cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

مایکل سینگر

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
261
المشتركون
+124 ساعات
+87 أيام
+2030 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

ذهن همیشه فکر میکنه که حق با اونه ولی... https://t.me/thegoldenkey
إظهار الكل...
t.me@thegoldenkey - Zendgibeduneafsaar.mp31.63 MB
3
#قلب_شگفت_انگیز #مایکل_سینگر  🌸🌿 #عشق_و_زندگی @barran_e_eshgh 🌸🌿🌸🌿🌸
إظهار الكل...
AudioMix_Jun 04, 08.06 PM_کارائوکه.mp36.84 MB
5
#بسته_شدن_مراکز_انرژی #مایکل_سینگر  🌸🌿 #عشق_و_زندگی @barran_e_eshgh 🌸🌿🌸🌿🌸🌿
إظهار الكل...
AudioMix_May 22, 09.33 PM_کارائوکه.mp37.78 MB
3
مخمصه انسانی معنادارترین پرسش ها در خصوص کیفیت زندگی، درباره این نیستند که مالک چه چیزی هستید یا چه کاری انجام میدهید، درباره این هستند که در درون چگونه اید. برخی افراد ممکن است پاسخی مشابه این بدهند: لحظه هایی هست چنان زیبا که نمیخواهم آنها را با هیچ چیز عوض کنم. اما لحظه هایی هم هست که نمیخواهم یک لحظه دیگر ادامه یابد. در کل، به سختی میکوشم تا در درون خوب باشم. مخمصه انسانی اینگونه است. برای بیشتر افراد، این توصیفِ منصفانه ای است از اینکه زندگی کردن در درون چگونه است. تا به اینجا بحث های ما زمینه ای فراهم کرده برای درک اینکه چرا اینگونه است. در طول زندگی مان، بر اساس تجربه های گذشته که در برابر آنها مقاومت کرده ایم، الگوهایی را درون خودمان ذخیره کرده ایم: سامسکاراها. سپس از این الگوهای ذخیره شده، مفهومی شخصی ساخته ایم شامل آنچه دوست داریم و دوست نداریم و اینکه چه کنیم تا رویدادهای دنیا مطابق آنها رخ بدهند. اگر در تلاش هایمان موفق شویم، عموماً از درون خوب هستیم. اگر نه، خوب نیستیم. مهم است این مطلب را درک کنیم که هر رویداد بیرونی، تجلی انرژی هایی است که گرد هم آمدهاند تا آن رویداد را بسازند. وقتی این جریان انرژی رویداد وارد شما میشود، باید راهش را از درون ذهن و قلبتان باز کند و آنگاه نهایتاً در هشیاری شما ادغام شود. وقتی از قدرت اراده تان استفاده میکنید تا مانع گذر یک تجربه شوید، جریان انرژی باید راهی برای ادامه دادن بیابد. انرژی نمیتواند ساکن بماند. انرژی، قدرت است و وقتی به مقاومت اراده شما برخورد میکند، مجبور میشود دور خودش بگردد. این تنها راهی است که انرژی میتواند در یک مکان بماند. این چرخه، شکل قدرتمندی در خلقت است. به چیزی اجازه میدهد همچنان حرکت کند اما ثابت بماند. سامسکاراها اینگونه شکل گرفته اند. این الگوهای ذخیره شده از گذشته، همچنان میکوشند آزاد شوند، اما شما همچنان آنها را عقب میزنید، آگاهانه یا ناآگاهانه. هم اکنون میتوانید ببینید این سامسکاراها چگونه زندگیتان را اداره میکنند، برای آغاز، خودشان میآیند و این به تنهایی باعث رنجش میشود، برای پرهیز از این کار، باید بخش اصلی زندگیتان را به ساختن موقعیت هایی متعهد کنید که زندگی در درون را برایتان خوشایند می کنند. سرانجام روی ذهن تحلیلگر درخشان خود تکیه میکنید تا بفهمید چگونه خوب باشید. ذهنتان با تصور کردن اینکه چه چیزی برایتان نتیجه میدهد، این کار را انجام خواهد داد. آغاز میکند به ساختن چیزها و بازی تظاهر کردن. با به وجود آمدن این افکار تخیلی، میتوانید احساس کنید چگونه بر انسدادهایتان اثر میگذارند. می کوشید ببینید دنیا چگونه باید باشد تا به بهترین شکل مناسب شما بشود: «چه میشد اگر این شخص طور دیگری بود؟»، «چه میشد اگر آن شخص آن حرف را به من نگفته بود؟»، «چه میشد اگر شغلم را عوض میکردم تا رئیس بشوم تا مردم مجبور باشند به حرفم گوش کنند، به جای اینکه من مجبور باشم به حرف آنها گوش کنم؟» هرآنچه در ذهن شخصی تان میگذرد، به این علت است که یا میکوشید با الگوهای ذخیره شده ای هماهنگ شوید که حس بهتری به شما میدهند یا از الگوهایی بپرهیزید که حس بدتری به شما میدهند. در هر دو صورت، الگوهای ذخیره شده، زندگیتان را اداره میکنند. حس بدی در این مورد نداشته باشید. تقریباً برای همه همین طور است و همیشه همین طور بوده است. مایکل سینگر رها زیستن ص 159 و 160 و 161 🆔 @Khodshenasivo 🆑 عرفان و خودشناسی
إظهار الكل...
attach 📎

👍 2
‌ربودن آزادی برای جان شرط لازم برای آزادی حقیقی، این است که تصمیم بگیرید دیگر نمی خواهید رنج ببرید. شما بایـد تـصـمـيـم بگیرید که می خواهید از زندگی تـان لـذت ببرید و دلیلی برای فشار روحی، درد درونی یا ترس وجـود نـدارد. مـا هـر روز باری را بر دوش می کشیم که نباید بر دوش بکشیم. می ترسیم به اندازه کافی خوب نباشـیـم یـا ناموفق باشیم. ما ناامنی، اضطراب و خجالتی بودن را تجربه می کنیم. می ترسیم آدم ها از ما رو برگرداننـد، از مـا سـوء استفاده کنند یا دیگر دوستمان نداشته باشند. همه این عواطـف بـه شـدت بـر مـا سنگینی می کنند. در حالی که می کوشیم روابط پذیرا و پر مهری داشته باشیم و در تلاشیم موفق شویم و خودمان را ابراز کنیم، همزمان باری درونی را بر دوش می کشیم. این بار، ترس از تجربه درد، نگرانی یا غم است. ما هر روز یـا ایـن بـار را حس می کنیم یـا خـود را از حس کردن آن حفظ می کنیم. این بار، چنـان عامل اصلی و مؤثری ست که ما حتی از دامنه نفوذ آن آگاه نیستیم. وقتـی بـودا می گوید «زندگی سراسر رنج است»، به همین نکته اشاره دارد. مردم نمی دانند چه اندازه رنج می کشند، زیرا هرگز رنج نکشیدن را تجربه نکرده اند. برای درک بهتر این موضوع، وضعیتی را مجسم کنیـد کـه نـه شـما و نه هیچ یک از آشنایانتان هرگز سلامت نبوده اید. هر کسی همواره چنان بیماری های شدیدی داشته است که به سختی توان بیرون آمدن از تخت را دارد. در چنین جهانی، فقط کارهایی انجام می شوند که در نزدیکی تخـت ممكـن باشند و کسی وضعیتی جز ایـن را نمی شناسد. هـمـه آدم هـا باید کل انرژی شـان را فقط صرف به این سو و آن سـو کشیدن بدنشـان کـنـنـد و هیـچ درک و مفهومی از سلامت و سرزندگی وجود ندارد. ایـن شـرايط دقيقـاً وضعیت انرژی های ذهنی و عاطفی سازنده روان شماست. حساسیت های درونی، شما را در رویارویی لحظه به لحظه و مداومی از رنج کشیدن قرار می دهند. شما یا می کوشید به رنج کشیدن پایان دهید و پیرامونتان را بـه منظـور دوری از رنج کنترل کنید یا نگران رنج کشیدن آتی هستید. این وضعیت چـنـان رایج و گسترده است که آن را نمی بینید، همان گونه که ماهی، آب را نمی بیند. شما فقط هنگامی متوجـه رنـج کشیدن خود می شوید که وضعیت بدتر از شرایط عادی شـود. هنگامی به مسأله داشتن اعتراف می کنید که وضعیت چنان به هم می ریزد که تأثیری ملمـوس بـر رفـتـار روزانه تان می گذارد. در حالی که در حقیقت، شما طی زندگی عادی تان، پیوسته با روان خود مسأله دارید. برای درک بهتـر ایـن نکته، رابطه خود با ذهنتان را با رابطه خود با بدنتان مقایسه کنید. شما در شرایط عادی و سالم، بـه بـدنـتـان فکر نمی کنید. بدون آن کـه بـر بـدن متمركز باشید، در پی کارهای خود راه می روید، رانندگی می کنید، به شغلتان می پردازید و بازی می کنید. شما فقط هنگامـی بـه بـدنـتـان فـکـر می کنیـد کـه مسـأله ای وجـود داشته باشد. در حالی که پیوسته در باره سلامت روانی تـان فـکـر می کنیـد. مـردم مـدام چنین فکرهایی در سر دارند: «اگر غافلگیر شوم، چه می شود؟ چه باید بگویم؟ اگـر آمـاده نباشم، خیلی دستپاچه می شوم.» این وضعیت، رنج کشیدن است. این گفت و گوی درونی اضطراب آور که بی وقفه است، نوعی رنج کشیدن است: «آیا به راستی می توانم به او اعتماد کنـم؟ اگر سپر دفاعی ام را زمین بگذارم و از من سوء استفاده شود، چه کنم؟ هرگز نمی خواهم ایـن تجربه را تکرار کنم». این درد اجبـار بـه فـکـر کـردن مـداوم در باره خودتان است. مایکل سینگر
إظهار الكل...
👍 4 1
قدرت خلقت اتفاقی که طی مرگ یک آبرستارهی غول آسای قرمز رخ می دهد یکی از شگفت انگیزترین رویدادها در جهان شناخته شده است و منبع انرژی مورد نیاز برای ساختن اتم های سنگین تر را فراهم می کند. اگر ستاره پیش از فروپاشی به اندازه کافی بزرگ باشد، شدت فروپاشی در واقع می تواند اتم ها را در هسته، خرد کند. به جای همجوشی اتم های آهن با یکدیگر، این نیروی عظيم، الکترون های خود را وارد خود هسته می کند. از آنجایی که الکترون ها بار منفی و پروتون ها بار مثبت دارند، یکدیگر را جذب کرده و نوترون ها را شکل می دهند که خنثی هستند. وقتی این اتفاق رخ داد، تمام آنچه از هسته آهن باقی مانده، جرمی از نوترون های محکم به هم چسبیده است. و هیچ اتمی باقی نمانده -نه الکترونی، نه پروتونی. آنگونه که ما می دانیم، شدت فروپاشی این ستاره بزرگ به نوترون ها، باعث تخریب ساختار ماده شده است. آنچه باقی مانده، یک ستاره نوترونی ای است که اندازه آن کوچک، اما جرم زیادی دارد. ستاره های نوترونی به صورت فیزیکی به اندازه یک شهر هستند اما جرم آنها بیش از سیصد هزار برابر سنگین تر از زمین است. چگالی یک ستاره نوترونی آنقدر بزرگ است که اگر یک قاشق چایخوری از آن را به زمین بیاورید، دوازده تریلیون پوند وزن خواهد داشت. مقدار انرژی آزادشده ناشی از فروپاشی هسته ستاره به نوترون هایش، آنقدر قدرتمند است که انفجاری به شدت بزرگ به نام اَبَرنوا ایجاد میکند. این انفجار آنقدر عظیم است که یک اَبَرنوا، نورِ بیشتری از ترکیب نور تمام میلیاردها ستاره با هم، در کهکشان منتشر میکند. این درخشان ترین و قدرتمندترین انفجاری است که در جهان خود کشف کرده ایم. مشخص است که نیروی انرژی عظیم تولید شده طی انفجـار اَبَرنـوا، دقیقاً آن چیزی است که برای ساختن بقیه عناصری که هرروز با آن ها سروکار داریم، مورد نیاز بوده است. آنچه نیروی جاذبه نتوانست طی خلق عناصر سبک تر انجام بدهد، انفجـار عـظـيـم آبرنـوا می تواند انجام بدهد - همجوشی عناصر سنگین تر. بار دیگر که به حلقه طلای عروسی تان نگاه کردید یا یک قوطی حلبی را باز کردید، به این حقیقت بیندیشید که این عناصـر بـرای به وجود آمدنشان، نیازمند قدرت ترکیبی میلیاردها ستاره بودند. شما در احاطه بی شمار اشیایی هستید که هر روز با آن ها سروکار دارید. آسمان خراش های غول آسا و گیره های کاغذی کوچکی وجود دارند که بدون تلاش وارد حس هایتان می شوند. در ریشه شان، هریک از این اشیا از اتم ها ساخته شده اند. شما فقط زمان گذشتید تا درک کنید تمام این اتم ها از کجا آمده اند و اینکه چگونه شما آنها را نساختید - آنها در ستاره ها ساخته شدند. این باید شما را متواضع و مبهوت قدرت خلقتی کند که پیش رویتان متجلی می شود. خوشبختانه، ایـن حـس عميق تواضع و ابهت در سفر معنوی تـان به سوی آزادی و رهایی به شما کمک می کند. مایکل سینگر رها زیستن ص 51 و 52 و 53 🆔 @Khodshenasivo 🆑 عرفان و خودشناسی
إظهار الكل...
attach 📎

👍 2
ربودن آزادی برای جان شرط لازم برای آزادی حقیقی، این است که تصمیم بگیرید دیگر نمی خواهید رنج ببرید. شما بایـد تـصـمـيـم بگیرید که می خواهید از زندگی تـان لـذت ببرید و دلیلی برای فشار روحی، درد درونی یا ترس وجـود نـدارد. مـا هـر روز باری را بر دوش می کشیم که نباید بر دوش بکشیم. می ترسیم به اندازه کافی خوب نباشـیـم یـا ناموفق باشیم. ما ناامنی، اضطراب و خجالتی بودن را تجربه می کنیم. می ترسیم آدم ها از ما رو برگرداننـد، از مـا سـوء استفاده کنند یا دیگر دوستمان نداشته باشند. همه این عواطـف بـه شـدت بـر مـا سنگینی می کنند. در حالی که می کوشیم روابط پذیرا و پر مهری داشته باشیم و در تلاشیم موفق شویم و خودمان را ابراز کنیم، همزمان باری درونی را بر دوش می کشیم. این بار، ترس از تجربه درد، نگرانی یا غم است. ما هر روز یـا ایـن بـار را حس می کنیم یـا خـود را از حس کردن آن حفظ می کنیم. این بار، چنـان عامل اصلی و مؤثری ست که ما حتی از دامنه نفوذ آن آگاه نیستیم. وقتـی بـودا می گوید «زندگی سراسر رنج است»، به همین نکته اشاره دارد. مردم نمی دانند چه اندازه رنج می کشند، زیرا هرگز رنج نکشیدن را تجربه نکرده اند. برای درک بهتر این موضوع، وضعیتی را مجسم کنیـد کـه نـه شـما و نه هیچ یک از آشنایانتان هرگز سلامت نبوده اید. هر کسی همواره چنان بیماری های شدیدی داشته است که به سختی توان بیرون آمدن از تخت را دارد. در چنین جهانی، فقط کارهایی انجام می شوند که در نزدیکی تخـت ممكـن باشند و کسی وضعیتی جز ایـن را نمی شناسد. هـمـه آدم هـا باید کل انرژی شـان را فقط صرف به این سو و آن سـو کشیدن بدنشـان کـنـنـد و هیـچ درک و مفهومی از سلامت و سرزندگی وجود ندارد. ایـن شـرايط دقيقـاً وضعیت انرژی های ذهنی و عاطفی سازنده روان شماست. حساسیت های درونی، شما را در رویارویی لحظه به لحظه و مداومی از رنج کشیدن قرار می دهند. شما یا می کوشید به رنج کشیدن پایان دهید و پیرامونتان را بـه منظـور دوری از رنج کنترل کنید یا نگران رنج کشیدن آتی هستید. این وضعیت چـنـان رایج و گسترده است که آن را نمی بینید، همان گونه که ماهی، آب را نمی بیند. شما فقط هنگامی متوجـه رنـج کشیدن خود می شوید که وضعیت بدتر از شرایط عادی شـود. هنگامی به مسأله داشتن اعتراف می کنید که وضعیت چنان به هم می ریزد که تأثیری ملمـوس بـر رفـتـار روزانه تان می گذارد. در حالی که در حقیقت، شما طی زندگی عادی تان، پیوسته با روان خود مسأله دارید. برای درک بهتـر ایـن نکته، رابطه خود با ذهنتان را با رابطه خود با بدنتان مقایسه کنید. شما در شرایط عادی و سالم، بـه بـدنـتـان فکر نمی کنید. بدون آن کـه بـر بـدن متمركز باشید، در پی کارهای خود راه می روید، رانندگی می کنید، به شغلتان می پردازید و بازی می کنید. شما فقط هنگامـی بـه بـدنـتـان فـکـر می کنیـد کـه مسـأله ای وجـود داشته باشد. در حالی که پیوسته در باره سلامت روانی تـان فـکـر می کنیـد. مـردم مـدام چنین فکرهایی در سر دارند: «اگر غافلگیر شوم، چه می شود؟ چه باید بگویم؟ اگـر آمـاده نباشم، خیلی دستپاچه می شوم.» این وضعیت، رنج کشیدن است. این گفت و گوی درونی اضطراب آور که بی وقفه است، نوعی رنج کشیدن است: «آیا به راستی می توانم به او اعتماد کنـم؟ اگر سپر دفاعی ام را زمین بگذارم و از من سوء استفاده شود، چه کنم؟ هرگز نمی خواهم ایـن تجربه را تکرار کنم». این درد اجبـار بـه فـکـر کـردن مـداوم در باره خودتان است. مایکل سینگر رها از بند ص 123 و 124 🆔 @Khodshenasivo 🆑 عرفان و خودشناسی
إظهار الكل...
attach 📎

🔥 2 1
بخشی از فصل هفدهم کتاب روح و جان بدون افسار نویسنده: مایکل سینگر مترجم و راوی: کتایون زند https://t.me/thegoldenkey
إظهار الكل...
t.me@thegoldenkey- Michael Singer - Katayoun Zand.mp32.73 MB
👍 1🔥 1
وقتی واقعاً معنوی بشوی با بقیه افراد کاملا متفاوت می‌شوی. آنچه را دیگران می‌خواهند نمی‌خواهی. آنچه را دیگران در برابرش مقاومت می‌کنند تو کاملاً می‌پذیری. تو می‌خواهی مدل ذهنی‌ات بشکند پس به هر تجربه‌ای که باعث آشفتگی درونی‌ات می‌شود احترام می‌گذاری. چرا باید هر چیزی که هر کسی می‌گوید یا انجام می‌دهد باعث آشفتگی تو بشود؟ تو فقط بر روی سیاره‌ای نشسته‌ای که در میانۀ فضایی خالی به دور خود می‌چرخد. تو آمده‌ای که فقط چند سالی اینجا باشی و سپس اینجا را ترک می‌کنی. چطور می‌خواهی زندگی کنی وقتی در مورد همه چیز پر از استرس می‌شوی؟ اینکار را نکن. اگر هر چیزی آشفته‌ات کند یعنی به مدل ذهنی‌ات برخورد کرده است. یعنی به بخشی کاذب از تو که ساخته شده تا تعریف تو از واقعیت را کنترل کند. ولی اگر آن مدل ذهنی واقعی است چرا نمی‌تواند بصورت تجربی و در تجربه‌های واقعی جا بگیرد؟ هیچ چیزی نیست که بتوانی داخل ذهنت بسازی و به عنوان واقعیت در نظر گرفته شود. روزی را تصور کن که اگر مدل ذهنی‌ات مورد اصابت قرار بگیرد به محض این اصابت بتوانی لبخند و یا حتی قهقهه بزنی. در این حالت، به جای آنکه درونت را منقبض کنی این بازی را شروع کن که به نحوۀ جدیدی به شرایط پاسخ بدهی. وقتی مدل ذهنی‌ات مورد اصابت قرار می‌گیرد به خودت بگو: «من عاشق وقتی هستم که این اتفاق می‌افتد!» رها کردن تنش و خندیدن به آن به هنگامی که شروع به احساس ناراحتی و نیاز به دفاع می‌کنی چه حسی دارد؟ #کتابچه_تمرینات_روح_و_جان_بدون_افسار #نویسنده_مایکل_سینگر #مترجم_کتایون_زند https://t.me/thegoldenkey
إظهار الكل...
کلیدِ روشنایی

کانالی برای رساندن پیام عشق هستی به تو

5👍 2
درآوردن خار درونی سفر معنوی با دگرگونی پیاپی همراه است. برای رشـد، لازم است تلاش برای یکسان ماندن را کنار بگذارید و بیاموزید همواره به پیشواز تغییر بروید. یکی از مهم ترین زمینه هایی که نیازمند تغييـر اسـت، چگونگی حـل مسـایل شخصی مان است. ما معمولاً می کوشیم ناراحتی های درونی مان را با محافظت از خـود حـل گـنیـم، امـا دگرگونی واقعی هنگامی آغاز می شـود کـه مسـایلمان را به چشـم عوامل رشـد بنگریم. برای درک شیوه این فرایند، اجازه دهید در ادامه، وضعیتی را بررسی کنیم. مجسم کنیـد خـاری در بازویتان دارید که درست روی عصب قرار دارد و هر گونه تماسی با آن خـار به شدت دردناک است. این خـار به دلیل درد بسیاری که ایجاد می کند، مسأله ای جـدی به شمار می آید. خوابیدن برای شما دشوار است چون روی آن خـار می غلتید. نزدیک شـدن بـه آدم ها دشوار است، چرا که ممکن است دستشـان بـه خـار بـخـورد. خلاصه، ایـن خار، زندگی شما را به شدت دشـوار کرده است. حتی نمی توانیـد بـرای پیاده روی به جنگل بروید، زیرا ممکن است خـار بـا شـاخه ها برخورد کند. این خـار، یک منبع دایمی ناراحتی ست و شما برای حل این مسأله، فقط دو راه پیش رو دارید. نخستین راه این است که وضعیت خود را بررسی کنید و چون تماس هر چیزی بـا خـار بـه شـدت ناراحت کننده است، دقت کنید هیچ چیزی به خـار نـخـورد. راه دوم ایـن اسـت کـه چون تمـاس هر چیزی با خار بـه شـدت ناراحت کننده است، آن خار را بیرون بکشید. شاید باورکردنی نباشد که پیامدهای انتخاب شما، مسير بقيه عمرتان را تعیین می کند. این، یکی از تصمیم هـای محـوری و ساختاری ست که اساس آینده شما را بنـا می نهد. بگذارید با گزینه نخست آغاز کنیم و تأثیر آن را بر زندگی شما بررسی کنیم. اگر تصمیم بگیرید که لازم است مانع از تماس هر چیزی با خـار شـوید، آن گاه باید همه عمرتان را صرف همین کار کنید. اگر بخواهید برای قدم زدن به جنگل بروید، باید شاخه ها را هرس کنیـد، مـبـادا خار شما با شاخه ای برخورد کند. از آنجا که معمولاً در خواب غلت می زنیـد و بـه خـار فشار می آید، لازم است راه حـلـی هـم بـرای ایـن مسأله بیابید. شاید بتوانید دستگاهی به عنوان وسیله محافظتی اختراع کنید. اگر به راستی انرژی زیادی صرف آن دستگاه کنید و راه حل شما مفید به نظر برسد، ممکن است فکر کنید مسأله حل شـده است. با خودتان می گویید «الآن می توانم بخوابم و می دانی چیست؟ بایـد بـه یک برنامه تلویزیونی بروم و گزارشی در این باره به مردم بدهـم. هر کسی با مسأله خـار می تواند این وسیله محافظتـی مـرا تهیه کنـد. حتی از منافع مالی حق اختراع هم برخوردار خواهـم شـد». در نتیجه، کل زندگی شما بر محور این خار شکل می گیرد و شـمـا بـه آن افتخار می کنید. درختان جنگل را هرس شـده نگه می داریـد و شـب هـا ایـن وسیله را به تن می کنید. سپس مسأله جدیدی پیدا می کنید: شـما عـاشـق شـده اید. عاشـق شـدن یک مسأله است، زیرا در شرایط شما، در آغوش کشیدن شخص دیگر دشـوار است. هیچ کس نمی تواند شما را لمـس كـنـد، مـبـادا دستش به خـار بـخـورد. پس وسیله ای دیگر اختراع می کنید که نزدیک شـدن بـه آدم هـا را بـدون لمس کردن، ممکن می سازد. سرانجام بـه ایـن نتیجه می رسید که می خواهیـد بـدون نگرانی دربـاره خـار، بتوانید از تحرک کامل برخوردار باشید. پس یک وسیله دایمی می سازید که لازم نیسـت شـب ها آن را از تن درآورید یا هنگام در آغوش کشیدن و دیگر فعالیت های روزانه تغییرش دهید. اما این وسیله، سنگین است. پس اختراعتان را روی چرخی نصب می کنید، آن را با هیدرولیک کنترل می کنید و حسگرهای برخورد به آن می افزایید. به راستی وسیله بسیار چشم گیری شـده اسـت. مایکل سینگر رها از بند ص 113 و 114 و 115 🆔 @Khodshenasivo 🆑 عرفان و خودشناسی
إظهار الكل...
attach 📎