چراغ دیواری

تنهایی برای من یک میز دو نفره‌‌ست در یک کافه‌‌ی شلوغ وقتی نمی‌توانم دل‌تنگی‌ام را دور بریزم تنهایی برای من سکوتی‌ست بی‌انتها در لحظه‌ای که باید می‌بودی و نبودی روزهایی که باید می‌دیدمت و ندیدم شب‌هایی که باید بغلم می‌کردی و نکردی تنهایی برای من یعنی تو یعنی تنها پیراهنم که هنوز به آخرین هم‌آغوشی‌مان فکر می‌کند و دکمه‌هایش امیدوارند تا دوباره خودشان را  به دست‌های تو بسپارند تنهایی برای من یک خاطره‌ی دور است از تو که هرگز کهنه نمی‌شود @cheraghdivari محمودی

يعنی تو هم باران را می بينی و انقدر بيخيالی؟؟ دلت مي آيد ڪنارم نباشی؟ اين باران اين آهنڪَ اين ترافيڪ اين مـن همہ و همہ تو را می خـواهد...🙁 @cheraghdivari #علی_قاضی_نظام

معذرت خواهی برای اونیه که کفششو لگد کردی یا توی خیابون بهش تنه زدی! نه اونی که با حرفات و کارات ریشه ی قلب و غرورشو زدی... لیوانی که هزار تیکه میشه رو حتی اگه به هم دیگه بچسبونی ام ترکاش از بین نمیره! میگیری چی میگم؟! ♡ @cheraghdivari

🌼🍃 پس از تحمل آن همه درد کسی که به مقصد می‌رسد‏،دیگر همانی نیست ‏که به راه افتاده بود. #هاکان_گوندای♥️ @cheraghdivari

شیرینی های زندگی بیش از یک بار به کام نمی نشیند، اما تلخی هایش ، هربار تازه اند ، هربار تازه تر... #محمود_دولت_آبادی @cheraghdivari

در پس چیزهای ساده پنهان می شوم تا تو مرا بیابی، اگر مرا نیافتی چیزهای ساده را می یابی و هر آنچه را که من لمس کرده ام لمس خواهی کرد، این گونه رد دست های من و تو بر هم ترسیم می شوند نور مهتاب همچون ظرفی براق در آشپزخانه می تابد هر آن چه به تو می گویم چنین شکلی به خود می گیرد نور مهتاب خلوتی میز را پر می کند، و سکوت در انزوای خانه زانو می زند سکوت همیشه زانو می زند هر حرف ساده هجرتی ست برای یک دیدار دیداری که بارها به تعویق افتاده اما این حرف آن هنگام رنگ حقیقت به خود می گیرد که تو برای این دیدار اصرار بورزی یانیس ریتسوس مترجم:بابک زمانی @cheraghdivari

کار ندارم جز این کارگه و کارم اوست لاف زنم لاف لاف چونک خریدارم اوست طوطی گویا شدم چون شکرستانم اوست بلبل بویا شدم چون گل و گلزارم اوست #مولانای_جان @cheraghdivari

گاهی دلیلِ دلتنگیهای نفسگیر را نه میشود گفت نه میشود نوشت نه میشود خواند و نه حتی میشود شنید باید با تمام وجود باهاشون مدارا کنی ای کاش روزی برسد که عطر نفست این فاصله دلتنگی را بشکند... @chrtaghdivri Ｃ᭄‌

من و تو شباهت های متفاوتی باهم داریم : هر دو شکستیم ؛ تو قلب مرا ، من غرورم را هر دو رقصیدیم ؛ تو با دیگری ، من با سازهای تو هر دو بازی کردیم ؛ تو با من ، من با سرنوشتم و در آخر هر دو پی بردیم تو به “حماقت” من ، من به “پست” بودن تو @cheraghdivari

۰ تابستان فصلِ خوبى براى رفتن نبود نه باران مى بارد كه اشك هايم را بپوشاند نه برف مى بارد كه رد رفتنت آب شود نه برگ زردى بود كه با لگد حرص نبودنت را سرش خالى كنم... در آن هوا فقط داغ رفتنت دلم را سوزاند #فرزانه_صدهزارى @cheraghdivari