گرفت بیشتر هنرمندان چون احزاب و دسته‌جات محافظه‌کار و یا لیبرالِ چندانی نداشتیم، رفته‌اند سمت سوسیالیست‌ها.

فریب! حواستان باشد که کلمات شما را فریب ندهند! اول موضوعات را باید خوب بشناسیم و بعدش طرفداری کنیم. نمونه‌اش همین مفهوم «آزادی» است و یا مثلاً «عشق». من و احتمالاً شما به‌محض اینکه این دو را می‌شنویم فیلمان یاد هندوستان می‌کند و خوش‌خوشانمان می‌شود. دلمان پَر می‌کشد که دلی عاشق و زمانه‌ای پُر از آزادی داشته باشیم. رؤیاها می‌بافیم و بر گذشته‌هایی که بی‌عشق و آزادی گذشته، حسرت می‌خوریم... خب حق هم همین است اما ماجرا به همین سادگی نیست. کافی است نگاه کنید به دیوان حافظ و یا اشعار مولوی. این‌ها معلم اساطیری عشق بوده و هستند. رفته‌اند تا آخرین منزل عشق و عاشقی. نرفته‌اند؟ حافظ، در همان اول کتابش، شرط بلاغ را گفته و کم‌کاری و یا پنهان‌کاری هم نکرده است. گفته که عشق به‌ظاهر آسان است اما مشکلات زیادی را به دنبال می‌آورد. (که عشق آسان نمود اول ولی...). مولوی هم تجربه‌های خشن‌تر را روایت می‌کند (در کف شیر نر خون‌خواره‌ای/غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای) آزادی هم قصه مشابهی دارد. نگاه کنید به تجربه‌ی اهالی مغرب زمین. آن‌ها خود را در بند استثمار کلیسایی می‌دیدند و برای آزادی و رهایی از آن، جهانی دیگر آفریده و همه‌چیزشان را نو کردند. از علم بگیرد و تکنولوژی تا نگاهشان به مقولات انسانی ازجمله سیاست. نتیجه‌اش هم این شد که دموکراسی، بهترین شیوه حکومت است؛ و البته من هم موافقم و شما هم بعید است موافق نباشید اما... ببینید همین آزادی عزیز که اساس فرهنگ غرب است به حال خاورمیانه‌ای که من و شما در آن زندگی می‌کنیم چه چیزهایی که نیاورده است؟! آنچه داعش کرده را که فراموش کردید؟ ماجراهای یمن را می‌توان ندید؟ خاشقچی را یادتان رفته و صد مثل او که حتی اسمشان را هم کسی نشنیده است؟ با همه این‌ها بازهم عاشق آزادی و عشقیم؛ و می‌دانیم خدا گل بی‌خار نیافریده است. #شمشیر_دوسر #آزادی_سیاسی #عشق @Farnoodfm
Show all...
آزادی با من قهوه... و آن‌چنان بی‌تمام نوشیده بودیم که بوته‌های تلخ همه این حوالی را پُر کرده بود، این را حتی گوسپندانی که هر شب شمرده می‌شوند از یاد نمی‌برند؛ —- آی تنهایی، تنهایی! این میز تک‌نفره را ملتهب کن؛ آن گونه که فنجان‌های دست‌نخورده در کافه‌های سر راهی - شسته و نشسته- پر و خالی می‌شوند —- فرم شعر برگرفته از سروده‌ای ناب به شاعرگی #رمائیل @Farnoodfm
Show all...
آداب جنگ! من نمی‌گویم در زمان دعوا با کسی یا گروهی، «فحش و فضیحت» ندهید. دروغ نگویید و اتهام نزنید... به‌هرحال هرکسی صلاح کار خودش را می‌داند و در دعوا هم حلوا پخش نمی‌کنند. به ما هم آموخته‌اند «النصر بالرعب» و همچنین «مُشت اول صد تومان می‌ارزد!». اگر جستجو کنید دستورالعمل‌های بسیاری برای مبارزه در ادبیات روزمره پیدا می‌کنید. این‌ها سر جایش اما نکته‌ای دیگر دارم... می‌گویم مراقب باشید تا چه اندازه چاقوی کلمات را در روح حریفتان وارد می‌کنید و اصولاً به کجای طرف می‌زنید! مشکل اینجاست که دعوا باید دعوا باشد و ختم ماجرا برای «همیشه» نباشد. مراقب باشید اگر می‌خواهید توهین کنید و یا طرف مقابل را تخطئه کنید تا چه اندازه جلو می‌روید. نکند آن‌چنان به خط قرمزهای مخاطب آسیب بزنید که دیگر با هیچ آب زمزم و کوثری هم کدورت‌ها پاک نشود. سؤال اینجاست مگر طبق همان آموزه‌های قدیمی نباید طرف را آن‌چنان زد که از جایش بلند نشود؟ نه! چراکه اگر دیگر از جایش بلند نشود، کسی را نخواهید داشت که دوباره با او جدال کنید. #اندازه_نکوست #عدالت_مبارزه #زخم‌های_خوب‌نشدنی ___ نظرهایتان را بفرمایید: https://www.instagram.com/p/BpoaHSLhspj/?taken-by=farnoodfm @Farnoodfm
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.