cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

زنان آگاه

اندیشه، آگاهی، اعتماد به نفس. مطالبی درباره ی زنان، برای همگان. کلیه متون اثر نویسنده زنان آگاه. بازنشر با ذکر لینک کانال و منبع آزاد. . *بدون تبلیغ.

Show more
Advertising posts
2 111
Subscribers
+124 hours
-77 days
-2930 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

دعوت به پژوهش علمی به اشتراک گذاشتن تجربیاتتان برای ارتقای سلامت روان ! پژوهش حاضر تحت نظارت اساتید دانشگاه تهران مرکز و پژوهشگران پژوهشکده روانشناسی، مشاوره و علوم تربیتی ایران در حال انجام است. ‍‍🇮🇷 ما به دنبال افرادی هستیم که مایل به اشتراک گذاشتن تجربیات خود در مورد سلامت روان خود باشند. این پژوهش به بررسی رابطه بین تجربیات دوران کودکی، نحوه تفکر و اعتماد به نفس با علائم اضطراب می‌پردازد. با شرکت در این پژوهش شما به ما کمک می‌کنید تا درک بهتری از عوامل موثر بر سلامت روان افراد پیدا کنیم و راهکارهای موثرتری برای ارتقای آن ارائه دهیم. ✨ شرکت در این پژوهش کاملا داوطلبانه و بی‌نام است. برای شرکت در این پژوهش، لطفاً بر روی لینک زیر کلیک کنید: https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSdTts_b2s448IzsYA74edLCyBAxh14353ScxLUzp5K5s-digA/viewform?usp=sf_link با مشارکت خود در این پژوهش، به ارتقای سلامت روان خود و دیگر افراد کمک کنید! از شما برای یاری رساندن به این پژوهش سپاسگزاریم!
Show all...
350

دعوت به پژوهش علمی به اشتراک گذاشتن تجربیاتتان برای ارتقای سلامت روان دانشجویان! پژوهش حاضر تحت نظارت اساتید دانشگاه تهران مرکز و پژوهشگران پژوهشکده روانشناسی، مشاوره و علوم تربیتی ایران در حال انجام است. ‍‍🇮🇷 ما به دنبال دانشجویانی هستیم که مایل به به اشتراک گذاشتن تجربیات خود در مورد سلامت روان خود باشند. این پژوهش به بررسی رابطه بین تجربیات دوران کودکی، نحوه تفکر و اعتماد به نفس با علائم اضطراب در دانشجویان می‌پردازد. با شرکت در این پژوهش شما به ما کمک می‌کنید تا درک بهتری از عوامل موثر بر سلامت روان دانشجویان پیدا کنیم و راهکارهای موثرتری برای ارتقای آن ارائه دهیم. ✨ شرکت در این پژوهش کاملا داوطلبانه و بی‌نام است.

👍 1
00:06
Video unavailableShow in Telegram
2.79 KB
👍 2
زن مستقلی که... بخش 2. مورد دیده ام زن توانای مستقل تبدیل شده به سرمایه‌گذار اصلی پروژه‌های کاری آقا. مثلا سال ۱۳۹۴، پنجاه میلیون ت پول گذاشته و آقا مدام می‌گفته در پیج اینترنتی ام کامنت نگذار که کسی نبیند وجود داری! خیانت‌ها و رفتار پر از بی احترامی که شنیدنش دود از سرمان بلند می‌کند بماند. و آن "زن توانای مستقل " با چه حالی نشست جلویم و بغض فرو داد و از شدت مورد خیانت و بی احترامی و ناسپاسی قرار گرفتنش گفت. تواناترین انسان هم، وقتی با تعاریف ذهنی اشتباه ، پارتنری خسیس یا لاابالی انتخاب کند، وقتی با هدفی والا خود را بی ارزش می‌کند، چنین می‌شود. مورد دیده ام خانم با وضع مالی خوب در شمال شهر، هر روز ۵ صبح با ماشین می‌رفته دنبال آقای مهندس کارخانه. آقا کل راه می خوابیده تا دم در کارخانه که در یکی از جاده‌های خارج شهر قرار داشته! آن جا با یک "مرسی" پیاده می شده و می گفته "بعد از ظهر بیا دنبالم. " کل رابطه دو سه ماهه آن خانم و آقا خلاصه شده در این که خانم راننده‌ی آقای مهندس باشد. نه گردشی، نه حتی گفتگویی در ماشین! چون بعد از ظهر هم آقا خسته بوده و باز در ماشین می خوابیده تا منزل! آیا در رابطه دختران و پسرانی که پسر به دنبال دختر می رود نیز چنین است؟ خواب در ماشین و عدم گفتگو و کیفیت و معنای رابطه صفر؟! آیا دوست داریم شکل زن و مرد تغییر کند؟ راهش صرفا تربیت فرزندان پسری ست که ظرفیت کافی دریافت خیلی چیزها از سوی زن، و در مقابل دادن حمايت و محبت تام و تمام را داشته باشند. وگرنه مردان ایرانی که آن قدر از نظر سنی بزرگ هستند که به دانشگاه و سر کار بروند اما با چنین تفکری رشد نکرده اند، ما وظیفه نداریم تربیت‌شان کنیم. آن هم با شیوه غلط بی ارزش کردن خودمان. پرواضح است که هدف کل این متن، بازتولید کلیشه زن ناتوان یا تیغ زن و آویزان جیب مردان نیست. تنها می خواهم بگویم : وابسته نبودن، به معنی خود را بی ارزش و دم دستی کردن نیست. اطمینان خاطر دادن از این نیست که "ببین! در این دنیای مادی تو هرچقدر برایم هیچ کاری نکنی، من پایت می مانم. مستقلم دیگر! پس هرچقدر خواستی حمایتم نکن، دست در جیب هم نکن. کلا مجسمه ‌ی تماشاگر زندگیم باش تا احتمال ناخوشبختی عاطفی من، صد در صد گردد !" زن فمینیست یعنی زنی با استانداردهای قوی. بگذارید در این دنیای مادی، مردی که می خواهد با شما وارد رابطه بشود، خود را ثابت کند. برای جلب اعتمادتان، و از آن مهم تر برای نگه داشتن شما زحمت بکشد. مردان خسیس و لاابالی، یا سواستفاده چی که گاه دنبال "سرمایه‌گذار پروژه‌های خود" می گردند و چه بسا در زندگی مشترک تمام سرمایه زن را بر باد دهند، همان هایی اند که ازتان پول بنزین ماشین می‌گیرند یا خیالشان راحت است که شما با ماشین خود همه جا می‌بریدشان. مردی که از "زن توانای مستقل" استقبال می کند شاید به شکل مردی روشنفکر و عشق چگوارا در بیاید که می‌گوید "مجلس عروسی دیگر چیست! ببین فلان زن با یک کت و شلوار سفید در محضر عقد کرد چقدر تحسین برانگیز است! چقدر با استایلش حال کردم"! شاید در نقش مردی گرفتار عقده های روانی ظاهر شود که دلش در رابطه یک "مامان" بخواهد که جمع و جورش کند . کسی که می اندیشد "خب این زن خودش بدون کمک همه کار می‌کند. لازم نیست من برایش کاری کنم. پس ازش بخواهم حالا به جای من یا برای من نیز، همه کار بکند!" و کاش بدانید این ژانر چقدر سم و زهرآگین‌اند! چون در ادامه، وقتی متوجه توانایی های شما و ناتوانی خود می گردند، برای نگه داشتن شما دست به بازی‌های روانی می زنند. از جمله تخریب اعتماد به نفس تا این پیام را به روان شما برسانند که "حالا فکر نکن تو هم آدم خاصی‌ هستی‌ها! من لطف کرده‌ام که با تو مانده‌ام!" معمولا آن چه زنان توانای مستقل (با مسیر غلط) دریافت می کنند " یک مرد ناتوان -مفت خور ، کودک نیازمند مامان، انگل (!) و در بهترین حالت یک غیرحمایتگر شیک و پیک است که هم موفقیتتان رو در سکوت (و نه تشویق) نگاه می‌کند و هم شکستتان را در سکوت و البته لبخندی رضایتمندانه (و نه همدلی و حمایت) تماشا می کند و از زمین خوردنتان حتی خوشحال هم می شود. چراکه این دست افراد بخیل ، پول و حمایت تک سویه شما را می خواهند اما "درخشش" و به چشم آمدنتان را در جمع خیر! لیاقت شما چنین پارتنری نیست. هست؟ به قلم زنان آگاه @zanAneAgah
Show all...
👍 22
زن توانای مستقلی که بی حمایت می ماند. به قلم زنان آگاه @zanAneAgah آن چه می‌گویم از مشاهده (حتی بخوانید رصد!) زندگی زنان توانمند مستقلی ست که بالای ده سال می‌شناسم. و حتما با دیدگاه نویسنده کانال هم نسبت به حوزه زن و مرد آشنا هستید. و به نظرم گاهی زنان عجیب کج‌راه می‌روند و خود را "ناخوشبخت" می‌کنند. ببینید، اگر زن توانای مستقل هستید بیش تر لیاقت این را دارید و مهم تر است که مردتان هم "توانای قدرشناس" باشد، برای رابطه سرمایه گذاری بکند و برایش مهم باشد که به چشم شما بیاید! گدابازی‌های اول رابطه توسط مردها را جدی بگیرید و نگویید "من خودم مستقلم ، نیازی ندارم یکی دیگر مثلا برام فلان کار را بکند یا برایم قهوه بخرد". عزیزم کسی نمی‌گوید تو ناتوانی در قهوه خریدن! ولی جدی، مردی که همان اول آشنایی یک قهوه خریدن برایش سکته قلبی می‌آورد یا روز اول هزارتا شعار فمینیستی می‌دهد که نخرد، چون قصد هیچ نوع سرمایه گذاری برای رابطه را ندارد، برایت جذاب است؟ تواناست؟ والا طاووس هم شعورش می‌رسد یک دمی تکان بدهد که به چشم بیاید و پنگوئن هم می‌گردد تکه‌ای یخ زیبا هدیه می‌دهد به طرف که دلش‌ را به دست بیاورد. دقیقا چه چیز مردی که در حد یک قهوه خریدن یا دنبال شما آمدن هم هیچ تلاشی نمی کند جذاب است و باعث می‌شود فکر کنید برای یک رابطه دراز مدت قابل اعتماد است؟ یک بار که به خاطر ضعف و بیماری سر از درمانگاه درآورده و بی حال روی تخت خوابیده و سرم زده بودم، دختر جوانی با گریه و حال بد خودش را روی تخت کناری انداخت. فهمیدیم که اندومتریوز دارد . در منزل تنها بوده و نیاز به مسکن قوی داشته. تماس گرفته با دوست پسرش که او را به درمانگاه بیاورد. پسر جوانی به حالت گیج و منگ آمد بالا سرش و گفت "من کارت ندارم. تو کارت آوردی که پول اینجا رو بدم؟"!! دختر که از درد به خود می پیچید و گریه اش دل سنگ را آب می‌کرد گفت از توی کیفم بردار! یعنی پسری که برای بردن دوست دختر به درمانگاه یا بیمارستان آمده نباید یک عدد کارت بانکی همراه بیاورد؟!! انقدر عادت کرده که "خب دختره هست دیگه، من چرا پول بیارم؟" وقتی مهمان شدن به یک قهوه را هم با شور و هیجان رد می کنید که آی من مستقلم یا آی من کمک نمی خواهم! میخ کجی می کوبید که در آینده حتی جاهایی که باید، حمایت نشوید. بله توانایی و استقلال تان را داشته باشید. رویم به دیوار، قرار نیست انگل باشیم و مثلا برای یک آرایشگاه رفتن یا هدیه خریدن برای خانواده مان یا حتی کلاس اضافه رفتن از کسی دیگر پول بگیریم. (به کسی کلاس فن بیان معرفی کردم. گفت ببینم دوست پسرم چه می گوید. گفتم به او چه ربطی دارد؟ گفت خب پول کلاس فن بیان را او باید بدهد دیگر!) ولی این گونه نبودن، معنی‌اش این نیست که خود را بی ارزش کنید ، بگذارید داخل سینی! که بفرمایید من یک زن حاضر و آماده‌ام که تو می توانی بدون هیچ تلاشی داشته باشی، و بعدا در مهم ترین لحظات زندگیم که نیاز به همراهی یا کمک دارم تنهایم بگذاری! اگر با پافشاری بر "من یک زن مستقلم" هر نوع کمک و محبتی را رد کنید، یا پارتنری را انتخاب کنید که از اساس هیچ غلطی برای شما نمی‌کند و جلویتان ادای مرد روشنفکر درمی‌آورد، در زندگی مشترک یا طول رابطه از یکی از مهم ترین رکن‌های رابطه باز خواهید ماند: حمایت. حمایت عینی و واضح و قابل لمس. حمایت وظیفه صد درصدی در رابطه ست. وقتی می گوییم پشت هر مرد موفق یک زن ایستاده یعنی چه؟ یعنی زنی حمایت می‌کرده. مردانی که مستقل توانا به نظر می رسند دائما از حمایت زنان اطرافشان بهره مند می شوند. حمایت مادی و واقعی. چرا زن مستقل توانا نباید حمایت مادی و واقعی بگیرد وگرنه استقلال و توانایی و همه چیزش زیر سوال می رود؟ دوستان ما روح و شبح و موجودات نامرئی نیستیم. انسانیم، موجوداتی مادی میان جامدات واقعی و بخش وسیعی از کمک و حمایت‌هایمان از یک دیگر نیز مادی ست. ما با معنویت قورت دادن یا خوردن مفاهیم زنده نمی‌مانیم، بلکه غذا می خوریم. آن چه من از تماشای سال ها زندگی زوج ها دیده ام، در رابطه با "مرد ایرانی" بی علاقه به سرمایه گذاری در رابطه (حتی خارج از ایران) چیزی شبیه به طلاق عاطفی ست. زنی را می‌شناسم به غایت توانا و در کارش متخصص. به غایت ثروتمند. استاد دانشگاه. فرزندی ندارد که هر روز برای هزار و یک کلاس و وسیله و تبلت و... خرجشان کند. اما سال ها زندگی با مردی خسیس (و مرفه!) که مدام می گوید "من برای چه خرج کنم؟ تو خودت زن مستقلی" او را هم تبدیل به زنی خسیس کرده که احساس امنیت مالی ندارد. چون هرگز حس حمایت شدن از شوهرش نگرفته. و تنها چیزی که نیست خوشبخت بودن است. مگر هدف نهایی زندگی چیزی بیش از خوشبخت بودن است؟ اخیرا شنیدم در سفرهای هوایی شان آقا در بخش فرست کلاس می نشیند و خانم جداگانه، در بخش اقتصادی. چون آقا حاضر نیست برای خانم بلیط مشابه بخرد. ⬇️ادامه⬇️ @zanAneAgah
Show all...
👍 17
Photo unavailableShow in Telegram
زن توانای مستقلی که تنها می ماند. بخوانید در زنان آگاه @zanAneAgah
Show all...
👍 2
آغایان! ای کوچک مردان! جرات دارید یک عدد از این انتقادات پیشاانتخاباتی‌تون رو بعد از انتخابات بگید! بی وجودهای بی ارزش. غریب نوازهای وطن ستیز. دروغگویان ضد تمدن. پ.ن: باورتون نمی‌شه، یک عده جدی جدی می خوان به احمدی‌نژاد (یکی از پررنگ ترین لکه‌های ننگ تاریخ بشریت و نه فقط ایران!) رای بدند. و هنوز نفهمیده‌اند که رای دادن یعنی مشروعیت دادن به ن'ظ'ام!
Show all...
👍 32
یکم حس عجیب غریبیه. وقتی دوستام مادر می شند کلی ذوق می کنم. دلم می خواد مثلا توی پیام و گفتگوی حضوری مثلا هی بگم "وای مامان سارا! سلام مامان خانوم!" ولی از اون طرف وقتی می بینم این تغییر هویت در ذهن از مثلا "سارا " به "مامان سارا " به مرور چه بلایی سر روان زن ها میاره جلوی خودم رو می گیرم! یا مثلا دوست داشتم با ذوق هدایایی براشون بگیرم که به نوعی نماد مادر بودن بود. ولی بازم جلوی خودم رو گرفتم. و هی سعی می کنم ذوقم رو کنترل کنم و باز به جای مامان سارا بگم سارا . هی جلوی خودم رو می گیرم و قبل از پرسیدن حال بچه و شوهر ، حال خودشون رو می پرسم. و نمی دونم دیگه چه کاری به سهم خودم ازم برمیاد تا یک زن رو سوق ندم به سمت این که "یک بار مادر شدی و دیگه تا آخر عمرت تو مامان هستی نه سارا. با هویت سابقت خداحافظی کن!" به نظرم رفتار ما اطرافیان با مادرها خیلی خیلی تاثیر داره در تغییر هویت ذهنی، تغییر تصویر فردی (سلف ایمیج) و در مواردی بار کردن کوهی از مسئولیت و عذاب وجدان بی مورد سر خورد و خوراک و اصرار بر الزام بهترین بودن. همین طور روی پدرها. به نظرم این بد نیست که از سوی دیگه با پدرها درباره مثلا عادات ریز بچه و بچه داری حرف بزنیم، نه پرسیدن سوالاتی مثل "الان شیرخشک چنده؟ هزینه بیمارستان چقدر شد؟ واسه خرید کالسکه و لوازم بچه پول چقدر دادی؟؟" چون بعضی پدرها این شکلی اند که انگار افتادن در مسیر خرج زایمان و دکتر و چکاپ و بچه داری، کلا لذت پدر بودن رو براشون خنثی می کنه. و با خود می گند خب دیگه، من زحمت کشیدم کار کردم و پول همه اینا رو دادم. دیگه نوبت مادر بچه ست که بعد از از دست دادن چند صد سی سی خون (!) شبی سه بار بلند بشه که صدای "ونگ ونگ" بچه رو ساکت کنه!! ما برای کسانی که مادر و پدر می شند "دیگران" هستیم. و رفتار ما دیگران هم مهمه. شاید بد نباشه گاهی جلوی ذوق و خوشحالی خودمون رو بگیریم و فکر شده تر رفتار کنیم. ماها ناخواسته می تونیم تاثیرگذار باشیم در این یک زن هویت خودش رو از دست بده یا یک پدر در نقش "تهیه کننده"ای که فقط بچه رو در زمان تمیزی و ساکتی بغل می گیره. به قلم زنان آگاه @zanAneAgah
Show all...
👍 28
سریال خانم میزل شگفت انگیز. لباس هاي دلربا شايد اولين چيزي باشه كه باعث ميشه آدم باهاش همراه بشه. اما همينطور كه جلو مي ريم تلاش هاي زن داستان براي مستقل شدن و جدا كردن خودش از نكبتي كه بر سرش سوار شده، اونقدر آدم رو جذب مي كنه كه ميخواي تا تهش باهاش بري! پويايي و تغيير رو حس مي كنين توي سريال؟ همه دارن به خودشون تكون ميدن تا تغيير كنند و رو به جلو باشند. پدر يادش اومده كه روزنامه نگار بوده و هميشه ميخواسته فعال مدني باشه، جول (شوهر سابق) خسته شده كه اين همه زير دست بوده، رز (مادر) ديگه تحمل نمي كنه كه جايگاه پايين رو نسبت به برادرهاش داشته باشه. و جالبه كه راه انداز تغييرات همه اين مجموعه به ميج (شخصيت اصلي) بر مي گرده! . اما چرا پدر و مادر و بقيه اين همه بهش خشم دارند؟ خوب خيلي طبيعي چون سيستم سال ها تلاش كرده كه خودش رو بسازه و حالا يك ميج نامي پيدا شده كه كل محاسبات رو بهم زده! به ياد بقيه آورده كه چقدر حقير كردن خودشون رو...چه آرزوهايي رو كه بر باد ندادن... مي بينيند كه كلا لفظ prostitute يا زني كه روابط متعدد جنسي داره رو براش به كار مي برند... جالبه كه بدونيد اين اتفاق دقيقا براي آدم هايي كه تحت روان درماني هستند رخ مي ده... بارها شنيدم كه بهم ميگن خانواده م دهنم رو دارن سرويس مي كنند! آره راست مي گن سيستم معيوب رشد رو بر نميتابه! و خشمگينه از تويي كه بازي رو بر هم زدی... البته معمولا سيستم بايد زمان داشته باشه تا كم كم بتونه هضم كنه اين تو بميري از اون تو بميري ها ديگه نيست! متن از الهام داوودی.
Show all...
👍 16
Photo unavailableShow in Telegram
وقتی تصمیم به تغییر می گیری، اطرافیان برای پذیرش ورژن جدیدت مقاومت می کنند... متن👇👇
Show all...
یک قصه‌ی آبکی در یتیم خونه دو تا بچه بودند. بزرگه می گفت بیا باهم برادر باشیم. مراقب هم باشیم. کوچیکه ولی درست جوابش رو نمی‌داد. آخه اصلا چشم نداشت بزرگه رو ببینه و اگر بلایی سرش میومد خوشحال هم می‌شد. چندان هم پنهان نمی‌کرد احساسش رو. ولی بزرگه می‌گفت بخشش از بزرگانه! ما باید باهم باشیم. و هرچی خوراکی داشت می‌داد به برادر کوچیکه. از خودش می‌زد. کوچیکه بی تشکر می خورد و هر جا می‌شد زیر آب بزرگه رو هم می زد... برادر بزرگه خیلی قیافه نداشت. واسه همین آدم بزرگ‌هایی که از خیریه برای کمک به یتیم خونه میومدند، یا قصدشون به سرپرستی گرفتن یک کودک بود، حتی نگاهش هم نمی‌کردند. هیچ کس دلش نمی خواست که حق انتخابش رو پای یه پسرک دراز و دماغ گنده با صورت جوش جوشی هدر کنه! اگر پسرک سعی می کرد جلب توجه کنه هم، خود مدیر یتیم خونه آدم بزرگ‌هارو هدایت می کرد یه سمت دیگه! اما نگم از برادر کوچیکه. خیلی خوشگل بود. دو تا چشم درشت سبز داشت، عینهو گربه‌ی چکمه‌پوش! با مظلومیت که نگاه می کرد، همه عالم براش ضعف می کردند! یه آخ اگه می‌گفت همه قربون صدقه ش می رفتند. دستش اگه زخم می‌شد همه برای دردش گریه می کردند... هیچ کس به داداش بزرگه اهمیت نمی داد. هیچ کس نفهمید خون دماغ شدن‌های گاه و بی‌گاه یا غش کردنش برای مسخره بازی نیست. که سرطان همه جونش رو گرفته درد می‌کشه و صداشم در نمیاد. هیچ کس هم نفهمید چقدر داداش کوچیکه آدم بدخواه و موذی و بدذاتیه که دست غذا دهنده رو گاز می‌گیره، و پاش بیفته هر کی رو می فروشه. همه عاشق چشم‌های درشت و مظلوم داداش کوچیک بودند و داداش بزرگه رو تحویل نمی‌گرفتند... از قضای روزگار، زد و داداش کوچیک افتاد به بستر مرگ! همه از غصه به چهره خنج می کشیدند! به قول قصه سووشون "زن ها کاه به سر می ریختند و مردها خشت به دست می گرفتند". برادر کوچیکه، موقتا آب زیرکاهی و موذیگری رو کنار گذاشته و از درد بلند بلند ناله می کرد. برادر بزرگ هم مرض مهلک خودش رو قورت می‌داد و به کوچیکه می‌گفت دردت به جونم! چی‌کار کنم برات؟ و تماشا می کرد که همه ، چه جوری برای همدلی با مریضی یک نفر سر و دست می شکنند _یک نفری که تا به حال خیرش به کسی نرسیده بود_ و مریضی یکی دیگه _کسی که مدام به دیگری می‌گفت تو برادر منی! و من مراقبتم!_ اصلا حالی‌شون هم نیست. خیلی قصه‌مون قشنگ نشد نه؟ ضعیف و آبکی و بی‌نمک. عیب نداره شاید بعدا بتونیم یه قصه قشنگ تر بنویسیم. با الهام از واقعیات قشنگ تر. #ایران #فلسطین به قلم زنان آگاه @zanAneAgah
Show all...
👍 17😐 6