cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

جامعه‌شناسی

🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است. 💢 جستارهایی در: - جامعه شناسی - روانشناسی - اقتصاد - فلسفه - ادبیات - سینما 📞 تماس و تبلیغ: @irsociology بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور

Show more
Advertising posts
41 252
Subscribers
-524 hours
-347 days
-6830 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

📃بدن کارگر نیز در بند است ✍ #احسام_سلطانی ۱. چه چیزی مثل «بدن کارگر» قادر است اجتماعی را که با طرد انسان‌های بی‌شمار و محروم کردن آن‌ها از فرصت‌های زندگی شکل گرفته است، افشا کند؟ بدن در زندگی روزمره مکانی برای به رخ کشیدن فاصله‌های طبقاتی، فرهنگی و... است. جایی است برای نمایش دادن فاصله‌ها و به رخ کشیدن مرزهایی که به اشکال مختلف زندگی روزمره را احاطه کرده‌اند. اما پیامدهای تبعیض و خشونت و نابرابری بیشتر خود را در «بدن کارگر» به نمایش می‌گذارند. جسم کارگر مکانی برای دیدن یک جامعه است، نگاه و دست‌های او و حتی نوع بیماری‌هایی که او به آن‌ها دچار می‌شود، ما را به دیدن فاجعه دعوت می‌کند. بیماری نیز موضوعی کاملاً اجتماعی است و نوع بیماری رابطه‌ی مستقیمی با سرمایه‌‌ی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی افراد دارد. «بدن کارگر» به لحاظ تاریخی نیز جای کمتری برای جذب زندگی و فرصت‌های خاص دارد. تن او مکانی برای جذب رنج و بیماری‌های مختلف و مرگ است و «بدن کارگر» نزدیک‌ترین بدن به مرگ است. تن کارگر به راحتی به بیماری تن می‌دهد، همچنان که به نیستی و مرگ. ۲. فقط بدن زنان در بند و زیر فشار گفتمان حاکم نیست. بدن‌ کارگر نیز در بند است و باید رها شود. امروز اما بسیاری از زنان و مردان، مبارزه برای رهایی از سلطه را در مبارزه برای رهایی بدن زنان از زیر فشار گفتمان حاکم خلاصه کرده‌اند. در صورتی که هیچ‌یک بدون دیگری قادر نیست آزادی را تجربه کند. به گمان من، تا زمانی که جدا از جنسیت به فشار و سلطه‌‌ی گفتمان حاکم بر بدن‌ها توجه نشود، بسیاری از زنان و مردان به اصطلاح مبارز در این حوزه، همان مبارزان خصوصی که درگیر خواسته‌هایی خصوصی هستند، باقی خواهند ماند. به زبانی دیگر، آن‌ها که برای در اختیار و کنترل داشتن بدن خود تلاش می‌کنند اما بر موقعیت بدن کارگران، طردشدگان، بی‌شناسنامه‌ها، مهاجران و...، جدا از زن و مرد بودن، چشم بسته‌اند، مبارزانی خصوصی بیش نیستند که درگیر زندگی‌های خصوصی خود هستند. بسیاری از این افراد آنچنان درگیر بدن خود شده‌اند که فراموش کرده‌اند که «دیگری» نیز موجودی بدن‌مند است و او نیز همان اندازه حق دارد که من. بنابراین، نگاه‌شان نه به بدن دیگری، چهره‌ی دیگری، بلکه بر بدن خود متمرکز است و این نیز از پیامدهای فردگرایی افسارگسیخته است که حتی در وقت مبارزه برای رهایی و آزادی، دیگری را از یاد می‌برد.
Show all...
📃تهی‌شدن دولت و پایداری فقر روزنامۀ اعتماد در شمارۀ ۱۴۰۳.۲.۳ گزارشی از تحلیل مرکز پژوهش‌های مجلس دربارۀ وضعیت فقر در ایران منتشر کرده است. بخش‌هایی از این گزارش را در ادامه می‌خوانید. 🔸خط فقر مطلق سرانه در سال ۱۴۰۱ حدود دو ميليون و ۵۷۱ هزار تومان است. با استفاده از داده‌های تورم در سال گذشته، خط فقر سرانه برآوردی برای پايان سال ۱۴۰۲ در حدود سه ميليون و ۷۴۰ هزار تومان است. خط فقر خانوار سه نفره برای سال ۱۴۰۱ حدود پنج ميليون و ۶۳۴ هزار تومان و برای سال گذشته، هشت ميليون و ۲۳۲ هزار تومان برآورد شده است. 🔸نرخ فقر در ايران از ابتدای دهۀ ۹۰ تا سال ۱۳۹۶ روند ثابتی داشته، اما از سال ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ حدود ده درصد افزايش يافته و از سطح ۲۰ درصد به ۳۰ درصد رسيده است. افزايش ۱۰ درصدی نرخ فقر به معنی افزايش حدود ۸ ميليون نفر به تعداد فقرا در كشور است. به عبارت ديگر بعد از سال ۱۳۹۶ حدود ۵۰ درصد نسبت به گذشته به جمعيت فقرای كشور افزوده شده است. از سال ۱۳۹۸ به بعد نرخ فقر نوسان بسيار اندكی داشته و همواره در حدود سطح ۳۰ درصد باقی مانده است. 🔸شكاف فقر نيز تا سال ۱۳۹۶ روند ثابتی داشته و عدد شكاف فقر تا قبل از سال ۱۳۹۶ در حدود ۰.۲۳ است به اين معنی كه فقرا در اين سال‌ها به‌طور متوسط در حدود ۷۷ درصد خط فقر درآمد داشته‌اند. اما بعد از سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ شكاف فقر افزايش داشته است. يعني همزمان با افزايش نرخ فقر در كشور، وضعيت فقرا نيز وخيم‌تر شده است و اين روند صعودی همچنان ادامه دارد. شكاف فقر در سال‌های ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ در حدود ۰.۲۷ است و تفسير آن اين است كه فقرا ۷۳ درصد خط فقر درآمد دارند و نسبت به سال‌های قبل از ۱۳۹۶ شرايط معيشتی سخت‌تری را تجربه میكنند. 🔸روند شاخص فاصله غيرفقرا به خط فقر كم و بيش تا سال ۱۳۹۷ ثابت بوده هر چند يك شيب نزولی بسيار خفيف ديده می‌شود. تا قبل سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ اين شاخص به‌طور ميانگين در حدود ۰.۸۰ نوسان داشته است. به بيانی ديگر غيرفقرا به‌طور ميانگين حدود ۱.۸ برابر خط فقر درآمد داشته‌اند. بعد از سال ۱۳۹۷ رفاه غيرفقرا افت شديدی داشته و عدد شاخص به حدود ۰.۶ كاهش داشته است. يعني غيرفقرا در سال‌های بعد از سال ۱۳۹۷ به صورت ميانگين حدود ۱.۶ برابر خط فقر درآمد داشته‌اند و به خط فقر نزديك شده‌اند. احتمال ورود غيرفقرا به زير خط فقر افزايش داشته و لذا ظرفيت تأمين منابع بودجه از جمعيت غيرفقرا كم شده است. 🔸روند نسبت بودجۀ عمومی كشور به توليد ناخالص داخلی به قيمت‌های جاری و نرخ فقر در طي يك بازه زمانی سيزده ساله اهميت پيدا می‌كند. اين نسبت از ابتدای دهۀ ۹۰ تاكنون يك روند نزولی را تجربه كرده و آهنگ تغييرات روند نزولی از سال ۱۳۹۷ شدت گرفته است. همزمانی افزايش شدت روند نزولی شاخص مذكور با افزايش خط فقر نكتۀ قابل تأملی است. همراه با كاهش رفاه خانوار و افزايش ميزان فقر در كشور، بودجۀ عمومي نيز به‌شدت تحت تأثير شرايط نامطلوب اقتصادی قرار گرفته است و ظرفيت فقرزدايي را از دست داده است. نسبت بودجۀ عمومي به توليد ناخالص داخلي از حدود ۲۰ درصد در سال ۱۳۹۴ به ۱۰ درصد در سال ۱۴۰۲ كاهش يافته و با توجه به ارقام برآوردي برای توليد ناخالص داخلی براي سال ۱۴۰۳ و بودجۀ امسال اين رقم به زير ۱۰ درصد كاهش می‌يابد. روند نزولی قدرت سياست‌گذاری بودجۀ عمومی در مقابل با افزايش وسعت فقر و پايداری آن در چهار سال اخير همراه شده است يعني با وجود افزايش فقر در جامعه، دولت امكانات كمتری برای سياست‌گذاری در جهت كاهش فقر در اختيار دارد. 🔸از ابتدای دهۀ ۹۰ شاخص سرانۀ بودجۀ عمومی به ترتيب روند نزولی، صعودی، نزولی و سپس صعودی داشته است. پايين‌ترين مقدار اين شاخص در دهۀ ۹۰ مربوط به سال ۱۳۹۹ بوده است يعنی بودجه در اين سال حدود ۲.۲ ميليون تومان براي هر ايراني هزينه كرده است. بعد از سال ۱۳۹۹ بودجه نسبت به جمعيت رويكرد انبساطی داشته تا در نهايت بر اساس داده‌های برآوردی در سال ۱۴۰۳ به سطح سال ۱۳۹۰ خواهد رسيد به عبارت ديگر بودجۀ عمومی برای هر ايرانی در حدود ۵ ميليون تومان در سال ۱۴۰۳ هزينه خواهد كرد. اما به‌لحاظ سياست‌گذاری برای كاهش فقر در حالی سرانۀ بودجه عمومی در سال ۱۴۰۳ به سطح ۱۳۹۰ خواهد رسيد كه جمعيت فقرا در كشور حدود ۱۰ ميليون نفر بيشتر از سال ۱۳۹۰ است. متن کامل گزارش را اینجا بخوانید 🌏جامعه‌شناسی👇 🆔 @IRANSOCIOLOGY
Show all...
📃 نرخ تورم و آیندۀ سیاسی کشور ✍️ #محمود_سریع‌القلم پرسش بنیادی هم اکنون این است که چگونه می ‌توان نرخ دو رقمی تورم را به تک رقمی کاهش داد؟ امری که طی سال ‌های متمادی امکان ‌ پذیر نشده است. از منظر اقتصاد سیاسی و عرف جهانی، راه ‌حل ‌های آزمون شده ای در بین کشورهای میان پایه وجود دارد. بعضی اقدامات به شرح زیر قابل طرح هستند: 1. عضویت در سازمان تجارت جهانی (WTO)؛ 2. روابط عادی مالی و بانکی با جهان؛ 3. جذب سرمایه ‌گذاری خارجی؛ 4. سیاست خارجی در خدمت مقتضیات رشد و توسعه اقتصادی؛ 5. سرمایه ‌گذاری گسترده در زیرساخت ‌های کشور؛ 6. صادرات حداقل چهار میلیون بشکه نفت در روز؛ 7. حمایت شفاف و پایدار از فعالیت بخش خصوصی؛ 8. شفافیت و تداوم در سیاست  ‌گذاری ‌های مالی، پولی، اقتصادی و مالیاتی؛ 9. آزادی رسانه ‌های خصوصی و دولتی در پی گیری عملکرد افراد و نهادهای دولتی؛ 10. محدود کردن روابط با همسایگان به تجارت، سرمایه گذاری، فرهنگ و دیپلماسی. نه تنها ساخت فعلی قدرت نمی ‌تواند این Package را بپذیرد، بلکه کسری از آن را هم نمی ‌تواند قبول کند زیرا این مجموعه اقدامات برای حرکت در مسیرتک رقمی کردن نرخ تورم، یک پارادایم حکمرانی جدیدی در راستای عملکرد کشورهای میان -پایه ای مانند ترکیه، اندونزی و مکزیک است که تضادی با نظام جهانی ندارند. طبعاً هیچ حاکمیتی بر خلاف مصالح خود عمل نمی ‌کند. این Package برای تک رقمی کردن تورم و امیدوار کردن عامۀ مردم نسبت به آینده، افکار نوین، مدیران متفاوت و پایگاه اجتماعی متمایزی می ‌طلبد. پس آنچه باقی می ماند، تداوم سیاست های فعلی اقتصادی و رویکرد فعلی سیاست خارجی است. حاکمیت کشور از دو سو، زیر فشار است: بی ثباتی اقتصادی داخلی و تحریم ‌های خارجی. هرچند بتوان داخل را با کنترل ‌های گاه و بی ‌گاه و چاپ ۵ همت (هزار میلیارد تومان) در روز، مدیریت کوتاه مدت کرد ولی لغو تحریم ‌ها بدواً به اتخاذ یک منطق جدید در حکمرانی نیاز دارد که مجموعۀ غرب نیزامکان پذیرش آن را داشته باشد. طبیعی است که حاکمیت کشور، چنین چرخشی را نخواهد پذیرفت زیرا باید در ساخت قدرت خود تجدید نظر کند. در عین حال، لغو حدود چهارهزار تحریم ‌، یک پروژۀ عظیمی است که تصورِ فرآیند مذاکراتی و اجرایی آن سرگیجه  ‌ ‌آوراست. پس می ‌ماند تداوم سیاست های فعلی اقتصادی و رویکرد فعلی سیاست خارجی. با توجه به هزینه ‌های فزایندۀ نهاد دولت و نا ترازی نظام بانکی، منابع مالی برای سرمایه ‌گذاری در تولید و زیرساخت ‌های کشور بسیار محدود بوده و یا به علت محدودیت استخراج و مشکلات فروش نفت، به حداقل رسیده است. برای حاکمیت، حفظ وضع موجود با اندکی تعدیل ‌های مقطعی تنها راهبرد واقع بینانه خواهد بود زیرا اصلاحات بنیادی اقتصاد کشور، خانه تکانی ‌های جدی سیاسی، فرهنگی و امنیتی به همراه خواهد داشت و ائتلاف ‌های متفاوت سیاسی را به وجود خواهد آورد. طبعاً هیچ حاکمیتی با دست خود ساخت قدرت خود را متزلزل نمی ‌کند ضمن اینکه در گونه  ‌شناسی لذاتِ متصورِ بشر، هیچ لذتی بالاتر از لذت قدرت قرار نمی ‌گیرد. حفظ وضع موجود، توان اجرای یک راهبرد دراز مدت را ندارد اما با تعدیل ‌های ماهانه و شکار فرصت ‌های کوتاه  ‌مدت، قابلیت عملیاتی شدن را دارد. متن کامل را اینجا بخوانید 🌏جامعه‌شناسی👇 🆔 @IRANSOCIOLOGY
Show all...
نرخ تورم و آیندۀ سیاسی

برای کسانی که به صورت آمپریک (Empirical) و میدانی در میان مردم زندگی می ‌کنند این نتیجه ‌گیری نسبتاً روشن است که تداومِ طولانی مدتِ نرخ دو رقمی تورم، باورهای جامعه نسبت به بسیاری مفاهیم از جمله حکمرانی مطلوب، دولت، عدالت، دین، طبقات حاکم، رسانه ها، دستگاه ‌های تبلیغاتی، سیاست خارجی و دوستان/مخالفین کشور را به صورت بنیادی تغییر داده است. کاهش قدرت خرید و کیفیت زندگی، زمینه ساز تجمیع باورهای جدید در میان مردم شده است. فاصله طبقاتی قابل توجه، این نوع باورهای منفی را نیز تعمیق می ‌بخشد. وقتی شهروندی در کوچه و بازار…

تمامی تلاش آن ها، نومید کردن ما از بودن است. - آلبر کامو
Show all...
🔻طبقه متوسط بر لبه پرتگاه فقر ▪️از سال‌های ۹۷-۹۸ فاصله طبقه متوسط با خط فقر بسیار کاهش یافته است و در چند سال اخیر احتمال افتادن آنها به زیر خط فقر بسیار زیادتر از گذشته است.
Show all...
📃فروپاشیِ کمونیسم و درس‌هایی که باید از آن گرفت ✍️ #بیژن_اشتری سی و دو سال پیش در چنین روزهایی اتحاد شوروی رسما فروپاشی خود را اعلام کرد. ثمره این فروپاشی ایجاد پانزده کشور مستقل بود. نظام‌های سیاسی به شیوه های گوناگون فرو می پاشند.شیوه فروپاشی شوروی از درون بود هر چند عامل خارجی به صورت غیر مستقیم اثرگذار بود. دلایل فروپاشی را می توانم فهرست وار برایتان ذکر کنم: یک) سوق یافتن بخش اعظم بودجه و منابع کشور به سمت تولیدات نظامی و برنامه های فضایی و غفلت از تامین نیازهای ضروری مردم از قبیل غذا، مسکن و غیره. دو) صرف بودجه های هنگفت برای ادامه جنگ افغانستان و حفظ پایگاه های نظامی در کشورهای اقماری و کمک های بلاعوض اقتصادی به کشورهای کمونیستی در اروپا و سایر نقاط جهان که در مجموع منجر به ضعف شدید اقتصادی کشور و رشد نارضایتی در بین مردم شد. سه) سربرآوردن قشر فاسدی از سیاستمداران که جز حفظ مناصب و امتیازات مادی انحصاری شان به چیز دیگری فکر نمی کردند. چهار) فرسودگی ایدئولوژی حکومتی و بی اثر شدن ماشین پروپاگاندا به مرور زمان. پنج) نفی اقدامات اصلاحی از سوی نظامیان و هسته سخت قدرت.گورباچف و یاران اصلاح طلبش تلاش زیادی کردند که با انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی نظام را از فروپاشی نجات دهند اما سران ارتش و اعضای گارد قدیم حاضر به پذیرش این اصلاحات نشدند و بر روش های سرکوبگرانه پیشین اصرار کردند. شش) شکاف بین حکومت و مردم به حدی عمیق شد که اعتماد متقابل بین مردم و حکومت کاملا از بین رفت.این وضعیت منجر به حالت انقلابی شد به طوری که نه حاکمان می توانستند مثل سابق حکومت کنند نه مردم می‌خواستند مثل سابق از حکومت فرمان ببرند هفت) بی اثر شدن ماشین سرکوب به نحوی که هزینه سرکوب برای حکومت بسیار بیشتر از هزینه تحمل اعتراضات عمومی شده بود. من نمی‌توانم خوشحالی خودم را از فروپاشی کمونیسم بین‌الملل در سی و دو سال پیش ابراز نکنم. هر چه می‌گذرد مطمئن تر می‌شوم که کمونیسم چیزی جز شرارت مطلق نبوده و نیست.کمونیست‌ها حداقل باعث مرگ صد میلیون نفر در قرن بیستم شدند. خطر کمونیسم البته همچنان باقی‌ست. امروزه کمونیست‌ها خود را سوسیالیست یا ترقی‌خواه یا پراگرسیو یا لیبرال می‌نامند بس که واژه کمونیست منفور شده. این نئوکمونیست‌ها چه بسا جنایت‌های استالین و پل پوت را هم محکوم کنند اما نباید فریب‌شان را خورد. امروزه کمونیست‌ها در صحنه های نبرد تازه‌ای مشغول فعالیت هستند و هوادار حقوق اقلیت‌های جنسی و قومیتی و نژادی و غیره شده‌اند. پس باید حواسمان جمع باشد که در دام آنها نیفتیم. ما ایرانی‌ها یک‌بار گول کمونیست‌های وطنی را خورده‌ایم و همین یکبار باید بار آخر باشد. درج دیدگاه 🌏جامعه‌شناسی👇 🆔 @IRANSOCIOLOGY
Show all...
آرشیو و نظرات جامعه شناسی

سیدضیاء طباطبایی در گفتگو با پهلوی دوم از انقلابیگری او انتقاد می‌کند: خدمتشان عرض کردم: قربان، آنقدر انقلاب، انقلاب نکنید، خوب نیست! گفتند چرا؟ مگر چه شده؟ عرض کردم، کلمه‌ء انقلاب یک کلمه‌ء زیر و رو کردن است؛ به‌هم ریختن و در هم پاشیدن. شما که شاه مملکت هستید نمی‌توانید انقلاب کنید. این کار را اگر بکنید مثل این است که خودتان بخواهید سلطنت را ملغی کنید. صاف ایستاد و چشم در چشمم گفت: یعنی چه؟ کاری که ما کرده‌ایم انقلاب است. در جواب گفتم: نه قربان، این یک اصلاح عمیق است که فقط کلمه‌ء اصلاحات به آن اطلاق می‌شود. با عصبانیت گفت الغای رژیم ارباب رعیتی، سهیم کردن کارگران در کارخانه، حق رای زنان اصلاحات بوده؟...متاسفانه گرفتار آدم‌هایی شده بود که عاشق انقلاب بودند و انقلابی فکر می‌کرده‌اند و چون دیده‌اند که فعلا سبوی انقلاب شکسته و پیمانه آرزوی‌شان به خاک ریخته، دور ایشان را گرفته‌اند که بیایید انقلاب بکنید منتها سفید! خطر این انقلاب سفید آن است که دوباره یاد عده‌ای می‌اندازد که انقلاب چیز خوبی است و پس باید انقلاب کرد. سید ضیا؛مرد اول یا دوم کودتا،۲۰۱۱ 🌏جامعه‌شناسی👇 🆔 @IRANSOCIOLOGY
Show all...
پیرمردها اعلام جنگ می کنند؛ اما این جوانان هستند که باید بجنگند و بمیرند. - هربرت هوور 🌏جامعه‌شناسی👇 🆔 @IRANSOCIOLOGY
Show all...
📃دولت‌ها، تولید بحران و سرکوب خاموش ✍️ #احسام_سلطانی یکی از اهداف دولت‌ها در تولید بحران‌های پی در پی، دشوار یا حتی ناممکن کردن اندیشیدن به «آینده» است، به آن نیروی پیش‌بینی‌نا‌پذیر و دگرگون‌کننده. معنای دیگر این گفته این است: تولید نوعی ناتوانی در اندیشیدن به تغییر، به اشکال دیگری از زیستن و زندگی. هدف دیگر، پراکنده کردن و اتمیزه کردن افراد و جامعه است... تا جایی که دیگر کمتر کسی به «باهم بودن» توجهی نشان دهد. بحران‌ها همواره تولید وحشت می‌کنند و آنچه در این دوران جامعه را مدیریت می‌کند، نه لزوماً سرکوب مستقیم بلکه وحشتی است که پس از بحران بر روان و اعمال هر فرد نظارت می‌کند. این وحشت باید همواره به مقدار لازم در جامعه تولید و بازتولید شود تا کارکرد داشته باشد. در واقع باید به شکل مدیریت شده و همیشه موجود باشد تا عملاً اثربخشی خود را حفظ کند. اینگونه است که اجتماعی از «اجتماعاتِ اجتماع‌گریز» پدید می‌آید، حیوانات زحمت‌کشی (به تعبیر آرنت) که دیگر نمی‌توان نام انسان بر آن‌ها گذاشت چرا که در این زندگی، «سخن» و سخن گفتن به حالت تعلیق در می‌آید و آنچه مناسبات اجتماعی را تنظیم می‌کند نه سخن و هنجارهای مورد توافق قرار گرفته بلکه وحشت و نیازهای جنسی و جسمانی است. این زندگی دیگر زندگی‌ای انسانی نیست بلکه یک زندگی حیوانی است و درخور زیستن نیست. در چنین شرایطی است که مقاومت بیش از هر زمان دیگری معنا دارد و همچنان باید سعی کرد نسبت خود را میان خود و آینده (آن نیروی سرکش، مبهم و پیش‌بینی‌نا‌پذیر که همواره وعده‌ی تغییر می‌دهد و به زبان لویناس، هیچ نیرویی توان نابودی و به اختیار خود درآوردن آن را ندارد)، خود و دیگری و دیگر اجتماعات حفظ کرد. در چنین شرایطی است که باید مدام این جمله‌ی باختین را به خود یادآوری کنیم که «موجودیت انسان عبارت است از ارتباط ژرف... بودن یعنی ارتباط برقرار کردن» و «باهم بودن» را به عنوان یگانه امکان رهایی در نظر بگیریم و اجازه ندهیم که وحشت و ترس مناسبات اجتماعی ما را نابود کند و در همه حال به زندگیِ مبتنی بر سخن بیندیشیم و نه زندگی مبتنی بر زور. درج دیدگاه 🌏جامعه‌شناسی👇 🆔 @IRANSOCIOLOGY
Show all...
آرشیو و نظرات جامعه شناسی

«بسیار بد اقبالیم که در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم، می‌اندیشیم و می‌نویسیم که انتخاب‌های ما میان تصمیماتِ سخت و تصمیماتِ بد محدود شده است.» این جمله را محمد فاضلی چند سال پیش در کتاب ایران بر لبه‌ی تیغ نوشته است. به این امید که گوشی شنوا باشد. امروز اما پس از گذشت زمان اندکی، ما ایرانیان دیگر نه حق انتخابی داریم و نه ذاتاً حقی برای زیستن. ایران نیز دیگر لبه‌ی تیغ نیست، که زیر تیغ است. در لحظات جنگی بزرگ و خانمان‌سوز بر سر آرمان‌های مبهم عده‌ای خاص. آنقدر نوشتیم و گفتیم که زبان و قلم‌هایمان خشک شد. فاضلی در ادامه می‌نویسد: «ما به رغم تمدنی چند هزار ساله و ایستاده بر شانه‌ی تاریخ، و برخورداری از عمده ملزومات مادی و معنوی ضروری برای نیل به وضعیتی شایسته، در دشوارترین سختی‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بین‌المللی به سر می‌بریم. این وضعیت چیزی فراتر از عدم تحقق رؤیای توسعه در یک صد سال اخیر است. به گمان من، ما نسلی هستیم که بر لبه‌ی تیغ راه میرویم و زمان‌های خاص را تجربه میکنیم که این بار به‌واقع برهه‌ای حساس است.» شاید این روزها فاضلی باید روایت زیر تیغ بودن ایران را بنویسد...
Show all...